1-
روز گذشته قرار بود خورشید خاموش شود و دنیا به پایان برسد، بعضیها هر چه
صبر کردند خبری نشد و مثل هر روز نهایتا در پایان روز، خورشید غروب کرد!
فرض کنید اگر خورشید خاموش میشد یا دنیا تمام میشد برای بعضیها چقدر خوب
میشد . مثلا برادرانی که این روزها از یادآوری وعدههای رنگارنگی که
روزگاری به مردم داده بودند، گریزانند، چقدر خوش به حالشان میشد که دنیا
قبل از دولت آنها تمام شود و کسی نپرسد که شرمندهام وعده ارزانی، گلاب به
رویتان وعده نفت سر سفرهها، رویم به دیوار وعده تک رقمیشدن تورم، چشمم
کف پاتون وعده ریشه کنی بیکاری و... چه شد؟! 2- سفیر ایران در اوکراین مصاحبهای با یکی از
نشریات آن کشور کرده و اطلاعات خیلی دقیق و درستی درباره کشورمان به
اوکراینیها داده است. مثلا گفته: «در ایران قیمت کالاهای مصرفی اصلی از
جمله نان، آرد، گوشت قرمز، گوشت مرغ و میوه همیشه ثابت است». فکر کنید که
اوکراینیهای ساده لوحالان چقدر دلشان آب شده است! قدیمها وقتی یک نفر
میرفت خارج از کشور، سعی میکرد نشان دهد که زبان مادریاش یادش رفته تا
به همه بفهماند خیلی وقت است ایران نبوده اما گویا به تازگی آدمهایی که
خارج از کشور هستند سعی میکنند گرانی روزافزون را انکار کنند! شاید هم
سفیر عزیز فکر کرده حالا که دنیا دارد به پایان میرسد بگذار یک تصویر قشنگ
از اوضاع و احوال اقتصادی کشورمان در ذهن اوکراینیها باشد ! 3- همانطور که دنیا به پایان نرسید حرف های
قشنگ بعضیها هرگز به پایان نمیرسد . برادر محمود احمدینژاد روز گذشته
گفت: عدهای قصد دارند فضای کشور را به بگومگوهای بیهوده هدایت کنند.
البته امیدوارم کسی تصور نکند وی این حرف را در خلوت شب یلدای خودش با خودش
گفته؛ نخیر، این سخن خطاب به دیگران گفته شده تا نشان دهد دنیای ما حالا
حالاها همین جوری است!
http://www.mardomsalari.com