این عکس جزو
رشتهای از عکسها که این عکاس از خودش گرفته است. هرواس خودش را از این
تصاویر حذف کرده است و تنها سایه و کفشهای ورزشیاش را به جای گذاشته است. این
اثر بیانگر چگونگی دگرگونی عکاس به شیوهای است که دیگر او خودش را هم
نمیشناسد، اما بخشهایی از آن خود قدیمی همچنان باقی مانده است.
عکس: Ande Truman / نشنال جئوگرافیک
به گزارش سایت رسمی باشگاه پرسپولیس، محمد رویانیان در آستانه دیدار پرسپولیس برابر داماش و همچنین دربی پایتخت به منظور تقویت قوای روحی سرخپوشان در آخرین تمرین پرسپولیس قبل از بازی فردا حضور یافت و پس از نشست خودمانی با اعضای کادر فنی در جلسهای با بازیکنان شرکت کرد و دقایقی با آنها به گپ و گفت پرداخت.
رویانیان خطاب به بازیکنان پرسپولیس گفت: بسیار خوشحالم که در سایه مدیریت یحیی گل محمدی و اعضای کادر فنی هیچ توجهی به مسائل بیرونی و حاشیههای مطرح شده نداشتهاید و بنده این موضوع را یکی از عوامل موثر در موفقیت تیم در پنج بازی گذشته میدانم.
وی افزود: این نکته مهمی است که در تیم پرسپولیس جا افتاده و از شما میخواهم همچون یکی، دو ماه اخیر ذرهای به مسائلی که در اطراف و اکناف و محافل مطرح میشود، نداشته باشید و تمرکز خود را بگذارید روی خوب تمرین کردن، بازی و نتیجه گرفتن.
رویانیان در ادامه از بازیکنان پرسپولیس به واسطه نتایج اخیر قدردانی کرد و گفت: ما در حال حاضر بهترین تیم را داریم. عملکرد بازیکنان در خطوط مختلف و آماری که در بازیهای اخیر بر جای مانده نشان دهنده میزان موفقیت شماست. وقتی که خط دفاعی و دروازهبانهای تیم در سه بازی از پنج بازی اخیر گلی دریافت نمیکنند نشان میدهد که عملکرد موفق و تحسین برانگیزی داشتهاند. خط هافبک در کمک کردن به سیستم دفاعی تیم و همچنین کار هجومی واقعا زحمت کشیده و موفق بودهاند. آنها توانستهاند هم گل بزنند و هم پاس گل بدهند و هم به مدافعان کمک کنند و این نشان میدهد که زحمت کشیدهاند و تلاش وافری داشتهاند. ما از عملکرد خط حمله تیم تقدیر میکنیم چرا که مهاجمان ما در پنج بازی اخیر بیش از 9 گل به ثمر رساندهاند و یا اینکه زمینه ساز گلهای دیگری بودهاند.
مدیر عامل پرسپولیس گفت: پرسپولیس در پنج بازی اخیر سه برد داشته و دو مساوی و به گواه کارشناسان در این بازی هم که به برد دست نیافته، مستحق پیروزی بوده است. اینها مسائلی است که سرمربی تیم با ما در میان گذاشته و آنرا گزارش کرده و همچنین مسائل دیگری را نیز با ما در میان گذاشته و به کوچکترین مشکلات شما توجه کرده و خواستار رسیدگی آن توسط مدیریت باشگاه شده است.
رویانیان تصریح کرد: من از آقای گل محمدی و همکارانشان تقدیر و تشکر میکنم که توانستهاند تیم را در شرایط مطلوبی قرار دهند و با مدیریت خود کاری کنند که بازیکنان فقط روی تمرین و بازی تمرکز کنند و مسائل بیرونی روی آنها هیچ اثری نداشته باشد. کادر سرپرستی هم تلاش زیادی داشته که باید به آن اشاره کنیم.
رویانیان به بازیکنان پرسپولیس گفت: شما با قدرت به کارتان ادامه دهید و دل هواداران را با کسب نتایج مطلوب در دو بازی پیش رو شاد کنید و بدانید که کادر فنی و باشگاه پشتیبان و حامی شماست و هواداران عزیز نیز با تمام وجودشان و فارغ از هر مسلهای در دو بازی آتی پشتیبان شما خواهند بود و تا دقیقه 90 از تیم حمایت خواهند کرد. نگران مسائل مالی هم نباشید و با خیال راحت روی تمرین و بازی تمرکز کنید.
رویانیان در نشست خودمانی خود با بازیکنان پرسپولیس گفت: یکسری فشارهای وارده که غیر منطقی، ناصواب و غیر واقع بود، باعث شد که بنده مباحثی را در رابطه با کنارهگیری مطرح نمایم. این مسائل هرگز منطقی نبود و نوعی جوسازی بود که هدف اصلی آن یا تخریب بنده بود و یا تخریب پرسپولیس.
وی ادامه داد: این جریان قبل از شروع فصل راه افتاد و به واسطه کارهای بزرگی که در باشگاه انجام شد برخی سعی کردند با جریان سازی آنرا متوقف کنند و به همین دلیل فشارهایی به بنده وارد شد که چون منطقی، اصولی و صحیح نبود مقابل آن ایستادگی کردم و در سایه این فشارها بحث رفتنم را مطرح نمودم اما مسوولان دولت و وزارت ورزش به بنده لطف داشته و از ما حمایت کردند و گفتهاند با قدرت به کار خود در پرسپولیس ادامه بدهید. البته باید بگویم دولت هم بخاطر من به نوعی تحت فشار بود که من این موضوع را درک میکنم. بنده و سایر مدیران باشگاههای دولتی، کارمند و کارگر دولت هستیم و سرباز این نظام. باشگاههایی مثل پرسپولیس هم متعلق به دولت هستند و مردم. چرا باید در سایه مسائل غیرواقع و کذب، فشارهایی به ما و مسوولان دولت وارد شود که باعث رنجش خاطر امثال من شود تا بحث کنارهگیری را مطرح کنم. در حالی که اگر این فشارها و مسائل مطرح شده واقعیت داشت هرگز ناراحت نمیشدم و آن را به جان میخریدم.
رویانیان خاطرنشان کرد: امروز به اینجا آمدهام تا به شما اطمینان خاطر بدهم که در کنارتان هستم. حالا بحث مدیر عاملی باشگاه را بگذارید کنار و فکر کنید که بنده مثل یک سرپرست تیم میخواهم در کنار شما باشم و از شما حمایت کنم و نگذارم که در این شرایط و بازیهای مهمی که پیش رو دارید احساس تنهایی کنید. من میخواهم مثل یک سرپرست کنار تیم باشم و یک تنه فنی هم به قول فوتبالیها به آقای شیرینی بزنم.
همشهری آنلاین
دنیای اقتصاد نوشت: در قسمت «عمر بنای» این واحدها، مشخصاتی همچون نوساز، قدیمی ساخت، بازسازی شده ذکر شده است و چنین مبالغ اعلام شدهای تنها مختص واحدهای نوساز نیست.
متولدین بهمن، نماد: دلو
~نفرین جدید: «الهی سهمیه بنزینت نصف بشه!»
~اگه کسی بهت گفت: «دوستت دارم، میمیرم برات، فدات شم، تمام زندگیمی» زود باور نکن! اگه میخوایی امتحانش کنی، بهش بگو: «کارت سوخت رو میدی به من؟»
عاقد خطاب به عروس: «آیا وکیلم شما را با مهریه 1387 لیتر بنزین و چهار عدد کارت سوخت به عقد دائم آقا محمود در بیاورم؟» عروس رفته ماشینش رو گازسوز کنه!!
دوستت دارم قدّ یه بشکه بنزین، خاطرخواتم قد یه پمپ بنزین، روز تولد تو بهترینم، هدیه بهت میدم یه کارت بنزین!
اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده، بدان بنزین نداره گریه کرده!
اگه بنزین، سهمیه بندی شده نگران نیستم. چون از این به بعد با تو می رم سرِ مزرعه، الاغ جونم!
فیلم های پرفروش امسال: -«من ترانه 15000 لیتر بنزین دارم» -«رستگاری قبل از ساعت 12 امشب» -«دور دنیا با 100 لیتر بنزین» -«رایحه خوش بنزین» -«ب مثل بنزین» -«علی بنزینی» -«بنزینی ها» -«بنزین خوش قدم» -«مرد بنزینی» -«دخترک بنزین فروش» -«سالهای سهمیه بندی»
~دعاهای بنزینی: -«الهی بنزین بگیری»-«بنزین به قبرت بباره» -«التماس بنزین» -«دست به هر چی میزنی بنزین بشه» - «خدا بنزینت بده ،یک لیتر در دنیا صد لیتر در آخرت»
ضرب المثل های بنزینی: -«بنزین دیدی ندیدی» -«بنزین زرد برادر گریسه!» -«با بنزین بنزین گفتن ماشین روشن نمیشه» -«به اندازه بنزینت گاز بده» -«بنزین همسایه اورانیومه» -«بنزین از باک می ریزه» -«از این حرفا بوی بنزین میاد» -«ماشینه راه نمی رفت، بنزین تو باکش می ریخت»
رفتم جلسه ثبت نام ۱ساعت وایسادم.
یارو اومده میگه میخوای ثبت نام کنی؟
پـَـــ نَ پـَـــ اومدم حالتو احوالتو سفید رویتو سیه مویتو ببینم بروم !
.
.
.
مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟!
پـَـَـ نَ پـَـَــــ خانوادش اومدن از سردخونه میخوان ببرن خاکش کنن !
.
.
.
به یارو میگم حاجی, بزن تو دنده من هول میدم روشن شه.
میگه بزنم ۲ ؟ پَـــ نَ پَـــ بزن ۳فوتبال داره !
.
.
.
رفتم مرغ فروشی به فروشنده میگم بال دارین،
میگه بال مرغ؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ بال هواپیما، چندتا کوچه پایین تر سقوط کردیم میخوام درستش کنم !
.
.
.
پدربزرگم فوت کرده تو قبرستونیم دوستم زنگ زده میگه کجایی؟
میگم بهشت زهرا ! میگه واسه چی ؟ میگم واسه پدر بزرگم.
میگه اِ ؟ فوت کرده ؟ میگم پـَـــ نَ پـَـــــ تمرینی اومدیم مانور !
.
.
.
مامانم سفره پهن کرده بود ,بهش گفتم میخوای شام بیاری؟
گفت: پـَــــــــ نَ پَـــــــــ میخوام گلای سفره رو اب بدم !
.
.
.
دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم ازراه اومده میگه خوابه؟
میگم پَـــ نَ پَـــ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه!
.
.
.
سر سفره عقد ، حاج آقا: آیا بنده وکیلم ؟
عروس: پـَـ نـَـ پـَـ متهمی !
.
.
.
به معلممون میگم آقا اجازه هست بریم دستشویی ؟!!! میگه واجبه ؟!
پ ن پس مستحبه !!
.
.
.
همسایمون عروسی داشتن
دوستم خونمون بود هی سروصداشون میومد.دوستم گفت عروسیه؟
پـَـ نـَـ پـَـ همسایمون سرخ پوسته مراسم خاص خودشونه !
.
.
.
رفیقم اومده خونمون! وضو گرفته میخواد نماز بخونه!می پرسه قبله کدوم طرفه؟!
میگم:میخوای نماز بخونی؟! میگه: پـَـ نـَـ پـَـ میخوام دیش ماهوارتو تنظیم کنم!
.
.
.
رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟
گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم ,اومدم خودمو معرفی کنم!
.
.
.
رفتم رستوران یارو میگه غذا میل دارید قربان؟
پ نه پ اومدم ببینم اینجا حقوق خوبه؟از کارت راضی هستی یا نه !
.
.
.
داشتم میرفتم باشگاه وسط راه یادم اومد یه چیزی رو یادم رفته،
برگشتم خونه.در زدم داداشم در رو بازکرده با تعجب میپرسه
قاسم تویی؟!!!نرفتی باشگاه؟
میگم:پَــــ نَ پَــــ قاسم رسید من دیلیوریشم…
.
.
.
به دوستم میگم فهمیدی مریم جدا شد؟؟؟
میگه از شوهرش؟؟؟؟؟ پـَــ نَ پـَـــ چسبیده بود
کف ماهیتابه کفگیر زدم جدا شد… !
.
.
.
با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیروایسادیم.
دوستم میگه:شیرِ؟ میگم:پَــــ نَپَــــ… گربه اس باباش
مرده ریش گذاشته!
.
.
.
تو اتاق عمل نوزاد تازه به دنیا اومده به دستیار میگم چاقو رو بده
میگه میخوای بند نافو ببری؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ میخوام رقص چاقو کنم
از مامان بچه شاباش بگیرم!!
.
.
.
بعد از چند ساعت عمل بچم به دنیااومده با کلی ذوق به بابام
نشونش می دم.میگه بچته؟؟؟!! میگم پَــــ نَ پَــــ اینو الان
از اینترنت دانلود کردم نسخه آزمایشیه واسه تست تا اصلش بیاد!!!
.
.
.
آهنگ اندی تو ماشین گذاشتم دوستم میگه اندیه ؟
پَـــ نَ پَـــ داریوشه,داره خودشو لوس میکنه بخندیم !
.
.
.
تصادف شده زنگ زدم اورژانس میگه کسی صدمه دیده
پ نه پ زنگ زدم بگم همه سالمن نگران نشو !
.
.
.
تو جاده بنزین تمام کردیم وایسادیم کنار جاده ۴ لیتری تکون میدیم !
طرف اومده میگه بنزین تمام کردین ؟
میگیم:پـَـَـــ نه میگیم هورا ! ما هم از این دبـــّه ها داریم !
.
.
.
استاد: کی جواب این سوالو میدونه؟
من دستمو بردم بالا
استاد: میخوای جواب بدی؟
من: پــــَ نه پــــَ میخوام ببینم باد از کدوم ور میاد !
.
.
.
عاقد سر سفره عقد : عروس خانم وکیلم؟
پَ نه پَ دکتری ! دعوت کردیم سطح مجلس بره بالا !
http://www.radsms.com
الدعا فی لیالیّ الامتحانیه !
اللهم اهد کل الشّوت و المشنگ، لا یعلم من دروسهُ بقدر بز اخفش.
الذین لا یعلمون و لا یستطیعون ان یقرأ فی لیلة
واحدة کل الکتاب المخوفة القطورة و الجزوات الزیراکسیه.
دروساً لا ینفع فی الدنیا و الاخره (و فی الموضوعات العملگیّة تغنی محل اشتغالنا).
اللهم انجنا من البلیّات الذی ینزل علینا ببرکة الاساتید
و الامتحاناتهم الذی ینتزل المعدل تحت خطوط المشروطیّه.
اللهم انّا نسألک اللّغو کل الامتحانات و الکوئیز فی کل تروم (اینجا همه بگن آمین)
و لا تکلنا الی انفسنا و نمراتنا و محفوظاتنا الذی یجذبنا
الی المنجلاب المشروطیة طرفة عیناً ابداً و نعوذ بک من پروجات.
آمین یا کاشف المضطربین فی اللیالی الامتحانیه
http://www.radsms.com
(سری دوم)
http://RadsMs.com
منبع و مرجع کامل اس ام اس در ایران
راد اس ام اس دات کام
هر روز با برترین و بروزترین موضوعات اس ام اسی
سلام
یه چیز میگم بگو باشه
یه ماچ میدی دلم وا شه !؟
.
.
.
نیست در این گفته من سوسه ای / گر تو به من قرض دهی بوسه ای
بوسه ای دیگر سر آن مینهم / لحظه دیگر به تو پس میدهم !
.
.
.
من مست غم عشقم با خنده خمارم کن ، صیاد اگر هستی با بوسه شکارم کن . . .
.
.
.
اتل متل یه فانوس / فرستادم برات بوس
گرفتی بگو آره / نشد بگو دوباره !
.
.
.
عشق تو وسط قلبمه ، درست همینجا ، همین تو
یه بوسه بده واسه مریض میخوام ، آخه بوسه هات داره حکم دارو !
.
.
.
عزیزم
پرده چشماتو آروم میکشم روی چشات
بوسه دوستت دارم رو میگیرم از گونه هات
شب به خیر احساس من . . .
.
.
.
اگر نیمه شبی در آغوش من افتی / آنقدر بوسه بر لبهایت زنم که از نفس افتی !
.
.
.
میخوام بیام کنار تو ، تا یه کمی لوست کنم
اگه کسی اونجا نبود ، یواشکی بوست کنم !
.
.
.
ترنم باران را نصار چشمانت میکنم نازنینم ، تا شبنمی شود بر سرخی گونه هایت
و داغی بوسه ام را به پیشانی ات به یادگار میگذارم و دست نوازشم را به موهایت
هدیه میکنم ، که تا عمر داری مرا از خاطر نبری . . .
.
.
.
رفتم به نزد طبیب ز شدت طب
۶ بوسه نوشت ز گوشه لب
۲ تا صبح
۲ تا ظهر
و ۲ تا شب!
.
.
.
مانده بر لبان من داغ بوسه های تو
رفتی و بجا مانده آتشی به جای تو
.
.
.
تمام دقایق مانده از عمرم به همراه زیبا ترین بوسه های عاشقانه
هدیه ای برای تو . . .
دوستت دارم
.
.
.
گلی از شاخه هاچیدم برایت / زدم بوسه به یادت بی نهایت
اگر قاتل تو را کشت ای قناری / بگو آخر ، که گیرد خونبهایت !
.
.
.
بوسه یعنی لذت دلدادگی / لذت از شب لذت از دیوانگی
بوسه آغازی برای ما شدن / لحظه ای با دلبری تنها شدن
بوسه آتش می زند بر جسم و جان / بوسه یعنی عشق من با من بمان . . .
.
.
.
کاش میشد بوسه ها را قاب کرد / مثل نامه سوی هم پرتاب کرد
کاش میشد عشق را تقسیم کرد / مثل تک شاخه گلی تقدیم کرد
.
.
.
سلام یه زحمت واست داشتم
هروقت از جلو آینه رد شدی ، این دوست منم ببوس !
.
.
.
شبی پر کن از بوسه ها ساغرم / به نرمی بیا همچو جان در برم
تنم را بسوزان در آغوش خوش / که فردا نیابند خاکسترم . . .
.
.
.
میفرستم این پیامک را به دوست / ای پیامک صورت او را ببوس
.
.
.
بازم شادی و بوسه / تو هر لحظه و ساعت
هیچ وقت کهنه نمی شه / دوستت دارم کثافت!
.
.
.
ناز آن چشمی که سویش مال ماست
ناز آن رویی که بوسش مال ماست !
.
.
.
گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم
که دگر باز از این گونه خطاها نکنم
بوسه دادی و چو برخواست لبت از لب من
توبه کردم که دگر توبه بیجا نکنم !
.
.
.
با گوشیت چیکار کردی ؟ هرچی زنگ میزنم میگه
مشترک مورد نظر خوشگله !
بوسیدنش مشکله !
http://www.radsms.com
(سری سوم)
http://RadsMs.com
بیست و دوی بهمن که حیات وطن است
خود روح خدایی است که در جان و تن است
ما زنده به آنیم و از آن یاد کنیم
یوم الهی که یادگار از آن ماه بهمن است
یوم الله۲۲ بهمن، روز پیروزی حق بر باطل را تبریک می گویم . . .
.
.
.
بهمن آمد فجر پیروزی رسید / گاه شادی و ستم سوزی رسید
بهمن و روئیدن گل در کنار / پس زدن از روی کشور هر غبار . . .
.
.
.
از اوج بروج حق سردار قیام آمد / بر شوق سماع جان، انوار امام آمد
طاغوت نگونسر شد با خاک برابر شد / شمشیر اناالحق چون بیرون ز نیام آمد . . .
.
.
.
برخیز که فجر انقلاب است امروز / بیگانه صفت خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد / از لطف خدا نقش بر آب است امروز
۲۲ بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلام مبارک باد . . .
.
.
.
قلبها ، کهکشانی از عشق خمینی میشود و جامی لبریز از شراب ظهور پیروزی
http://www.radsms.com
اشاره: انقلاب اسلامی ایران رویدادها و خاطرات تلخ و شیرین بسیاری دارد؛ از 28 مرداد 1332 که یادآور کودتای
ننگینی است که شیرینی نهضت ملی شدن صنعت نفت را در کام ملت
ایران تلخ کرد،تا 22 دیماه 57، که پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان شیرین
ترین خاطره در ذهن ملت ایران نقش بسته است.
انقلاب اسلامی ایران تقویمی
دارد که در آن روزهایی ثبت شده است که برای مردم ایران گاه شیرین و گاه
تجلی خاطرات تلخ می باشد، اما باید این واقعیت را بپذیریم که اگر همین
روزهای تلخ و شیرین در تقویم انقلاب اسلامی ایران ثبت نمی شد، امروز نمی
توانستیم جشن پیروزی انقلاب اسلامی را شاهد باشیم.
در این نوشتار
برآنیم تا با بررسی برخی از وقایع مهم در طول سال های 1332 تا 1357 به
حقیقت انقلاب اسلامی ایران برسیم و انقلابی را درک کنیم که به گفته جیمی
کارتر، رئیس جمهوری آمریکا به زمان قیام اسلامی مردم ایران: نه فقط سازمان
جاسوسی آمریکا بلکه هیچ سازمان اطلاعاتی دیگر در جهان نیز قادر به پیش بینی
رویدادهای آن نبود.
وقایع انقلاب از کودتای 28 مرداد تا پیروزی انقلاب اسلامی
در
این مقوله ما تنها به برخی از وقایع مهم انقلاب اسلامی از کودتای 28 مرداد
1332 تا 22 بهمن 1357؛ سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، نگاهی گذرا
داریم:
کودتای ننگین 28 مرداد سال 1332
آمریکا و انگلیس طراحان
اصلی این کودتای ننگین بودند که 28 مرداد 1332 را به عنوان یکی از تلخ ترین
روزها در تاریخ ایران به ثبت رساندند.
اجرای نقشه کودتا در 25 مرداد
شکست خورد اما سستی مصدق و دلایل مختلف دیگر باعث شد که در 28 مرداد 1332
کودتا عملی شود و سرلشکر فضلالله زاهدی مجری طرح کودتا به جای مصدق نخست
وزیر شود و شیرینی نهضت ملی شدن صنعت نفت در کام ملت ایران تلخ گردد و باعث
حاکمیت 25 سال دیکتاتوری محمدرضا شاه با حمایت مستکبرین و خصوصا آمریکا
گردد.
16 آذر 1332 روز دانشجو
نیکسون، معاون رییس جمهوری وقت
آمریکادر آذر 1332 راهی ایران گردید تا نتیجه کودتایی را که سازمان جاسوسی
آمریکا، سیا، رهبری کرده بود از نزدیک مشاهده کند.
دانشجویان در اعتراض
به سفر نیکسون، تظاهرات پرشوری علیه رژیم کودتا برپا کردند. صبح 16 آذر
1332، گارد برای اولین بار وارد صحن دانشگاه شد و ماموران گارد با حمله به
دانشجویان بیپناه، سه تن از آنان به نامهای مصطفی بزرگ نیا، مهدی شریعت
رضوی و احمد قندچی را به شهادت رسانند.
در واقع می توان 16 آذر 1332 را به عنوان یکی از مهمترین حرکتهای سیاسی دانشجویان در تاریخ ایران به شمار آورد.
16 مهر 1340، تصویب قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی
در این قانون قسم به قرآن و شرط مسلمان بودن برای نمایندگان مجلس حذف شده بود و همین باعث اعتراض علمای اسلام و مردم مسلمان گردید.
8 آذر 1341، لغو قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی
با
اعتراض علمای اسلام از جمله آیتالله روحالله خمینی و آیتالله حائری و
دیگر علما و حضور گسترده مردم در پشتیبانی از علمای اسلام پس از مکاتبات و
تظاهرات و اعتراضات ، دولت خائن ا سدالله علم قانون فوق را ملغی اعلام کرد.
19 دی 1341، اعلام انقلاب سفید
رژیم پهلوی و در رأس آن
محمدرضا در جهت خواستهای استعمارگرانه آمریکا و همچنین تغییر فکر مردم
ایران دستورالعمل دیکته شده استکبار را که در کشوهای دیگر به اجرا درآمده
بود به عنوان انقلاب سفید به مردم ایران عرضه نمود و آن را به رفراندم
گذاشت.
1 فروردین 1342، اعلام عزای عمومی در عید نوروز
امام خمینی
برا ی جوابگویی به اقدامات شاه و اطرافیانش عید نوروز سال 1342 را عزای
عمومی اعلام کرد مردم مسلمان ایران با برافراشتن پارچه سیاه به ندای او
لبیک گفتند و روحانیون از خطرات دولت برای اسلام صحبت کردند.
2 فروردین 1342، فاجعه خونین هجوم به مدرسه فیضیه
رژیم
به خوبی به نقش روحانیت در مبارزات مردم واقف بودند بنابراین با طرح توطئه
ای به مدرسه فیضیه حمله کردند تا به گمان خود روحانیت و حوزه را وادار به
عقب نشینی و سکوت در برابر نیات و اهداف سوء خود نمایند، اما با رهبری
هوشیارانه و جامع حضرت امام خمینی (ره) این جنایت هولناک به عنوان لکه ننگی
بر دامان رژیم در تاریخ ثبت شد و این تاریخ، نقطه عطفی در مبارزات روحانیت
و مردم مسلمان بر علیه رژیم گردید.
15 خرداد 1342، دستگیری حضرت امام خمینی و قیام خونین ملت ایران
سخنرانی
تاریخی حضرت امام خمینی (ره) در 13 خرداد (عاشورای) 1342 که پرده از
جنایات شاه و اربابان آمریکایی و اسرائیلی او برداشته بودند، باعث شد تا در
سحرگاه 15 خرداد عوامل رژیم شاه به خانه حضرت امام خمینی (ره) یورش بردند و
ایشان را دستگیر کنند. در اعتراض به دستگیری حضرت امام، مردم شهرهای مختلف
ایران به قیام دست زدند که توسط ارتش شاه به خاک و خون کشیده شد و در این
روز حدود 15 هزار نفر مسلمان انقلابی به خاک و خون کشیده شدند و بدین ترتیب
تاریخ ایران اسلامی در روز 15 خرداد ورق خورد و فصل جدیدی در رویارویی
مستضعفان با مستکبران گشوده شد. جریان 15 خرداد هر چند ظاهرا با سرکوب
خونین به نفع شاه تمام شد اما در حقیقت ماهیت رژیم ستمشاهی را بیش از پیش
برای همگان آشکار کرد و نقطه آغازی برای توفان عظیم انقلاب اسلامی گردید.
4آبان 1343، سخنرانی امام خمینی علیه کاپیتولاسیون
حضرت
امام سخنان خود را با آیه استرجاع (انا لله و انالیه راجعون) شروع کردند و
بدین طریق نشان دادند که مصیبت بزرگی با تصویب طرح کاپیتولاسیون بر اسلام و
مسلمین وارد آمده است و اعلام عزای عمومی کردند: «ایران دیگرعید ندارد،
عید ایران را عزا کردند...و چراغانى کردند، عزا کردند و دسته جمعى
رقصیدند...استقلال ما را فروختند، باز هم چراغانى کردند، پایکوبى کردند.
اگر من به جاى اینها بودم این چراغانىها را منع مىکردم. مىگفتم بیرق
سیاه بالاى بازارها و...خانهها بزنند، چادر سیاه بالا ببرند! »
حضرت
امام خمینی (ره) در این سخنرانی نتایج سیاسی- اجتماعی طرح کاپیتولاسیون را
این چنین خاطرنشان ساختند:« ... دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین
طرفداری کرد، ملت ایران را از سگهای آمریکایی پستتر کردند. اگر چنانچه
کسی یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او میکنند؛اگر شاه ایران
یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست میکنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز
آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام
ایران را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد ...».
حضرت امام در ادامه
سخنرانی کوبنده خویش از روحانیون، ملت های مسلمان، رهبران اسلامی و روسای
جمهوری کشورهای اسلامی خواستند که به داد ملت ایران و اسلام برسند: «والله
گناهکار است کسى که داد نزند، والله مرتکب گناه کبیره است کسى که فریاد
نزند»
13آبان 1343، تبعید امام خمینی به ترکیه
سخنرانی کوبنده
حضرت امام علیه طرح کاپیتولاسین از سوى رژیم شاه بدون پاسخ نماند.پس از چند
روز مطالعه، به دستور مستقیم آمریکا قرار شد که امام از ایران تبعید شود.
بنابراین در شب 13 آبان 1343 صدها کماندو به همراه مزدوران ساواک به منزل
امام در قم حملهور شدند ایشان را دستگیر و به تهران منتقل کردند و سپس با
یک هواپیمای نظامی ایشان را به ترکیه تبعید کردند و این آغاز هجرت حضرت
امام بود.
20مهر 1350، آغاز جشن های 2500 ساله شاهنشاهی
20مهر 1350
با قرائت خطابه محمدرضا پهلوی در برابر مقبره کوروش هخامنشی در پاسارگاد،
جشنهای 2500ساله شاهنشاهی آغاز شد. هدف اصلی شاه از برپایی اینگونه جشن ها،
بزرگ جلوه دادن عظمت دستگاه شاهی و شخص خود بود.
امام خمینی (ره) که
هنگام برگزاری جشنهای 2500 ساله، در تبعید عراق بودند، مخالفت خود را با
برگزاری این جشن اعلام کردند و طی پیام ها و سخنرانی های خود نکاتی را
متذکر شدند:
ـ چرا کارشناسان اسرائیلی برای این تشریفات دعوت شدهاند؟
ـ شاهنشاهی ایران از اول که زائیده شده تا حالا روی تاریخ را سیاه کرده است.
ـ برملت است که با جشنهای دوهزار و پانصد ساله مبارزه منفی کند.
ـ به حکومت ایران بگویید که آقا از این جشن دست بردارید.
1آبان 1356، شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی
در نیمه شب اول
آبان 1356، آیتالله سید مصطفی خمینی، به شکل مرموزانهای به شهادت رسید.
شهادت ایشان، نهضت اسلامی ایران را جان تازهای بخشید و به شکل انقلابی
فراگیر درآورد و حضرت امام خمینی (ره) ، شهادت ایشان را از الطاف خفیه الهی
دانستند.
19دى 1356، قیام خونین قم
رژیم شاه که می خواست با توهین
به ساحت حضرت امام خمینی (ره) ، چهره ایشان را به عنوان رهبر نهضت مخدوش
کند اقدام به چاپ مقاله ای در روزنامه اطلاعات کرد که در این مقاله بطور
صریح، بی حجابی فضلیت و حجاب، کهنه پرستی و ارتجاع معرفی و به ساحت مقدس
امام خمینی، اهانت و قیام 15 خرداد 1342، توطئه استعمار سرخ و سیاه معرفی
شده بود.
در اعتراض به چاپ این مقاله قیام خونین قم شکل گرفت که
نیروهای رژیم با مشاهده حرکت عظیم مردم تصمیم به حمله گرفتند و تیراندازی
شروع شد و در این روز عده زیادی از طلاب و مردم قم به شهادت رسیده و یا
مجروح شدند.
29بهمن 1356، قیام مردم تبریز در چهلم فاجعه قم
روز 29
بهمن 1356، که مصادف با چهلم فاجعه 19 دی قم بود، در بسیاری از شهرها و
نقاط کشور، مجلس ختم و سوگواری برگزار شد. در شهر تبریز نیز قرار بود مردم
در مسجد قزللی (میرزاآقایوسف مجتهد) تجمع کنند. مردم در مقابل این مسجد
اجتماع کردند. سرگرد مقصود حق شناس، رییس کلانتری بازار به همراه عدهای
مأمور، به مردم اعلام کرد که متفرق شوند و با توهین به مسجد از ورود مردم
جلوگیری کرد. جوانی غیرتمند به نام محمد تجلی از این توهین برافروخته
میشود و با وی گلاویز میشود که حق شناس با اسلحه کمریاش این جوان 22
ساله را به شهادت میرساند.
مردم خشمگین جنازه خون آلود شهید را برداشته و در خیابانها به راه میافتند و بتدریج راهپیمایی گستردهای شکل میگیرد.
یحیی
لیقوانی رییس ساواک تبریز با توجه به گسترش قیام مردمی با تهران تماس
میگیرد و شاه به جمشید آموزگار دستور حفاظت از مناطق مهم و سرکوب شدید
مردم را میدهد. شورای امنیتی استان، دستور استقرار یگان ها و ادوات نظامی
از جمله تانک و نفربر را در سطح شهر میدهد که با مقاومت و پایمردی مردم
تبریز، این شهر از خون جوانان، بازاریان، دانشجویان، مردان و زنان، رنگین
شده و پس از فاجعه خونین قم، جنایت دیگری بر جنایت های رژیم افزوده میشود.
8فروردین 1357، قیام مردم یزد به مناسبت اربعین شهدای تبریز
با
نزدیک شدن چهلم شهدای تبریز جوشش مخصوصی در مردم ایران مشاهده می شد. در
این میان قیام مردم یزد در روز هشتم فروردین 57 که تا 12 فروردین هم ادامه
داشت جلوه بیشتری داشت . مردم یزد در روز نهم فروردین پس از جلسه بزرگداشت
شهدای تبریز در روضه محمدیه این شهر به خیابانها ریختند و با شعارهای
انقلابی به مراکز فساد و فحشا و نیز اماکن دولتی حمله کردند.
فردای آن
روز آیت ا... صدوقی از علمای شهر یزد مردم را به تعطیل عمومی و اجتماع در
مسجد جامع شهر یزد دعوت کرد و در یک سخنرانی در آن اجتماع با شکوه خواستار
بازگشت امام خمینی (ره ) از تبعید و آزادی زندانیان سیاسی و سرنگونی رژیم
شدند و در پایان مراسم مردم به خیابانها ریخته و تظاهرات دیگری علیه رژیم
انجام دادند که با حمله ماموران رژیم و به خاک و خون کشیدن مردم برگ سیاه
دیگری در کارنامه رژیم پهلوی ثبت شد.
17شهریور 1357، فاجعه خونین جمعه سیاه
با گسترش دامنه
انقلاب و تظاهرات مردمی در شهرهای مختلف دولت جمشید آموزگار مجبور به
استعفا شد و محمدرضا شاه، جعفر شریف امامی را که از سران فراماسونری و 15
سال رییس مجلس سنا بود به قصد کنترل اوضاع ، مأمور تشکیل کابینه جدید کرد.
رژیم شاه با این تغییر و تحول و اعلام سیاست آشتی ملی و احترام به روحانیت،
سعی داشت اوضاع را کنتر ل کرده و از خشم و نفرت عمومی بکاهد؛ اما، هوشیاری
حضرت امام خمینی (ره) باعث شد که ایشان طی پیامی خطاب به ملت ایران نقشه
رژیم را رسوا و مردم انقلابی را بیش از پیش آگاه و خروشان نمایند. به این
ترتیب در 13 شهریور 1357 که مصادف با روز عید فطر بود راهپیمایی تاریخی و
عظیمی برپا شد. این تظاهرات در روز 16 شهریور ماه بار دیگر تکرار شد و در
بین مردم اعلام شد که صبح روز بعد، یعنی 17 شهریور ماه در میدان و خیابان
ژاله )شهدا) تجمع صورت خواهد گرفت.
در اولین ساعات جمعه 17 شهریور ماه،
رژیم شاه توسط ارتشبد غلامعلی اویسی فرماندار نظامی تهران اعلام حکومت
نظامی کرد؛ اما مردم در میدان ژاله (شهدای کنونی) تجمع کردند و ناگهان با
دیدن تانکها و زرهپوشهای نظامی و مأموران مسلسل به دست حکومت نظامی
غافلگیر شدند. مأموران مسلح پس از چند بار اخطار از زمین و هوا جمعیت را
ناجوانمردانه هدف رگبار قرار دادند و مردم بیگناه را به خاک و خون کشیدند.
عده زیادی از مردم در این روز توسط دژخیمان رژیم به شهادت رسیدند، اما این
حادثه نقطه عطفی جهت افزایش خشم و اعتراض عمومی مردم و رسوایی بیش از پیش
رژیم گردید و در تاریخ ننگین ستمشاهی به عنوان جمعه سیاه و جمعه خونین
برای همیشه باقی ماند.
دراهمیت این روز تاریخی همین بس که حضرت امام
خمینی (ره) فرمودند:« 17 شهریور مکرر عاشورا و میدان شهدا مکرر کربلا و
شهدای 17شهریور مکرر شهدای کربلا و مخالفان ملتها مکرر یزید و وابستگان او
هستند»
13مهر 1357، هجرت امام خمینی از نجف به پاریس
روز 13 مهر
1357، روز شروع هجرتی تاریخی بود. امام پس از جلوگیری کویت از ورود به این
کشور به پاریس هجرت کردند و در دهکدهای به نام «نوفل لوشاتو» اقامت کردند
اقامت
حضرت امام خمینی (ره) در فرانسه بر خلاف تصور رژیم شاه، باعث تسریع در
انقلاب شد و هر روز سیل خبرنگاران و عکاسان و ... به دیدار امام
میشتافتند؛ به طوری که، این دهکده کوچک به کانون مهمترین اخبار جهان تبدیل
شد.
13آبان 1357، روز دانشآموز
در حالی که انقلاب اسلامی مردم
ایران به رهبری امام خمینی به روزهای سرنوشت سازی نزدیک میشد، صبح روز 13
آبان 1357، دانشآموزان در حالی که مدارس را تعطیل کرده بودند، به سمت
دانشگاه تهران حرکت کردند تا صدای اعتراض خود را به گوش همگان برسانند. اما
رژیم پهلوی برای سرکوب این تظاهرات شروع به تیراندازی کرد و جوانان و
نوجوانان بیگناه، یکی پس از دیگری، در خون خود غلتیدند. در این روز، 56 تن
شهید و صدها نفر مجروح شدند.
22دى 1357، تشکیل شورای انقلاب
با اوج گیری نهضت اسلامی در
سال 1357، حضرت امام که از فردای انقلاب آگاه بودند و نیک می دانستند که
دست هایی در پشت پرده درکارند تا بعد از پیروزی انقلاب به صحنه وارد شوند و
همه چیز را به نفع خود رقم زنند در 22 دی 1357، فرمان تشکیل شورای انقلاب
را صادر کردند تا نهضت انقلابی خود را به سرمنزل مقصود برسانند.
26 دى 1357، فرار شاه از ایران
روز 26 دی 1357، روزی است
که هرگز یاد و خاطره آن از ذهن مردم ایران فراموش نخواهد شد، مردم ایران در
این روز توانستند طاغوت پرنخوت را که 37 سال به زور بر آنها حکومت کرده
بود مجبور به فرار کنند.
12 بهمن 1357، بازگشت امام خمینی به میهن و آغاز دهه فجر انقلاب
حضرت
امام خمینی (ره) پس از 15 سال هجرت، در روز 12 بمهمن 1357، پا بر خاک میهن
اسلامی گذاشتند و به انتظار ملت ایران پایان دادند. ملت ایران در این روز
پرشکوه ترین استقبال تاریخ را رقم زدند به گونه ای که خبرگزاری های غربی
نیز به این واقعیت اعتراف کردند.جمعیت استقبال کننده در طول 33 کیلومتر از
فرودگاه امام تا بهشت زهرا که مقصد بعدی امام بود. بین 4 تا 8 میلیون نفر
تخمین زده میشد.
19بهمن 1357، روز نیروی هوایی ارتش
از شکنندهترین ضربات
بر پیکر رژیم شاهنشاهی، حرکت شجاعانه پرسنل نیروی هوایی ارتش در 19 بهمن
1357 بود که بحق میتوان آن را از ایام الله نامید.
در این روز، نظامیان
متعهد نیروی هوایی، با حضور در اقامتگاه رهبر بزرگ انقلاب اسلامی در مدرسه
رفاه و بیعت با حضرت امام، سندی از افتخار، حماسه، رشادت و ایمان را در
برگهای زرین انقلاب اسلامی به ثبت رسانیدند. این حماسه حضور و بیعت
قاطعانه ارتش، طلیعه خجسته پیوند ارتش با ملت مسلمان و انقلابی بود.
تصویر
بیعت پرسنل نیروی هوایی ارتش به هنگام بیعت و سلام نظامی در مقابل امام
خمینی که در روزنامههای فردای آن روز چاپ شد، دژخیمان رژیم را بیش از پیش
نا امید و امواج خروشان انقلابی مردم را فزونتر کرد.
22بهمن 1357، پیروزی انقلاب اسلامی ایران
در روز 22 بهمن
1357، تاریخ نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) به نقطه عطف
خود رسید. در این روز سرانجام مبارزات مردم مسلمان به بار نشست و پادشاهی
2500 ساله و ظلم و استبداد بیش از 50 ساله رژیم پهلوی در ایران، ریشه کن شد
و به خواست الهی حکومت جمهوری اسلامی تأسیس شد.
http://moallem-r.blogfa.com
مراسم نکو داشت محمد سریر با حضور اعضای هیئت مدیره و شورای عالی خانه و هنرمندان شاخه های مختلف هنر، شب گذشته در میان استقبال گرم حاضران در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان برگزار شد.
به گزارش سایت خانه
موسیقی، مراسم نکوداشت دکترمحمد سریر، آهنگساز و رئیس هیئت مدیره خانه
موسیقی با عنوان سرو هنر، روز گذشته در سالن استاد جلیل شهناز خانه
هنرمندان با حضور جمع زیادی از هنرمندان و علاقمندان برگزار شد.
در
ابتدای این مراسم، کلیپی پخش شد که در آن برخی از هنرمندان درباره شخصیت
دکتر محمد سریر صحبت می کردند و سپس اکبر عالمی، مجری مراسم از غلامحسین
امیرخانی، رئیس شورای عالی خانه هنرمندان، به عنوان اولین سخنران دعوت کرد.
امیر خانی در ابتدا گفت: ذوق در وجود انسان به شکل هنر گسترش پیدا می کند و تجلی آن باعث می شود که هنرمند آثاری بوجود بیاورد که ماندگاری پیدا کند. دکتر محمد سریر با توجه به سخنان اهل هنر که در باره ایشان شنیدیم بیسار شخصیت کمیابی است. مایه افتخار ماست در عالم هنر برخورد صادقانه و محبت آمیز و ارادت همراه با آن چیزی است که باید به درستی منتقل شود و برای جوانان سرمشق باشد. من به سهم خودم افتخار دارم که حدود 14 سال از زمان افتتاح خانه هنرمندان، در کنار بزرگان هنر و فرهنگ ایم مملکت نقشی داشته ام و خدمتی کرده ام.
وی افزود: در اینجا می خواهم نکته ای در باره دکتر سریر بیان کنم که در ذهن ما جاری هست اما کمتر مطرح شده؛ در سرزمین ما استعداد های زیادی وجود دارد، اما در یک صفت ما فقیر هستیم؛ که آیا ظرفیت این همه استعداد و نعمات را داریم؟ این ظرفیت و تحمل مسائل مشکلات صفتی است که بسیار کمیاب است. من می خواهم این ظرفیت و تحمل را به عنوان یک نکته ای که باید از وجود دکتر سریر یاد بگیریم بیان کنم. این صفت دکتر سریر سرمشق همه ماست که هیچ پیش آمدی موجب آشفتگی ایشان نشده است.
دکتر سریر انسانی مهربان و صمیمی است
پس از این سخنان، حمیدرضا نوربخش، مدیر عامل خانه موسیقی پشت تریبون قرار گرفت و در ابتدا گفت: این جلسه ادای احترام به یکی از شخصیت های فرزانه هنر و موسیقی این سرزمین است. حضور من در اینجا جنبه عرض ارادت به دکتر سریر است که سالیان بسیاری است که افتخار دارم در خدمتشان بیاموزم.
نوربخش در ادامه گفت: ما در خانه موسیقی پیش از اینها برنامه داشتیم که از دکتر سریر و دیگر هنرمندان بزرگی که در شکل گیری خانه موسیقی نقش ارزنده داشتند، تجلیل کنیم. زیرا در درجه اول این وظیفه خانه موسیقی است ولی خود ایشان جزو اولین کسانی بودند که با این مساله مخالفت کردند و ما در هیئت مدیره این را تصویب کردیم که از خود اعضای هیئت مدیره یا اعضایی که به نوعی دست اندر کار اداره خانه موسیقی هستند تجلیل نشود تا شائبه ای در این مورد ایجاد نشوند. ولی خانه هنرمندان به شایستگی برای تجلیل از دکتر سریر قدم برداشت و من از طرف شورای عالی و هیئت مدیره خانه موسیقی از دکتر سرسنگی، مدیر عامل خانه هنرمندان تشکر می کنم.
مدیر عامل خانه موسیقی، در ادامه درباره شخصیت دکتر سریر گفت: ایشان انسانی مهربان و صمیمی است. دکتر سریر دارای شخصیتی چند وجهی است. من از ایشان درس تواضع،وفا، محبت و انسانیت آموخته ام و وجود ایشان در خانه موسیقی ارزنده است و برایشان آرزوی طول عمر دارم.
پس از این سخنان، قطعه "ایران" از ساخته های دکتر سریر با شعری از تورج نگهبان توسط محمدرضا صادقی(آواز)، احسان و امیر محمدی(کلارینت و پیانو) به اجرا در آمد. سپس اکبر عالمی بخشی از بیوگرافی دکتر محمد سریر را برای حضار خواند.
سریر توانست هنر را مهار کند
در ادامه، فرید عمران(آهنگساز و مدرس موسیقی) پشت تریبون قرار گرفت و گفت: آشنایی من و سریر به حدود 10 سال پیش زمانی که برای تدریس در شاخه موسیقی دانشگاه آزاد دعوت شده بودم برمی گردد. یک روز دکتر سریر به منزل ما آمد و یکی از آثار سمفونیک اش را با هم گوش کردیم. همان جا کوچ کردم به داستانی کوتاه که متعلق به چین باستان است که چطور می توان یک گاو تنومند و وحشی را مهار کرده و به گله آورده است.
سرگذشت تمام فرهیختگان عرصه فرهنگ و هنر مشابه رام کردن همان گاو وحشی است. به این معنا که در ابتدا دم گاو را میبیند و با واکنش تندی که این گاو سرگردان نشان میدهد رفته رفته میفهمد که چگونه آن را مهار کند. هر هنرمندی در ابتدای زندگی اش سرگردان وارد این دنیا می شود و باید به دنبال آن هنر بگردد تا بتواند آن را اهلی کند.
موسیقی دان پس از سالها یاد می گیرد که چگونه موسیقی را مهار کند و این صدا را در ارکستر بین ساز های مختلف تقسیم کند و آن چیزی که می خواهد را استخراج کند. در اینجا دیگر هنر و هنرمند از هم تشخیص داده نمی شوند و با هم یکی می شوندو هر دو با هم محو می شوند.
سریر فردی عملگرا و مصلحتاندیش است
پس از این سخنان قسمت هایی از سمفونی آب ساخته محمد سریر با متنی از رشید کاکاوند و دکلمه ژاله صادقیان پخش شد. و سپس پرویز کلانتری(نقاش) در سخنانی در باره دکتر سریر گفت: محمد سریر مدیریت موفقی در حوزههای مختلف داشته است. یادم هست که انقلاب سال 1357 تازه شکل گرفته بود که همه چیز را دگرگون میکرد. در آن زمان سریر جوانی روشنفکر و درسخوانده سرپرست کنسولگری در وین بود به درستی میدانست انقلاب چیست. در آن دوران محمد سریر رهبر انقلابیون بیرون از سفارتخانه را دعوت کرد که به داخل سفارتخانه ایران در وین آید و با یکدیگر به گفتگو نشستند و گفت که قدرت باید به شکل خردمندانهای منتقل شود.
وی افزود: معتقدم که محمد سریر فردی عملگرا و مصلحتاندیش است و در بین گزینه ها عاقلانه ترین را انتخاب می کند و تجربه سیاسی به او آموخته مشکلات را از طریق مذاکره حل کند. سریر سالهاست که درگیر مدیریت هنری شده که یک طرف هنرمندان نازک دل و زود رنج هستند و در طرف دیگر حاکمیت و سوء تفاهمات وجود دارد. او در این سالها از خودش مایه گذاشته و احساس مسئولیت کرده و سعی می کند این شمع را افروخته نگه دارد.
پس از این سخنان، قطعه موسیقی با نام" نامه" با شعری از فریدون مشیری از ساختههای محمد سریر با پیانوی نگین سریر و آواز بیژن بیژنی اجرا شد و بیژنی مختصری در باره این قطعه صحبت کرد.
سخنران بعدی مراسم، علی هاشمی بود. هاشمی در آغاز سخنانش گفت: بسیار خوشحالم که مراسم بزرگداشت یا نکوداشت برای کسانی که زنده هستند برگزار می شود و در زمان حیاتشان از آنها قدردانی می شود. محمد سریر برای من یادگاری از فریدون مشیری است که باعث آشنایی ما با هم شده و من ارادتم روز به روز به سریر بیشتر می شود.
هاشمی افزود: باید قدر سریر و امثال این هنرمند را بدانیم و زیرا این همه مقامات و مسئولیت ها هیچکدام آسان به دست نیامده است.
مراسم با پخش منتخبی از اجرای یادمان محمد نوری به رهبری دکتر محمد سریر که سال 1390 در جشن خانه موسیقی اجرا شده بود، ادامه یافت و سپس هوشنگ کامکار(آهنگساز) به روی صحنه آمد در سخنان کوتاهی گفت: حیفم آمد یکی از خصوصیات بارز و شایان تقدیر دکتر سریر را بازگو نکنم. ایشان از معدود هنرمندانی در موسیقی است که مسئولیت پذیری اجتماعی دارد و من بار ها ایشان را بار ها در موسسه محک ملاقات کردم و کمک های شایانی به این موسسه کرده است. این باید برای ما هنرمندان سرمشق باشد.
سریر در کانال زندگی راهش را پیدا کرده
سخنران بعدی ، محمدرضا فروتن(بازیگر) بود. فروتن با ابراز خوشحالی از حضور در این مراسم گفت: دکتر سریر یک انسان آشنا با خویشتن خود است و نشانه اش قدرت و نیروی های موثر درونی ایشان است.
فروتن افزود: خداوند دوست دارد وجود یگانه خودش را در تک تک ما زندگی و تجربه کند. دکتر سریر به این علاقه به زیبایی پاسخ داده است و نمونه یک انسان قانون مندی است که به خودش تعهد دارد. او در کانال زندگی راهش را پیدا کرده و با عملکردش اندیشه های جدید و احساسات زیبا را در ما متولد کرده است.
این بازیگر در پایان سخنانش گفت دکتر سریر گوهری که در همه ما به ودیعه گذاشته شده است را سعادتمند کرده است و من ایشان را دوست دارم.
پس از این سخنان، قطعه " یاد تو" با شعری از سعدی و ساخته دکتر محمد سریر، با پیانوی نگین سریر و آواز جمال الدین منبری اجرا شد.
تقدیم یک قطعه به سریر
در ادامه شاهین فرهت، آهنگساز و دوست قدیمی دکتر سریر پشت تریبون قرار گرفت. فرهنگ از سابقه آشنایی اش با سریر گفت و افزود: آشنایی ما به زمانی بر میگردد که هنوز 20 سال نداشتیم و برای ساخت یک کوارتت با یکدیگر ملاقات کردیم. او همیشه برای من پشتوانه بوده است و خیلی وقتها دلم برایش تنگ میشود.
فرهت
درباره قطعه اکه برای سریر ساخته اشاره کرد و گفت: به من گفتند یک کوئینتت
بنویسم که شامل دو ویلن ، یک آلتو، یک ویولنسل و یک کنترباس باشد و من
این کار را کردم و نمیدانم که این اثر به دردش میخورد یا نه. چرا که خودم
ترجیح میدادم چنین کاری را با پیانو بسازم که بتوان آن را اجرا کرد.
سپس شاهین فرهت این قطعه را تقدیم محمد سریر کرد.
سریر به معنای واقعی انسان است
در ادامه هم عزت الله انتظامی، بازیگر پیشکسوت تاتر و سینما، در سخنان کوتاهی گفت: من با مشکل به اینجا آمدم چون کسالت دارم. پیش از مراسم از من خواستند تا درباره دکتر سریر صحبت کنم که من گفتم آمادگی و اطلاعی از سوابق دکتر سریر ندارم. اما طوری تعبیر شد که من نخواستم درباره ایشان صحبت کنم. من خودم تازه با سوابق دکتر سریر آشنا شدم و در تمام مدتی که با ایشان هستم این مساله را دریافتم که دکتر سریر به معنای واقعی انسان است.
در ادامه عزت الله انتظامی، داود گنجه ای، غلامحسین امیر خانی، حسن ریاحی و مجید سرسنگی روی صحنه حاضر شدند و هدایا و لوح های تقدیری از طرف خانه هنرمندان، شهر داری تهران، دفتر موسیقی و موسسه محک به دکتر محمد سریر اهدا کردند.
سپس دو قطعه با نام های "عاشقانه ها" و "آرزو ها" با شعر هایی از فروغ فرخزاد و حسین منزوی توسط حامد پورساعی(گیتار)، نگین سریر(پیانو) و محمد رضا صادقی(آواز) به اجرا در آمد و پس از این اجرا محمد سریر پشت تریبون قرار گرفت و از تک تک کسانی که این مراسم را برگزار کرده بودند تشکر کرد و گفت: مهری که بر من روا داشتید خیلی مرا خوشحال کرد. با تلاشهایی که در این 50 سال داشتم، حسرت کارهای زیادی را دارم که هنوز انجام ندادهام و امیدوارم بتوانم این کار ها را هم انجام دهم.
سریر در توضیح آثارش گفت: از آنجا که من موسیقی کلاسیک کار کرده بودم خیلیها به من میگفتند که سمفونی بنویس اما من از نوجوانی به همین موسیقی علاقه داشتم و موسیقی در کنار شعر برایم معنا پیدا میکرد. یعنی احساس میکردم موسیقی در کنار شعر به سرفرازی میرسد.
وی افزود: این علاقه من است و فکر میکنم یک نیازی را باید براورده کنم و برای خودم چیزی نمی نویسم. این که در گوشه ذهن شما بعضی از نغمه های من جاری است، برای من یک افتخار بزرگ است و من را دلخوش می کند و زنده نگه می دارد.
پایان بخش این مراسم قطعه از از ساخته های محمد سریر بر روی شعری از فریدون مشیری، با اجرای محمد سریر(پیانو)، حامد پورساعی(گیتار) و محمدرضا صادقی(آواز) بود که با استقبال حضار مواجه شد.
در این مراسم هنرمندانی چون داود گنجه ای، داریوش پیرنیاکان، نصرالله ناصح پور، امیراشرف آریان پور، فرهاد توحیدی، میلاد کیایی، رضا مهدوی، رازمیک اوهانیان، هوشنگ مرادی کرمانی، علی مرادخانی(رئیس موزه موسیقی)، یدالله کابلی و... حضور داشتند جمعیت تا اندازه ای بود که مسئولین خانه هنرمندان سالن ناصری را برای پخش مستقیم مراسم در نظر گرفته بودند.
http://www.iranhmusic.ir
درآمد
متولد چه سالی هستید و عکاسی را از چه سنی شروع کردید ؟
کپیه کردن هم بخشی از کار بود؟
این اتفاق مربوط به چه سالی است؟
پس کار حرفه ایتان را این طور شروع کردید؟
در روز بیست و ششم دی که شاه رفت، سانسور شدیدی اعمال شد و
نگذاشتند خبرنگارها بروند وعکس بگیرند. دقیقا برای ما توصیف کنید که چه
دیدید؟
از معطلی شاه چیزی یادتان هست؟
لابد می دانستند آخرش ماجرا به چه شکل در می آید.
چرا؟
همانی را که درصفحه اول روزنامه چاپ شد؟
با توجه به اینکه به تناسب حرفه تان، شاه را زیاد دیده و از
او زیاد عکس گرفته بودید، آن روزا از نظر روحیه و رفتار چه تفاوتهائی را در
او مشاهده کردید؟
عکس گریه او را شما گرفتید؟
عکسهائی که شما آن روز گرفتید، در میان همه عکسهائی که گرفته
شده بودند خیلی شاخص شدند، از جمله، عکس بالا رفتن شاه از پله ها را کسی
نگرفته و در اندک مدتی هم این عکسها در روزنامه چاپ شدند و دست همه مردم
بودند. احساس و خاطرات خود را از این واقعه تعریف کنید.
که همین تیتر شد.
به روزنامه که برگشتید، انتخاب عکس به چه صورت انجام گرفت؟
عکس مصاحبه با بختیار را هم گرفتید؟
نگفتید احساستان از این که عکسهایتان چاپ شدندو دست به دست گشتند، چه بود؟
مثل بیست و هشت مرداد
با توجه به این که شما همیشه از شاه عکس می گرفتید، دچار مشکل نشدید؟
به هنگام ورود امام چه می کردید؟
آیا از نخستین باری که عکس امام چاپ شد، خاطره ای دارید؟
مگر در آرشیو نشریه عکس امام را داشتید ؟
در هنگام تظاهراتها، آیا توانستید عکس شاخصی بگیرید که تیتر شود ؟
کدام طرفین ؟
چرا؟
بیشتر کجا می رفتید؟
قم برایتان مهم بود؟
مسجد اعظم
طبیعی است، چون عکس به هرحال سندیت دارد.
بالاخره شما چه کردید؟
آیا اتفاقی روی داد ؟
عکس گرفتید ؟
آیا آن عکس را دارید؟
چرا؟
شما چه کردید؟
چه ماهی بود؟
آیا تصمیم ندارید از مجموعه عکسهایتان کتابی چاپ کنید؟
عکس زیادی ندارم. همانهائی راکه دارم، تصمیم دارم نمایشگاه بگذارم،ولی همه فکرم معطوف به نوشتن خاطراتم تا این تاریخ است. تعدادی از عکسها را مرتب کرده ام. باید برایشان شرح تهیه کنم. اینها برنامه هایم هستند تا ببینم کدام را می توانم عملی کنم.
http://www.rasekhoon.net
http://www.amoozak.com
http://www.amoozak.com
قالَ علیٌّ ( علیه السّلام ) :
منبع : غرر الحکم٬ ج ٢ / فصل ٨۶ (لا)٬حدیث٣٢۴ .
---------------------------------------------------------------------------------------
قالَ علیٌّ ( علیه السّلام ) :
منبع : غرر الحکم٬ ج ٢ / فصل ۵۵ ٬ حدیث١۵.
قالَ علیٌّ (ع) :
منبع : غرر الحکم٬ ج ٢ / فصل ۴۶ (طوبی)٬ حدیث٣.
---------------------------------------------------------------------------------------
قالَ علیٌّ (ع) :
منبع : غرر الحکم٬ ج ٢ / فصل٧٧ ٬(مَن)٬حدیث۹-١۴۴٨.
----------------------------------------------------------------------------------------
قالَ علیٌّ (ع) :
منبع : غرر الحکم٬ ج ١/فصل٣٢ ٬ حدیث٣٨.
---------------------------------------------------------------------------------------
قالَ علیٌّ (ع) :
منبع : غرر الحکم٬ ج ١/فصل١ ٬حدیث ١٧٣٨.
http://ez12.persianblog.ir
محمد(ص)
برای نشر رسالت خود شتاب نداشت بلکه مدتی در سکوت زندگی کرد. مایه شگفتی و
اعتماد هم وطنان خود واقع شد تا آن جا که به او لقب امین دادند. او به خود
و پیامبری خود باور داشت و با این اعتماد و ایمان، وسایل اقتدار، عزت و
مناعت را برای امت خویش مهیا کرد و آن ها را از مردمانی ساکن صحرا به
سرورانی مبدل کرد که نصف جهان شناخته شده زمان خود را فتح کردند. جواهر لعل نهرو، نخست وزیر استقلال طلب هند
در عصری که انحطاط روزافزون آن قسمتی از قلمرو سابق امپراطوری "دقیانوس" را در بر گرفته بود، یک مرتبه از دل بیابان ها، دشمن سرسخت امپراطوری پیر و فرسوده (و ممالک جدید) عربی به پاخاست و روز به روز پشرفت های محسوسی کرد. پیشرفت او چنان بود که گویی فقط عنایت دائمی خداوند است که لشکرهای با اخلاص آن را به سوی جهاد و پیروزی حتمی سوق می دهد، به گونه ای که پس از فتح سوریه و مصر چیزی نگذشت که امپراطوری ساسانیان را به هم ریخت و جانشینان کنستانتین را که بلاد بسیاری از دست شان رفته بود، با چنین خطری مواجه ساخت. این نهضت به ره بری یکی از بازرگانان قبیله قریش به نام ابوالقاسم محمدبن عبدالله آغاز شد. پیامبر تازه که در جوانی ثروت نداشت، در کاروان های تجاری که به سوریه و جنوب شبه جزیره عربی می رفتند، شرکت داشت.
ادوارد دومیلی، دانشمند ایتالیایی
آنچه پیامبر اسلام را وادار به تفکر می نمود این بود که می دانست از آن روز به بعد ( روز هجرت از مدینه) رابطه او با شجره خانوادگی اجداد و خویشاوندانش قطع می شود.
در صورتی که اجداد که مجموع آن ها شجره خانوادگی را به وجود می آورند، برای یک عرب بدوی بیش از شناس نامه های امروز ارزش داشت.
امروز اگر شناسنامه خود را گم کنیم، می توانیم یکی دیگر به دست بیاوریم ولی وقتی رابطه یک عرب بدوی با شجره خانوادگی قطع می شد، علاوه بر هویت، وسیله معاش خود را هم از دست می داد.
شجره خانوادگی و قبیله یکی بود و کسی که رابطه خود را با قبیله اش قطع می نمود، بزرگترین مایملک مادی و معنوی خود را در این جهان از دست می داد.
بسیاری از تذکره نویسان مسلمان، متوجه اهمیت فداکاری محمد(ص) هنگام مهاجرت از مکه به مدینه نشده اند.
من تصور می کنم که بزرگ ترین فداکاری محمد(ص) در راه الیمانش همین بود که رابطه خود را با قبیله اش قطع کرد و از مکه به طرف مدینه مهاجرت نمود.
محمد(ص) اره ای به دست گرفت و برای پیشرفت اسلام، شجره خانوادگی خود را قطع کرد، یعنی درختی را قطع نمود که بدون آن، در وسط دو پهنه نا محدود که یکی پهنه صحرایی بی پایان و سوزان عربستان و دیگری پهنه آسمان آتشین آنجاست، نمی توانست زندگی کند.
کنستان ویرژیل گئورگیو، نویسنده ایتالیایی
محمد(ص) به عنوان انسانی سواد نیاموخته(امی)، آن چنان که در قرآن نیز به همین صورت وصف شده، اهل خواندن و نوشتن نبود. او که توانایی خواندن و نوشتن را تنها هنگامی فراگرفت که کلام خدا در غاری دورافتاده بر فراز بیابان های مکه بر او هویدا شد. نزدیکی محمد(ص) به خدا، پیوند او با واقعیات برین، همه و همه محصول ذات پاک و بکر او در مقام مردی صحرانورد بود.
ماریا ریکله، شاعر معروف آلمانی
من می خواستم شخصیت محمد(ص) را به صورت واقعی تا آن جا که قدرت دارم، مجسم کنم... او با کمال اعتقاد به خود نشو و نمو کرد. بزرگ و کوچک در کارهای خود جهت مشورت به او مراجعه می کردند. او زندگی خود را با زحمت از دست مزد خود می گذراند. او ثروتی نداشت و به دست مزد خود اکتفا می کرد. سرمایه او در جوانی راست گویی، امانت داری، پاک دامنی و اخلاص بود. به خدا سوگند، همین صفات کمال، بهترین و پر ارزشترین ثروت هاست. آری، چنین بود اوصاف شایسته محمد(ص) در میان اجتماعی که نه اخلاق داشت و نه کمال را درک می کرد.
امیل برنامکارم، خاورشناس انگلیسی
محمد(ص) رشد فکری یافت و نمو جسمی پیدا کرد ولی مال و ثروتی برای خود ذخیره نکرد. او مانند یک "کارگر" اجیر می شد و مزد می گرفت، ولی ثروتمند نشد و چیزی ذخیره نکرد. هیچ وقت نشد که پول و مادیات در دل او اثر کند.
وقتی به مدینه آمد، می توانست در بهترین وضع زندگی کند. به ویژه وقتی جنگ هایش تمام شد، غنیمت ها از هر طرف به خزانه اش سرازیر بود ولی با این همه، در همان وضع سادگی و زهدش باقی ماند. خوراکش، آب گوشت و خرما و دوغ بود و گاه گاهی شربت و عسل تناول می کرد، ولی بیشتر وقت ها خوراکش خرما و دوغ بود. همیشه روی حصیر می نشست. لباسش مانند خوراکش خیلی ساده و بی آلایش بقود.
ار.اف.بودلی، خاور شناس و نویسنده سوییسی
شکی نیست که محمد(ص) از مردان بزرگ و مصلحانی است که به حقیقت، خدمت بزرگی به بشر کرده است و همین برای فخر او کافی است که یک ملتی را به نور حق هدایت نمود و آنان را وادار کرد که به صلح و آسایش و آرامش بگراید و راه ترقی و مدنیت را به رویش باز کرد. بدیهی است آن چه کرده، کار بزرگی است که فقط از شخص قوی و با عزمی، ساخته است و چنین شخصی به حق، سزاوار همه گونه اکرام و احترام است.
لئو تولستوی، نویسنده معروف روسی
درستی و صداقت محمد(ص) بود که مردم اطرافش را تحت تاثیر قرار می داد. تازه مسلمان، مسحور افسون شمشیر محمد(ص) نشده بودند. بلکه کلام تاثیرگذار، قاطع، ناب و بدیع محمد(ص) که مستقیماً از قلب هستی یعنی همان آفریننده جهان برخاسته بود، آنان را شیفته و مسحور کرده بود. جست و جو برای یافتن حقیقت غایی- و نه جاه طلبی- محمد(ص) را به طرح این پرسش ها برانگیخته بود: حیات چیست؟ مرگ چیست؟ من به چه باید باور داشته باشم؟ وظیفه من در این دنیا چیست؟
بگذار او را هر چه می خواهند بنامند. هیچ امپراطوری با تاج و دیهیم خویش چنین مورد اطاعت واقع نشده است که آن مرد در عبای ساده دست دوخت خود. او که طی 23 سال متحمل سخت ترین مصایب و آزمایش های زندگی شد و مشقات فراوان بر او گذشت. من شخصاً تمام خصوصیات یک قهرمان راستین را در او مجسم می بینم. همین و بس. این حکم قرآن بود، همان رحمت الهی و پاداش اخروی که محمد(ص) به پرهیزکاران نوید داده بود. این آتش اشتیاق الهی بود که چنان حمایت چشم گیر و گسترده ای را برای وی به ارمغان آورده بود. نه بی بندو باری و هرزگی.
توماس کارلایل، اندیشمند معروف انگلیسی
محمد(ص) مردی غیور و پرشور و نشاط بود و همیشه از حق دفاع می کرد و با باطل می جنگید. او پیامبر آسمانی بود و همواره می خواست رسالت آسمانی خود را به بهترین وجه ادا کند و همان طور هم موفق شد، زیرا نشد روزی هدفی را که برای آن مبعوث شده بود، فراموش کند و هرگونه بلایی را در راه رسیدن به آن هدف تحمل می کرد تا این که به آنچه می خواست، رسید.
ادوارد لین، خاورشناس انگلیسی
محمد(ص) به عنوان انسانی خارق العاده، در کتابش قرآن، میراثی جاودانه از خود به جای گذاشته است. ارزشمندترین گوشه قلبم، مسخر تصویری از بهشتی است که محمد(ص) در کتابش نوید برخورداری از آن را داده است.
ولفگانگ گوته، شاعر معروف آلمانی
در طول تاریخ، مسیحیان و مسلمانان همیشه با خشونت و سنگدلی خاصی با هم برخورد کرده اند، که در این میان ما چاره ای نداریم جز آنکه خود را به عنوان متجاوز مقصر بشناسیم، چرا که آنان در همه اعصار مهیای آن بوده اند تا به احترام شارع آسمانی دین ما مسیحیان به مصالحه های کلانی تن بدهند. در حالی که ما در برابر آن ها و پیامبرشان کاملاً اهانت آمیز و شنیع عمل کرده ایم و حتی یک امتیاز به سود آن ها روا نداشته ایم. کلیساهای شرقی مورد حمایت مسلمانانند و مجازند که مناسک دینی خود را به جای آورند، اما در اروپا... حتی مرگ را بر حمایت از فرقه مسلمان و اجازه به جای آودن آزادانه شعائر دینی شان ترجیح می دهند. ما به محمد جفا کرده ایم.
هنری بولینگ بروک، دانشمند آلمانی
اگر تهور سیاسی محمد(ص) تنها دارایی او بود، مستحق دریافت ستایش های ما نمی شد. حال آنکه موفقیت های او بیشتر متکی بر بینش دینی ای بود که به اعراب انتقال داد و تشنگی روحانی آن ها را سیراب نمود. محمد(ص) و مسلمانان اولیه، به هیچ وجه و برخلاف آنچه در ذهن مردم غرب می گذرد، موفقیت را به سادگی به دست نیاوردند. آن ها با تلاشی سخت و خشن راه خود را هموار نمودند و اگر پایداری محمد(ص) و یاران اولیه نبود، رسیدن به هدف کاری غیرممکن می نمود. درست است که در طی همه این سالیان پرمخاطره، محمد بر این باور بود که وحی الهی را دریافت می کند، ولی همه استعدادهای طبیعی خود را هم برای پیش برد اهداف به کار گرفت. مسلمانان نیز کاملاً از توانایی های اختصاصی پیامبر خود باخبر گشته و هوشیارانه فهمیدند که او در حال تغییر جریان تاریخ است.
کارن آرمسترانک، نویسنده و محقق آمریکایی
در غرب، هرکه در زمینه اسلام به مطالعه و تحقیق می پردازد و با تصویر گری سنتی از محمد(ص)- آنچنان که طی سده ها نفرت و دشمنی در جهان مسیحیت گسترش یافته است- خو می گیرد، با مشاهده خصوصیات عرفانی و معنوی نیرومندی که از سوی سنت صوفی گری به این مرد نسبت داده شده شگفت زده خواهد شد، مردی که یک اروپایی معمولی عادت کرده او را به عنوان سیاستمداری حیله گر و شهوت ران و در بهترین حالت به عنوان بنیانگذار بدعتی که از مسیحیت نشأت می گیرد، بشناسد. حتی تازه ترین پژوهش ها در مورد پیامبر اسلام که صداقت و نگرش عمیقاً مذهبی وی را نشان می دهند، هیچ چیزی از عشق عرفانی را که پیروانش نسبت به او احساس می کنند، فاش نمی کند. پیامبری که تا این اندازه به این اصل که خود او فرستاده خداست اطمینان داشت، بی گمان می بایست بزرگ مردی عبادت پیشه باشد، چرا که او درست از طریق دعا و نیایش موفق شده بود بارها و بارها حضور خدایی را که وی فرستاده بود، درک کند.
آنه ماری شیمل، خاورشناس و اسلام شناس آلمانی
پیشرفت و موفقیتی را که محمد(ص) در راه هدف خود کسب کرد، نشانه نیروی شگرف و عظیمی بود که در وجود او قرار داشت. شما ملاحضه می کنید که دکتر "مارکس" که یکی از فلاسفه بزرگ است، چه شهادت گران بهایی درباره محمد(ص) می ده، وقتی که می گوید: محمد(ص)، نمونه کامل فرماندهی و رمز سیاست است. پیامبر گرامی، مجسمه سیاست دینی و بدون هیچ شبهه و گفت و گویی، بزرگ ترین و شریف ترین مردان سیاسی است. از بدو خلقت تاکنون نظیری برایش به وجود نیامده است و تنها اوست که به حق سزاوار لقب"سیاسی دینی" شده است. فقط این شخصیت (حضرت محمد(ص) است که جامع جنبه دینی، علمی، سیاسی و دنیوی و اخروی شده است.
اگر کسی از من بپرسد که محمد(ص) که این همه مورد ستایش تو قرار گرفته، کیست، من با کمال احترام و ادب خواهم گفت: این مرد نامی و سرو بی مانن، کسی است که علاوه بر این که فرستاده خداوند بود، رییس و بزرگ حکومت اسلامی و واضع شریعت بی مانند آن است و همان گونه که حکومت او مرجع و پناه تمام مسلمانان و حامی مصالح اجتماعی آن ها بود، خود محمد(ص)، بانی و موسس آن، به تمام معنا، بزرگ ترین پیشوا و فرمان ده سیاسی بود. سیادت و فرماندهی که بشر از آن برخوردار است، تجلی می نمود و در حقیقت، نظیر و مانندی برای آن نبوده و نیست.
واکستون کوستا، دانشمند ایتالیایی
محمد(ص) از شخصیت های ممتاز جهان بود که با داشتن خصایل و استعداد بی مانند، همیشه و در همه اوقات کوشش داشت اوضاع به ریخته زندگی مردم جهان را سر و سامان دهد و یک جامعه عالی انسانی به وجود آورد. وقتی با یک نظر دقیق، سرزمینی را که این مرد بزرگوار از آن برخاسته و عظمتی را که در سایه لیاقت خویش به دست آورده است مطالعه می کنیم، نمی توانیم از حیرت و تعجب خودداری کنیم.
کلود اتین ساواری، اسلام شناس فرانسوی
محمد(ص) مرد بسیار بزرگی بود که بزرگ ترین مذاهب را برای بشر به ارمغان آورد. محمد(ص) برای اعراب دینی جدید آورد و به آن ها آموخت که خدای یگانه را پرستش کنند.
بی شک، محمد(ص) بسیار بزرگ بود و مردانی بزرگ نیز در دامان فضل و کمال خویش پرورش داد. او قانون گذاری خردمند، سلطانی دادگستر و پیامبری پرهیزکار بود و بزرگترین انقلاب های روی زمین را پدید آورد.
در وجود محمد(ص) چیز عجیبی است که بسیار پسندیده و دل نشین است. او انسان را به تعجب و تقدیر وا می دارد، به این که با جان خود در این نبردها، به تنهایی در مقابل آن همه مردم مشرک که در برابر او بودند و می خواستند افکار او را ازبین ببند، ایستادگی کرد و مردم را به عبادت خدای یگانه فراخواند. او سال ها در راه دعوت به خدا شکنجه و آزار را تحمل کرد.
فرانسوا ولتر، اندیشمند فرانسوی
او تمام خرافات و کارهایی که موجب به هم زدن اجتماع بشری و پیش آمدهای ناگوار و سلب ارده کار و فعالیت می شد، مانند جادوگری، فال بینی و طالع بینی، همه را از بین برد. خود ایشان با آن کمالات(ثبات قدم و استقامت) و آن جهاد با عظمت و صبر و بردباری در مقابل پیش آمدهای هولناک و تحمل آن همه مشقات، بهترین و بالاترین نمونه انسان کامل جامعه ای است که می خواست تشکیل دهد.
جان بروا، روزنامه نگار فرانسوی
باید همیشه به یاد داشته باشیم که محمد(ص) هرگز دعوی آن نکرد که دارای خصایص فوق بشری است. بشری بود که بر او وحی می رسید و نمی خواست که جز این باشد و چون مکیان از او معجزه می خواستن، می گفت که تنها معجزه در زندگی او آن است که وحی الهی را به عربی فصیح دریافت و آن را به صورت این قرآن تقلیدناپذیر، بر همگان آشکار کرده است. محمد(ص) می دانست که او صرفاً واسطه است و هنگامی که هم میهنانش از او خواستند تا راستی پیام خود را با آوردن معجزه مدلل سازد، بر او وحی آمد: "بگو! گر از انس و جن جمع شوند که نظیر این قرآن را بیاورند، ولو بعضی از آنان پشتیبان بعضی دیگر باشند، نمی توانند." با آن زبان آوری اعراب و با آن سنت کهن و سابقه والا که در شاعری داشتند، حتی یک جمله نتوانستند بگویند که بتوان از نظر شکل و محتوا به قرآن مانندش کرد.
آنه ماری شیمل، خاورشناس و اسلام شناس آلمانی
فوق العاده بر نفس خویش مسلط بود. کم سخن می گفت، ولی زیاد فکر می کرد. دارای عزم و اراده بی نهایت قوی بود. اگرچه وارستگی و سادگی وی حیرت انگیز بود، با این حال فوق العاده مقید بود که همیشه خود را تمیز و پاکیزه نگه دارد. در تمام عمر حتی اوقاتی که ثروتمند بود، هیچ وقت کارهای شخصی خود را به دیگری واگذار نمی کرد. قوت و توانایی او در تحمل مشقت و رنج فوق العاده بوده است. یکی از غلامانی که هیجده سال در خدمت وی به سر برده است، می گوید: (( در تمام این مدت، یک حرکت یا سخن ملامت آور از پیامبر مشاهده نکردم.)) در جنگ، بی نهایت دلیر بود و از هیچ خطری فرار نمی کرد. با این وصف، هیچ وقت هم بدون جهت خود را به مخاطره نمی انداخت و آن بی باکی و تهوری که عموماً در عرب دیده می شد، در او نبود.
گوستاو لوبون، اندیشمند و نویسنده فرانسوی
هنگامی که محمد(ص) در مدینه اقامت گزید، در صدد برآمد در دولت جدید، برادری دینی را جانشین روابط خونی کند و از رقابت مهاجران که از مکه آمده بودند و انصار که مسلمانان مدینه بودند، جلوگیری کند، زیرا آثار این رقابت نمایان شده بود. از این رو، هر یک از انصار را با یکی از مهاجران برادر خوانده کرد و گفت تا هنگام نماز در مسجد با هم باشند.
ویل دورانت، نویسنده امریکایی
انسان از عنایتی که محمد(ص) به کودکان داشت، احساس آرامش می کند. او عادت زنده به گور کردن دختران را حرام کرد. همیشه در فکر یتیمان بود. از محبت به کودکان لذت می برد. روزی محمد(ص) نماز می خواند که در هنگام سجده، حسین(ع)، فرزند علی(ع) روی کمر او نشست. آن قدر صبر کرد تا این که او به اندازه ای که می خواست، نشست و پایین آمد.
آل.آ. سیدیو، حاورشناس فرانسوی
محمد(ص) به کودکان علاقه بسیار داشت و با آنان گرم و مهربان بود. او می توانست خود را وارد بازی و روح کودکان کند و دوستان چندی در میان آنان داشت. با کودکانی که از حبشه آمده بودند، بازی می کرد و به زبان حبشی با آنان سخن می گفت. در یکی از خانه های مدینه، پسری بود که محمد(ص) با او بازی می کرد. روزی کودک را متاثر یافت و علت را پرسید. وقتی کودک به او گفت بلبل محبوب او مرده است، آنچه قدرت در قدرت داشت، برای تسلی خاطر او به کار برد.
مونتگمری وات، اندیشمند اسکاتلندی
قناعت پیامبر به اندازه ای بود که ضرب المثل شده بود. روایت شده است ایشان دو نوع غذا را با هم نمی خورد، مگر به طور تصادف. اگر گوشت میل می کرد، دیگر خرما نمی خورد و اگر خرما میل می کرد، دیگر گوشت نمی خورد. خیلی شیر ر ا دوست می داشت،چون شیر هم سیر و هم سیرابش می کرد. چه بسا ماه به ماه در خانه پیامبر،آتش برای پختن نان یا غذایی روشن نمی شد. وقتی که گرسنگی سختی پیش می آمد، سنگی را به شکمش می بست تا کمتر احساس گرسنگی کند.
فونس اتین دینیته، اندیشمند اسپانیایی
حضرت محمد(ص) خوش مشرب بود. مردم را با هم دوست می کرد و از هم متنفر نمی ساخت. با سخاوت ترین فرد هر ملتی را احترام می کرد و بر آن ها می گماشت. بر اصحابش ترحم می کرد و حقوق هم نشینان را نگاه می داش، طوری که هر کسی خیال می کرد اورا بیش از دیگران دوست می دارد. اگر کسی برای کاری با او رفیق می شد یا نزدش می رفت، صبر می کرد تا او از ایشان جدا شود. اگر کسی چیزی می خواس، یا حاجتش را می داد یا جوابش را با زبان خوش می داد. با سعه صدر و اخلاق پسندیده ای که داش،هیبت و نفوذ خاصی در مردم داشت. هر کس دعوتش می کرد، اجابت می کرد و هر کس هدیه می دا، می پذیرفت و عوضش را می داد.
آندره دیسون، اسلام شناس فرانسوی
پیش از هر چیز سر تا پای او را ایمان به خدای با عظمت و اقتدار و ایمان به روز قیامت و رستاخیز فرگرفته بود. آن یقینی که دل او را پر کرده بو،به قدری زیاد بود که از او به بیرون تراوش می کرد. پیامبر ادراک کرد که مجبور است نور(اسلام) را نشر دهد و راه را برای برادرانش که در تاریکی به سر می بردند، نمایان و روشن سازد تا آن ها را از گمراهی نجات دهد. به همین جهت،به سرعت، جامعه کوچکی را در مکه تاسیس کرد. چیزی که این جماعت را به هم ارتباط می داد، اعتقاد به خدایی بود که به چشم دیده نمی شد و او خالق دنیا و مالک جان ها بود.
یولیوس ولهائوزن، خاورشناس مشهور آلمانی
ما و مسلمانان با هم زندگی می کنیم، آن ها به هر دو رسالت عیسوی و محمدی عمل می کنند، ولی ما به رسالت دوم عمل نمی کنیم. اگر منصف بودیم یا آن ها در کنار هم قرار می گرفتیم زیرا در رسالت آن ها چیزی وجود دارد که برای هر زمانی ملایمت دارد و پیامبرشان کسی است که عرب از تبری جستن از قرآن و فصاحت آن ناتوان مانده اند. بلکه تاریخ مردی فصیح تر در زبان، بلیغ تر در منطق و بزرگ تر در آفرینش مانند او نیاورده بود و این نشانه آن است که پیامبر اسلام از صفات حمیده ای که به او اهلیت یک پیامبر خاتم حلقه های انبیا را داده است، برخوردار بوده و اکنون صدها میلیون انسان دیانت او را به گردن گرفته اند.
رنه دکارت، فیلسوف معروف فرانسوی
گلدزیهره خاورشناس مجارستانی
همه درباره وی می گویند علاوه بر این که عرفان آسمانی را بر مردم عرضه می کرد، اعمال زندگی و جهادهای بزرگ و رسیدگی به امور مذهبی و سیاسی او کاملاً حساب شده بود که قدرتی مافوق انسانی، قدرتی که غیر از نیروی خدایی چیز دیگری نبود،از خواسته های او پشتیبانی می کرد. قرآن هم که برترین کتاب های آسمانی است ، این مسائل را به خوبی تاکید می کند. هر یک از حرکات و سکنات این پیامبر بزرگ حاکی از یک دنیا شگفتی های بی مانند است او در معاشرت خود با دیگران، در معاملات بازرگانی، در نصایح و اندرزهایی که به دوستان خود می داد و بالاخره در کوچک ترین دقایق زندگی چنان والا و بزرگوار بود که تا کنون هیچ یک از پیامبران نتوانسته اند مانند او مقامی چنین بالا و ارزنده داشته باشند. آیا برای شناختن این شخصیت بزرگوار لازم است مسلمان باشیم تا بدانیم او چه انقلاب اخلاقی به وجود آورده است؟ نه هرگز! زیرا شکوفایی قانون او چنان روشنی در جهان به وجود آورد که همه مردم دانستند فرمان او شامل حقایق تازه ای است که تا آن روز کسی درک نکرده بود.
آلن دوسیله، اسلام شناس فرانسوی
او پرستش گاه ها، خدایان، ادیان، عقاید، اندیشه ها و نفوس را متحول کرد. صبر او در پیروزیع بلند همتی او تماما در جهت یک عقیده بو، نه نوعی تلاش برای فرمان روایی، نمازهای بی نهایت او، زمزمه های سری او با خدا،مرگ او و پیروزی او بعد از مرگ، همه گواه بر عدم هوی خواهی اوست. ایمانی راسخ به او قدرت داد تا یک عقیده دینی را اصلاح کند. این عقیده دینی دو اقرار دارد: یگانگی خدا و غیر مادی بودن او، اول این که، خدا چیست، اقرار بعدی این که خدا چه نیست. ابتدا سرنگونی خدایان دروغین با شمشیر، سپس شروع یک عقیده با گفتار، حکیم، سخن ران ، رسول، قانون گذار، سلحشور، فاتح ابواب عقاید، اعاده کننده منطقی در آیینی بدون تجسم خدایان و سرنگون کننده طاغوت های زمان، کسی نیست جز محمد(ص). حال سوال این که، با توجه به همه معیارهایی که عظمت بشری سنجیده می شود، آیا هیچ کس بلندبالاتر از محمد(ص) وجود دارد؟ محمد(ص) در چنین زمینه هایی متنوع از تفکر و رفتار بشری تربیت شده است. ریز و درشتی که در مورد زندگی خصوصی و خطابه های عمومی او ذکر شده، دقیقاً سندیت دارد و از روی ایمان، صادقانه برای روزگار ما نگه داشته شده است. صحت یادداشت ها آنقدر حفظ شده است که نه فقط پیروان مومن به او،بلکه به وسیله منتقدان متعصب او نیز تایید شده است. محمد یک معلم مذهبی، یک مصلح اجتماعی، یک رهبر اخلاقی معنوی، تجسم بزرگ اجرایی کردن امور، دوستی باوفا، همنشینی زیبا، شوهری علاقمند، پدری با محبت بود، همه را با هم داشت. مرد دیگری در تاریخ نیست که در هر کدام از این جنبه های مختلف زندگی بر او برتری یابد، یا با او برابری کند. فقط آن شخصیت نوع دوست بود که چنین کمالات باور نکردنی را در خود جمع کرده بود.
پیتر لامارتین، شاعر بزرگ فرانسوی
جالب است بدایند که بهترین کسی که امروزه بدون هیچ چون و چرایی در قلب میلیون ها انسان جا گرفته، محمد(ص) است. از این جا من متقاعد شده ام که این شمشیر نبود که در آن روزها مردم زیادی را تسلیم پیامبر کرد. محمد(ص) سخت ساده زیست بود، مثل دیگر پیامبران متقی بود، به شدت امانت دار بود. از خودگذشتگی شدید نسبت به دوستان و پیروان، جسارت، بی باکی، توکل مطلق به خدا و رسالت شخصی از ویژگی های محمد(ص) بود. قبل از استفاده از این ویژگی ها، او به هیچ وجه از شمشیر برای برداشتن سدهای جلوی راه خود استفاده نمی کرد. وقتی من دومین جلد کتاب ((زندگی نامه پیامبر)) را تمام کردم، متاسف بودم که چرا نمی توانم از این زندگی بیشتر بخوانم.
ماهاتما گاندی، رهبر استقلال هند
کافرم یا مومنم
تنها خدا می داند
سرکشن پرسشاد، وزیر هندو در کشور هند
http://www.rohama.org
ظهور
اسلام در پرتو مجاهدتهای نبی اعظم(ص) نقطه عطف تاریخ بشری است، که
دستاوردهای بیشمار، پیشرفت همه جانبه تمدن کنونی را فرا روی بشریت قرار
داده است. کمترین دستاورد این شجره پاک آسمانی گسترش خواندن، نوشتن و
عالمگیر شدن علوم در جهان اسلام و انتقال این علوم ابتدا به اسپانیا،
ایتالیا، آلمان، انگلستان و... سایر ملل و دول اروپا و سپس همه جهانیان شد،
به طوری که بدون این نقطه عطف آسمانی هرگز تمدنهایی چون روم، مصر و ایران
باستان راهی به تمدن کنونی نداشتند. دلایل تاریخی این حقیقت غیر قابل
انکار بیشمار است: یکی از این دلایل اقرار مکرر دانشمندان اسلامی و خصوصاً
غیر اسلامی و اروپایی به این حقیقت عظیم است که نمونه کوچکی از آن را
میگوییم.
دانشمندان
به نام این جوامع بر خلاف تلاشهای مذبوحانه و توهین آمیز نه تنها پیامبر
اسلام را از بزرگان طراز اول تمدن دینی میدانند، بلکه با صراحت تمام بر
جهانی شدن دین اسلام ـ به علت مزایای بی شمار آن ـ اقرار نمودهاند. و شاید
توجه به این واقعیتها توهین کنندگان را به درد آورده و آنها را به ورطه
بی فرهنگی و توهین کشانده است.
من زندگی این مرد شگفتی آور را بررسی کرده وبه این اعتقاد رسیده ام که باید اورا نجات بخش بشریت نامید و بر این باورم که اگر فرصت برای مردی همانند او فراهم شودو به تنهایی حکمران دنیای جدید گردد تو فیق خواهد یافت آن را با شیوه ای مسالمت آمیز بر طرف کند .
تولستوی نویسنده وفیلسوف اخلاق گرای معروف روسیه که آموزه هایش سر مشق رهبران بزرگ سیاسی در جهان بوده است در کتاب اسلام وعرب دکتر گستاولوبون صفحه 154و159 نظریه صائبی در مورد پیامبر اسلام بشرح زیر دارد که موضوع آن ماهیت و انگیزه پشت پرده کاریکاتورهای توهین آمیز غرب را بر ملا می سازد.
ولتر فرانسوی در کتاب اسلام از نظر ولتر صفحه 28و 53می گوید: حضرت محمد بی گمان مردی بسیار بزرگ بود . وی جهانگشایی توانا، قانونگذاری خردمند , سلطانی دادگر و پیامبری پرهیزگار بود .او بزرگترین نقشی را که ممکن بود در مقابل چشمان مردم عادی ایفا کند، در روی زمین ایفا کرد .
کسی که درباره زندگی محمد(ص) تفکر کند، مبهوت حکمت و تدبیر او می شود و محمد(ص) را زنده ای می بیند که در هیچ عصر ی نمی میرد.
ار.اف.بودلی، خاور شناس و نویسنده سوییسی
محمد(ص)، اولین پیامبری است که تمام گفته هایش پس از رحلت ضبط و تدوین شده است. از همین جا می توانیم به مقام و منزلت ممتازی که به دست آورده است، پی ببریم و دریابیم که احادیث و اقوالش چه صحت و دقت و درستی ای دارد.
آن انسان با یک اقدام شجاعانه که خالی از خطر جانی نبود، به پا خاست. او را نه تنها باید در صف مردان بزرگ تاریخ بشریت دانست، بلکه سزاوار است که به پیامبری او اعتراف کنیم و بگوییم محمد(ص)، پیغام آور از آسمان به سوی زمین است.
رسالت او دستور ثابتی است برای عالم و آن چه را محمد(ص) آورده یا گفته، با ذوق و فهم امروزی مطابق است.
کارل مارکس، فیلسوف و اقتصاددان آلمانی
دانشی که ما اروپاییان داریم تماماً از مشرق نشأت گرفته است، آن ها که این دانش را نخست به یونانیان( مردمی مغرور و متکبر) منتقل کردند، که این رومیان به سهم خود از آنان استفاده کردند و پس از آن که بربریت و توحش در سراسر جهان غرب گسترش یافت، مسلمانان با فتوحات خود بار دیگر آن دانش را در اروپا رواج دادند و همه این ها را مدیون محمد(ص) هستیم.
سیمون آکلی، خاورشناس انگلیسی
وقتی محمد(ص) دعوت خود را در مکه آغاز کرد، قبایل عرب در تضاد و از هم گسستگی دائمی به سر می بردند. هر قبیله ای قوانین داخلی خود را برپاداشته و در جنگ دائمی با سایر قبایل به سر می برد. اتحاد معنای خود را از دست داده و زندگی در لوای یک قانون همسان که بتواند جایگاه آن ها را در تمدن جهان مشخص سازد، غیرممکن به نظر می رسید. حجازگویی محکوم به بربریت و خشونت بود و هیچ نشان و رنگی از تمدن در آن یافت نمی شد. 23 سال بعد، وقتی محمد(ص) در 8 ژوئن 632 از دنیا رفت، توانسته بود کلیه قبایل عرب را به دور یک پرچم گرد آورد. این واقعه ای گران به حساب می آمد. با آن که بسیاری از اعراب بدوی(صحراگرد) هنوز در دنیای بت پرستی خود در خفا به سر می بردند. محمد(ص) نیز این را به خوبی می دانست، اتحاد آنان عملی و غیرقابل گسستن شده بود. محمد(ص) نیز این را به خوبی می دانست، اتحاد آنان عملی و غیرقابل گسستن شده بود. محمد(ص) دارای ذوق و استعداد سیاسی خیلی بالایی بود. او شرایط داخلی زندگی آن ها را به کلی عوض کرد و ضمن رهایی از خشونت های بی حاصل و پراکندگی قبیله ای، هویت جدیدی برای قوم عرب ایجاد نمود. آن ها فرهنگ اصیل خود را بازیافته و تحت رهنمودهای محمد(ص) به آنچنان باوری رسیدند که در ظرف مدت صدسال، امپراطوری عرب از جبل الطارق تا هیمالیا وسعت یافت.
کارن آرمسترانگ، نویسنده و محقق آمریکایی
دورانی که محمد(ص) در آن ظهور کرد، تاریک ترین دوران بود، روزگاری که تمدن تمام کشوره، از بلاد غول میرو گرفته تا شهرهای هند همه به هم ریخته و مضطرب بودند. نام او محمد(ص) بود. یهودیان به وعده کتاب شان منتظر شخصی به این نام بودند.
امیل درمنگهام، اسلام شناس فرانسوی
http://www.rohama.org
در وصف ذات، صحبت ما احتیاج نیست
زیرا که در صفات خدا «احتیاج» نیست
باید به بال رفت و درآورد گیوه را
در بارگاه قرب تو پا احتیاج نیست
تو بی وسیله هم بلدی معجزه کنی
دست تو را به لطف عصا احتیاج نیست
بوی طعام سفره، خودش میکشد مرا
تا خانهی تو راهنما احتیاج نیست
خواهش نکرده اهل کرم لطف میکنند
این جا به التماس گدا احتیاج نیست
اصلاً پی معالجه ی این جگر مباش
"بیمار عشق را به دوا احتیاج نیست"
محشر برای رو شدن اعتبار توست
کی گفته است روز جزا احتیاج نیست؟
تو با سکوت کردن خود، جنگ میکنی
تیغ تو را به کرب و بلا احتیاج نیست
×××
وقتی نداشت مادر تو سنگ قبر هم
دیگر تو را به صحن و سرا احتیاج نیست
http://sheremojtaba.blogfa.com/
زندگانی امام رضا(ع)
زادگاه
کنیه ها
لقبها
مشهورترین لقب
مادر امام
زاد روز
روز شهادت
فرزندان زندگى و شخصیت امامان شیعه، دو جنبه ارزشى متمایز و با این حال مرتبط با هم دارد: اول : شخصیت عملى و علمى و اخلاقى و اجتماعى آنان که در طول زندگى ایشان، در منظر همگان شکل گرفته است و فهم و ادراک آن نیاز به پیش زمینه هاى اعتقادى و مذهبى خاص ندارد، بلکه هر بیننده فهیم و داراى شعور و انصاف مىتواند، ارزش ها و امتیازهاى آنان را دریابد و بشناسد. دوم : شخصیت معنوى و الهى آنان که ریشه در عنایت ویژه خداوند نسبت به ایشان دارد. شناخت این بعد از شخصیت اهل بیت نیاز به معرفت هاى پیشین دارد؛ یعنى نخست باید به رسالت پیامبر(ص) ایمان داشت و براساس رهنمودهاى آن حضرت، ولایت عترت را پذیرفت و براى شناخت جایگاه عترت به روایات و راویان معتبر اعتماد کرد و کوتاه سخن این که بینش هاى مذهبى مختلف، مىتواند مانع شناخت این بعد از شخصیت اهل بیت علیهم السلام باشد. http://www2.irib.ir |
رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد مصطفی(ص)و امام حسن مجتبی(ع) وهشتمین اختر تابناک امامت وولایت حضرت امام رضا(ع)رابه پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر(عج) ومقام معظم رهبری(دامه برکاته) وملت عزیز ایران تسلیت می گوییم
حدیث (1) پیامبر صلىاللهعلیهوآله :
مَن قَلَّمَ اَظفارَهُ یَومَ الجُمُعَةِ یَزیدُ فى عُمُرِهِ و مالِهِ؛
هر کس در روز جمعه ناخنهایش را کوتاه کند، عمر و مالش زیاد مىشود.
جامع الأخبار، ص 333
حدیث (2) امام صادق علیه السلام :
خُذ مِن شارِبـِکَ وَ اَظفارِکَ فى کُلِّ جُمُعَةٍ فَاِن لَم یَکُن فیها شَىْءٌ فَحُکَّها لا یُصیبُکَ جُنونٌ وَ لا جُذامٌ وَ لا بَرَصٌ؛
در هر جمعه، اندکى از سبیل و ناخنهاى خود را بگیر، و اگر هم چیزى وجود نداشته باشد، آن را (کمى) بساى، [که در این صورت] دیوانگى، جذام و پیسى به تو نمىرسد.کافى، ج 6، ص 490، ح 3
حدیث (3) امام باقر علیه السلام :
اَلْخَیْرُ وَ الشَّرُّ یُضاعَفُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ؛
خوبى و بدى در روز جمعه چند برابر (حساب) مىشود.
ثواب الاعمال، ص
143
www.mehradnews.blogfa.com
اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ؛
سلام بر ولى خدا و دوست او
اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ ؛سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او
اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِسلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیدهاش
اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِسلام بر حسین مظلوم و شهید
اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِسلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاریها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید
اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُخدایا من به راستى گواهى دهم که آن حضرت ولىّ (و نماینده) تو و فرزند ولىّ تو بود و برگزیدهات و فرزند برگزیدهات بود که کامیاب شد
بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِبه بزرگداشت تو، گرامیش کردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزیدى او را به پاکزادى
وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِو قرارش دادى یکى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکى از کسانى که از حق دفاع کردند
وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاَْوْصِیاَّءِو میراثهاى پیمبران را به او دادى و از اوصیائى که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى
فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَاو نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانهاى (براى کسى) نگذارد و بیدریغ خیرخواهى کرد و جان خود را در راه تو داد
لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنى؛تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى و چنان شد که همدست شدند بر علیه آن حضرت کسانى که دنیا فریبشان داد.
وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُو فروختند بهره (کامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى و بداد آخرتش را در مقابل بهائى اندک و بى مقدار و بزرگى کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند،
وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَو تو و پیامبرت را به خشم آوردند
وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاَْوْزارِو پیروى کردند از میان بندگانت آنانى را که اهل دو دستگى و نفاق بودند و کسانى را که بارهاى سنگین گناه به دوش مىکشیدند
الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِکَ فى طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُو بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (که چنان دید) با شکیبائى و پاداش جوئى با آنها جهاد کرد تا خونش در راه پیروى تو ریخت و حریم مقدسش شکسته شد
اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماًخدایا آنان را لعنت کن به لعنتى وبال دار و عذابشان کن به عذابى دردناک
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاَْوْصِیاَّءِسلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصیاء
اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیْتَگواهى دهم که به راستى تو امانتدار خدا و فرزند امانتدار اویى سعادتمند زیستى و ستوده از دنیا رفتى
حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَو گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتى و نیز گواهى دهم که خدا به راستى وفا کند بدان وعدهاى که به تو داده،
وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِو به هلاکت رساند هر که را که دست از یاریت برداشت و عذاب کند کسى که تو را کشت و گواهی دهم که تو به خوبى وفا کردى به عهد خدا،
وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ،و جهاد کردى در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت کند کسى که تو را کشت
وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِو خدا لعنت کند کسى که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمى که شنیدند جریان کشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند،
اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.خدایا من تو را گواه مىگیرم که من دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمنم با هر که او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا.
اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ،گواهى دهم که تو به راستى نورى بودى در پشت پدرانى بلند مرتبه و رحمهایى پاکیزه
لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها،که آلودهات نکرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگیهایش و در برت نکرد از لباسهاى چرکینش
وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ،و گواهى دهم که به راستى تو از پایههاى دین و ستونهاى محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی
وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ،و گواهى دهم که تو به راستى پیشواى نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنماى راه یافتهاى
وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَ اَعْلامُ الْهُدىو گواهى دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانههاى هدایت
وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌو رشتههاى محکم (حق و فضیلت) و حجتهایى بر مردم دنیا هستند و گواهى دهم که من به شما ایمان دارم
وَ بِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى وَ قَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ،و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم و دلم تسلیم دل شما است
وَ اَمْرى لاَِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ،و کارم پیرو کار شما است و یاریم برایتان آماده است تا آن که خدا در ظهورتان اجازه دهد
فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ على اَرْواحِکُمْ،پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهاى خدا بر شما و بر روانهاى شما
وَ اَجْسادِکُمْ وَ شاهِدِکُمْ وَ غاَّئِبِکُمْ وَ ظاهِرِکُمْ وَ باطِنِکُمْ.و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان.
آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.آمین اى پروردگار جهانیان.
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی
اربعین
، چهلمین روز شهادت امام حسین (ع) است که جان خود و یارانش را فدای دین
کرد . از آنجا که گرامیداشت خاطره شهید و احیاء اربعین وی ، زنده نگهداشتن
نام و یاد و راه اوست و زیارت ، یکی از راههای یاد و احیاء خاطره است ،
زیارت صفحه 204 امام حسین (ع) بویژه در روز بیستم ماه صفر که اربعین آن حضرت است ، فضیلت بسیار دارد . امام
حسن عسکری (ع) در حدیثی علامتهای « مؤمن » را پنج چیز شمرده است : نماز
پنجاه و یک رکعت ، زیارت اربعین ، انگشتر کردن در دست راست ، پیشانی بر خاک
نهادن و « بسم الله » را در نماز ، آشکارا گفتن : « عَلاماتُ المُؤمِنِ
خَمسٌ : صَلاةُ اِحدی وَ خَمسین وَزِیارَةُ الا ربَعین ... »(547)
زیارت اربعین که در این روز مستحب است ، در کتب دعا آمده است و به اینگونه
شروع می شود : « السلامُ عَلی وَلِی اللهِ وَ حَبیبِهِ ... » که این متن ،
از طریق صفوان جمال از امام صادق (ع) روایت شده است . زیارت دیگر آن است
که جابربن عبدالله انصاری در این روز خوانده است و متن زیارت بعنوان
زیارتنامه آن امام در نیمه ماه رجب نقل شده و با جمله « السلامُ عَلَیکم یا
آلَالله ... » شروع می شود . (548) مورخان نوشته اند
که جابربن عبدالله انصاری ، همراه عطیه عوفی موفق شدند که در همان اولین
اربعین پس از عاشورا به زیارت امام حسین (ع) نائل آیند . وی که آن هنگام
نابینا شده بود ، در فرات غسل کرد و خود را خوشبو ساخت و گامهای کوچک
برداشت تا سر قبر حسین بن علی علیهما السلام آمد و با راهنمایی عطیه ، دست
روی قبر نهاد و بیهوش شد ، وقتی به هوش آمد ، سه بار گفت : یا حسین ! سپس
گفت : « حَبیبٌ لا یجیبُ حَبیبَهُ ... » آنگاه زیارتی خواند و روی به سایر
شهداء کرد و آنان را هم زیارت نمود . (549)
جابر و عطیه ، که هر دو از بزرگان شیعه بودند ، پس از شهادت امام حسین (ع) در اولین اربعین به زیارت کربلا آمدند . جابربن عبدالله ، پانزده سال پیش از هجرت در مدینه به دنیا آمد . از طایفه خزرجیان بود . او و پدرش عبدالله بن حرام از پیشتازان اسلام بودند . پدرش در جنگ احد به شهادت رسید . جابر از مسلمانان پیش از هجرت و از اصحاب با فضیلت رسول خدا بود که در 19 غزوه ، از جمله جنگ بدر در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله حضور داشت
صفحه 127
و در جنگ صفین نیز در رکاب علی (ع) جنگید . (311)
این محدث بزرگ شیعه در اواخر عمر نابینا شده بود و با همان حال ، همراه عطیه عوفی به زیارت کربلا آمد ، در فرات غسل کرد و خود را معطر ساخت و بطرف قبر سیدالشهداء رفت و بر تربت آن امام شهید ، سخنان سوزناک و شوق انگیزی بر زبان آورد : حبیبٌ لا یجیبُ حَبیبَه ؟ ... سپس رو به اطراف قبر کرد و به شهدای دیگر سلام داد و در بازگشت ، سخنانی به عطیه گفت ، از جمله : « اَحِب مُحِب آلِ مُحَمدٍ ما اَحَبهُم وَاَبْغِضْ مُبْغِضَ آلِ مُحَمدٍ مااَبْغَضَهُم وَ اِنْ کانُوا صُواما قُواما ... » (312)دوستدار « آل محمد » را دوست بدار و دشمن آل محمد را دشمن بدار تا وقتی که با آل محمد دشمنی می کنند ، هر چند اهل روزه و نماز باشند . وی در کوچه های مدینه دنبال امام محمد باقر (ع) می گشت . وقتی خدمت آن حضرت رسید ، سلام رسول خدا را به او رساند . آخرین فردی بود که از حاضران در « پیمان عقبه » بود و تا آن هنگام زنده مانده بود . بدن او را به جرم دوستی اهل بیت ، در زمان حَجاج داغ نهادند . (313) جابر در سال 78 هجری ، در ایام عبدالملک مروان ، در سن نود و چند سالگی در حالی که نابینا بود از دنیا رفت و در بقیع به خاک سپرده شد . (314)
311 - سفینة البحار ، ج 1 ، ص 141 .312 - بحارالانوار : ج 65 ، ص 130 و ج 98 ص 195 .313 - الغدیر ، ج 1 ، ص 21 .314 - مروج الذهب ، ج 3 ص 115 و الغدیر ج 1 ص 21 . درباره زندگی وی ، از جمله ر . ک : « جابربن عبدالله انصاری ، پاسدار حکومت صالحان » از : محمدی اشتهاردی .
إن لِم یِکُنْ لَکُم دینٌ و کُنتُم لاتَخافُونَ الْمَعاد فَکونُوا احراراً فی دُنیاکُم.[1] گر شما را به جهان دینی و آیین نیست حضرت
اباعبدالله الحسین(ع)، سید جوانان اهل بهشت است.[2] خداوند متعال مقامات
شگفتی به حضرتش در دنیا و آخرت عنایت فرموده است. کلام پیشوایان معصوم(ع)
از زبان پیامبر اعظم(ص) امیرمؤمنان(ع) امام مجتبی(ع)، شخص اباعبدالله و
معصومان پس از ایشان بسیار است. در سخنی از پیامبر اعظم(ص) آمده است: اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَینِ(ع) حَرارَهً فی قُلوبِ الْمُؤمنِینَ لاتَبْردُ اَبَداً.[3] همان برای شهادت حسین(ع)، حرارتی در دل های مؤمنان است که هیچ گاه به سردی نمی گراید. اربعین،
زنده نگه داشتن یاد و نهضت شهیدان است. در این روز، با تدبیر الهیِ خاندان
پیامبر، یان قیام برای همیهش جاودان گرددی. بازماندگان شهدا به حفظ یاد و
آثار شهادت کمر بستند و نسل های بعد از دستآوردها و برکت شهادت استفاده
فراوانی نمودند و هدایت یافتند. امام زین العابدین(ع) و حضرت زینب(س)
در طول روزهای اسارت، چه در عصر عاشورا و چه در روزهای بعد در شام و کوفه و
بعد از آن در کربلا، به تبیین و افشاگری پرداختند و هدف از این قیام را
ابلاغ فرمودند. تاریخ، بهترین بازگوکننده تأثیر خطابه ها و کلمات این
بزرگواران است. یزید با آنکه قصد قتل امام زنی العابدین(ع) را داشت، مجبور
شد آن گرامی و همه اهل بیت را با احترام به مدینه بازگرداند، و طولی نکشید
که پرچم های انقلاب و مخالفت با رژیم اموی در عراق و حجاز به اهتزاز درآمد
و هزاران مرد به خونخواهی سرور شهیدان قیام کردند. پس
از حادثه کربلا، اهل بیت امام حسین(ع) را اسیر گرفتند و در روز دوازدهم
محرم، به فرمان عمر بن سعد، سپاه به سوی کوفه به راه افتاد. ابن سعد
بازماندگان اما را با شیوه ای دردآور به صورت اسیر به کوفه آورد و مردم
کوفه نیز برای دیدن اسیران، از شهر خارج شده، در کنار راه ایستاده بودند. اسیران
اهل بیت(ع) به مدت نامعلومی در زندان ابن زیاد ماندند و پس از کسب اجازه
ابن زیاد از یزید، به سوی شام رهسپار شدند و روز اول ماه صفر 61 هـ .ق به
دمشق رسیدند و در بیستم صفر سال 61 هـ .ق مطابق با اولین اربعین شهادت امام
حسین(ع)، به کربلا رسیدند.[4] روز اربعین را، روز زیارتی امام حسین(ع) نامیده اند. به همین دلیل، در اینجا فهرستی از روزهای مخصوص زیارت حضرت را می آوریم: روز
عرف که ثواب یک میلیون حج دارد، روز اول ماه رجب که موجب آمرزش است، نیمه
شعبان، شب نیمه شعبان، شب قدر، شب عید قربان، شب عید فطر، شب عاشورا، روز
عاشورا که معادل زیارت خدا در عرش است، اربعین امام حسین(ع)، هر شب جمعه،
هر روز جمعه و هر روز از راه دور. کسی که این زمان ها را غنیمت شمرد و سالار شهیدان را زیارت کند، این بهره ها نصیبش می شود: 1.
در روز قیامت خداوند متعال بهترین حافظ اوست؛ 2. نام او را در اعلی علّیین
می نویسند؛ 3. روزی را زیاد می کند؛ 4. عمر را طولانی می نماید؛ 5. خطرها
را دفع می کند؛ 6. گناهان گذشته و آینده را می آمرزد؛ 7. می تواند پنجاه
نفر را شفاعت کند؛ 8. حاجت او کنار قبر مستجاب است؛ 9. فرشتگان برای زائران
حسینی دعا می کنند؛ 10. هنگام خروج از خانه، از گناه خارج می شود؛ 11.
ثواب هزار حج مقبول دارد؛ 12. فرشتگان مأمور حفظ او و مالش هستند تا
برگردد؛ 13. در قدم اول آمرزیده و در قدم های بعد تقدیس می شود؛ 14. در
قیامت همه آرزو می کنند از زائران حسین(ع) باشند؛ 15. زوّار حسین(ع) در
جوار پیامبراعظم(ص)، علی(ع) و فاطمه(س) هستند؛ 16. زائران حسین(ع) چهل سال،
قبل از دیگران به بهشت داخل می شوند؛ 17. زائران حسین(ع) شهید می شوند؛
18. ثواب دو ماه اعتکاف و روزه در مسجدالحرام را دارند؛ 19. زیارت حسین(ع)
در هر ماه، ثواب هزار شهید دارد؛ 20. زیارت حسین(ع)، ثواب هزار روزه دارد؛
21. زیارت حسین(ع)، زیارت خانه خداست.[5] در
زیارت اربعین، امام را برگزیده و ولی و حبیب خدا معرفی کرده است.[6] چنین
پیشوایی، تجلی دین خداست و شناخت او ضروری و اطاعتش واجب است. در واقع،
اعتقاد و شناخت چنین امامی، جزء توحید است.[7] امام
حسین(ع) به دفاع از حریم دین پرداخت و احیای دین و بدعتستیزی را از
انگیزههای خود دانست. این هشداری است بر جوانان که دین پیوسته از سوی
دشمنان در معرض تحریف، سوء استفاده، تفسیر نادرست و بدعتآفرینی است و باید
در صیانت دین و مقابله با بدعتها کوشا باشند.[8] کمال
و ارزش انسان، به روح بلند و همت عالی و ویژگیهای نیکوست. خود را به دنیا
و شهوات فروختن، نوعی پذیرش حقارت است و خود را ارزان فروختن. امام علی(ع)
فرموده است: ایا هیچ آزادهای نیست که دنیا را برای اهلش واگذارد؟ به یقین
بهای وجود شما جز بهشت نیست، پس خود را جز به بهشت نفروشید.[9] روح
ایثار، ایثار خون و جان است. ایثارگر کسی است که حاضر باشد هستی و جان خود
را برای دین خدا فدا کند یا در راه رضای او از خواستههای خود بگذرد.[10] برتر
و دشوارتر از جهاد با دشمن بیرونی، مبارزه با خواستههای نفس و کنترل هوای
نفس، خشم، شهوت، دنیادوستی و فدا کردن خواستههای خویش در راه خداست. امام
حسین(ع) از مجاهدان با نفس بودند و پیامشان به جوانان نیز همین است.[11] یکی
از پیامهای زیارت اربعین، شناخت تکلیف و عمل به تکلیف است. جوانان باید
به شکلهای مختلف تکلیف خود را بشناسند و درباره انجام آن متعهد باشند و
پیروزی را در انجام وظیفه بدانند.[12] دلبستگی به
دنیا و خوگرفتن به رفاه و لذتهای زندگی، سبب میشود که افراد در هنگام
نیاز به فداکاری و جانبازی، حضور لازم را در صحنه دفاع از حق و مبارزه با
باطل نداشته باشند. فریب دنیا و جلوههای آن را خوردن، سبب فراموشی آخرت و
فروختن آخرت و سعادت ابدی به دنیای گذراست.[13] بنیامیه
و ستمکاران آن روزگار، با تمام بیحیایی، شدیدترین جنایتها را انجام
دادند. جوانان برای اعلام بیزاری از اعمال دشمنان اهل بیت(علیهم السلام)،
باید پیوسته حیا و عفت خود را حفظ کنند.[14] دوستی
کردن با دوستان خدا و دشمنی کردن با دشمنان خدا، از فروع دین و از واجبات
عملی است. زندگی مکتبی مسلمانان، به ویژه جوانان ایجاب میکند که خط فکری و
سیاسی خود را در جامعه در خصوص حق و باطل مشخص کنند و پیرو حق و مطیع ولی
خدا باشند با دشمنان دین و امامت دشمنی کنند.[15] امام
حسین(ع) با خون خود ظلم و جور و بیدینی و اشاعه فحشا و منکر بنی امیه را
خشکاند تا مردم را از گمراهی که در اثر تسلط بنیامیه پیش آمده بود،
برهاند. وظیفه جوانان اسلامی آن است که در احیای امربه معروف و نهی ازمنکر
کوشا باشند تا ریشه جنایتهایی را که پایه گذاران حقیقی آن بنیامیه
بودهاند، از بین ببرند. تاریخ،
مرهون شخصیتهای بزرگی است که هنگام نیاز، توانستهاند نظام تغییر[16] را
به دست گرفته و حیات اجتماعی را به پویایی و حرکت واداشته و درواقع آن را
بازسازی نمایند. یکی از مهمترین این برههها، سال 61 هجری است که
تاریخ، بانویی را درمییابد و یک سال صفحات خود را به سر انگشتان ماهر او
میسپارد تا به هر صورت که می خواهد، سطورش را پر کند و آنچه او نگاشت،
همانا بهترین و بینظیر بود. هیچ تاریخنگار اندیشه ورز و اسلامشناس
خردمندی پای بر صفحه هستی نگذاشت که به گمانهزنی او، بهتر از اندیشه،
گفتار و رفتار آن بانو خطور کرده باشد. آری او
زینب، همان خاتون دوسراست. همان که زنان کوفه صف اندر صف منتظر دیدارش
مینشستند تا در درس تفسیرش شرکت کنند.[17] او شیرازه قرآن ورق ورق شده در
کربلاست که تاریخ در مقابلش زانو زد و خود را به دست آن بانو سپرد تا آن
را، شریعت محمدی را، همه و همه را از نو بسازد. زینب، اسطوره زنان
تاریخ است. زینب، زینت پدر است. وی همانند پدرش خطابههای کوبندهای برای
مردم میخواند. ازاین رو، با زینب است که قیام خونین حسینی معنا میگیرد. شرکت
در جبهه پیکار و همدلی و همراهی با نهضت امام حسین(ع) و مشارکت در ابعاد
گوناگون آن، از جلوههای حضور زنان در عاشوراست. چه همکاری طوعه در کوفه با
نهضت مسلم، چه همراهی همسران برخی از شهدای کربلا، و چه حتی اعتراض و
انتقاد برخی همسران سپاه کوفه به جنایتهای شوهرانشان، مثل زن خولی. روحیه
مقاومت و بردباری زنان درباره شهادت عزیزانشان در کربلا، درس دیگر نهضت
عاشوراست. اوج این بردباری و پایداری در رفتار و روحیات زینب کبری(س)
جلوهگر بود. افشاگریهای زنان و دختران کاروان
کربلا، چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشت به مدینه، پاسداری از خون شهیدان
عاشوراست. سخنان بانوان، هم به صورت خطبه جلوه داشت و هم گفتوگوهای
پراکنده به تناسب زمان و مکان. در بسیاری از
جنگها، حضور تشویقآمیز زنان در جبهه به رزمندگان روحیه می بخشید. در
کربلا نیز مادران و همسران برخی از شهدا این نقش را داشتند و به آنها در
راه جهاد و ایثار و شهادت، روحیه می دادند. رسیدگی
به بیماران و مداوای مجروحان، از دیگر نقشهای زنان در جبههها، از جمله در
عاشورا بوده است. مثال گویای آن، پرستاری حضرت زینب(س) از امام زین
العابدین(ع) است. بروز صحنههای دشوار و بحرانی،
استعدادهای افراد را شکوفا میسازد. نقش حضرت زینب(س) در نهضت عاشورا و
سرپرستی کاروان اسرا، درس «مدیریت در شرایط بحران» را میآموزد. وی مجموعه
بازمانده را در راستای اهداف نهضت هدایت کرد و با هر اقدام خنثی کننده
نتایج عاشورا از سوی دشمن، مقابله نمود و نقشههای دشمن را نقش بر آب
کرد.[18] یکی
از برنامههای امام حسین(ع) برای اصلاح جامعه و احیای سنت نبوی و علوی،
احیا و ترویج فرهنگ مذاکره و گفتوگو بود؛ یعنی مهمترین معجزه پیامبر در
عصر حاکمیت استبداد قبیلهای و خشونت جاهلی. حسین بن علی(ع) به عنوان
وارث پیامبر، زوال فرهنگ دعوت و تبلیغ و ارشاد را آشکارا مشاهده میکرد.
او میدید که خشونت و زور و ارعاب، جایگزین منطق، دعوت، مشورت و مناظره
شده است. ازاین رو، امام با کارگزاران حاکمیت استبداد، یعنی ولید و مروان
به گفت وگو پرداخت. چون این شیوه را اثربخش نیافت، عزم هجرت از مدینه به
مکه نمود. دوستان و بزرگان خاندان خویش را برای مشورت خواند. اطرف برادر آن
حضرت، امام را از درگیری با یزید بر حذر داشت؛ زیرا نمیخواست به برادرش
آسیبی برسد.[19] محمد حنفیه، برادر دیگر آن حضرت بیعت با یزید را
مردود دانست، ولی امام را از درگیری با حاکم اموی پرهیز داد و چون امام
حسین(ع) را در عزم خود استوار یافت، پیشنهاد کرد امام از رفتن به کوفه
خودداری کند و به شهرهایی چون مکه و یمن یا به بیابانها و کوهها پناه
ببرد. آن حضرت با متانت و بزرگواری، به همه نصیحتها و پیشنهادهای افراد
خاندان خویش گوش فرا داد و از خیرخواهی و مهربانی آنان سپاس گزاری و همگان
را با پاسخهای مناسب و کلمات لطیف نواخت.[20] امام حسین(ع) در تمامی
طول نهضت، از آغاز سفر تا لحظه شهادت، به شیوه گفت وگو پایبند بود. او نه
تنها از مکه تا کربلا با گروههای مختلف اجتماعی به مذاکره میپردازد،
بلکه بنا به نقل طبری، حتی با ابن سعد هم سه یا چهار بار مذاکره
میکند.[21] سیرت نظری و عملی امام در گسترش این فرهنگ از سوی پیروان
و هواداران آن حضرت نیز پیگیری میشد؛ چنانکه عباس ابن علی، زهیر بن قین و
حبیب بن مظاهر در مواضع گوناگون با دشمن جرّار به گفتوگو پرداختند.[22] حسین(ع)،
خواهرش را فرا خواند و همه تصمیماتی را که گرفته بود برای وی بازگو نمود.
زینب با بردباری و متانت تمام به حرفهای برادر گوش فرا داد. سپس برخاست و
به سمت در رفت. حسین گفت: نمیخواهم به تو آسیبی برسد، راهی که میروم بی
بازگشت است. زینب با مهربانی تمام نگاهی به برادر انداخت و گفت: ایا
وصیت مادرمان را فراموش کردی؟ چگونه میتوانم تو را تنها بگذارم، درحالی که
تو نیمه وجودم هستی؟ زینب مشغول دستاس کردن گندم بود. عبدالله نزدیک آمد و گفت: میخواهی با حسین به کربلا بروی؟ اشک
در چشمان زینب حلقه زد و نگاهش را از دستاس برداشت و به چشمان عبدالله
خیره شد و گفت: ایا شرطی که پیش از ازدواج گذاشتم را فراموش کردی؟ حسین
نیمه وجود من است، چگونه میتوانم او را رها کنم؟ عبدالله گفت: فرزندانم به فدای حسین! هر جا میخواهی با حسین برو. جنب
وجوش عجیبی خانواده و یاران امام را فرا گرفته بود. کجاوهها برای سوار
شدن زنان و کودکان آماده شده بود. امام مقابل کاروان ایستاده بود و
نظارهگر کارهای اهل کاروان بود، اما این نگاه در دوردستها سیر میکرد.
زینب میخواست همراه با دردانه حسین، یعنی رقیه سوار کجاوه شود. عباس در یک
چشم به هم زدن نزدیک خواهر شد و پایش را برای سوار شدن خانم بر زمین نهاد.
برادر یعنی عباس! آفتاب تندی بر خانههای مکه میتابید.
روزهای متوالی بود که نامههای متعددی از سوی کوفیان برای حسین میرسید.
این نامهها امام را به فکر فرو برده بود. با خود میاندیشید چه پاسخی باید
به سران کوفی بدهم؟ ایا عهدشکنی آنها باز هم تکرار خواهد شد؟ چند
روز گذشت. امام قاصدی را روانه خانه پسر عمویش مسلم نمود. مسلم به عنوان
نماینده امام، برای گفتوگو با کوفیان روانه عراق گردید. نیرویی ناشناخته
قلب امام را میفشرد. میدانست چه اتفاقی در کمین مسلم است، اما باز هم
سکوت نمود. کنار دیوار کعبه آرام گرفت. پس از مسجد پیامبر،
این تنها جایی بود که در آن آرامش مییافت. دستش را بر دیوار کعبه نهاد و
حرفهای دلش را برای خداوند زمزمه کرد. آرامش عجیبی سراسر وجود حسین(ع) را
فرا گرفت. روز عاشورا بود. گرما بیداد میکرد. تشنگی کودکان
را بیتاب کرده بود. لبهای علی اصغر، کودک شش ماهه حسین(ع) خشک شده بود.
امام کودک را برداشت و به سمت سپاهیان دشمن رفت و فرمود: از یاران و
فرزندانم کسی نمانده، نمیبینید چگونه از تشنگی بیتاب شده است؟ ناگهان
تیری از سوی حرمله روانه شد و گلوی کودک را پاره پاره کرد. قلب حسین به
جای گلوی کودک از درون دریده شد. حسین خون گلوی کودک را برداشت و به آسمان
پاشید. عباس با خود اندیشید: ایا نمیبینی کودکان شکمهایشان را بر زمین میسایند تا تشنگیشان برطرف گردد؟ مشک
را برداشت و سوار بر اسب شد. قامت رعنای عباس از دوردست هم پیدا بود. در
حال رفتن به سمت فرات سخنان شمر را به یاد آورد که از وی خواسته بود دست از
طرفداری حسین بردارد. عباس مشک را از اسب جدا کرد و آن را از آب خنک
فرات پر کرد. دهانش خشک شده بود و زبان در آن نمیچرخید. مشتی آب برداشت و
نزدیک دهان برد، ناگهان تشنگی حسین در نظرش آمد. اشک در چشمان عباس حلقه
زد. مشک را برداشت و با عجله از آب بیرون آمد. سپاهیان دشمن دور عباس را
احاطه کرده بودند. گویی مشک، کودک عباس بود که آن را سخت در آغوش گرفته
بود. دستان مبارک بر زمین افتادند، اما وی با دندان مشک را نگاه داشت که
ناگاه عمود آهنین بر فرق عباس فرود آمد و... . آفتاب به وسط
آسمان رسیده بود. حسین با اهل حرم وداع کرد. زینب با نگاهی غم بار برادر را
بدرقه میکرد. کودکان میگریستند. حسین سفارشهای لازم را به خواهرش نمود و
راهی میدان نبرد گردید. سپاهیان دشمن مانند مور و ملخ مقابل امام قرار
گرفتند. گرد و غبار زیادی از میانه میدان برخاست. زینب سراسیمه به سوی
قتلگاه دوید و برادرش را دید که از اسب بر زمین افتاده است. شمر بر سینه
حسین نشست. ابرهای تیرهای هم آسمان را پوشاند و سر مقدس حسین از تن جدا
گردید. حسین جان! به یاد داری خیمهها چگونه به آتش کشیده شد؟ چگونه در غیاب عباس علمدار، زیور زنان به تاراج رفت؟ حسین جان! از آن بالا میدیدی که چگونه پیکر شهیدان زیر سم اسبان پاره پاره می شد؟ برادرم! یادت میاید چگونه بچهها و زنان را به هم زنجیر کردند؟ پسر
مادرم! من به وصیت تو عمل کردم و نگذاشتم به اهل حرم تو آسیبی برسد.
میدانی که درباره رقیه کوتاهی نکردم، اما داغ فراق تو بسیار دردناک بود و
قلب کوچک او تحمل این مصیبتها را نداشت. در دربار پسر معاویه سر مبارک تو را میدیدم که بر نیزه بود. تو در آن حال هم زیبا بودی. لبهایت زمزمه میکرد و قرآن میخواندی. برادرم! یزید میخواست شکست را در چشمان من و فرزندان تو ببیند، اما نتوانست و خطابه من، آخرین امید او را از بین برد. بعد از آن روزهای اسارت، من ماندم و غم فراق تو که نمیدانستم با آن چه کنم. مادر جان! ایا از من راضی هستی؟ ایا زمان آن نرسیده است که من نیز به شما بپیوندم؟ [1]. بحارالانوار، ج 44، ص 51. [2]. سنن ابن ماجه، ج 1، فضل اصحاب رسول الله(ص)، ص 56؛ الجامع الصغیر، ج 1، ص 7 و 157. [3]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 10، ص 318. [4]. سید بن طاووس، اللهوف، ترجمه: محمدجواد مولوی نیا، قم، انتشارات سرور، 1379، چ 2، ص 125. [5]. احادیث یاد شده، از جلد دهم وسائل الشیعه که به امام حسین(ع) و زیارت ایشان اختصاص داده، گرفته شده است. [6]. «السلامُ علی ولی الله و حَبیبه، السلام علی صَفِی الله؛ درود بر ولی خدا و حبیب خدا و درود بر بنده برگزیده خدا». [7]. نک: جواد محدثی، پیامهای عاشورا، نشر پژوهشکده تحقیقات اسلامی، 1377، چ 1، ص 38. [8]. «أشهد انّک من دعائم الدین و ارکان المسلمین؛ گواهی میدهم تو از ستونهای دین و ارکان مسلمانان هستی». (نک: همان، ص 43). [9].
«دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) بهره خود را فروختند به پستترین بها و
آخرت خود را از دست دادند در مقابل بهای ناچیز و خود را در چاه هوا و هوس
سرنگون کردند». (نک: همان، ص 48). [10]. «در راه خداوند بذل جان کرد تا بندگان خداوند را از نادانی و سرگردانی گمراهی نجات بخشد». (نک: همان، ص 51). [11]. «در راه خداوند جهاد کرد با دشمنان درحالی که شکیبا بود تا در راه طاعت خداوند خون پاکش ریخته شد». (نک: همان، ص 59). [12]. «گواهم به اینکه تو به عهد خود وفا کردی و در راه خدا جهاد نمودی تا شهادت به سراغت آمد». (همان، ص 79). [13].
«کسانی که برای کشتن امام حسین(ع) هم دست شدند دنیا فریبشان داد و بهره
خویش را به چیزی فرومایه و بیارزش فروختند و از روی تکبر و هواپرستی خود
غوطه خوردند و تو و پیامبرت را به خشم آوردند». (همان، ص 158). [14]. نک: محمد قاضی طباطبایی، کتاب تحقیق در اربعین حسینی، صص 389 و 390. [15].
«خدایا! من تو را گواهی میگیرم تو را که من دوستم با کسانی که او را دوست
دارند و دشمن دارم هر که او را دشمن دارد». (پیام های عاشورا، ص 174). [16]. اشاره به ایه شریفه «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ». [17]. سید نعمت الله جزایری، الخصایص الزینبیه، ص 82. [18]. نک: مقاله «درسهای امدادگری در نهضت عاشورا»، مجله پیام هلال، ش 26، شهریور 1369؛ جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 195. [19]. لهوف، صص 11 و 12. [20]. ارشاد، صص 201 و 202. [21]. طبری، ج 5، ص 414. [22]. همان، ص 417.نکته
اربعین حسینی
ملیحه محمودی بیات
سوگ سالار شهیدان
لااقل مردم آزاده به دوران باشید
مدت اسارت اهل بیت(ع)
روزهای مخصوص زیارت امام حسین(ع)
پژوهش
پیامهای زیارت اربعین
زهره احمدی
1. پیام اعتقادی
امامشناسی
بدعتستیزی
2. پیام اخلاقی
آزادگی
ایثار
جهاد با نفس
عمل به تکلیف
دنیاطلبی
حیا و عفتورزی
پیام سیاسی
ولایت و برائت
3. پیام اجتماعی
امربه معروف و نهی ازمنکر
نکته
زینب، ترجمان حقیقتها
شیرین احمدی
او کیست؟
نکته
حضور زنان در عاشورا
شیرین احمدی
مشارکت زنان در جهاد
آموزش بردباری
پیامرسانی
روحیهبخشی
پرستاری
مدیریت
نکته
احیا و ترویج فرهنگ گفتوگو
شیما احمدی
داستانک
از مدینه تا شام
شیرین احمدی
پی نوشت ها:
http://www.hawzah.net
اربعین، چرا فقط امام حسین(ع)؟ |
![]() |
اربعین یعنی گذشت چهل روز از مصیبت جانگداز شهادت سرور و سالار شهیدان.. چرا فقط برای امام حسین علیه السلام روز اربعین تعیین شده و برای امامان دیگر و حتی پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله، مراسم روز اربعین نداریم؟
برای توضیح جواب این سؤال، به این مطالب توجه کنید:
1) فداکاریهای امام حسین علیهالسلام، دین را زنده کرد و نقش او در زنده نگه داشتن دین اسلام، ویژه و حائز اهمیت است. این فداکاریها را باید زنده نگه داشت؛ چون زنده نگه داشتن دین اسلام است. گرامیداشت روز عاشورا و اربعین، در حقیقت زنده نگه داشتن دین اسلام و مبارزه با دشمنان دین است.
2) مصیبت حضرت امام حسین علیهالسلام، برای هیچ امام و پیامبری پیش نیامده است. مصیبت امام حسین علیهالسلام، از همه مصیبتها بزرگتر و سختتر بود. اگر عامل دیگری هم در کار نبود، همین عامل کافی است که نشان بدهد چرا برای امام حسین علیهالسلام بیش از امامان دیگر و حتی بیش از پیامبر اسلامصلیاللَّهعلیهوآله عزاداری میکنیم و مراسم متعددی برپا میکنیم.
3) در ماه محرم سال ۶۱ق. امام حسین علیهالسلام، فرزندان، خویشان و یاران آن حضرت را کشتند و اسیران کربلا را به کوفه و شام بردند و همین اسیران داغدیده، روز اربعین شهادت امام حسین علیهالسلام و یارانش، به کربلا رسیدند و همه مصائب روز عاشورا در آن روز تجدید شد و آن روز، روز سختی برای خاندان پیامبر بود.
4) دشمنان اسلام با به شهادت رساندن امام حسین علیهالسلام، قصد نابود کردن دین اسلام را داشتند. دشمنان امام حسین علیهالسلام تلاش کردند تا حادثه کربلا، به کلی فراموش شود و حتی کسانی را که برای زیارت امام حسین علیهالسلام میآمدند، شکنجه میکردند و میکشتند. در زمان متوکل عباسی، همه قبرهای کربلا را شخم زدند؛ مزرعه کردند و مردم را از آمدن برای زیارت قبر امام حسین علیهالسلام، منع کردند. شیعیان هم برای مقابله با اینها، از هر مناسبتی استفاده میکردند که یکی از این مناسبتها، حادثه روز اربعین است.
5) یکی از نشانههای مؤمن، زیارت امام حسین علیهالسلام در روز اربعین است. از حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام روایت شده است که علامتهای مؤمن پنج چیز است؛ پنجاه و یک رکعت نماز فریضه و نافله در شبانهروز، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیشانی بر خاک نهادن در سجده و بسم الله را بلند گفتن۱ و یکی از وظایف شیعیان را اهتمام به زیارت اربعین بر شمرده اند
.http://www.ghadir.ca
بسوز ای دل که امروز اربعین است / عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت /سراسر درس، بهر مسلمین است
اربعن حسینی تسلیت باد
به یاد کربلا دلها غمین است
دلا خون گریه کن چون اربعین است . . .
/////////////////////////////////////////////////////
بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن / جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن
شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن / جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین . . .
/////////////////////////////////////////////////////
امام صادق-ع: آسمان چهل روز در عزای حسین-ع گریست . . .
اربعین حسینی برشما و خانواده ی محترمتان تسلیت
نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز / دانشآموزان عالم را همه دانا کند
ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین / بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند . . .
کاش بودیم آن زمان کاری کنیم / از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی می شدیم / در رکاب تو فدایی می شدیم
محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است . . .
اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد / دل را حرم و بارگه خون خدا کرد
حسین میا به کوفه ، کوفه وفا ندارد ...
ای به دل بسته ، قدری آهسته / کن مدارا با ، زینب خسته ...
یا حسین مظلوم ...
یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن / تموم حاجتا رو همه از می گیرن
بین دو نهر آبه ، یه سرزمین خشکه / شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه
شبای جمعه زهرا زائر این زمینه / سینه زن حسینه ، یل ام البنینه ...
/////////////////////////////////////////////////////
آبروی حسین به کهکشان می ارزد / یک موی حسین بر دو جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست / گفتا که حسین بیش از آن می ارزد . . .
منبع:patogh98.com
الا یا ایـها ممتحنون / چـرا هستیـد نگرون؟
بشینید و بخوانیدو بدانید / که امتحان فردا هست آسون!
.
.
.
امتحان بدون تقلب مثل کریسمس بدون درخت است !
(کی اس الیت)
.
.
.
فقط سوپ کلم است که حال آدم را بیشتر از امتحان بهم میزند !
.
.
.
امتحان اولین گام در جهت شروع چاپلوسی پیش استاد برای نمره ی ده گرفتن است !
کامی نیک صالحی
.
.
.
توصیف روزامتحان:
،لحظه ای که درآن دانشجومی خواهد سر به تن عالم آدم نباشد.
و درآن نگاه ها عمیق می شوند !
.
.
.
چیه؟ پریدی رو گوشی بیبنی کی اس ام اس داده ؟ این جای درس خوندنته ؟
هنوز که نرفتی د برو د .. دههه !
.
تقلب چیست !؟
یک سری اعمال ننگین در صورت با عرضه بودن واین کاره بودن
شخص امتحان دهنده آخر عاقبت خوش وخرمی دارد.نوعی هلو برو تو گلو !
.
.
.
یه تعریف دیگه ار تقلب !
۱٫یک روش غیر اصولی و ناجوانمردانه برای نتیجه گرفتن در امتحان
۲٫تنها روش اصولی و مبتنی بر عقل برای نتیجه گرفتن در امتحان !
.
.
.
تعریف مراقب :
موجودی ستم کار و ریا پیشه که متاسفانه چشم و گوش و باقی حواس را هم دارد !
سیستمی که نقش دزدگیرمنازل را سر جلسه ایفا میکند !
گالری ضدحال ! موجودی که روی سینه اش نوشته شده : من مراقبم،شما چطور!؟
یک نوع تله موش زنده !
.
.
.
دعای پاس کردن ترم ! :
الهی ادرکنی پاساً ترمی بالنمراتِ دهی وگاهِ دوازدهی
والحفظ من مشروطی والفلخِ اُستادی والغوِ امتحانی برحمهِ !
.
.
.
تعریف دانشجو :
موجودی است نحیف و لاغر که از تخم مرغ و گوجه تغذیه میکند !
معمولا افسرده است ! و دشمنی عجیبی با کتاب دارد !
مخصوصا شب امتحان !
.
.
.
یه تعریف دیگه از دانشجو ! :
فردی که به دنبال علم آموزی و تولید علم است
ها ایی دانشجو که وگفتی ینی چه؟؟؟!!!!
.
.
.
اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده
بدان امتحان دارد و هیچ کاری نکرده !
.
.
.
این روزها هیشکی درس نمیخواند !
شما چطور!؟
.
.
.
تعریف استاد :
منبع علم ، ژنراتور دانش ، نیروگاه انسانیت ، تبلوردانایی ، کوه توانایی ، مایه افتخارما
بابا تو دیگه کی هستی ترین موجود عالم ، خودصفا ، اندوفا ، دارنده انواع واقسام شفا
ضدجفا ، یاری گر ضعفا ، معلم الخلفا !
.
.
.
تو باهوشی تو حافظه خوبی داری مطمئنم قبول میشی.
.پیامک تلقینی ، شاید فرجی شد!
.
.
.
درس خواندن چقدر دلگیر است / در اتاقی که از تو خسته شده
گوش دادن به تیک تاک زمان / زل زدن به کتاب بسته شده !
.
.
.
دعای شب امتحان
الدعا فی لیالیّ الامتحانیه
اللهم اهد کل الشّوت و المشنگ، لا یعلم من دروسهُ بقدر بز اخفش.
آمین یا کاشف المضطربین فی اللیالی الامتحانیه !
.
.
.
هان ای کسانی که ازکتاب هایتان به عنوان اشیائی دکوری استفاده کرده اید
اکنون فقط یک معجزه می تواند کارنامه شما را زیر و رو کند !
ستاد ایجاد رعب و وحشت شب امتحان !
.
.
.
راه مبارزه با خواب شب امتحان :
۱ – استفاده از چوب کبریت بین پلک بالا و پایین !
۲- نوشیدن قهوه و چای پر رنگ به مقدار فراوان !
۳ _ بهره گیری از آب یخ
۴_ اقدام به خود زنی !
.
.
.
توصیف شب امتحان
شب سوانح وسوختگی آنجای دانشجو.شبی که در آن نسکافه و قهوه از والیوم ده هم خواب آورتر می شوند
شب رقص وپایکوبی کلمات جزوه وکتاب بر روی سسلسله اعصاب محیطی ومرکزی دانشجو !
.
.
.
«دلم شور می زنه، هیچی بلد نیستم، بعیدمی دونم بتونم کل کتاب رو بخونم،
شب ها کابوس امتحانو می بینم و از خواب می پرم و . . . !
از دفتر خاطرات یک دانش آموز / دانشجوی تنبل !
.
.
.
من هنوز یک دور هم کتاب رو نخوندم !
شما چطور!؟
.
.
.
حالا وقت برای درس خوندن داریم، کووو. . .تا فردا
زمزمه های شیطانی شب امتحان !
.
.
.
http://3ali3.com
روزی دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، پرسید: «چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟»
پسر جواب داد: «دلیلشو نمیدونم؛ اما واقعاً دوسِت دارم!»
- تو هیچ دلیلی نمیتونی بیاری؛ پس چطور دوسم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟
- من جداً دلیلشو نمیدونم؛ اما میتونم بهت ثابت کنم!
دنباله ی داستان را در ادامه مطلب بخونید…
«عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم؛ اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟ نه! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم! گفتم بخاطر اهمیت دادنها و ملاحظه کردنات دوسِت دارم؛ اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم! گفتم واسه لبخندات عاشقتم؛ اما حالا نه میتونی بخندی و نه حرکت کنی! پس منم نمیتونم عاشقت باشم! اگه عشق همیشه دلیل بخواد مث الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره! واقعاً عشق دلیل میخواد؟ نه! معلومه که نه! پس من هنوز هم عاشقتم.»
http://3ali3.com
.
.
روز ازدواجِ امسال هم داره میگذره
هنوز هم کسی بهمون نگفت بابا !!
هـــــی، روز ازدواج مبارک
.
.
.
سال روز پاک ترین، زلال ترین، شادترین و مقدس ترین پیوند هستی مبارک باد
.
.
.
روز ازدواج را به شما دختر/پسر ترشیده تبریک عرض میکنم
امیدوارم سال دیگه مزدوج شوید !
.
سایر جملات طنز و رسمی تبریک روز ازدواج در ادامه مطلب
روز خانــــواده مبارک
http://3ali3.com