***جزیره نیم نگاه***

از یازدهم تیزماه 1392 در آدرس http://jazireh2012.rozblog.comمنتظر شما عزیزان هستم

***جزیره نیم نگاه***

از یازدهم تیزماه 1392 در آدرس http://jazireh2012.rozblog.comمنتظر شما عزیزان هستم

ولایت عشق-قسمت نهم/شهادت حضرت آقا امام حسین(ع)

بخش سی و چهارم-شهادت امام حسین

خداوند! آن گروه جنایتکاری که پلیدترین افراد روی زمین و فرومایگانی ناپاک بودند به سوی آن حضرت، از هر سوی حمله آوردند و با شمشیرها و نیزه ها بر او ضربه ها می زدند. «زرعة بن شریک تمیمی» بر کف دست چپ حضرت، ضربه ای زد و فرومایه ی دیگری بر شانه اش ضربه ای وارد کرد، از کینه توزترین دشمنان نسبت به حضرت، «سنان بن انس» بود که گاهی با شمشیر به آن حضرت ضربه ای می زد و گاهی با نیزه بر او حمله می برد و به این کار خود افتخار می کرد و آنچه را که با آن حضرت انجام داده بود برای حجاج تعریف می کرد و افتخارکنان می گفت: «با نیزه بر او کوبیدم و با شمشیر، قطعه قطعه اش کردم!!».
حجاج با وجود سنگدلی اش، به درد آمد و بر او فریاد زد: «ولی شما دو نفر در یک سرای با یکدیگر فراهم نخواهید آمد». (1) .
دشمنان خدا از هر طرف، امام را در میان گرفتند در حالی که خون پاکش از شمشیرهایشان می چکید. بعضی از مورخان گفته اند که در اسلام، هیچ کس همچون حضرت حسین علیه السلام، ضربه نخورده بود؛ زیرا یکصد و بیست زخم از ضربه های شمشیرها و زخمهای نیزه ها و اثر تیرها در بدن آن حضرت یافت شد. (2) .



امام، مدتی بر روی زمین ماند، همگی از هیبتش و از اینکه بر او یورش برند و وی را به قتل برسانند بیم داشتند لذا عقب ماندند. «سید حیدر» می گوید:

فما اجلت الحرب عن مثله
صریعاً یجبّن شجعانها

«هیچ جنگی همانند او را نمایان نساخت که بر زمین افتاده بود، ولی شجاعان از او بیم داشتند».
هیبتش دلها را می گرفت تا آنجا که بعضی از دشمنانش گفتند: «زیبایی
چهره و نور صورت با شکوهش ما را از اندیشیدن به قتل وی، مشغول داشت».
هیچ فردی به وی نرسید مگر اینکه دوست نمی داشت که خود قاتلش باشد و باز می گشت. (3) .

 

فاجعه ی عظیم

امام علیه السلام مدتی طولانی از روز را باقی ماند در حالی که زخمها و سختی خونریزی، آن حضرت را از پای انداخته بود. آنگاه بر آن جنایتکاران فریاد زد:
«آیا برای کشتن من جمع شده اید؟ به خدا! بعد از من بنده ای از بندگان خدا را نخواهید کشت، سوگند به خدا! من امیدوارم که خداوند مرا با خواری شما کرامت بخشد و سپس از جایی که متوجه نباشید برای من از شما انتقام گیرد...».
شقاوتمند گناهکار، «سنان ابن انس»، شمشیر خود را کشیده بود و نمی گذاشت کسی به امام نزدیک شود تا مبادا در گرفتن سر آن حضرت، بر او پیش دستی کند و او جایزه را از سرورش فرزند مرجانه، از دست بدهد.
عمر بن سعد ناپاک، روی به شبث بن ربعی کرد و به او گفت: «فرود آی و سرش را برای من بیاور».
شبث، بر او اعتراض کرد و گفت: «من با او بیعت نموده و سپس خیانت نمودم، حال،فرود آیم و سرش را ببرّم، نه به خدا! چنین نخواهم کرد...».
ابن سعد ناراحت شد و او را تهدید نمود و گفت: «در این صورت به ابن زیاد گزارش می دهم».
- «به او گزارش بده». (4) .
«شمر»، بر یاران فرومایه جنایتکارش فریاد زد: «وای بر شما! در مورد این مرد،منتظر چه چیزی هستید؟ او را بکشید، مادرانتان به عزایتان بنشینند».
«خولی بن یزید» به سوی حضرت رفت تا او را شهید کند، ولی سست شد و به لرزه افتاد؛ زیرا هیبت امام، او را گرفته بود، آنگاه سنان بن انس پلید بر او اعتراض کرد و بر او فریاد زد: «خداوند بازویت را بشکند و دستت را از تن جدا کند»، سپس- بنا به آنچه بعضی از مورخان می گویند (5) ما آنها را بعداً بیان خواهیم
کرد- همچون سگ، به سوی امام حمله برد و سر مبارکش را از تن جدا ساخت. سر مبارک امام علیه السلام را از تن جدا ساخت در حالی که لبخندی از خرسندی، اطمینان و پیروزی جاودانی که به دست آورده بود، بر لب داشت.



امام، جانش را به عنوان بهایی برای قرآن کریم تقدیم نمود، قیمتی برای شرافت،عزّت و بزرگ منشی که انسانیّت به آن، بلندی می یابد...؛ قیمتی که تقدیم کرد، گران و عظیم بود؛ زیرا مظلوم، ستمدیده و غریب کشته شد، پس از آنکه داغ مصیبت فرزندان و اهل بیت و یارانش را کشید و در حالی که تشنه بود، در برابر دیدگان افراد خانواده اش، سر بریده گشت، پس کدام بها، از این بهایی که امام به طور خالص در پیشگاه خداوند به عنوان قربانی تقدیم نمود، گرانقدرتر است؟
امام با فداکاری عظیم و جانبازی اش، با خداوند به داد و ستد پرداخت و تجارتش،تجارتی سودآور بود که خدای تعالی فرموده است:
«خداوند، جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها در راه خدا جهاد می کنند تا دشمنان دین را به قتل رسانند، یا خود کشته شوند، این وعده ی قطعی است بر خداوند و عهدی است که در سه (دفتر آسمانی) تورات، انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا با وفاتر به عهد کیست؟ ای اهل ایمان! شما به خود در این معامله بشارت دهید که این معاهده با خدا به حقیقت سعادت و فیروزی بزرگی است». (6) .
به تحقیق، امام در داد و ستدش، سود برد و افتخاری را به دست آورد که جز او کسی به آن دست نیافته است، زیرا در خانواده ی شهدای حق، کسی نیست که به شرافت، مجد و جاودانگی همانند آنچه امام بدان دست یافته است رسیده باشد، این دنیاست که یاد او را گرامی می دارد و این حرم مقدس آن حضرت است که عزیزترین و مهمترین حرم بر روی زمین گشته است.
امام بزرگوار، پرچم اسلام را بلند و در اهتزاز برداشت، در حالی که با خون وی و خون شهیدان اهل بیت و یارانش، آغشته است و در گستره ی این جهان هستی، نورافشانی می کند و افقهای بزرگوارانه ای برای ملتهای جهان و امتهای زمین، برای حریت و کرامتشان می گشاید.
امام علیه السلام به شهادت رسید تا در سرتاسر این هستی، دولت حق را به پای دارد و جامعه را از حکومت امویان نجات دهد، آنان که حقوق انسان را منکر شدند و کشور را به کشتزاری برای خود تبدیل کردند تا برای خود هر آنچه را خواهند، برگیرند.

http://www.ashoora.ir
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد