جملات مربوط به آگاهی
مردم جوری حرف می زنند که همه چیز را می دانند. اما اگر جرات کنی و سئوالی بپرسی آنها هیچ چیز نمی دانند.
زجر کشیده ! تو آنگاه به کمال رسیده ای که بیداری در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند .
اگر کمی چیزهای غیر لازم را بدانی بهتر از این است که هیچ ندانی .
به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم.
آگاهی
اگر چه به رنج ، ناکامی و بدبختی منجر شود ، طلیعه راه و طلیعه روشنایی ،
طلیعه نجات بشریت است ،… از جهلی که خوشبختی ، آرامش ، یقین و قاطعیت
میآورد ، هیچ چیز ساخته نیست.