زندگانى حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
علّامه محقق حاج شیخ باقر شریف قرشى
ترجمه : سیّد حسن اسلامى
- ۱ -
(وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِى سَبِیلِاللّهِ اءَمْواتاً بَلْ
اءَحْیاَّءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرزَقُونَ )(آل عمران / 169)
(( (اى پیامبر) هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شده
اند، مرده اند، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند)).
(یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَاءَنَّ اللّهَ لا یُضِیعُ
اءَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ )(آل عمران / 171)
((از نعمت خدا و فضل او شاد مى گردند و (مى بینند که )
خداوند، پاداشِ مؤ منان را ضایع نمى کند)).
مقدمه دفتر
در مسیر طولانى تاریخ حیات بشر، حوادث و وقایع بى شمارى رخ داده که تنها پاره اى از
آنها داراى تلا لؤ و درخشندگى ویژه اى است .
یکى از آن رویدادها که بسان نگینى گران سنگ بر حلقه انگشترى این حوادث ، درخشش و
بالندگى دارد، واقعه جانسوز کربلاست ؛ همان حادثه اى که براى حفظ اسلام ناب محمّدى
(صلّى اللّه علیه و آله ) از دستبرد طاغوتیان زمان به سرکردگى یزید، ابن زیاد، عمر
سعد و ... پدید آمد.
این رخداد بزرگ را مى توان از ابعاد گوناگون و زوایاى مختلف مورد بررسى قرار داد.
همانگونه که محققان و اندیشمندان فرزانه بسیارى ، هریک به فراخور حال خویش ، دست به
قلم برده و گوشه اى از عظمت این واقعه را به رشته تحریر درآورده اند.
یکى از آن عزیزان ، مؤ لف بزرگوار، علامه محقق حاج شیخ باقر شریف قرشى است که
زندگانى سردار بزرگ کربلا،حضرت ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) را نوشته و به
دوستداران خاندان عصمت و طهارت عرضه نموده است .
خوشبختانه اثر مذکور که به فارسى برگردان شده و در این دفتر به چاپ رسیده بود مجددا
مورد بررسى قرار گرفت و پس از اصلاح و ویرایش به دوستداران اهل بیت ( علیهم السّلام
) تقدیم گردید تا در مسیر تکاملى خویش چونان مشعلى فروزان از آن بهره مند شوند.
امید که خداوند بزرگ ، این عمل اندک را مورد پذیرش قرار دهد.
در پایان از خوانندگان عزیز تقاضا مى کنیم هرگونه انتقاد یا پیشنهادى دارند به آدرس
:
قم : صندوق پستى 749 دفتر انتشارات اسلامى بخش تحقیق و
بررسى کتب فارسى ،
ارسال دارند.
با تشکر فراوان
دفتر انتشارات اسلامى
وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
تقدیم به :
فاتح بزرگ و فرمانرواى دلها، به سرور آزادگان در هر زمان و مکان ، به پاسدار حرم و
سالار شهیدان ، امام حسین ( علیه السّلام ). با فروتنى ، این بررسى و تحلیل از
زندگانى ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) را که در سلوک با برادر، حقیقتِ برادرىِ
صادقانه را نشان داد و خود را فداى برادر کرد، تقدیم مى کنم . به امید آنکه بر من
منت نهد و بپذیرد.
مؤ لّف
در آستانت اى قمر بنى هاشم ! و اى افتخار عدنان !
تو اى سردار آزادگان و انقلابیون در آسمان شرافت ، درخشیدى و سَمبل قهرمانیها و
مظهر فداکارى و جانبازى گشتى .
حکومت ددمنش اموى را دیدى که جامعه را به طرف تباهى و ویرانى کامل سوق مى دهد،
کرامتها را زیر پا مى گذارد، آزادیها را سلب مى کند، داراییها را به سود خود تصرف
مى کند و همگان را به زندگانى تلخى که در آن حتى سایه عدالت اجتماعى سیاسى به چشم
نمى خورد، پیش مى برد. پس همراه برادرت ؛ پدر آزادگان و سالار شهیدان ( علیه
السّلام ) که آرمانها و آرزوهاى ملتها را در خود مجسم کرده بود و براى آزادى اراده
و بازگرداندن کرامت آنان مى کوشید، پرچم آزادى را برافراشتى .
با برادرت ، در سنگرى واحد قرار گرفتى و کلمة اللّه را که کرامت انسان و ایجاد
زندگى ایمن و به دور از ظلم و طغیان را در خود دارد به گوش تاریخ رساندید.
اما تو، اى ابوالفضل ! بخشش و هدیه اى از خداوند به امت بودى ، براى آنان افقهایى
درخشان از آزادگى و کرامت گشودى . به آنان آموختى که جانبازى باید خالصانه براى خدا
باشد و هیچ یک از عواطف و آروزهایى که سر به خاک مى برد، آن را نیالاید. با این روح
اسلامى اصیل بود که به جانبازیت اى ابوالفضل ! در راه حق و پاسدارى از ارزشها و
اعتقادات ، مُهر دفاع خورد. رمز جاودانگىِ جانبازى تو و شیفته کردن دلهاى مردم در
طول تاریخ ، همین است .
اى قمر بنى هاشم ! پایه هاى بنیاد حقیقت را تو در دنیاى عرب و اسلام برپاداشتى و با
یاریت به برادرت سیدالشهداء که براى حاکمیت عدالت اجتماعى و توزیع خیرات الهى بر
محرومان و ستمدیدگان جنگید براى مسلمانان ، مجد و کرامتى والا و استوار، پایدار
کردى .
با برادرت ، بار این رسالت را بر دوش گرفتى وبدین ترتیب با برادرت و دیگر شهداى با
فضیلت از اهل بیت و انصار آنان ، طلایه داران مقدس شهیدان راه حق در سراسر زمین
بودید.
مقدمه مؤ لّف
ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) به عنوان بزرگترین سردار یگانه اى که انسانیت در
قهرمانیهاى نادر و دیگر صفات برجسته اش که زبانزد ملل جهان است ، همانندى براى او
نمى شناسد، در عرصه تاریخ اسلامى ، ظاهر شد. ابوالفضل در روز عاشورا ایستادگى فوق
العاده و اراده استوار و وصف ناپذیرى از خود نشان داد و با قلبى مطمئن و آرام و
عزمى نیرومند، لشکرى بود شکست ناپذیر. سپاه ((ابن زیاد))
را هراسان کرد و نه تنها از نظر روحى ، بلکه در میادین رزم نیز آنان را شکست داد.
قهرمانیهاى ابوالفضل در گذشته و حال ، مورد گفتگوى مردم بوده است .
آنان هرگز ندیده اند یک تنِ سنگین از غم و اندوه ، بر لشکر درهم فشرده مجهز به آلات
جنگى ، شامل دهها هزار پیاده و سواره که همچنان تقویت مى شود، بتازد و خسارات
سنگینى به آنان و ادوات جنگى شان وارد کند.
مورّخان درباره شجاعت آن حضرت در روز عاشورا مى گویند که : هر گاه به لشکرى حمله مى
کرد، در حالى که یکدیگر را زیر پا له مى کردند و دلهایشان پریشان شده و هراس مرگ بر
آنان سایه افکنده بود و از ترس ، راه خود را گم کرده بودند، از برابرش مى گریختند و
کثرت جمعیت به آنان سودى نمى بخشید.
شجاعت و دیگر ویژگیهاى ابوالفضل نه تنها موجب سرافرازى و افتخار وى و مسلمانان است
، بلکه هر انسان پایبند انسانیت و ارزشهاى انسانى را به تکریم و بزرگداشت ، وادار
مى کند.
علاوه بر قهرمانیهاى شگفت آور، حضرت ، نمونه کامل صفات و گرایشهاى بزرگ بود، شهامت
، نجابت ، بلندمنشى ، وفادارى ، همدردى و همگامى در ایشان مجسم شده بود. حضرت با
برادرش امام حسین ( علیه السّلام ) در سخت ترین روزهاى رنج و محنت ، همدرد و همگام
بود و رنج او را با خود تقسیم کرد. جان را فداى برادر نمود و با خون خود او را
حمایت کرد. به طور قطع ، چنین همدلى و همراهى جز از کسانى که خداوند دلهایشان را
براى ایمان آزموده و بر هدایتشان افزوده باشد، ساخته نیست .
ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) در رفتار با برادرش امام حسین ( علیه السّلام )
حقیقت برادرىِ صادقانه اسلامى را به نمایش گذاشت و همه ارزشها و الگوهاى آن را
آشکار کرد. هیچ یک از انواع ادب ، احسان و نیکى نماند، مگر آنکه حضرت آن را درباره
امام رعایت کرده و به کار بست . از جمله زیباترین جلوه هاى مواسات و برادرى آن بود
که در روز عاشورا پس از آنکه بر آب فرات دست یافت ، مشتى آب برگرفت تا عطش خود را
فرونشاند و قلب سوزان چون اخگرش را خنک کند، ناگهان در آن لحظات هولناک ، تشنگى
برادرش امام حسین و اهل بیتش ( علیهم السّلام ) را به یاد آورد، شرافت نفس و علوّ
طبع ، او را به ریختن آب واداشت و همدردى خود را در آن محنت کمرشکن نیز با برادرش
نشان داد.
صفحات تاریخ ملتها و امتها را بنگرید، آیا چنین برادرى صادقانه خواهید یافت ؟! به
کارنامه شریفان و نجیب زادگان دنیا نگاه کنید آیا چنین ایثار و نجابتى را خواهید
دید؟!
اللّه اکبر!
این چه رحمت و چه محبت و دوستى است ! انسانیت با تمامى ارزشها و آرمانها در برابر
چنین فداکارى و جانبازى حضرت ، در راه امام حسین ( علیه السّلام ) سرفرود مى آورد و
عظمت حضرت را پاس مى دارد.
آنچه موجب عظمت جانبازى ابوالفضل در راه امام حسین ( علیه السّلام ) و یارى اوست ،
آن است که این جانبازى به انگیزه برادرى ، خویشى ، پیوند خونى و دیگر اعتبارات
مرسوم میان مردم صورت نگرفت ، بلکه به انگیزه خدایى و با خلوص نیت ، در راه
پروردگار بود. ایمان حقیقى با ذات حضرت ، عجین شده بود و یکى از عناصر بارز ایشان
به شمار مى رفت .
حضرت ، این نکته را هنگامى که دست راستش (که منبع خیر و برکت بود) از تن جدا شد با
خواندن این رجز بیان کرد: ((به خدا سوگند! اگر دست راستم را
قطع کنید، من همچنان از دینم و امامِ درست باورم ، حمایت خواهم کرد)).(1)
رجزها در آن زمان نمایانگر اهداف ، اعتقادات و ارزشهایى بودند که رجز خوان به خاطر
آنها پیکار مى کرد و شهید مى شد. رجز حضرت عباس ( علیه السّلام ) به صراحت و روشنى
نشان مى دهد که ایشان براى دفاع از دین و ارزشهاى اصیل اسلامى که در حکومت سیاه
امویان در معرض خطر قرار گرفته بود و حمایت از امام مسلمین ، ریحانه رسول خدا( صلّى
اللّه علیه و آله ) امام حسین ( علیه السّلام ) اولین مدافع کرامت انسانى مى جنگید.
این عوامل ، حضرت را به جانبازى برانگیخت و نه عاملى دیگر. رمز جاودانگى و پایندگى
و عظمت جانبازى حضرت در طول قرنها و نسلها، همین است .
ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) در راه تحقق آرمانهاى والا که پدر آزادگان ،
برادرش امام حسین ( علیه السّلام ) بانگ آنها را سر داده بود، شهید شد. از مهمترین
خواسته هاى امام ، برپایى حکومت قرآن در شرق ، گسترش عدالت میان مردم و توزیع بهره
هاى زمین بر آنان بود؛ زیرا نعمتهاى الهى به گروهى خاص تعلّق ندارد. ابوالفضل براى
بازگرداندن آزادى و کرامت مسلمانان ، گسترش رحمت اسلامى میان مردم و نعمت بزرگ این
دین که نابودى ظلم و ستم را هدف خود ساخته بود و ایجاد جامعه اى که در آن هرگز ترس
و هراس جایى نداشته باشد، به شهادت رسید.
ابوالفضل ، مشعل آزادى و کرامت را برگرفت ، کاروانهاى شهیدان را به عرصه هاى شرف و
میدانهاى عزت ، راهبرى کرد و پیروزى را براى ملتهاى مسلمان که زیر چکمه هاى جور و
ستم دست و پا مى زدند به ارمغان آورد.
ابوالفضل براى حاکمیت ((کلمة اللّه ))
در زمین به میدانهاى جهاد شتافت ؛ همان کلمه و پیامى که راه زندگى کریمانه را به
مردم نشان مى دهد.
پدر آزادگان ، امام حسین ( علیه السّلام ) قیام بزرگ خود را آغاز کرد و با آن ،
مفاهیم کتاب خدا را روشن ساخت . قیام را عبرتى براى خردمندان کرد و استحکامات ظلم و
جور را درهم کوبید. امام قیام بى مانند و جهت دهنده خود را همان طور که فرموده بود
کجروانه ، مفسدانه ، ظالمانه و بدون تعمق ، آغاز نکرده بود، بلکه مى خواست وضعیت
تلخ و ناگوارى را که امت در پى حکومت منحرف اموى و مخالف تمام قوانین و سنتها، در
آن مى زیست ، تغییر دهد؛ نظامى که زندگى مردم را به جهنّمى تحمل ناپذیر مبدل کرده و
شهرهاى مختلف اسلامى را دچار انواع ظلم و هراس ساخته بود.
در این میان ، شهرهاى زیر سلطه ((زیاد بن ابیه
)) والى معاویه بر عراق و برادر نامشروعش ، شرایط سخت ترى داشتند.
((زیاد)) آتش فتنه را برافروخته بود، میان مردم ،
برخلاف حکم خدا رفتار مى کرد، بى گناه را به جاى گناهکار و بازمانده را به جاى
فرارى ، مجازات مى کرد و با تهمت و گمان ، افراد را مى کشت . ((زیاد))
در آغاز فرمانرواییش موارد فوق را به صراحت اعلام کرد و مو به مو آنها را به اجرا
درآورده و بر زندگى مردم منطبق ساخت .
جباران اموى و طاغیان سرمایه دار قریش که قصد از بین بردن تمامى دستاوردهاى اسلامى
و مجد و عظمت امت را در سر داشتند حکومت امت را به دست گرفته و سرنوشت آنان را رقم
مى زدند؛ اعتقادات ، زندگى فکرى و اجتماعى آنان در خطر بود و درآمدهاى کلان اقتصادى
در جهان اسلام ، صرف شهوتهاى حُکّام مى شد.
نواده رسول اکرم ( صلّى اللّه علیه و آله ) و آرزوى اسلام و اولین مسؤ ول نگهبان
مسلمانان و حافظ زندگى اجتماعى آنان ، نمى توانست در برابر این افسار گسیختگى ساکت
بنشیند، لذا پدر آزادگان براى رهایى مسلمانان و بازگرداندن زندگى انسانى و کریمانه
براى آنان بر امویان شورید؛ چقدر امام براى اسلام مفید بود و چه بسیار به مسلمانان
لطف رساند!
حماسه کربلا از مهمترین حوادث جهانى ، بلکه از مهمترین کوششهاى شگفت آورى است که در
میدانهاى نبرد مسلحانه بر ضد ظلم و طغیانگرى ، به تمام اهداف خود دست یافته است .
این قیام ، مسیر تاریخ ملتهاى اسلامى را تغییر داد و افقهاى روشن براى سرپیچى از
ظالمان و طاغیان ، در برابر آنان گشود.
این حماسه جاودانه ، عواطف آزادگان را برانگیخت و آنان را براى آزادى جامعه از یوغ
بندگى و خوارى و رهایى از حکومت نامشروع ، به عرصه نبرد مسلحانه کشاند.
سیدالشهداء ( علیه السّلام ) در قیام جاوید خود پیروز شد، اهداف و آرمانهاى حضرت
نیز پیروز شدند. پس از آن ، الگویى براى جنگ ، جاویدان و مقدس شد که در هر زمان
ظالمان و طاغیان را مى راند و انقلابیون را با روح جانبازى و فداکارى ، مدد مى
رساند.
از جمله مهمترین پیروزیهاى درخشان نگهبان حرم در قیام خود، گرفتن مشروعیت از حکومت
اموى بود، حضرت نشان داد که حکومت یزید در هیچ صورتى نماینده اسلام و مسلمانان نیست
و مورد رضایت امت نمى باشد، بلکه حکومتى دیکتاتورى است و پایه هاى آن بر
((شمشیر)) و ((نطع
[ بلى قربان گفتن ])) قرار دارد، نه اختیار امت .
پدر آزادگان گویى دینامیت در پایه هاى حکومت اموى کار گذاشت و آن را یکسره ویران
کرد و بدین ترتیب نشانه هاى طغیانگرى ، فسق و فجور و جبروت آنان را محو نمود. پس از
آن ، حکومت اموى به نمونه اى سیاه براى هر حکومت منحرف از حق و حقیقت بدل شد.
قیام سرور آزادگان ، ملتهاى اسلامى را از خواب غفلت بیدار کرد آنان نیز چون نیروىِ
درهم شکننده اى با دادن شعار آزادى ، استقلال و کرامت انسانى ، براى رهایى از آن
حکومت سیاه ، دست به قیامهاى پیاپى زدند؛ این قیامهاى پى درپى که ادامه قیام حسین (
علیه السّلام ) بود، سرانجام حکومت اموى را سرنگون کرد و از صفحه روزگار محو نمود.
ناگفته نماند جنایاتى که بر سر امام حسین و اهل بیتش ( علیهم السّلام ) آمد،
ناگهانى و غیر منتظره نبود، بلکه نتیجه مستقیم انحرافات و کجرویهاى سیاسى حُکّام و
مسؤ ولانى بود که به حکومت ، چون منبع درآمد و وسیله دستیابى به ثروتهاى کلان مى
نگریستند. آنان این مطلب را درک نکرده بودند که اسلام ، حکومت را ابزار خدمت به
جامعه و تحول فکرى و اقتصادى مردم مى داند و حاکم را در برابر خدا مسؤ ول مى شناسد
تا در اقتصاد امت ، درست رفتار کند، پس به شدت باید در آن احتیاط کند. رئیس دولت و
دیگر اعضاى حکومت حق ندارند براى خود یا بستگانشان امتیازى قایل شوند و بخشى از
اموال دولتى را به خودشان اختصاص دهند.
در راءس حاکمان منحرف ، خلفاى اموى قرار داشتند که بندگان خدا را به بردگى و اموال
الهى را ((تیول ))(2)
خود گرفته بودند. آنان علاوه بر ظلم به امّت و دست اندازى به کرامت آنان به طور خاص
، علویان را مورد ستم و تعدّى قرار مى دادند و شیعیانِ آنان را مى کشتند.
ابوالفضل ( علیه السّلام ) همه این محنتهاى سخت و ناگوار را که بر سر اهل بیتش و
دوستان آنان مى آمد، مشاهده مى کرد و بدون تردید در درونش سخت ترین انواع رنجها و
دردها را بجا مى گذاشت .
ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) پس از امام حسین ( علیه السّلام ) در حماسه کربلا
بزرگترین نقش را ایفا کرد و پس از سازنده این حماسه جاوید در دنیاى حق و عدالت امام
حسین ( علیه السّلام ) بر تمام اصحاب امام و افراد خاندان حضرت ، مقدم گشت ؛ زیرا
علاوه بر مواضع قهرمانانه حیرت آور و ایستادگى درخشانش در برابر لشکریان ابن زیاد،
خدمات بزرگى براى برادرش انجام داد. ابوالفضل ( علیه السّلام ) در میان اصحاب و اهل
بیت برادرش ، روحیه عزم ، ایستادگى و تصمیم بر شهادت و جانبازى در راه امام را مى
گسترد، مرگ را سبک مى گرفت و زندگى را ریشخند مى کرد. این پدیده بر یاران امام اثر
گذاشت و آنان جامه شهادت را به تن کردند و براى سربلندى کلمة اللّه به میدان جهاد
شتافتند.
عباس ( علیه السّلام ) در ایام سخت محنت بزرگ برادر، همراه امام ماند و او را ترک
نکرد، انواع نیکیها و خوبیها را در حق برادر انجام داد، با خون و جان از او دفاع
کرد، علمدار امام بود و سرپرست امور حضرت و دست نیرومند امام به شمار مى رفت .
راویان مى گویند: ((محبّت و اخلاص ابوالفضل نسبت به برادر،
قلب امام را فراگرفته بود تا آنکه خود را فداى برادر ساخت ، حضرت ( علیه السّلام )
دریغ مى کرد و اجازه پیکار نمى داد مگر پس از آنکه تمام اصحاب و مردان اهل بیت به
شهادت رسیدند زیرا توانمندى و حمایتگرى برادر را تا وقتى که زنده بود در کنار خود
حس مى کرد)).
هنگامى که عباس به شهادت رسید، امام حسین ( علیه السّلام ) غربت ، تنهایى و فقدان
برادر را احساس کرد و همه آرزوى خود را در زندگى از دست داد و به تلخى بر او گریست
و با قلبى حزین او را ندبه کرد و سپس به میدان جنگ شتافت تا برادر را در بهشت برین
دیدار کند.
سلام خدا بر تو باد اى ابوالفضل که در زندگى و شهادتت ، آیینه تمام نماى همه
ارزشهاى انسانى بودى و همین افتخار تو را بس که به تنهایى نمونه والایى از شهیدان
طف
(3) بودى که به قله مجد و کرامت دست یافتند.
سالیانى قبل بر آن بودم تا شرف نوشتن سیره ابوالفضل العباس ( علیه السّلام )
پیشاهنگ شرافت و کرامت این امت را نصیب خود سازم . یکى از فضلا و آقایان حوزه علمیه
نجف نیز این درخواست را از من داشت ، لیکن اشتغال به نوشتن دائرة المعارفى درباره
امامان اهل بیت ( علیهم السّلام ) مرا از پاسخگویى به این خواسته بازداشت تا آنکه
یکى از فرزندانم دچار حادثه اى ناگوار شد و من و او خاضعانه از خداوند، رفع این
گرفتارى را به دعا خواستیم . خداوند متعال دعاى من و او را اجابت کرد و او را نجات
داد، الحمدللّه . پس از آن فرزندم از من خواست تا کتابى درباره زندگى و شهادت
ابوالفضل ( علیه السّلام ) بنگارم و من هم خواسته اش را برآوردم ، موضوعى را که در
دست نوشتن داشتم متوقف کردم . و به امید آنکه خداوند موفّقم گرداند تا به گونه اى
روشن و کامل و در نظر گرفتن واقعیت و حفظ حقیقت ، آنچه را بایسته است بنگارم ،
متوجه حضرت ابوالفضل ( علیه السّلام ) گشتم و گام در این راه نهادم که :((مرا
لطف تو مى باید، دگر هیچ )).
باقر شریف القرشى
فصل اوّل : ولادت و رشد
پیش از پرداختن به ولادت و رشد ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) به اختصار از دودمان تابناک ایشان که در ساخت شخصیت و سلوک درخشان و زندگى سراسر حماسه ایشان اثرى ژرف داشتند، سخن مى گوییم .
دودمان درخشان
حَسَب و نَسَبى والاتر و درخشانتر از نسب حضرت ، در دنیاى حسب و نسب وجود ندارد. عباس از بطن خاندان علوى برخاسته است ، یکى از والاترین و شریفترین خاندانهایى که بشریت در طول تاریخ خود شناخته است ، خاندانى تناور و ریشه دار در بزرگى و شرافت که با قربانى دادن در راه نیکى و سودرسانى به مردم ، دنیاى عربى و اسلامى را یارى کرد و الگوهایى از فضیلت و شرف براى همگان بجا گذاشت و زندگى عامه را با روح تقوا و ایمان منوّر ساخت . در این جا اشاره اى کوتاه به ریشه هاى گرانقدرى که ((قمر بنى هاشم )) و ((افتخار عدنان )) از آنها بوجود آمد، مى کنیم .
پدر
پدر بزرگوار حضرت عباس ( علیه السّلام ) امیرالمؤ منین ، وصىّ رسول خدا( صلّى اللّه
علیه و آله ) در مدینه علم نبوت ، اولین ایمان آورنده به پروردگار و مصدق رسولش ،
همسر دخت پیامبرش ، همپایه ((هارون ))
براى ((موسى ))
نزد حضرت ختمى مرتبت ، قهرمان اسلام و نخستین مدافع کلمه توحید است که براى گسترش
رسالت اسلامى و تحقق اهداف بزرگ آن با نزدیکان و بیگانگان جنگید.
تمام فضیلتهاى دنیا در برابر عظمت او ناچیزند و در فضیلت و عمل ، کسى را یاراى
رقابت با او نیست . مسلمانان به اجماع او را پس از پیامبراکرم ( صلّى اللّه علیه و
آله ) داناترین ، فقیه ترین و فرزانه ترین کس مى دانند. آوازه بزرگیش در همه جهان
پیچیده است و دیگر نیازى به تعریف و توصیف ندارد.
عباس را همین سرافرازى و سربلندى بس که برخاسته از درخت امامت و برادر دو سبط
پیامبر اکرم ( صلّى اللّه علیه و آله ) است .
مادر
مادر گرامى و بزرگوار ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) بانوى پاک ، ((فاطمه دخت حزام بن خالد)) است . ((حزام )) از استوانه هاى شرافت در میان عرب به شمار مى رفت و در بخشش ، مهمان نوازى ، دلاورى و رادمردى مشهور بود. خاندان این بانو از خاندانهاى ریشه دار و جلیل القدر بود که به دلیرى و دستگیرى معروف بودند. گروهى از این خاندان به شجاعت و بزرگ منشى ، نامى شدند، از جمله :
1 عامر بن طفیل :
عامر برادر ((عمره ))، مادر مادربزرگ ((ام البنین )) بود که از معروفترین سواران عرب به شمار مى رفت و آوازه دلاورى او در تمام محافل عربى و غیر آن پیچیده بود تا آنجا که اگر هیاءتى از عرب نزد ((قیصر روم )) مى رفت در صورتى که با عامر نسبتى داشت ، مورد تجلیل و تقدیر قرار مى گرفت وگرنه توجهى به آن نمى شد.
2 عامر بن مالک :
عامر جدّ دوّم بانو ((ام البنین ))
است که از سواران و دلاوران عرب به شمار مى رفت و به سبب دلیرى بسیارش ، او را
((ملاعب الاسّنة )) (همبازى نیزه ها) لقب داده بودند.
شاعرى درباره اش مى گوید:
((عامر با سرنیزه ها بازى مى کند و بهره گردانها را یکجا از
آن خود ساخته است
)).(4)
علاوه بر دلاورى ، از پایبندان به پیمان و یاور محرومان بود و مردانگى او ضعیفان را
دستگیر بود که مورخان در این باب نمونه هاى متعددى از او نقل کرده اند.
3 طفیل :
طفیل پدر عمره (مادر مادر بزرگ ام البنین ) از نامدارترین دلاوران عرب بود و
برادرانى از بهترین سواران عرب داشت از جمله : ربیع ، عبیده و معاویه . به مادر
آنان ((ام البنین ))
گفته مى شد. این چند برادر نزد ((نعمان بن منذر))
رفتند.
در آنجا ((ربیع بن زیاد عبسى )) را که
از دشمنانشان بود، مشاهده کردند. ((لبید))
از خشم برافروخته شد و نعمان را مخاطب ساخته چنین سرود:
((اى بخشنده خیر بزرگ از دارایى ! ما فرزندان چهارگانه
((ام البنین )) هستیم )).
((ماییم بهترین فرزندان عامر بن صعصعه که در کاسه هاى بزرگ
به دیگران اطعام مى کنیم )).
((در میدان کارزار، میان جمجمه ها مى کوبیم و از کنام شیران
به سویت آمده ایم )).
((درباره او (ربیع ) از دانایى بپرس و پندش را به کار بند)).
((هشیار باش ! اگر از بدگویى و لعن بیزارى ، با او نشست و
برخاست مکن و با او هم کاسه مشو)).(5)
نعمان از ربیع روگردان شد و او را از خود دور کرد و به او گفت :
((از من دور شو و به هر سو که مى خواهى روانه شو و بیش از
این با اباطیلت مرا میازار)).
((چه راست و چه دروغ ، درباره ات چیزهایى گفته شد، پس عذرت
در این میان چیست ؟)).(6)
این که نعمان فوراً خواسته آنان را برآورد و ربیع را از خود راند، بیانگر موقعیت
والاى آنان نزد اوست .
4 عروة بن عتبه :
عروه پدر ((کبشه )) نیاى مادرى ام
البنین و از شخصیتهاى برجسته در عالم عربى بود. به دیدار پادشاهان معاصر خود مى رفت
و از طرف آنان مورد تجلیل و قدردانى قرار مى گرفت و پذیرایى شایانى از او به عمل مى
آمد.(7)
اینان برخى از اجداد مادرى حضرت ابوالفضل ( علیه السّلام ) هستند که متصف به صفات
والا و گرایشهاى عمیق انسانى بوده اند و به حکم قانون وراثت ، ویژگیهاى والاى خود
را از طریق ام البنین به فرزندان بزرگوارش منتقل کرده اند.
پیوند امام با ام البنین
هنگامى که امام امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) به سوگ پاره تن و ریحانه پیامبر
اکرم ( صلّى اللّه علیه و آله ) و بانوى زنان عالمیان ، فاطمه زهرا( علیها السّلام
) نشست ، برادرش ((عقیل )) را که از
عالمان به انساب عرب بود فراخواند و از او خواست برایش همسرى برگزیند که زاده
دلاوران باشد تا پسر دلیرى به عرصه وجود برساند و سالار شهیدان را در کربلا یارى
کند.(8)
عقیل ، بانو ام البنین از خاندان ((بنى کلاب
)) را که در شجاعت بى مانند بود، براى حضرت انتخاب کرد. بنى کلاب در شجاعت و
دلاورى در میان عرب زبانزد بودند ولبید درباره آنان چنین مى سرود:
((ما بهترین زادگان عامر بن صعصعه هستیم )).
و کسى بر این ادعا خرده نمى گرفت . ((ابوبراء))
همبازى نیزه ها (ملاعب الاسنّه ) که عرب در شجاعت ، چون او را ندیده بود، از همین
خاندان است .(9)
امام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگارى نزد پدر ام البنین فرستاد. پدر
خشنود از این وصلت مبارک ، نزد دختر شتافت و او با سربلندى و افتخار، پاسخ مثبت داد
و پیوندى همیشگى با مولاى متقیان ، امیرمؤ منان ( علیه السّلام ) بست . حضرت در
همسرش ، خِرَدى نیرومند، ایمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نیکو مشاهده کرد و او
را گرامى داشت و از صمیم قلب در حفظ او کوشید.
ام البنین و دو سبط پیامبر (ص )
ام البنین بر آن بود تا جاى مادر را در دل نوادگان پیامبر اکرم و ریحانه رسول خدا و
آقایان جوانان بهشت ، امام حسن و امام حسین ( علیهما السّلام ) پر کند؛ مادرى که در
اوج شکوفایى پژمرده شد و آتش به جان فرزندان نوپاى خود زد. فرزندان رسول خدا در
وجود این بانوى پارسا، مادر خود را مى دیدند و از فقدان مادر، کمتر رنج مى بردند.
ام البنین فرزندان دخت گرامى پیامبر اکرم ( صلّى اللّه علیه و آله ) را بر فرزندان
خود که نمونه هاى والاى کمال بودند مقدّم مى داشت و عمده محبت و علاقه خود را متوجه
آنان مى کرد.
تاریخ ، جز این بانوى پاک ، کسى را به یاد ندارد که فرزندان هووى
(10) خود را بر فرزندان خود مقدّم بدارد. لیکن ، ام البنین توجّه به
فرزندان پیامبر را فریضه اى دینى مى شمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود به محبت
آنان دستور داده بود و آنان امانت و ریحانه پیامبر بودند؛ ام البنین با درک عظمت
آنان به خدمتشان قیام کرد و حقّ آنان را ادا نمود.
اهل بیت و ام البنین
محبت بى شائبه ام البنین در حق فرزندان پیامبر و فداکاریهاى فرزندان او در راه
سیدالشهداء بى پاسخ نماند، بلکه اهل بیت عصمت و طهارت در احترام و بزرگداشت آنان
کوشیدند و از قدردانى نسبت به آنان چیزى فروگذار نکردند. ((شهید))
که از بزرگان فقه امامیه است مى گوید:
((ام البنین از زنان بافضیلت و عارف به حق اهل بیت ( علیهم
السّلام ) بود. محبتى خالصانه به آنان داشت و خود را وقف دوستى آنان کرده بود. آنان
نیز براى او جایگاهى والا و موقعیتى ارزنده قایل بودند. زینب کبرى پس از رسیدن به
مدینه نزدش شتافت و شهادت چهار فرزندش را تسلیت گفت و همچنین در اعیاد براى تسلیت
نزد او مى رفت ...)).
رفتن نواده پیامبر اکرم ، شریک نهضت حسینى و قلب تپنده قیام حسین ، زینب کبرى ، نزد
ام البنین و تسلیت گفتن شهادت فرزندان برومندش ، نشان دهنده منزلت والاى ام البنین
نزد اهل بیت ( علیهم السّلام ) است .
ام البنین نزد مسلمانان
این بانوى بزرگوار، جایگاهى ویژه نزد مسلمانان دارد و بسیارى معتقدند او را نزد
خداوند، منزلتى والاست و اگر دردمندى او را واسطه خود نزد حضرت بارى تعالى قرار
دهد، غم و اندوهش برطرف خواهد شد. لذا به هنگام سختیها و درماندگى ، این مادر
فداکار را شفیع خود قرار مى دهند.
البته بسیار طبیعى است که ام البنین نزد پروردگار مقرب باشد؛ زیرا در راه خدا و
استوارى دین حق ، فرزندان و پاره هاى جگر خود را خالصانه تقدیم داشت .
مولود بزرگ
نخستین فرزند پاک بانو ام البنین ، سالار بزرگوارمان ابوالفضل العباس ( علیه
السّلام ) بود که با تولدش ، مدینه به گُل نشست ، دنیا پرفروغ گشت و موج شادى ،
خاندان علوى را فراگرفت . ((قَمَرى ))
تابناک به این خاندان افزوده شده بود و مى رفت که با فضایل و خون خود، نقشى جاودانه
بر صفحه گیتى بنگارد.
هنگامى که مژده ولادت عباس به امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) داده شد، به خانه
شتافت ، او را در برگرفت ، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعى تولد را درباره
او اجرا کرد. در گوش راستش اذان و در گوش چپ اقامه گفت . نخستین کلمات ، بانگ
روحبخش توحید بود که به وسیله پدرش پیشاهنگ ایمان و تقوا در زمین ، بر گوشش نشست و
سرود جاویدان اسلام ، جانش را نواخت :((اللّه اکبر... لا اله
الاّ اللّه )). این کلمات که عصاره پیام پیامبران و سرود
پرهیزگاران است ، در اعماق جان عباس جوانه زد، با روحش عجین شد و به درختى بارور از
ایمان بدل شد تا آنجا که در راه بارورى همیشگى آن ، جان باخت و خونش را به پاى آن
ریخت . در هفتمین روز تولد نیز بنا به سنّت اسلامى ، حضرت ، سر فرزند را تراشید،
همسنگ موهایش ، طلا (یا نقره ) به فقیران صدقه داد و همان گونه که نسبت به حسنین (
علیهما السّلام ) عمل کرده بود، گوسفندى به عنوان عقیقه ذبح کرد.
سال تولد
برخى از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجرى دیده به جهان گشود.(11)
نامگذارى
المؤ منین ( علیه السّلام ) از پس پرده هاى غیب ، جنگاورى و دلیرى فرزند را در
عرصه هاى پیکار دریافته بود و مى دانست که او یکى از قهرمانان اسلام خواهد بود، لذا
او را عباس (دُژم : شیر بیشه )(12)
نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل ، ترشرو و پرآژنگ بود و در مقابل نیکى ، خندان و
چهره گشوده . همان گونه که پدر دریافته بود، فرزندش در میادین رزم و جنگهایى که به
وسیله دشمنان اهل بیت ( علیهم السّلام ) به وجود مى آمد، چون شیرى خشمگین مى غرّید،
گردان و دلیران سپاه کفر را درهم مى کوفت و در میدان کربلا تمامى سپاه دشمن را دچار
هراس مرگ آورى کرد. شاعر درباره حضرتش مى گوید:
((هراس از مرگ ، چهره دشمن را درهم کشیده بود، لیکن عباس در
این میان خندان و متبسم بود)).(13)
کنیه ها
به حضرت عباس ، این کنیه ها را داده بودند:
1 ابوالفضل :
از آنجا که حضرت را فرزندى به نام ((فضل ))
بود، او را به
((ابوالفضل )) کنیه داده بودند. شاعرى
در سوگ ایشان مى گوید: ((اى ابوالفضل ! اى بنیانگذار فضیلت و
خویشتندارى ! ((فضیلت )) جز تو را به
پدرى نپذیرفت )).(14)
این کنیه با حقیقت وجودى حضرت هماهنگ است و او اگر به فرض فرزندى به نام فضل
نداشت ، باز به راستى ابوالفضل (منبع فضیلت ) بود و سرچشمه جوشان هر فضیلتى به شمار
مى رفت ؛ زیرا در زندگى خود با تمام هستى به دفاع از فضایل و ارزشها پرداخت و خون
پاکش را در راه خدا بخشید.
حضرت پس از شهادت ، پناهگاه دردمندان شد و هرکس با ضمیرى صاف او را نزد خداوند شفیع
قرار داد، پروردگار رنج و اندوهش را برطرف ساخت .
2 ابوالقاسم :
حضرت را فرزند دیگرى بود به نام ((قاسم ))، لذا ایشان را ((ابوالقاسم )) کنیه داده بودند. برخى از مورخان معتقدند قاسم همراه پدر و در راه دفاع از ریحانه رسول اکرم در سرزمین کربلا به شهادت رسید و پدر، او را در راه خدا فدا کرد.
القاب
معمولاً القاب ، ویژگیهاى نیک و بد آدمى را مشخص مى سازد و هر کس را بر اساس خصوصیتى که دارد لقبى مى دهند. ابوالفضل را نیز به سبب داشتن صفات والا و گرایشهاى عمیق اسلامى ، لقبهایى داده اند، از آن جمله :
1 قمر بنى هاشم :
حضرت عباس با رخسار نیکو و تلا لؤ چهره ، یکى از آیات کمال و جمال به شمار مى رفت ، لذا او را قمر بنى هاشم لقب داده بودند. در حقیقت نه تنها قمر خاندان گرامى علوى بود، بلکه قمرى درخشان در جهان اسلام به شمار مى رفت که بر راه شهادت پرتو افشانى مى کرد و مقاصد آن را براى همه مسلمانان آشکار مى نمود.
2 سقّا:
از بزرگترین و بهترین القاب حضرت که بیش از دیگر القاب مورد علاقه اش بود، ((سقّا)) مى باشد. پس از بستن راه آب رسانى به تشنگان اهل بیت ( علیهم السّلام ) به وسیله نیروهاى فرزند مرجانه ، جنایتکار و تروریست ، جهت از پا درآوردن فرزندان رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) قهرمان اسلام ، بارها صفوف دشمن را شکافت و خود را به فرات رساند و تشنگان اهل بیت و اصحاب امام را سیراب ساخت که تفصیل آن را هنگام گزارش شهادت حضرت بیان خواهیم کرد.
3 قهرمان علقمى :
((علقمى )) نام رودى بود که حضرت بر کناره آن به شهات رسید و به وسیله صفوف به هم فشرده سپاه فرزند مرجانه ، محافظت مى شد تا کسى از یاران حضرت اباعبداللّه را یاراى دستیابى به آب نباشد و همراهان امام و اهل بیت ایشان تشنه بمانند. حضرت عباس با عزمى نیرومند و قهرمانى بى نظیر خود توانست بارها به نگهبانان پلید علقمى حمله کند، آنان را درهم شکند و متوارى سازد و پس از برداشتن آب ، سربلند بازگردد. در آخرین بار، حضرت در کنار همین رود، به شهادت رسید، لذا او را ((قهرمان علقمى )) لقب دادند.
4 پرچمدار:
از القاب مشهور حضرت ، پرچمدار (حامل اللواء) است ؛ زیرا ایشان ارزنده ترین پرچمها؛
پرچم پدر آزادگان ؛ امام حسین ( علیه السّلام ) را در دست داشتند.
حضرت به دلیل مشاهده تواناییهاى نظامى فوق العاده در برادر خود، پرچم را تنها به
ایشان سپردند و از میان اهل بیت و اصحاب ، او را نامزد این مقام کردند؛ زیرا در آن
هنگام سپردن پرچم سپاه از بزرگترین مقامهاى حساس در سپاه به شمار مى رفت و تنها
دلاوران و کارآمدان ، بدین امتیاز مفتخر مى گشتند. حضرت عباس نیز پرچم را با دستانى
پولادین برفراز سر برادر بزرگوارش به اهتزاز درآورد و از هنگام خروج از مدینه تا
کربلا، همچنان در دست داشت . پرچم از دست حضرت به زمین نیفتاد مگر پس از آنکه دو
دست خود را فدا کرد و در کنار رود علقمى به خاک افتاد.
5 کبش الکتیبه :
لقبى است که به بالاترین رده فرماندهى سپاه به سبب حسن تدبیر و دلاورى که از خود نشان مى دهد و نیروهاى تحت امر خود را حفظ مى کند، داده مى شود. این نشان دلیرى ، به دلیل رشادت بى مانند حضرت عباس در روز عاشورا و حمایت بى دریغ از لشکر امام حسین ( علیه السّلام ) بدو داده شده است . ابوالفضل در این روز، نیرویى کوبنده در سپاه برادر و صاعقه اى هولناک بر دشمنان اسلام و پیروان باطل بود.
6 سپهسالار:(15)
لقبى است که به بزرگترین شخصیت فرماندهى و ستاد نظامى داده مى شود. و حضرت را به سبب آنکه فرمانده نیروهاى مسلح برادر در روز عاشورا بود و رهبرى نظامى لشکر امام را بر عهده داشت ، این گونه لقب داده اند.
7 حامى بانوان :
از القاب مشهور حضرت ابوالفضل ، ((حامى بانوان (حامى الظعینه
) )) است . ((سید جعفر حلى
)) در قصیده استوار و زیباى خود در سوگ حضرت به این نکته چنین اشاره مى کند:
((حامى الظعینه کجا، ربیعه کجا، پدر حامى الظعینه ، امام
متقیان کجا و مُکَدَّم کجا)).(16)
به دلیل نقش حساس حضرت در حمایت از بانوان حرم و اهل بیت نبوت ، چنین لقبى به حضرت
داده شده است . ایشان تمام تلاش خود را مصروف بانوان رسالت و مخدرات اهل بیت نمود و
فرود آوردن از هودجها یا سوار کردن به آنهارا به عهده داشت و در طى سفربه کربلا این
وظیفه دشوار را به خوبى انجام داد.
لازم به ذکر است که این لقب را به یکى از جنگاوران و دلاوران عرب به نام
((ربیعة بن مُکَدَّم .)) که در راه دفاع از همسرش ،
شجاعت بى نظیرى از خود نشان داد، داده بودند.(17)
در میان مردم ((باب الحوائج )) است .
آنان به این مطلب یقین دارند که دردمند و نیازمندى قصد حضرت را نمى کند، مگر آنکه
خداوند حاجت او را برآورده و درد و اندوهش را برطرف مى سازد و گره مشکلات او را مى
گشاید. پسرم ((محمد حسین )) نیز قصد
درِ خانه حضرت کرد و رفع مشکلاتش را از او خواستار شد که دعایش برآورده شد و خداوند
رنج و اندوهش را برطرف ساخت .
ابوالفضل نسیمى از رحمتهاى الهى ، درِ رحمتى از درهایش و وسیله اى از وسایل اوست و
او را نزد خداوند منزلتى والاست . این موقعیت ، نتیجه جهاد خالصانه در راه خدا و
دفاع از آرمانها و اعتقادات اسلامى و پشتیبانى از سالار شهیدان در سخت ترین شرایط
است ؛ دفاع از ریحانه رسول خدا تا آخرین مرحله و جانبازى در راه اهداف مقدسش .
اینها برخى از لقبهاى حضرت است که ویژگیهاى شخصیت بزرگ و صفات نیک و مکارم اخلاق او
را بازگو مى کند.(18)
شمایل
حضرت آیتى از جمال و زیبایى بود. رخساره اش زیبا، چهره اش پرشکوه ، اندامش متناسب و نیرومند بود که آثار دلیرى و شجاعت را به خوبى نمایان مى ساخت . راویان او را خوبرو و زیبا وصف کرده اند و گفته اند: ((رشادت اندام و قامت ایشان به حدى بود که بر اسب نیرومند و بزرگى مى نشست ، لیکن در همان حال پاهایش بر زمین خط مى انداخت )).(19)
به خدا مى سپارمت :
قلب مادر آکنده از محبت به عباس و از زندگى نزد او عزیزتر و گرامیتر بود. مادر از
چشم حسودان بر او مى ترسید که مبادا به او آسیبى برسانند و رنجورش کنند، لذا او را
در پناه خداوند متعال قرار مى داد و ابیات زیر را درباره اش مى سرود:
((فرزندم را از چشم حسودان نشسته و ایستاده ، آینده و رونده
، مسلمان و منکر، بزرگ و کوچک و زاده و پدر در پناه خداوند یکتا قرار مى دهم
)).(20)
با پدر
امام امیرالمؤ منین حال فرزند خود را در کودکى بشدت رعایت مى کرد و عنایتى خاص به
او داشت ، خصوصیات ذاتى مبتنى بر ایمان و ارزشهاى عمیق انسانى خود را به فرزند
منتقل مى کرد و در چهره فرزندش قهرمانى از قهرمانان اسلام را مشاهده مى کرد که براى
مسلمانان صفحات درخشانى از سرافرازى و کرامت به یادگار خواهد گذاشت . امیرالمؤ منین
پسر را غرق بوسه مى کرد و فرزند، عواطف و قلب پدر را مسخّر کرده بود.
مورخان نقل مى کنند که : ((روزى امیرالمؤ منین ، عباس را در
دامان خود گذاشت ، فرزند آستینهایش را بالا زد و امام در حالى که بشدت مى گریست به
بوسیدن ساعدهاى عباس پرداخت . ام البنین حیرت زده از این صحنه ، از امام پرسید:
چرا گریه مى کنى ؟
حضرت با صدایى آرام و اندوه زده پاسخ داد: به این دو دست نگریستم و آنچه را بر
سرشان خواهد آمد به یاد آوردم .
ام البنین شتابان و هراسان پرسید: چه بر سر آنها خواهد آمد؟
حضرت با آوایى مملوّ از غم و اندوه و تاءثر گفت : آنها از ساعد قطع خواهند شد)).
این کلمات چون صاعقه اى بر ام البنین فرود آمد و قلبش را ذوب کرد و با دهشت و به
سرعت پرسید:
((چرا قطع مى شوند؟))
امام به او خبر داد که فرزندش در راه یارى اسلام و دفاع از برادرش ، حافظ شریعت
الهى و ریحانه رسول اللّه ( صلّى اللّه علیه و آله ) دستانش قطع خواهند شد. ام
البنین به شدت گریست و زنان همراه او نیز در غم و رنج و اندوهش شریک شدند.(21)
سپس ام البنین به دامن صبر و بردبارى چنگ زد و خداى را سپاس گفت که فرزندش فدایى
سبط گرامى رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) و ریحانه او خواهد بود.
رشد
ابوالفضل العباس ، از بالندگى شایسته اى برخوردار بود و کمتر انسانى از چنین امکان
رشدى برخوردار مى گردد. حضرت در سایه پدرش ، (پرچمدار عدالت اجتماعى بر روى زمین )
رشد کرد و از علوم ، تقوا، گرایشهاى والا و عادات پاکیزه او بهره مند گشت ، تا آنکه
در آینده نمونه کامل و تصویرى گویا از امام متقیان باشد. مادرش بانو فاطمه نیز در
تربیت فرزند اهتمامى شایسته داشت و بذر همه صفات کمال و فضایل و خدادوستى را در
زمین بکر وجود فرزند کاشت ، که بر اثر آن ، حضرت عباس در تمام زندگى خود، طاعت خدا
و جلب مرضات او را در سرلوحه کار خود قرار داد.
ابوالفضل ، ملازم برادرانش ریحانه و دو سبط گرامى رسول اکرم ( صلّى اللّه علیه و
آله ) حسن و حسین ( علیهما السّلام ) سروران جوانان بهشت بود و از آنان اصول فضیلت
و بنیادهاى آداب والا را فراگرفت . مخصوصاً هماره با برادرش سیدالشهداء بود و در
سفر و حضر از او جدا نمى شد و از رفتار برادرش بشدت اثر گرفت و الگوهاى رفتارى او
را در جان خود استوار ساخت و صفات نیک او را در خود متمثل کرد تا آنجا که جلوه اى
کامل از برادر در خصوصیات و دیدگاههایش شد. امام نیز که محبت بى شائبه و جانبازى
او را نیک دریافته بود او را بر همه اهل بیت خود مقدم مى داشت و خالصانه به او محبت
مى ورزید.
الگوهاى تربیتى والاى ابوالفضل العباس ، او را به سطح مصلحان بزرگ بشریت رساند،
مصلحانى که با جانبازیهاى والا و تلاشهاى مستمر براى نجات بشریت از ذلّت و بندگى و
احیاى آرمانهاى بلند انسانى ، مسیر تاریخ را عوض کردند.
ابوالفضل از همان آغاز، آموخت که در راه اعلاى کلمه حق و برافراشتن پرچم اسلام که
خواهان آزاد کردن اراده انسانى و ایجاد جامعه برینى است که عدالت ، محبت و فداکارى
و ازخودگذشتگى بر آن حاکم باشد جان بازى کند. این اعتقادات بزرگ در جان عباس ریشه
داشت و با هستى اش عجین شده بود تا آنجا که با تمام قوا در راه آنها پیکار کرد.
طبیعى بود که چنین باشد؛ زیرا پدرش امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) و برادرانش ،
حسن و حسین ( علیهما السّلام ) نهال ارزشها را در جانش غرس کرده بودند؛
بزرگوارانى که مشعل حرّیت و کرامت را در دست گرفتند و افقهاى روشنى براى ملتهاى روى
زمین گشودند، تا آزادى و کرامت خود را باور کنند و حق و عدالت و ارزشهاى والاى
انسانى بر آنان حاکم باشد.