***جزیره نیم نگاه***

از یازدهم تیزماه 1392 در آدرس http://jazireh2012.rozblog.comمنتظر شما عزیزان هستم

***جزیره نیم نگاه***

از یازدهم تیزماه 1392 در آدرس http://jazireh2012.rozblog.comمنتظر شما عزیزان هستم

ویژگی ‌های پژوهشگر

پژوهشگر برای انجام فعالیت های پژوهشی می ‌باید دارای خصوصیات ذاتی و اکتسابی خاصی باشد که نبود این خصلت ها و یا ضعف آن ها مانع از انجام فعالیت های پژوهشی شده و یا فعالیت های پژوهشی را با کندی و صعوبت جدی مواجه می‌ کند. ویژگی های یک پژوهشگر مطلوب در چند حوزه کلی طبقه بندی می شود: خصوصیات شناختی، عاطفی و رفتاری. مباحث مربوط به این قسمت در انتهای این طرح به تفصیل مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است.

الف- ویژگی های شناختی: مهم ترین خصلت پژوهش گر همان تامل و تفکر ذهنی با هدف پاسخ به سوالات است و وی با بهره گیری از توانمندی فکری و اطلاعات پیشین خود تلاش می ‌کند تا پاسخ مناسبی به سوالات حل ناشده ارایه کند. بدین ترتیب، عمده ترین فعالیت پژوهشی بر حوزه تامل و تفکر تمرکز دارد تا عرضه آثار پژوهشی در قالب کتاب و پایان نامه و... . برای آن که بتوانیم به تصویر روشنی از ویژگی‌ های پژوهش گر داشته باشیم این ویژگی ‌های را در سه حوزه کلی طبقه بندی می کنیم دسته ویژگی ‌های شناختی دسته دوم ویژگی ‌های عاطفی دسته سوم ویژگی ‌های رفتاری. ویژگی ‌های شناختی را نیز می توان به دو حوزه ذاتی و اکتسابی طبقه بندی کرد مراد از ویژگی ‌های ذاتی خصوصیاتی خدا دادی است که شخص در شکل گیری آن دخالتی ندارد، اگرچه در شکوفایی آن می‌ تواند نقش تاثیر گزاری داشته باشد. مهم ترین این خصوصیات عبارتند از هوش و استعدا بالا و حافظه نسبتا خوب. بدین ترتیب هر فردی توانمندی فعالیت پژوهشی را ندارد بلکه تنها کسانی توانایی فعالیت فکری و پژوهشی را دارند که به لحاظ استعداد در رتبه خوب یا عالی قرار دارند. بنابراین استعداد‌های متوسط یا زیر متوسط از توانمندی لازم برای فعالیت فکری و پژوهشی را برخوردار نیستند. ویژگی های شناختی را در دو حوزه شاخص های ذاتی و اکتسابی مورد تحلیل قرار خواهیم داد. مراد از ویژگی ‌های ذاتی خصایلی است که در اختیار فرد نبوده و رخدادی محسوب می ‌شود. خصوصیات اکتسابی نیز به ویژگی‌ هایی گفته می‌ شود که دست یابی به آن ها در اختیار خود فرد بوده و فرد در مقام دست یابی یا فقدان آن خصوصیات، مسئول است.

 

ویژگی ‌های ذاتی

1- برخورداری فرد از استعداد درخشان: مهم ترین ویژگی ناظر به بعد ذاتی، برخورداری فرد از استعداد درخشان و یا حداقل استعداد خوب می‌باشد. اگر سطوح مختلف استعداد را در چند طیف کلی استعداد ضعیف، متوسط، خوب و درخشان طبقه بندی کنیم و با صرف ‌نظر از پایین‌ترین سطح استعداد(عقب مانده‌های ذهنی) و بالاترین سطح استعداد (نابغه‌ها)، حد لازم استعداد برای فرد پژوهشگر، استعداد درخشان و یا استعداد خوب می‌باشد. بنا براین افرادی که از استعداد ضعیف و حتی استعداد متوسط برخوردار هستند، در زمینه فعالیت ‌های پژوهشی چندان توفیق نخواهند داشت و با توجه به اهمیت استعداد درخشان و اولویت برخورداری فرد از این سطح از استعداد، مفهوم استعداد درخشان را با تفصسل بیشتری مورد تحلیل قرار می ‌دهیم.

الف- مفهوم شناسی استعدادهای درخشان: استعدادهای درخشان یکی از مبهم‌ترین و پیچیده ترین مفاهیم موجود در حوزه علوم تربیتی محسوب می ‌شود. تبیین این مفهوم علاوه بر مشکلات موجود بر سر راه تعریف واژه‌ های علوم انسانی، از موانع ویژه ای نظیر دخالت عوامل ارزشی و نسبتاً گسترده آن با توجه به موقعیت ‌های مختلف و فرهنگ ‌های متعدد و ... رنج می‌ برد. به همین جهت ابتدا به تبیین کوتاهی در مورد موانع تعریف واژه استعدادهای درخشان می ‌پردازیم و سپس به توضیح کوتاهی درباره تیزهوشان و استعدادهای درخشان خواهیم پرداخت.

ب- مشکلات تعریف: ارائه تعریفی روشن و مشخص از استعدادهای درخشان همانند اغلب واژه‌ های علوم انسانی بسیار مشکل است. این امر دلایل متعددی دارد که برخی از مهم ترین آن‌ ها عبارتند از:

- تأثیر پذیری از پیش فرض‌ها و معیارهای ارزش داورانه: تأثیر پیش فرض ‌ها و معیارهای ارزش داورانه اشخاص، از دیگر عوامل مؤثر بر تنوع تعریف مفاهیم علوم انسانی از جمله مفهوم نابغه، استعداد درخشان و سایر مفاهیم می ‌باشد. از دیدگاه متفکران غربی، مخصوصاً لیبرالیسم، داشتن ذهنی خلاق و عاری از هر نوع اعتقاد و یقین نسبت به هر اصل و قاعده‌ای، مهم ترین مؤلفه‌ های سرنوشت ساز برای استعداد درخشان محسوب می ‌شود؛ چرا که، به زعم آن ها اعتقاد به اصول و قواعد ثابت با ویژگی نقادی ناسازگار و جمع آن ها غیر ممکن است؛ بی ‌تردید نادیده گرفتن ویژگی قدرت نقادی از افراد خلاق و برخوردار از استعداد درخشان به معنای نفی هویت حقیقی آن ها می ‌باشد؛ چرا که، استعدادهای درخشان و خلاق تنها در پرتو پرسشگری و انتقاد توان گذر از داده‌ های موجود و تولید ایده‌ های جدید را دارند. برخلاف متفکران لیبرالیستی، از دیدگاه اندیشمندان و فلاسفه تعلیم و تربیت اسلامی، عدم اعتقاد به اصول و ناتوانی افراد جهت دستیابی به بناهای ثابت معرفت نشانه ضعف و خبط ذهنی یک متفکر قلمداد می ‌شود. از منظر آنان نوابغ و متفکران و حکماء طراز اول که مصادیق بارز افراد تیزهوش و نابغه اند، کسانی هستند که در بعد عقلی و شناختی خود، بالاترین قله‌ های معرفت را فتح کرده و به تردید ناپذیرترین قواعد حاکم بر جهان و انسان دست یافته اند.

- تنوع عوامل تأثیر گذار بر فعلیت یافتن توانمندی ‌های استعدادهای درخشان: تنوع عوامل تأثیر‌گذار بر فعلیت یافتن استعداد افراد خلاق و زمینه های بروز توانمندی های آنان نیز از دیگر موانع ارائه تعریف واقع بینانه از مفهوم تیزهوش و خلاق محسوب می ‌شود. مخصوصاً عوامل محیطی تأثیر‌گذار و شرایط اجتماعی مساعد و نامساعد بر فعلیت یافتن و شکوفایی استعداد آن ها نیز نقش بیشتری دارد. بسیاری از خصوصیات دانش آموزان تیزهوش و عادی به سطح اجتماعی- اقتصادی آنان ارتباط دارد نه به تیزهوشی آنان، هر چه سطح اقتصادی دانش آموزان بالاتر باشد، احتمال این که از نظر جسمی‌ و روانی سالم تر باشد بیشتر است. «گر چه همه بچه‌ها- و بطور کلی انسان ها- دارای وجوه اشتراک زیادی هستند که به عنوان مبانی طبقه بندی ‌های مختلف، برای شناخت بهتر آنان به کار گرفته می ‌شود، ولی باید دانست که وجوه افتراق زیادی نیز دارند. هر بچه ای در عین حال که از جهاتی مشابه بچه‌ های دیگر است، از جهات دیگر با آنان متفاوت است. تفاوت ‌ها و ویژگی‌ های انفرادی بچه‌ها، گاه موجب سوء تفاهم درباره آن ها می ‌گردد و برحسب این که ویژگی یک بچه معین از نظر والدین یا معلم وی چقدر مطلوب یا نامطلوب باشد، به عنوان بچه ای تیزهوش، عادی یا عقب افتاده تلقی می ‌شود. بنابراین باید پذیرفت که بچه ‌ها با یکدیگر فرق دارند. این تفاوت‌ ها نیز الزاماً به معنی تیزهوشی یا عقب افتادگی نیست. تفاوت ‌ها و ویژگی ‌های بچه ‌ها، معلول عوامل ارثی و محیطی است. به عبارت دیگر بچه‌ها نه تنها به عنوان مخلوقات متفاوتی متولد می ‌شوند، بلکه با رشد بیشتر، تفاوت‌ های بیشتری بین آنان پدیدار می‌ شود. به همین جهت، درک انواع و میزان تفاوت ‌های فردی بچه‌ ها برای معلمان و والدین ضروری است.»[1]

- ذو ابعاد بودن و تنوع حیطه‌های توانمندی استعدادهای درخشان: ذو ابعاد بودن و تنوع حیطه ‌های توانمندی استعدادهای درخشان(شناختی، عاطفی و رفتاری) نیز عامل مهم اختلاف دیدگاه‌ ها در باب تعریف مشخص از مفهوم تیز هوش نابغه و خلاق محسوب می ‌شود. همین امر موجب شده است که علی رغم تأکید و توجه اغلب اندیشمندان علوم تربیتی و روان شناسی بر بعد ذهنی استعدادهای درخشان، برخی از آن ها به سمت رویکرد چند وجهی در تعریف استعدادهای درخشان روی آورند[2]

ج- تعریف استعدادهای درخشان: از استعدادهای درخشان با عبارات و اصطلاحات مختلفی از قبیل با استعداد، نابغه، سرآمد، برجسته، باهوش و... یاد می‌ شود. از این میان اصطلاح تیزهوش و نابغه رایج تر از سایر مفاهیم می ‌باشد. در این بخش ابتدا به تعریف کوتاهی درباره واژه تیزهوش پرداخته و سپس ضمن تبیین مفهوم نابغه به مقایسه معناشناختی آن دو خواهیم پرداخت.

1- تیزهوش: از واژه تیزهوش نیز تعریف ‌های متنوعی ارایه شده است که به عنوان نمونه به مواردی اشاره می ‌شود.
1-1-«مارلند» فرد تیزهوش و با استعداد را براساس پنج مؤلفه توانایی هوش کلی، استعداد درس ویژه، توانایی فکری آفریننده، توانایی رهبری، ذوق و استعداد هنری و توانایی حرکتی فوق العاده تعریف کرده است: «این گروه سه تا پنج درصد بالای جمعیت را تشکیل داده و شامل افرادی هستند که دارای توانایی‌ های فوق العاده در یک یا چند زمینه از شش زمینه زیر هستند: 1) توانایی هوش کلی 2) استعداد درسی ویژه 3) توانایی فکری آفریننده، ابتکاری و مولد 4) توانایی رهبری 5) ذوق و استعداد هنری 6) توانایی حرکتی فوق العاده.»[3]
2-1- تیزهوشی برخورداری از توانایی‌ های بالقوه و یا بالفعل افراد در حیطه ‌های مختلف و یا حداقل در برخی حوزه ‌های خاص خلاقیت، عمل فرهنگی ویژه با توانایی رهبری، توانایی در هنرهای نمایشی و بصری و... است.
3-1- تیزهوش یا سرآمد، فردی است که تراز عقلی او به وضوح بالاتر از حد متوسط و بهره هوشی او بالاتر 5/117 است.
4-1- گروهی، مؤلفه‌ های دیگری نظیر پیشینه خانوادگی مناسب، نمرات بالا و عملکرد تحصیلی را نشانه با استعداد بودن قلمداد کرده اند.
5-1- نیازمندی استعدادها به برنامه ویژه فراتر از برنامه مدارس عادی در کنار توانایی‌ های ویژه هوش عمومی‌ و تفکر خلاق سازنده و غیره و ضرورت مجرب و واجد شرایط بودن اشخاصی که متکفل شناسایی آن ها هستند از دیگر مؤلفه ‌های استعدادهای درخشان شمرده شده است. برخی دیگر ضرورت دخالت افراد صاحب صلاحیت و اهل فن برای تشخیص استعدادهای درخشان در کنار عملکرد بالای تیزهوشان را از مؤلفه ‌های تعریف استعدادهای درخشان قلمداد کرده اند. «تیزهوش و با استعداد آن هایی هستند که اشخاص مجرب واجد شرایط آن ها را شناسایی می ‌کنند و به دلیل برخورداری از توانایی ‌های درخشان و عالی در آموزش، عملکرد بالایی دارند. آن ها به برنامه‌ ها و خدمات آموزشی متمایزی، فراتر از آن چه که در برنامه مدارس عادی ارایه می‌ گردد نیاز دارند، تا دینشان را نسبت به خود و جامعه ادا نمایند.» آن ها توانایی ‌های بالقوه اثبات شده ای را در یک یا چند زمینه ذیل دارند: الف) توانایی هوش عمومی ب) استعداد تفکر فرهنگی خاص ج) تفکر خلاق سازنده د) توانایی رهبری ه) توانایی روان حرکتی(قوانین مصوب مجلس ایالات متحده آمریکا)[4]. از مجموع تعریف‌ های ارایه شده در مورد تیزهوشان می ‌توان نکات ذیل را به عنوان معرف افراد تیزهوش مطرح کرد:

1- حوزه توانایی افراد تیزهوش منحصر به امور فکری و ذهنی نیست بلکه سایر حوزه‌ ها از قبیل توانایی کلامی، رفتاری و هنر رهبری را نیز دربر می ‌گیرد.
2- بهره هوشی اغلب آن ها از 117 بالاتر است.
3- عملکرد تحصیلی آن ها از بقیه اعضا بیشتر و با کیفیت تر است.
4- صرف توانایی ذاتی این افراد برای شکوفا شدن استعداد آن ها کافی نیست بلکه وجود بسترهای مناسب در خانواده و مدرسه نیز شرط لازم شکوفایی استعداد آن ها می ‌باشد.
5- متأسفانه در اغلب موارد امکانات لازم برای شکوفایی توانایی‌ های آن ها فراهم نمی‌شود.

2- برخورداری از حافظه غیر عادی و قوی: در کنار این خصلت ذاتی، ویژگی تأثیرگذار دیگر، رخورداری از حافظه قوی است. گر چه این خصلت به اندازه استعداد، تأثیرگذار نیست ولی در مجموع برخورداری شخص از حافظه قوی و فعال، تاثیرقابل توجهی در فرایند پژوهش بر جای می گذارد. این ویژگی در برخی از حوزه‌ های فکری از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به عنوان نمونه در حوزه پژوهش ‌های تاریخی، پژوهش‌ های استنباطی، برخورداری شخص از حافظه قوی و فعال تأثیر بسیار جدی و تعیین ‌کننده‌ای در فرایند تأمل و تفکرات مربوط به تحقیقات تاریخی به دنبال دارد. برخی از افراد به گونه ای هستند که جزئیات مطالب و حوادث را به خاطر می ‌آورند، بیشتر جزئیات داستان ها را به خاطر می ‌آورد؛ می‌ تواند تقریباً کلمه به کلمه داستان ها را بازگو کند؛ خوانده ‌ها و نوشته ‌هایش را بدون نیاز به حافظه و تمرین زیاد به خاطر می ‌آورد. وجود این حد از توانایی حافظه اگر چه برای همه ضروری نیست ولی همان طور که گفته شد در برخی رسته ‌ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به این ترتیب دو خصلت از خصایل ذاتی در پژوهش تعیین کننده است.
1- برخورداری شخص از استعداد بالا؛
2- برخورداری از حافظه قوی و توانمند.

ویژگی های شناختی اکتسابی

1- تسلط بر مهم ترین دیدگاه های موجود در عرصه مورد پژوهش: در کنار این دو خصلت ذاتی مجموعه قابل توجهی از ویژگی ‌های اکتسابی نیز برای فعالیت پژوهشی ضروری و تعیین کننده است. این دسته از خصلت ‌ها را می توان به دو حوزه کلی اطلاعات و آگاهی‌ ها و دسته دوم مهارت های ذهنی طبقه بندی کرد. مراد از اطلاعات و آگاهی ‌ها، تسلط محقق بر اطلاعات مربوط به حوزه فعالیت فکری مورد نظر است. به تعبیر بهتر، پژوهش از زمانی شروع می شود که فرد نسبت به حوزه موضوع تحقیق خود از تسلط و اشراف کامل برخوردار باشد. به این ترتیب کسانی که در مرحله آغازین ورود به یک رشته قرار داشته و هنوز آگاهی کافی از بخش عمده ای از دیدگاه‌ های موجود و رایج در یک حوزه فکری ندارند، توان ورود به عرصه‌ های پژوهشی نخواهند داشت. یکی از بزرگ ترین مشکلات پژوهش ‌های، موجود عدم احاطه، تسلط و اشراف برخی محققان نسبت به اطلاعات موجود در یک حوزه فکری است. در برخی موارد، بعضی از نویسندگان به اظهار نظر در برخی حوزه‌ ها مبادرت می ‌کنند که از ابتدایی ترین و رایج ترین نظریات موجود در آن حوزه ‌ها اطلاع دقیق ندارند. برخی از دیدگاه ها از سوی این دسته از نویسندگان مورد بررسی و نقد قرار می‌ گیرد که قبل از آن ها نه تنها مورد بررسی قرار گرفته بلکه نقد این دیدگاه ها نیز مورد نقد و ارزیبای قرار گرفته است و از دور نظریه‌ های معتبر خارج شده است. به این ترتیب عدم آگاهی فرد از اساسی ترین نظریات، می تواند تأثیر فوق ‌العاده در روند کیفی پژوهش بر جای گزارد. محقق باید به اغلب دیدگاه های رایج در حوزه تحقیق خود اشراف داشته و مخصوصا از آخرین دیدگاه های موجود اطلاع دقیقی داشته باشد. اگر چه دست یابی به این حجم از اطلاعات در دوره آموزش تا حد زیادی مشکل و در برخی موارد غیر ممکن است؛ ولی با تدبیر آموزشی مناسب از سوی مسئولان و اساتید از یک سو و برخورداری محقق از برنامه تحصیلی هدفمند و دقیق از جانب دیگر، وی می ‌تواند از اغلب دیدگاه های موجود آگاهی کافی پیدا کند.

2- مهارت های فرا شناختی:
الف- سهولت خواندن و پیشرفت تحصیلی: یک پژوهشگر نسبت به سایرین، باید بتواند خواندن و نوشتن را سریعتر و سهل تر از بقیه یاد بگیرد. سهولت و سرعت در خواندن؛ زمینه پیشرفت تحصیلی و ارتقاء رتبه وی را فراهم می‌کند.
ب- سرعت یادگیری: سرعت یادگیری بالا با حداقل تلاش فرد و کمترین توضیح و تشریح استاد از محتوای درس از جمله ویژگی ‌های یک پژوهشگر است.
ج- توجه خود انگیخته به جزئیات: یک پژوهشگر حتی بدون نیاز به آموزش، خود متوجه جزئیات بوده و به همین دلیل از آموزش جزئیات و تکرار مطالب خسته می‌شود.
د- قدرت بالای تفکر و استنتاج: از جمله ویژگی‌ های پژوهشگر مطلوب، برخورداری از توانایی بالای استدلال، تعمیم و استنتاج است، این افراد دارای تفکر روشن و منطقی هستند؛ استدلال، تعمیم، استنتاج و استنباط را انجام می‌دهند؛ مناسبات ضمنی را درک می‌کنند. در توصیف دلایل اعمال خود توانا هستند؛ آموخته‌ های یک موقعیت را در سایر موارد به کار می ‌برند.
ه- برخورداری از تفکر انتزاعی: از دیگر ویژگی پژوهشگر مطلوب، توانایی تفکر انتزاعی می ‌باشد؛ به همین دلیل برای تفهیم مطالب به آنان، نیازی به ارایه مثال و شواهد عینی نیست.
و- پیچیدگی تفکر: پژوهشگر مطلوب، به جای توقف در ظواهر امر، علاقه مند به فهم منشأ پدیده ‌ها بوده و تلاش می کنند که از پدیدارها عبور و به عمق پدیده ‌ها و علت آن ها پی ببرند و از مدعیات عبور کرده، سعی در کشف پیش فرض‌ ها و لوازم آن دارند و اساساً به مسائلی علاقه مندمند که بالاتر از سطح تجربه سنی آن ها است.
ز- سعی در مواجهه روشمند و عدم اکتفا به داده ‌های جزئی: پژوهشگر مطلوب، برخلاف سایرین تنها به درک جزئیات و اطلاعات یک سویه بسنده نمی ‌کند، بلکه درصدد کشف راه ها و روش ‌هایی که نویسنده یا استاد براساس آن مسائل را طرح می ‌کند بر می ‌آید؛ به قول معروف تنها به دریافت ماهی اکتفا نمی ‌کند بلکه سعی می ‌کند تا نحوه ماهی گرفتن را نیز یاد بگیرد.
ح – رویکرد کل‌گرایانه و ساختارمند در فهم مسائل: فرایند تفکر، علاوه بر نیازمندی به آگاهی و اشراف محقق به اطلاعات موجود، تنها در پرتو امکان تلفیق و تنظیم اطلاعات امکان پذیر است؛ به همین دلیل، عدم توانایی تفکر نظامند نه تنها امر تفکر را با مشکل و دشواری جدی مواجه می کند، بلکه در برخی موارد تفکر را نیز غیر ممکن می کند. به تعبیر بهتر، شخصی که از توانایی تنظیم و طبقه بندی اطلاعات خود برخوردار نیست، در مواجهه با یک مسئله، برای پاسخ به آن نمی‌تواند به سهولت به اطلاعات موجود در ذهن خود مراجعه کند؛ چرا که نمی تواند دایره و حوزه معلومات مربوط به آن سوال را به کشف کند.به تعبیر دیگر، یکی از مهم ترین فرایندهای چند گانه تفکر(مواجهه با سئوال، ارجاع سئوال به مجموعه معلومات ذهنی و کشف اطلاعات مرتبط آن، گزینش اطلاعات مرتبطو چینش آن ها برای دست یابی به جواب از طریق ترکیب قیاسی)، پیدا کردن مجموعه اطلاعات مربوط به سئوال پیشرو می ‌باشد. این امر زمانی امکان پذیر است که شخص از اطلاعات منسجم، نظام مند و طبقه بندی شده ای برخودار باشد. بنابراین اگر محقق از اطلاعات منظم و منسجم برخوردار نباشد در این صورت به هیچ وجه نمی تواند فرایند فعالیت فکری خود را ادامه داده، به حل مسئله پیشرو توفیق یابد. مسئله مهم این است که چون شخص محقق همانند کسی است که انباری از کتاب ‌ها را در اختیار دارد ولی چون کتاب ‌ها به صورت طبقه بندی شده نیست، وقتی شخص مراجعه‌ کننده‌ای برای دریافت کتابی به او مراجعه می‌ کند، وی قادر نیست کتاب مورد نظر را از بین کتاب ها پیدا کرده و در اختیار مراجع قرار دهد. چنین شخصی ترجیح می دهد به جای پیدا کردن این کتاب از بین مجموعه کتاب ‌های بر روی هم انباشته شده، آن را از بازار تهیه کرده و در اختیار او قرار دهد. شخصی که ذهن او با انبوه اطلاعات انباشته شده است ولی مجموعه این اطلاعات درهم و آشفته است، در مواجهه با سئوال، به جای این که خود در پی معلومات فعلی خود به سیر و سیاحت فکری پرداخته و از داده‌ های موجود در ذهن خود برای پاسخ به آن مسئله بهره گیری کند، ترجیح می دهد که سوال را از شخص دیگری پاسخ سئوال خود را جویا شود حتی اگر آن فرد به لحاظ سطح و عمق اطلاعات از اطلاعات کمتری برخوردار، ولی از ذهن مرتب و منسجم برخوردار است. نکته حائز اهمیت در این میان، توجه به این واقعیت است که هر اندازه ذهن شخص به لحاظ گستره اطلاعات، از دایره وسیع برخوردار باشد ولی به لحاظ انسجام، از ماهیتی آشفته و سر درگم برخودار باشد، در این صورت، انبوه اطلاعات نه تنها کمکی به وی نخواهد کرد، بلکه زمینه سردرگمی ‌هر چه بیشتر وی فراهم خواهد کرد با توجه به این نکات می توان به جایگاه و اهمیت برخورداری شخص محقق از تفکر نظامند به وضوح پی برد علاوه بر این نکته رویکرد تفکرات نظام مند از جهات دیگری نیز حائز اهمیت است که به آن عبارت است از تعیین جغرافیای اطلاعات یاد گرفته شده در یک رویکرد کلان است. به عبارت بهتر، علوم بشری از یک نوع طبقه بندی خاصی برخوردار است. برخی از آن ها از علوم پایه و مبنایی و برخی دیگر در حلقه متوسط و دسته دیگر کاملا مصرف کننده و کاربردی هستند به همین دلیل اگر شخص از ذهنیت مرتب و منسجم برخوردار نباشد در مقام مواجه با گره ‌های کور و سوالات مبهم قادر به تفکیک حوزه ‌های فکری از یکدیگر و تعیین دقیق نقطه شروع تفکر خود نخواهد بود. رویکرد تفکر نظام مند نه تنها پاسخ‌ گویی به سوالات جزئی را برای شخص محقق سهل می‌ کند بلکه زمینه مقایسه ساختار کلان یک حوزه معرفتی با حوزه معرفتی دیگر را فراهم می کند. پیامد این نوع توان فکری و قدرت سنجش بین حوزه‌ های فکری، در برخی موارد آن چنان تأثیر‌گذار است که نه تنها منجر به حل مسائل جزیی می‌ شود بلکه سبب ساز شکل‌گیری یک شاخه معرفتی جدید نیز می‌ شود. به عنوان نمونه، می ‌توان به مواردی از قبیل هندسه تحلیلی که محصول ترکیب جبر و هندسه و منطق ریاضی که محصول ترکیب منطق و ریاضییات است اشاره کرد. شکل‌گیری دانش‌های میان رشته ای از قبیل اقتصاد سیاسی یا جامعه شناسی سیاسی در حقیقت محصول چنان توانمندی فکری است البته به هر اندازه که ذهن فرد از توانمندی تفکر نظاممند قوی تری برخوردار باشد، به همان اندازه نیز محصول تولید شده حاصل ترکیب در حوزه معرفتی فوق العاده سازگار و قوی و قابل اعتنا خواهد بود. عموم افراد نه تنها اعتنای چندانی به ابعاد روش شناختی اطلاعات ارایه شده ندارند، بلکه بالاتر از آن درصدد تنظیم و تلفیق آگاهی ‌های خود بر نمی‌آیند. به تعبیر دیگر، در مواجهه با انبوه اطلاعات رویکرد تجزیه ای اتخاذ می ‌کنند. برخلاف آن ها پژوهشگر مطلوب، علاوه بر فهم سریع مطالب، به ابعاد مختلف آن نیز توجه کرده درصدد کشف ارتباط درونی و بیرونی اطلاعات خود بر می ‌آیند. برخورداری از این تفکر ساختارمند زمینه مناسبی را جهت ایجاد ارتباط بین آگاهی های فعلی با دانسته‌ های قبلی را فراهم می‌ کند به این ترتیب آن ها قادرند دانسته‌ های فعلی خود را با آگاهی های قبلی خود مقایسه کنند و تعارضات درونی دیدگاه های خود را کشف کنند البته این تنها یک روی سکه است چرا که گرایش ساخت گرایانه ذهن، زمینه ساز تلفیق داده ‌های موجود با اطلاعات جدید شده، موجب دست یابی به یک ساختار کلان و فرابخشی می ‌شود. این امر در سطوح بالاتر موجب ابداع علوم جدید میان رشته ای مانند منطق ریاضی، هندسه تحلیلی، اقتصاد سیاسی و... می ‌شود. اهمیت این موضوع به اندازه ای است که برخی دانشمندان با یک نوع مواجهه افراطی همه متفکران را به ترکیب عناصر فکری خود دعوت کرده و از آن ها می‌ خواهند که برای دست یابی به چنین مقامی، به همه عرصه‌ های فکری وارد شده، دنیای ذهنی شخصی خود را با جهان درجه سوم یعنی همه اطلاعات تولید شده در عرصه تفکر بشری هماهنگ و هم سو کنند. صرف نظر از این توصیه افراطی، آن چه که به عنوان یک واقعیت عینی چه از حیث روان شناختی و چه به لحاظ جامعه شناسی معرفت دیده می ‌شود، وجود گرایشی ساختارگرایانه در استعدادهای درخشان و تولید علوم جدید با رویکرد تلفیقی و طراحی ساختار کلان بوسیله نوابع در عرصه تولیدات علمی ‌بشری است.

ط - رویکرد انتقادی در مواجهه با مسائل: سرعت در فهم مطالب و درک سریع و آسان مطالب ارایه شده از جانب استاد یا نویسنده بستر مناسبی برای توجه و تمرکز یک پژوهشگر به لایه‌ های عمیق تر و ابعاد ناپیدای مباحث مطرح شده فراهم می‌ کند و ذهن آن ها را متوجه نکاتی از قبیل انسجام و ناسازگاری درونی، هماهنگی آن با داده‌ های قبلی و یا تعارض آن ها با همدیگر، روشمند بودن تناسب محتوا با روش به کار رفته و در بحث مستند یا سست بودن مطالب، صحت یا نادرستی آن ها و هدفمندی می‌ کند. رویکرد انتقادی در همه موارد پیامدهای خوشایندی برای یک پژوهشگر در پی ندارد، بلکه در مواردی آن ها را با چالش ‌های ناگوار مواجه می‌ کند. به عنوان مثال، طرح مسائل پیچیده در مواردی، حیثیت علمی ‌برخی محققان را به چالش می ‌کشد؛ این چالش را زمانی می‌ توان به درستی دریافت که سئوالات اغلب این افراد قابل پیش بینی نبوده و بالبداهه مطرح می‌ شود، به همین جهت، محققان حتی با مطالعه کتاب های منابع اصلی و مرجع نمی ‌توانند از وجود این چالش ‌های غیر مترقبه اطمینان خاطر لازم را کسب کنند. نبود فرهنگ اعتراف به اشتباه از یک سو و بی سواد قلمداد شدن افراد به صرف ناتوانی آن ها در پاسخ گویی به سئوالات غیر مترقبه، اوضاع را ناگوار و دشواری را دو چندان می‌ کند؛ حاصل این تعامل، ارایه چهره ای انعطاف ناپذیر و غیر قابل کنترل از یک پژوهشگر می ‌باشد. برچسب خودنمائی، بی ادبی و... از دیگر پیامدهای ناخوشایند یک پژوهشگر منتقد می‌ باشد. سایر محققان نیز به جای همدلی در برخورد با آن ها و فهم دغدغه ‌های واقعی و سؤالات و اشکالات آزار دهنده و تنش ‌زایشان، آنان را به طرح مباحث حاشیه ای، سؤالات بی مورد و انتقادات سست و بی ‌جا متهم می ‌کنند. نکته حائز اهمیت در این میان توجه به این واقعیت است که یک پژوهشگر علی ‌رغم مواجهه انتقادی با دیدگاه‌ های دیگران، در مواجهه با انتقادات دیگران نسبت به آراء خود، چندان انتقادپذیر و اهل تسامح نیست! اغلب متفکران خلاق و صاحب مکتب، حاضر به پذیرش دیدگاه های انتقادی سایرین نبوده و در موارد متعددی آن ها را از خود طرد می‌کنند.
ی- ابتکار و خلاقیت: خلاقیت به لحاظ سطح رشد ذهنی، بالاترین توانمندی و شاخص ترین تفاوت انسان از سایر موجودات محسوب می ‌شود. اگر چه همه انسان ها از سطح خاصی از خلاقیت و نوآوری برخوردارند، اما زندگی در متن جامعه و گرفتار شدن در دام تقلید و زنجیر آداب و سنن مانع از شکوفا شدن همه ذخایر ذهنی و به فعلیت رسیدن کامل خلاقیت انسان می‌شود. در این میان برخی به علت بهره مندی بالا از این موهبت الهی و فراهم شدن برخی زمینه‌ها قادر به بهره گیری از ذخایر ذهنی و توانمندی شناختی خود در بالاترین مراتب یعنی خلاقیت و نوآوری هستند. با توجه به ابهام معنا‌شناختی این مفهوم ابتدا به تعریف مفهوم خلاقیت پرداخته و در نهایت به مهم ترین شاخصه‌ های این ویژگی و جایگاه آن در تعلیم و تربیت نخبگان خواهم پرداخت. از واژه خلاقیت تعاریف متعددی ارایه شده است که برخی از آن ها عبارتند از:
- از دیدگاه جیمز گالاگر«خلاقیت را می ‌توان به عنوان ظرفیت تجدید سازمان اطلاعات و تجاربی که منحصر به فرد و متفاوت و از دانسته‌های قبلی خلاق است تلقی نمود.»[5]
- «خلاقیت بر توانایی بیان ایده‌ های نو و مفید، حس و تنویر ارتباطات نو و طرح پرسش ‌های بدیع، اما اساسی دلالت دارد.»[6]
- «خلاقیت یکی از جنبه ‌هایی است که تفکر واگرا در مقابل تفکر هم گرا، خوانده می‌ شد.»[7]
- توجه به جزئیات و عناصر و آرایش منظم و منطقی آن ها و کشف راه حل بدیع گونه ای که بی ‌سابقه باشد خلاقیت نام دارد«پهلوی هم گذاشتن عناصر و اجزاء برای ایجاد یک کل، این عمل به فرآیند کارکردن با قطعات، اجزاء، عناصر و آرایش دادن و درهم ریختن آن ها به طریقی که به طرح یا ساختی که پیشتر بدین شکل وجود نداشته بینجامد نیازمند است»[8]
- «خلاقیت فکری به هر فرد قدرتی می‌ دهد تا اطلاعات و افکاری را خارج از خود فیزیکی خویش بوجود آورد.» اطلاعاتی که تازه، متفاوت و از نظر شخصی معنی دارند.»[9] برخی دیگر منحصر به فرد بودن فرایند ذهنی منجر به حل مساله را ویژگی اصلی خلاقیت قلمداد کرده اند. «اصطلاح خلاقیت بر آن فرآیندهای ذهنی دلالت دارد که به راه حل ‌ها، ایده‌ ها، مفهوم سازی ‌ها، اشکال هنری منحصر به فرد و جدید منجر شود». با دقت در تعریف و توضیحات ارایه شده در مورد خلاقیت، شاخصه ‌های تفکر خلاق را به صورت فهرست وار این چنین می‌توان برشمرد:

1- تفکر خلاق به لحاظ فرآیند از چند ویژگی برخوردار است:
الف) تفکر خلاق مستلزم ترکیب ایده ‌هاست؛
ب) در مواردی مستلزم تفکر واگراست؛
ج) مستلزم نوعی عملیات ذهنی سنت شکن و غیر رایج است؛
د) ملازم با یک نوع شهود ذهنی است که در برخی موارد غیر ارادی است؛

2- این نوع عملیات ذهنی به لحاظ اثر نیز از چند خصوصیت برخوردار می‌ باشد:
الف) منجر به ظهور یک پدیده(ایده یا اثر عینی) جدید می ‌شود.
ب) نه تنها برای فرد خلاق، بلکه برای دیگران نیز تازگی دارد.
ج) از اعتبار نظری و یا ارزش عملی چشمگیر و برجسته ای برخوردار می ‌باشد.
افراد خلاق، تنها به داده‌ های موجود اکتفا نمی ‌کنند. در اغلب موارد از مجموع اطلاعات تولید شده و دلایل موجود نسبت به نظریات رایج اظهار ناخشنودی می‌کنند؛ چرا که حس زیاده طلبی و اشتهای فزون خواه آن ها را ارضاء نمی ‌کند، به همین دلیل با کشف مطالب و موضوعات جدید درصدد ارضاء عطش علمی‌خود و ارایه دیدگاه های جدید به جامعه علمی‌ بشری بر می ‌آیند. راه حل‌ های زیادی برای مسائل ایجاد می ‌کند. البته برخورداری از قوّه خلاقیت و ابتکار در برخی موارد پیامدهای ناخوشایندی برای افراد خلاق دارد که برخی از آن ها عبارتند از:
1- اغلب افراد ابداعات و دیدگاه‌ های جدیدی را خارج از موضوع تلقی می ‌کنند.
2- او را متهم به سنت شکنی و افراط گویی می‌کنند؛
3- طرح‌ های وی را غیر علمی ‌قلمداد می‌ کنند؛

ویژگی های عاطفی

کنجکاوی: برخلاف اغلب مردم که از کنار پدیده‌ های رایج بی تفاوت می ‌گذرند، یک پژوهشگر از کنار اغلب پدیده ‌های عادی بی تفاوت نمی ‌گذرند. به تعبیر بهتر، خیلی از موضوعات که برای عموم مردم طبیعی است برای آن ها عادی و طبیعی نیست، بلکه کاملاً اسرارآمیز جلوه می‌ کند. اگر چه نمی‌ تواند در همه امور به تأمل و جستجو بپردازد اما ذهن وی در مواجهه با موضوعات پیرامون خود پر از سئوال و ابهام است. کنجکاو و جستجوگر است؛ سئوالات هیجان‌انگیز بسیاری مطرح می‌ کند؛ در اشیا و موقعیت ‌ها به دقت کنکاش می ‌کند؛ می خواهد بداند وسائل چگونه و چه کار می ‌کنند.

احساس شگفتی: با توجه به این که یک پژوهشگر پدیده ‌های به ظاهر طبیعی و عادی را از منظری کنجکاوانه مورد توجه و دقت قرار می‌ دهند به همین دلیل در مواردی به عمق حقایق و بنیاد و ریشه پدیده‌ ها دست پیدا می ‌کنند و یا اگر قادر به درک ریشه آن هم نباشند. پیچیدگی و عظمت آن را تا حدودی درک می ‌کنند. در پرتو چنین بینشی، یک نوع احساس شگفتی هیجان به آن ها دست می‌ دهد و گاهی این احساس شگفتی چنان اوج می ‌گیرد که تجربه کننده این حالت حاضر نیست تجربه ‌هایی این چنین را با لذت ‌های ناشی از ثروت و قدرت معاوضه کند، از پدیده‌ های طبیعی با تعجب و ابهت یاد می ‌کند و عمیقاً متأثر از آن هاست؛ احساسات شدیدی نسبت به گیتی دارد؛ علاقمند است که یافته‌ های خود را با سایرین مطرح کند.

گستردگی دامنه علایق: یک پژوهشگر از دامنه علایق نسبتاً گسترده ای برخوردارند؛ تنها به یک موضوع علاقه مند نیستند بلکه به توانایی در فهم و تجزیه و تحلیل اغلب موضوعات ، همه آن ها در حوزه علایق وی قرار دارند؛ همین امر از یک سو زمینه گزینش و بستر انتخاب هر چه بهتر را برای وی فراهم می‌کند و هم امکان هدر رفتن انرژی روانی و فرسودگی روحی وی را به علت پرداختن به موضوعات متشت فراهم می‌ کند؛ با وجود این، یک پژوهشگر علی رغم گستردگی و تنوع علایق در مواردی از میان چند موضوع، به یک موضوع بیش از بقیه علاقه مند هستند و همین امر عامل گرایش شدید آن ها به آن موضوع شده، زمینه ابتکار و نوآوری های چشمگیری را فراهم می‌ کند.

4- توجه و تمرکز بالا: نگاه غیر عادی و توأم با حیرت و تعجب به پدیده‌ها، انبوهی از سئوالات و ابهامات را در ذهن و ضمیر کنجکاو فرد بر می‌انگیزد؛ همین امر زمینه ساز توجه و تمرکز بالای او نسبت به یک موضوع می‌ شود. در نتیجه فرد مستعد قابلیت تمرکز شدید دارد؛ رشته تفکرش به آسانی گسسته نمی ‌شود، نسبت به گذر زمان تمایل به عدم آگاهی دارد؛ عمیقاً در وظایفش غرق می ‌شود.

5- مقاومت و ثبات قدم: افراد مستعد در مواجهه با مشکلات و ناکامی ‌در رسیدن به مقاصد مورد نظر، دچار یأس و ناامیدی مفرط نمی ‌شوند، بلکه با تسلط بر احساسات منفی ناشی از شکست، درصدد تکرار تجربه همراه با عبرت گرفتن از ناکامی ‌های گذشته بر می ‌آیند. مشکلات او را دلسرد نمی ‌کند؛ کار را تا انتها انجام می دهد؛ تلاش خود را در مسیر هدف هایی که به نظر سایرین بعید و دست نیافتنی است، متمرکز می ‌کند. برای پیگیری اموری که در او علاقه و یا جاذبه ایجاد می ‌کند کمتر به محرک خارجی نیازمند است؛ به تعبیر دیگر عامل تداوم کار و مقاومت در برابر مشکلات انگیزش درونی خود وی می ‌باشد نه عوامل انگیزشی بیرونی و ترغیب و تشویق دیگران.

خود سامان ده: در برخورد با مسائل از مواجهه انفعالی پرهیز می‌کند. به جای آن که خود را تحت برنامه«از بالا به پایین» محدود کند، سعی می ‌کند برای خودش برنامه ریزی کند و حتی برنامه‌ های تصمیم‌گیران و مدیران سطوح بالا را نیز به صورت«فعال» بپذیرد. به جای قرار دادن و محدود کردن خود در چارچوب برنامه ‌های رایج، برنامه‌ های رایج را در بدنه برنامه طراحی شده از سوی خود جای می ‌دهد. «کارها را برنامه‌ریزی و سازماندهی می ‌کند؛ در حل مسائل آینده نگر است؛ قبل از انجام هر عملی می ‌اندیشند؛ روش‌ های تحقیق علمی ‌را در کار اعمال می ‌کند؛ درباره مسائل مکانیکی قبل از اقدام، به حل فیزیکی اقدام می ‌کند؛ برای کار یا فعالیت های خود روش های کارآ، انتخاب یا ابداع می‌کند.»

احساس خوداتکائی و اعتماد به نفس: از دیگر ویژگی ‌های یک پژوهشگر، احساس خود اتکائی و اعتماد به نفس می ‌باشد. افراد مستعد هم خودشان نسبت به دیگران آگاهی دارند و هم به علت تشویق و مورد پذیرش قرار گرفتن از جانب آن ها احساس خوشایند و دید مثبتی نسبت به خود پیدا می ‌کنند. حاصل این فرآیند درونی و بیرونی منجر به احساس عزت نفس، خود اتکائی و اعتماد به نفس می ‌شود. این ویژگی ها مخصوصاً در پژوهشگرانی که در حوزه علوم نظری و ریاضی از قدرت و توانایی بیشتری برخوردارند نیز مشهورتر و نمایان تر است. این دسته از تیزهوشان به علت احساس عزت نفس، خوداتکائی از انگیزش روانی برخوردار بوده و به جای انجام تکالیف بر اساس تشویق یا تنبیه دیگران و انگیزش بیرونی، با هدایت خواسته و گرایش های درونی خود به انجام تکالیف خویش می ‌پردازند و به همین دلیل به جای ریشه ‌یابی علل موفقیت یا شکست خود در بیرون از خود(مدرسه، خانواده، جامعه) نتایج آن را به خود منتسب می ‌کنند.[10] «حرمت خود هر چه افزایش می‌ یابد، موضع نظارت نیز درونی تر می‌ گردد. موضع درونی نظارت بدان معناست که دانش آموز در ارزیابی پیروزی‌ ها و شکست ‌های تحصیلی خویش به عوامل درونی(نظیر توانایی شخصی، تلاش و کوشش فردی و انگیزه‌ های باطنی) بیش از بخت و اقبال و عوامل محیطی(غیر خود) توجه می‌ نماید. براساس برخی از پژوهش ها، «موضع درونی نظارت و عزت نفس(حرمت خود) تیزهوشان بیش از افراد عادی، تعیین کننده پیشرفت تحصیلی در ریاضی است.» لذا به نظر می‌رسد که موضع درونی نظارت در ریاضیات همراه با حرمت خود ریاضی و هوش ویژه، عوامل اساسی مؤثر را در پیشرفت ریاضی تیزهوشان تشکیل می ‌دهد. با این توضیح ظاهراً موضع نظارت تیزهوشان ریاضی در حوزه ریاضیات بیش از سایر نخبگان، درونی می ‌باشد؛ چنان که حرمت خود آن ها در این امر بسیار نیرومند است.»

8- خود مدیریتی: افرادی که از توانمندی فکری و بلوغ روانی بالاتری برخوردارند و از توانایی ‌های ذهنی و قدرت اراده و عزم با ثبات خود آگاهند به جای تکیه کردن به دیگران و تبعیت و تقلید کورکورانه از آن ها، دست به طراحی اهداف و تنظیم برنامه متناسب با توانمندی های درونی و شرایط بیرونی خود می‌پردازند.
 
ویژگی های رفتاری

برخورداری از توانایی بیان و انتقال اطلاعات به مخاطب: از دیگر ویژگی‌ های یک پژوهشگر، برخورداری قدرت بیان و توان ارائه اطلاعات به مخاطب می ‌باشد. یک پژوهشگر در مقام بیان مراد خود به دیگران چه به صورت شفاهی و چه به صورت مکتوب؛ از توانمندی بالاتری نسبت به بقیه برخوردارند. برخی از مهم ترین مؤلفه ‌های برخورداری از قدرت بیان عبارتند از: حافظه نیرومند، برجستگی در تکلم، خودباوری کلامی، پیشرفت تحصیلی کلامی، توانمندی در تحلیل زبان، مهارت های ویژه در روش یادگیری زبان، که برجستگی در تکلم مهم تر از سایر مؤلفه‌ ها محسوب می ‌شود. نکته حائز اهمیت در این میان وجود برخی مشکلات کلامی‌ در بعضی از تیزهوشان می ‌باشد. به تعبیر دیگر اگر چه اغلب پژوهشگران از توانایی بیان بالایی برخوردارند، اما برخی از آن ها از این موهبت محرومند و یا در برخی مواقع قادر به بهره گیری از این توانمندی نیستند. برخی از پژوهشگران به علت عطف توجه به فضای بدیع و نامأنوس، هیچ چارچوب معنا شناختی متداولی برای تفهیم به دیگران در عرف جامعه حتی عرف اندیشمندان ندارد. این موضوع مخصوصاً در مراتب بالا و حوزه متفکران صاحب مکتب از جلوه بارزتری برخوردار است. اغلب متفکران نوآور و صاحب مکتب پس از ارائه دیدگاه ‌های خود، از جانب دیگران به یاوه گویی و کج اندیشی متهم می ‌شوند! به همین دلیل در موارد متعدد، ده‌ ها سال طول می‌ کشد تا دیگران به تدریج حاضر به پذیرش دیدگاه ‌های آنان شوند.

http://www.tebyan-ardebil.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد