***جزیره نیم نگاه***

از یازدهم تیزماه 1392 در آدرس http://jazireh2012.rozblog.comمنتظر شما عزیزان هستم

***جزیره نیم نگاه***

از یازدهم تیزماه 1392 در آدرس http://jazireh2012.rozblog.comمنتظر شما عزیزان هستم

تقدیم به استاد شهناز

برای ۹۰ سالگی استاد جلیل شهناز



● شاهناز موسیقی ایرانی

۹۰ ساله شدی پسر شعبان خان، مبارکت و مبارک مان باشد. حالا دیگر پدرت توی همه این سال هایی که نبوده، فهمیده که از میان حسین و علی و جلیل پسر آخرش بود که همه مضراب ها را دزدید و اکنون خوش نشسته بر قله ای که هر کدام از تارنوازان که سهل است هر کس از اهالی موسیقی بخواهد عظمتش را درک کند، کلاه از سرش می افتد، از بس که جلیلش بالا نشسته است.
حالا آخرین بازمانده خاندان شهناز ۵۴ سال است دل از نصف جهان کنده و مقیم پایتخت شده که اصفهان کوچک بود با همه نصف جهان بودنش برای دردانه شعبان خان و طهران لااقل گراند هتلی داشت برای اهل هنر تا جلیل جوان دل از محفل گرم خانه حبیب شاطر حاجی بکند و نوازنده ارکستر حسین خان یاحقی باشد. صدای تار شهناز سال ۱۳۳۶ از رادیو ایران درآمد، تاری که به خلاف آمد عادت رنگ و بویی نداشت از مکتب فراهان و با این حال سخت دلربایی می کرد از شنونده ایرانی که تازه ۱۷ سال بود وارد عصر رادیو شده بود و شهناز مقتضیات این رسانه و روزگار نو را به فراست دریافت که لطیف می نواخت و پرکرِشمه، به غایت دلربا. شهناز را از پایه گذاران تارنوازی نوین می توان دانست؛ تارش نه ریزها و مضراب های مسلسل داشت و نه در چهار مضراب هایش اثری از پایه های ثابت که رسم آن سال ها بود وامانده از روزگار قاجار و همین بود که پیروان سنت را به خشم آورد تا جهد کنند به جد که شهناز را نبینند.
جوانی از اصفهان آمده وامدار هیچ کدام از اساتید پایتخت نباشد، هر چه اندوخته از میراث پدر و برادر، فراهانی ها که هیچ محضر صبا را هم درک نکرده و اینچنین اعجوبه! تنها همین که در ۱۴ سالگی در کنسرت تاج اصفهانی و علی اکبرخان شهنازی همان کنسرتی که تاج به اصفهان رو اش را در آن خواند، جلیل نوجوان کنار دست علی اکبرخان بزرگ ضرب گرفت و ماشاءالله بود که از دهان علی اکبرخان نثارش می شد.
پس خواستند تو را ندیده بگیرند و جوان ترهای شان تکنیک نوازندگی ات را خواستند دستاویز کنند، در جشن هنر شیراز جلو چشم همه با مضراب و سیم چنان کردی که تجویدی دستت را بگیرد که آقاجان بس است دیگر تنبیه بس است.
اواخر دهه ۴۰ مرکز حفظ و اشاعه موسیقی شروع به کار کرد چشم به شیوه و راه پیشینیان داشت و آرمانش بازگشت به خویشتنی که گویی تنها از سنت قاجار بیرون می آمد، نمد از مضراب های سنتورهای شان درآوردند که بدعت می دانستند و به رسمی که می گفتند از پیشینیان است، نشسته بر زمین می نواختند میدان نوازندگی شد عرصه یکه تازی تربیت شدگان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و سایه ابتهاج که بر ریاست رادیو سنگینی کرد، عرصه تنگ تَرَک شد بر شهناز و عبادی و کسایی و دیگرانی که از حفظ و اشاعه نبودند، جوان ترهایی که سایه در آستین داشت، میدان دار شدند، سری پرسودا داشتند و طبعی آتشین. حفظ و اشاعه اینها از نسل جوان بودند و شیوه نوازندگی قدیمی ترهایی چون شهناز را سبک می شمردند.
حدود سال ۵۴ تلویزیون ملی ایران فیلمی ضبط کرد به نام «استادان موسیقی ایرانی» که نوازندگان و اساتید همه هستند؛ حسین خان تهرانی از شیوه تنبک نوازی اش می گوید و آن ریتم معروف یک صد و بیسو پنج، یک صدو بیسو پنج که تکرار دوباره و دوباره اش چه طربناک می کرد صدای خسته حسین خان را، پایور شسته رفته مثل همیشه پشت سنتورش نشسته از آنچه او با سنتور کرده می گوید، عبادی هم هست سه تاری می زند که انگار یکهو زیر پای دل آدم را خالی می کنند از بس که محشر است نه به شیوه قدما که نامناسبش می دانست برای ضبط صدا با تکنولوژی جدید، آقا حسن حضورش مفصل تر است در آن نوار، با جواد و لیلی و خلیلش که دور حوض حیاط بازی می کنند و رضوان خانمش پهلوی دست خداوند نشسته و خداوند نی از نی می گوید که به روزگار نایب چگونه بود و آقا حسن کسایی با میراث نایب چه کرد خداوند آن روز درآمد دشتی زد به سبک نایب و به سبک خودش هنوز در خاطرم هست که چشمهای مان طاقت نیاوردند آب در کاسه نگردانند، علی اکبرخان شهنازی هم هست و تار می نوازد «ماشاءالله»، اصغر بهاری با زنگ خسته نوای کمانچه از دایی اش می گوید و سیم هایی که خودش به ساختمان کمانچه اضافه کرده و باز از شهناز در آن فیلم خبری نیست انگار اراده ای عمدا می خواسته تا از او اسمی نباشد و جایی که بزرگان همه نشسته اند، نام شهناز ننشیند.
اما گذشته از همه اینها امروز ۹۰ ساله شدی پسر شعبان خان؛ مبارک مان باشد و امید که در کنار صدیق خانمت ۱۲۰ساله شوی.




روزنامه شرق

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد