***جزیره نیم نگاه***

از یازدهم تیزماه 1392 در آدرس http://jazireh2012.rozblog.comمنتظر شما عزیزان هستم

***جزیره نیم نگاه***

از یازدهم تیزماه 1392 در آدرس http://jazireh2012.rozblog.comمنتظر شما عزیزان هستم

انقلاب ما

و ا لفجر و لیا ل عشر

قسم به فجر وشبهای ده گانه

آری تقدیرانچنین رقم خورد که ازدوازده بهمن 57 که روزبازگشت امام خمینی رحمة الله علیه به وطن پس ازسالها دوری ازوطن است تا 22 بهمن که روز پیروزی بزرگ ملت ایران به زعامت ورهبری آن امام بزرگوار بررژیم سلطنتی 2500 ساله ستمشاهی که گاهی هم موروثی بود ده روز بشود ونام دهه فجررابه خودبگیرد ومنطبق شود با این آیه شریفه والفجرولیال عشر چراکه هرروزش روزی ازایام الله بود . وهمچنین منطبق است بااین حدیث شریف : ان فی ایام دهرکم نفحات الافتعرضوالها . چراکه هرروزش نفحه ای ازنفحات الهی براین ملت وزیده میشد وهرروزی که میگذشت به لحظات پیروزی نزدیکترمیشد وحضورامام رحمة الله علیه در12 بهمن درداخل کشور جان تازه ای به مردم داد وروح تازه ای به انقلاب بخشید و پیروزی انقلاب را سرعت بخشید بطوری که هنوزبیش از ده روزازحضورامام به داخل ایران نگذشته بود که انقلاب به پیروزی رسید وآخرین تفاله ها و بازمانده های رژیم ستمشاهی پهلوی درهم فروریخت وآخرین دژهای رژیم ستمشاهی توسط مردم انقلابی وحزب اللهی فتح شد .

@@@@@@@@@@@@

وحدت کلمه، لله بودن این پیروزی را به شما داده تا حالا. این وحدت کلمه را حفظ کنید 57/11/1

من مصمم هستم که از پا ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم و یا در پیشگاه مقدس حق تعالی با عذر وفود کنم اردیبهشت 1342

من خادم شما و مملکت هستم. آمده ام که بزرگواری شما را حفظ کنم 57/12/9

معنویت غلبه کرد بر مادیت، خدا غلبه کرد بر شیطان و غلبه دارد بر شیطان 58/4/20

من از عواطف طبقات مختلف ملت تشکر می کنم. عواطف ملت ایران به دوش من بارگرانی است که نمی توانم جبران کنم 57/11/12

خون شهیدان ما امتداد خون پاک شهیدان کربلاست و اربعین اخیر برادران ما، بازتاب اربعین آن دلاوران می باشد. خون طاهر آنان به حکومت طاغوتی یزید خاتمه داد و خون پاک اینان سلطنت طاغوتی را به هم پیچید. 57/10/26

من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین میکنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم 57/11/12

ولایت فقیه برای شما یک هدیه الهی است 58/8/9

ما در این مدت مصیبت ها دیده ایم، مصیبت های بسیار بزرگ و بعضی پیروزها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصیبت های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفل های پدر از دست داده... من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست داده اند می افتد، سنگینی در دوشم پیدا می شود که نمی توانم تاب بیاورم. من نمی توانم از عهده این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید. 57/11/12

وحدت کلمه، لله بودن این پیروزی را به شما داده تا حالا. این وحدت کلمه را حفظ کنید 57/11/1

من مصمم هستم که از پا ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم و یا در پیشگاه مقدس حق تعالی با عذر وفود کنم اردیبهشت 1342

من خادم شما و مملکت هستم. آمده ام که بزرگواری شما را حفظ کنم 57/12/9

معنویت غلبه کرد بر مادیت، خدا غلبه کرد بر شیطان و غلبه دارد بر شیطان 58/4/20

من از عواطف طبقات مختلف ملت تشکر می کنم. عواطف ملت ایران به دوش من بارگرانی است که نمی توانم جبران کنم 57/11/12

خون شهیدان ما امتداد خون پاک شهیدان کربلاست و اربعین اخیر برادران ما، بازتاب اربعین آن دلاوران می باشد. خون طاهر آنان به حکومت طاغوتی یزید خاتمه داد و خون پاک اینان سلطنت طاغوتی را به هم پیچید. 57/10/26

من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین میکنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم 57/11/12

ولایت فقیه برای شما یک هدیه الهی است 58/8/9

@@@@@@@@@@

انقلاب ۱۳۵۷ ایران که به آن در ادبیات رسمی نظام کنونی ایران «انقلاب اسلامی» گفته می‌شود،

قیامی بود به رهبری روح الله خمینی و با شرکت اکثریت مردم، احزاب و روشنفکران ایران، که نظام پادشاهی این کشور را سرنگون، و پیش‌زمینهٔ روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی در ایران را فراهم کرد. انقلاب در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید.

بازه اصلی انقلاب از ژانویه ۱۹۷۸ با اولین راهپیمایی عظیم مردمی شروع می‌شود و با تصویب قانون اساسی جدید به پایان می‌رسد و سید روح الله خمینی به پرنفوذترین رهبر کشور تبدیل می‌شود. در این میان، پس از آنکه تظاهرات و اعتصابات مردم کشور را فلج کرده بود محمدرضا پهلوی به اجبار کشور را ترک کرد (ژانویه ۱۹۷۹) و پس از مدت کوتاهی از اعلام بی‌طرفی نظامیان نسبت به درگیری‌های خیابانی غیرنظامیان و نظامیان وفادار به شاه، سید روح‌الله خمینی برای دیدار چند میلیون ایرانی وارد تهران شد و این آخرین ضربه‌ای بود که سلسله پهلوی را متلاشی کرد.

اول آوریل ۱۹۷۹ زمانی که ایرانیان با اکثریتی قاطع (٪۹۸٫۲) در قالب یک همه پرسی ملی با نوع حکومتی جمهوری اسلامی (به عنوان نظام حکومتی آینده) موافقت کردند، پادشاهی ایران رسماً به جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد.

سلطنت معتقد به حفظ رژیم با ولخرجی‌های مالی در ارتش و سرویس‌های امنیتی بود ولی انقلاب حکومت سلطنتی باستانی را با حکومتی مذهبی برپایه اصول شبه خلافتی مسلمانان و تفسیر خاصی از شیعه به نام (ولی فقیه) جابجا کرد.

http://www.tebyan.net/Weblog/yazdanjo/post.aspx?PostID=39100

@@@@@@@@@@@@@

روز شمار انقلاب سال 1357 

Thursday, 16 October 2008-07:20

10 فروردین 1357 (پنج شنبه)

 ـ قیام مردم یزد

    در روزهای نهم و دهم فروردین مردم یزد به تبعیت از رهبر انقلاب عید را تحریم کردند و برای بزرگداشت شهدای تبریز، خود را مهیا ساختند. در روز چهارشنبه 9 فروردین مردم بعد از مراسم به خیابان ریختند و با شعارهای درود بر خمینی و مرگ بر شاه به راه‌پیمایی پرداختند و روز پنج شنبه 10 فروردین به دعوت آیت‌الله صدوقی تعطیل عمومی اعلام گشت و مردم در مساجد گرد آمدند و بازگشت امام خمینی و آزادی زندانیان سیاسی و نابودی رژیم پهلوی را خواستار شدند و در خاتمه جلسه به خیابان آمدند اما با تمرکز قوای پلیس و ارتش مواجه شدند. تیراندازی آغاز شد و گروهی به شهادت رسیدند و عده زیادی مجروح گردیدند.

 25 اردیبهشت 1357 (دوشنبه)

در پی اوج‌گیری تظاهرات و درگیریهای مردم با عوامل رژیم پهلوی ‎‎، دولت آموزگار به مأمورین نظامی و انتظامی در برابر آشوبها دستور شدت عمل داد.

15 خرداد 1357 (دوشنبه) به مناسبت سالگرد 15 خرداد در تهران و شهرستانها تعطیل و اعتصاب سراسری اعلام گردید.

30 تیر 1357 (جمعه) ـ تولد منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج)

مردم ایران برای نشان دادن نفرت خویش از رژیم پهلوی مراسم چراغانی و جشن شادی در این روز خجسته را تحریم کردند.

 31 تیر 1357 (شنبه)

حجت‌الاسلام شیخ احمد کافی خطیب مشهور در اثر تصادف ساختگی بشهادت رسید.

 21 مرداد 1357 (شنبه)

درگیری خونین در اصفهان و اعلام حکومت نظامی در این شهر که توسط فرماندار نظامی شهر به اجرا درآمد.

 25 مرداد 1357 (چهارشنبه)

ـ اعلام حکومت نظامی توسط دولت آموزگار

   دولت برای کنترل اوضاع در سطح کشور بخصوص در استانهایی که افراد خارجی در آن حضور بیشتری دارند در چند شهر اعلام حکومت نظامی نمود.

 28 مرداد 1357 (شنبه)

 ـ فاجعه سینما رکس آبادان

    رژیم پهلوی برای ارعاب و ایجاد وحشت در میان مردم دستور به آتش کشیدن سینما رکس آبادان را داد در حالی که مردم بی‌خبر و بی‌گناه مشغول تماشای فیلم بودند. این فاجعه باعث مرگ 400 الی 60 انسان بی‌گناه گردید.

 5 شهریور 1357 (یک شنبه)

ـ سقوط دولت جمشید آموزگار

    در پی رسوایی فاجعه سینما رکس آبادان و عدم توفیق دولت آموزگار در سرکوب مردم و ایجاد اصلاحات در جهت تحکیم رژیم پهلوی‌، آموزگار را از مقام خود استعفا داد.

ـ تشکیل دولت شریف امامی : در پی سقوط دولت آموزگار، شریف امامی استاد اعظم لژ فراماسونری در ایران مأمور تشکیل دولت گردید.

 13 شهریور 1357 (دوشنبه)

ـ راه‌پیمایی عید فطر

    نماز عید فطر با حضور میلیونها نفر از مردم با ایمان تهران برگزار شد و بعد از نماز عید مردم به راه‌پیمایی پرداختند و خواستار لغو حکومت شاهنشاهی شدند.

 17 شهریور 1357 (جمعه)

ـ جمعه سیاه

   پس از راه‌پیمایی عید فطر و عدم دخالت قوای انتظامی مردم امیدوار شدند که قوای انتظامی به راه‌پیمایی‌های آرام کاری نخواهند داشت. جمعه 17 شهریور مردم صبح زود به حرکت در آمدند. در همین هنگام دولت ساعت 6 صبح در تهران و 12 شهر بزرگ دیگر حکومت نظامی اعلام کرد و مردم که از این امر اطلاع نداشتند دسته دسته به طرف محل تجمع که میدان ژاله (شهدا) بود حرکت کردند و در میدان با سربازان سر تا پا مسلح مواجه شدند. آنها مردم را محاصره نمودند و سپس شلیک کردند و به قصد کشتن آنها را هدف قرار دادند. در این فاجعه هزاران نفر در سراسر کشور و از جمله میدان شهدا (ژاله سابق) تهران به شهادت رسیدند.

 2 مهر 1357 (یک شنبه)

منزل امام خمینی در عراق توسط پلیس این کشور محاصره گردید .

 3 مهر 1357 (دوشنبه)

حزب رستاخیز که توسط رژیم پهلوی تأسیس شده بود منحل گردید.

 10 مهر 1357 (دوشنبه)

ـ هجرت امام خمینی از عراق به کویت

با افزایش فشارها و جلوگیری دولت عراق از فعالیت‌های سیاسی حضرت امام خمینی ایشان تصمیم به خروج از این کشور گرفتند. به همین دلیل به طرف کویت حرکت کردند. امام دولت کویت به ایشان مجوز ورود به کویت را ندادند.

 13 مهر 1357 (پنج شنبه)

 - هجرت امام خمینی از عراق به پاریس

   در پی عدم ورود امام خمینی به کویت و جلوگیری دولت عراق از بازگشت ایشان به نجف اشرف، امام خمینی تصمیم می‌‌‌‌‌‌گیرند برای ادامه مبارزه به فرانسه مهاجرت نمایند.

 17 مهر 1357 (دوشنبه)

ـ تغییر مکان امام خمینی از پاریس به دهکده نوفل لوشاتو

   ـ دولت فرانسه از فعالیت‌های سیاسی آیت‌الله خمینی جلوگیری می‌نماید.

 19 مهر 1357 (چهارشنبه)

 اعتصاب کارکنان مطبوعات در سراسر کشور آغاز گردید.

 24 مهر 1357 (دوشنبه)

 ـ رژیم پهلوی مسجد جامع کرمان را به آتش کشید.

  ـ به مناسبت چهلم شهدای 17 شهریور عزای عمومی اعلام شد.

 29 مهر 1357 (شنبه)

 ـ اعتصاب کارکنان صنعت نفت

 - با اعتصاب همگانی کارکنان و کارمندان صنعت نفت پالایشگاههای سراسر کشور در خطر تعطیل شدن قرار گرفت.

3 آبان 1357 (جمعه )

آزادی زندانیان سیاسی از جمله آیت الله طالقانی از زندان رژیم پهلوی

8 آبان 1357 (دوشنبه)

آیت‌الله طالقانی از بند رژیم پهلوی آزاد شدند.

10 آبان 1357 (چهارشنبه)

 ارتش کنترل تأسیسات نفتی کشور را در دست گرفت.

 13 آبان 1357 (شنبه)

ـ تظاهرات دانش‌آموزان و دانشجویان در مقابل دانشگاه تهران به خاک و خون کشیده شد.

ـ آیت‌الله مفتح از زندان آزاد گردید.

 15 آبان 1357 (دوشنبه)

ـ استعفا و سقوط کابینه شریف امامی در پی حوادث خونین 13 آبان اعلام گردید.

ـ تشکیل دولت نظامی به نخست وزیری ژنرال ازهاری اعلام گشت.

 10 آذر 1357 (جمعه)

 فریاد الله‌اکبر بر فراز بامها،‌ سراسر کشور را فرا گرفت.

 11 دی 1357 (دوشنبه)

ـ روزهای خونین در مشهد مقدس

با اوج‌گیری تظاهرات مردم مشهد سربازان و مأمورین امنیتی در روزهای 9 ،‌ 10 و 11 دی ماه با حمله به حرم مطهر امام رضا (ع) و مردم در خیابانها و بیمارستانها عده زیادی را به شهادت رساندند و گروهی را مجروح نمودند.

16 دی 1357 (شنبه)

ـ دولت نظامی ازهاری سقوط کرد.

ـ‌ شاهپور بختیار از اعضای جبهه ملی ایران مأمور تشکیل کابینه از طرف محمدرضا پهلوی گردید و به سمت نخست وزیر منصوب شد.

 23 دی 1357 (شنبه)

به دستور امام خمینی شورای انقلاب تشکیل گردید.

 26 دی 1357 (سه شنبه)

ـ شاه رفت

ایران امروز غرق در نور و گل و شیرینی بود و مردم فرار محمدرضا پهلوی را جشن گرفتند. شاه که برای فرار خود معالجعه بیماری را دست‌آویز قرار داده بود در حقیقت برای انجام کودتایی دیگر به سبک 28 مرداد 1332 آماده می‌شد.

 29 دی 1357 (جمعه)

 اصول جمهوری اسلامی در راه‌پیمایی میلیونی مردم ایران اعلام گردید.

 3 بهمن 1357 (سه شنبه)

 شورای سلطنت که برای حفظ رژیم سلطنتی در ایران تشکیل شده بود منحل گردید.

 4 بهمن 1357 (چهارشنبه)

 برای جلوگیری از حضور امام خمینی در بین مردم ایران ارتش فرودگاه مهرآباد را به اشغال درآورد.

 5 بهمن 1357 (پنج شنبه)

 دولت بختیار 3 روز فرودگاههای کشور را بست.

 7 بهمن 1357 (شنبه)

 ـ‌ تحصن روحانیون مبارز در دانشگاه تهران در اعتراض به بستن فرودگاهها آغاز شد.

ـ راه‌پیمایی میلیونی مردم در تهران به مناسبت 28 صفر برگزار گردید.

 9 بهمن 1357 (دوشنبه)

ـ فرودگاه برای ورود امام خمینی بازگشایی شد

در پی اعتصابات و تظاهرات و راه‌پیمایی مردم که خواستار بازگشایی فرودگاه مهرآباد بودند. دولت بختیار فرودگاه مهرآباد را از اشغال نظامی خارج کرد.

 11 بهمن 1357 (چهارشنبه)

 ـ مأمور ارتش در خیابانهای تهران

دولت برای ترساندن مردم و ایجاد حکومت وحشت با انجام رژه نظامیان در تهران و ترویج شایعه کودتا توسط ارتش دست به حیله دیگری برای انحراف مبارزات مردم ایران زد.

12 بهمن 1357 (پنج شنبه)

ـ ساعت 9 و 27 دقیقه و 30 ثانیه حضرت امام خمینی پس از پانزده سال تبعید پای بر خاک ایران گذاشتند.

ـ فرمانداری نظامی بر اثر فشار مردم راه‌پیمایی و تظاهرات را برای 3 روز آزاد اعلام کرد.

ـ‌ نظامیان مستقر در تلویزیون به طور ناگهانی پخش مراسم استقبال را قطع کردند.

 17 بهمن 1357 (سه شنبه)

ـ ‌بر اساس پیشنهاد شورای انقلاب، حضرت امام خمینی دولت موقت را به مردم معرفی نمودند.

ـ دولت موقت به ریاست مهندس مهدی بازرگان تشکیل گردید.

 19 بهمن 1357 (سه شنبه)

 ـ‌ راه‌پیمایی مردم ایران در حمایت از دولت موقت انجام شد.

ـ‌ نیروی هوایی ارتش با حضرت امام خمینی بیعت کردند.

ـ‌ حضرت امام خمینی به زیارت حضرت عبدالعظیم (س) رفتند.

 20 بهمن 1357 (جمعه)

 ـ‌ طرفداران قانون اساسی با تجمع در استادیوم امجدیه (شهید شیرودی‌) دست به تظاهرات زدند.

ـ‌ ساعت 9 شب سربازان گارد شاه به پادگان نیروی هوایی در شرق تهران (خ دماوند) حمله نمودند.

ـ‌ مردم برا ی کمک به سربازان نیروی هوایی مسلح شدند.

 21 بهمن 1357 (شنبه)

ـ دولت بختیار زمان حکومت نظامی را افزایش داده و حکومت نظامی را از ساعت 4 بعدازظهر اعلام نمود.

ـ حضرت امام خمینی دستور شکستن زمان حکومت نظامی و حضور مردم در خیابانها را صادر نمودند.

ـ‌ در تهران و شهرستانها بین سربازان گارد و مردم مسلح درگیریهای بسیار شدید رخ داد.

22 بهمن 1357 (دوشنبه)

 ـ تهران صحنه جنگ خونین مسلحانه بین مردم و سربازان طرفدار رژیم پهلوی گردیده است

ـ نهایتا با تسلیم تمامی نیروهای نظامی و پیروزی مردم مسلمان ایران رژیم ستمشاهی پس از 57 سال ظلم و ستم متلاشی گردید.

http://dari.irib.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=5322&Itemid=117

@@@@@@@@@@@@@@@@

12بهمن ورود امام خمینی (ره) به میهن

درحالی که دولت بختیار درباره نحوه جلوگیری از ورود امام خمینی به ایران هنوز مشغول رایزنی بود، امام آماده بازگشت به ایران شدند.

ایشان پیش از اینکه عناصر وابسته به رژیم پهلوی در جهت جلوگیری از ورود ایشان به میهن حرکتی کنند، بااعلامیه‌ای راه توطئه را بستند و اعلام کردند به رغم بسته بودن فرودگاهها و پخش شایعاتی برای جلوگیری از این سفر، ایشان هر زمان بخواهند به ایران مراجعت می‌کنند.

کمیته استقبال در تهران برنامه مفصلی برای استقبال از ایشان تهیه دید. بازماندگان رژیم پهلوی ، بازگشت امام را به مصلحت خود نمی‌دانستند، درحالی که مساله مراجعت رهبر به سرعت در راس همه خواست‌های ملت قرارگرفته و به نخستین درخواست اجتماعات و تظاهرات عظیم مردمی تبدیل شده بود.

مسجد دانشگاه تهران به مرکز ثقل این تقاضا تبدیل شد. تحصن دانشگاهیان و علما در دانشگاه تهران مبارزه را شدیدتر کرد.  سرانجام این تحصن و دیگر حوادث روزهای بعد، دولت بختیار را مجبور به تن دادن به درخواست مردم وگشودن فرودگه کرد.

درست در آخرین ساعات روز 9 بهمن ماه سال 1357 ناگهان بختیار اعلام کرد که فرودگاه برای ورود « آیت الله خمینی » باز است . به گفته بختیار او نمی توانست مانع بازگشت یک تبعه ایرانی به کشورش بشود.

بعلاوه او متوجه شد که اعلام آمادگی امام برای بازگشت به میهن و جلوگیری از ورود ایشان ، مردم را بیش از پیش به هیجان آورده و ابعاد ناآرامی‌ها را وسعتی غیر قابل توصیف بخشیده است . 

روز موعود به سرعت نزدیک می‌شد و مردم بی‌صبرانه خود را برای پرشکوه ترین استقبال در سراسر تاریخ معاصر ایران آماده مر کردند .

 سرانجام صبح روز 12 بهمن سال 1357 فرا رسید، رهبر انقلاب پس از چهارده سال و چند ماه تبعید با هواپیمای  747 شرکت "ایرفرانس " عازم ایران شدند.

یکصدوپنجاه تن از زبده‌ترین خبرنگاران خارجی که عمده‌ترین شبکه خبری دنیا را تشکیل می‌دادند، همراه امام در "پرواز انقلاب" حضور داشتند.

در فرودگاه پاریس، امام ضمن پیامی به ملت فرانسه، از میهمان نوازی و آزادمنشی مردم و دولت فرانسه .اهالی نوفل لوشاتو ، تشکر کردند به چند سوال خبرنگاران پاسخ گفتند

ایشان در مورد بختیار ، مواضع قبلی خود را تکرار کردند وگفتند :« ملاقات را نمی پذیرم  مگر آنکه استعفا دهد وکنار رود »

در مورد ارتش ، ضمن تایید تماسهایی که در تهران با ارتش بوده است گفتند : « اگر مقتضی بدانم ، باز تماس حاصل خواهیم کرد .»

امام با 50 نفر از همراهان ، به ایران بازگشتند. کمیته استقبال مسئولیت امور انتظامی را بر عهده داشت . چگونگی استقبال مردم از امام خمینی (ره )  در تاریخ معاصر ایران بی سابقه است .

مراسم ورود امام ، به طور زنده از صدا وسیما پخش می شد . فرستنده تلوزیون در حال پخش مستقیم مراسم استقبال بود ومیلیونها بیننده مشتاق ، شاهد فرود هواپیمای حامل امام (ره) وهمراهان وباز شدن درهای هواپیما بودند.

در همان زمان که لحظه تاریخی ورود امام و خروج ایشان از هواپیما نشان داده شد، ناگهان استودیوهای پخش توسط گارد شاه به اشغال درآمد، برنامه پخش مستقیم قطع و سرود شهنشاهی پخش شد.

پرپیدا بود که رژیم باچنین برخوردی چگونه خشم عمومی ملتی را که سرا پا شور و هیجان بود برخواهد انگیخت .

 هواپیمای ایرفرانس حامل امام و همراهان در ساعت 9/30 صبح در فرودگاه مهر آباد به زمین نشست .لحظاتی بعد امام خمینی ، پا بر خاک میهن گذاشتند.

ایشان در سخنان کوتاهی پس از تشکر از استقبال کنندگان ، با تکرار برنامه سیاسی خود دولت بختیار را غیر قانونی وغاصب اعلام کردند .

جمعیت انبوهی که از همه سوی ایران به استقبال رهبرکبیر انقلاب رفته بودند در طول مسیر حرکت ایشان در دو طرف خیابان ساعتها به انتظار ماندند، تا حتی برای یک لحظه هم که شده از نزدیک چهره رهبر دور از وطن خود را ببینند. همه شهر گلباران و چراغانی بود. شادی و لبخند بر چهره ولبان همه نقش بسته بود .

امام در ابتدا قصد داشتند در دانشگاه تهران که تا آن روز یکی از پایگاه‌های مهم انقلاب بود چند دقیقه‌ای صحبت کنند، اما فشار جمعیت به حدی بود که این کار غیر ممکن می‌نمود، لذا  بطورمستقیم به "بهشت زهرا" تغییر مسیر دادند و این خود نمایانگر احترام و ارزشی است که امام قلبا به شهیدان راه آزادی داشتند.

مقصد امام در بهشت زهرا مزار شهدای گلگون کفن 17 شهریور بود .

در بهشت زهرا امام طی سخنانی بیش از هر چیز بر آزادی واستقلال میهن تکیه کردند وبا تاکید بر حاکمیت ملی نقش مردم در تعیین سرنوشت خود ، غیر قانونی بودن مجلس شورای ملی وسنا را مطرح کردند .

ایشان فرمودند: چنانچه حکومت و سلطنت دولتی و فردی، در یک مرحله رای مردم بوده باشد و آن حکومت و دولت مشروعیت قانونی داشته باشد، این امر، حق آن مردم و نسلهای بعدی را از بین نمی‌برد که هر زمان آن تصمیم را نادرست دیدند، آن را لغو کنند.

در این سخنرانی تاریخی و مهم، ایشان محورهای اساسی حکومت آینده را ترسیم کردند و فرمودند درباره تعیین دولت به پیشتیبانی از مردم اقدام خواهند کرد.

به این ترتیب روز 12 بهمن سرآغاز دهه فجر ، به عنوان یک روز فراموش نشدنی در تاریخ انقلاب ایران ثبت شد ودر خاطرویاد ملت ایران برای همیشه باقی ماند .

http://peony.persianblog.ir/

..............

متن سخنرانی امام ره

http://www.imam-khomeini-isf.com/?i=Um0HMAFkUWZSYlVn

@@@@@@@@@@

22 بهمن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران

22 بهمن ، یادآور یکی از بزرگترین رخدادهای تاریخی ملت بزرگ ایران است 0 این روز مبدل به 1 روز فراموش ناشدنی و بزرگ برای ایرانیان شده است و در تمامی فرهنگها و آداب مردمان جهان رایج است که بزرگترین روز تاریخ کشور خود را پاس می دارند 0 البته بنا به فرهنگ هر کشور ، آن روز بزرگ و تاریخی گرامی داشته می شود و نسل به نسل و سینه به سینه ، منتقل می شود تا آیندگان قدر آن روز را بدانند 0 قریب به اکثریت کشورهای جهان ، بزرگترین روز تاریخی خود را روز استقلال خود می دانند و برای آن ، احترام قابل ملاحظه ای قائل می باشند 0 ملت ایران اسلامی نیز در روز 22 بهمن سال 1357 موفق شد بر حکومت مستبدانه و شاهنشاهی 2500 ساله ی پهلوی فائق آید و در این روز تصمیم گرفت خود برای آینده اش برنامه ریزی نماید 0 آری ، باور کنیم تا قبل از انقلاب اسلامی ، انتخابات آزاد در ایران عزیز مفهومی نداشت و رییس جمهور و وزرا و موکلان مجلس ، تمامی انتصابی بودند و مردم حقیقتا در تعیین سرنوشت خود تبدیل به 1 هیچ کاره ی تمام عیار شده بودند و به برکت خونهای مظلومان و تلاشهای تمامی اقشار جامعه به رهبری بنیانگذار فقید و بزرگ جمهوری اسلامی ایران ، حضرت امام خمینی (ره) در 22 بهمن به پیروزی دست یافتند و تصمیم گرفتند خود سرنوشت خود را در زیر لوای اسلام رقم بزنند 0 پس ، این روز بزرگ را باید به نیکی و بزرگی پاس بداریم 0

@@@@@@@@@@@@@@@@@

فرا رسیدن 22 بهمن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران

22 بهمن ، یادآور یکی از بزرگترین رخدادهای تاریخی ملت بزرگ ایران است 0 این روز مبدل به 1 روز فراموش ناشدنی و بزرگ برای ایرانیان شده است و در تمامی فرهنگها و آداب مردمان جهان رایج است که بزرگترین روز تاریخ کشور خود را پاس می دارند 0 البته بنا به فرهنگ هر کشور ، آن روز بزرگ و تاریخی گرامی داشته می شود و نسل به نسل و سینه به سینه ، منتقل می شود تا آیندگان قدر آن روز را بدانند 0 قریب به اکثریت کشورهای جهان ، بزرگترین روز تاریخی خود را روز استقلال خود می دانند و برای آن ، احترام قابل ملاحظه ای قائل می باشند 0 ملت ایران اسلامی نیز در روز 22 بهمن سال 1357 موفق شد بر حکومت مستبدانه و شاهنشاهی 2500 ساله ی پهلوی فائق آید و در این روز تصمیم گرفت خود برای آینده اش برنامه ریزی نماید 0 آری ، باور کنیم تا قبل از انقلاب اسلامی ، انتخابات آزاد در ایران عزیز مفهومی نداشت و رییس جمهور و وزرا و موکلان مجلس ، تمامی انتصابی بودند و مردم حقیقتا در تعیین سرنوشت خود تبدیل به 1 هیچ کاره ی تمام عیار شده بودند و به برکت خونهای مظلومان و تلاشهای تمامی اقشار جامعه به رهبری بنیانگذار فقید و بزرگ جمهوری اسلامی ایران ، حضرت امام خمینی (ره) در 22 بهمن به پیروزی دست یافتند و تصمیم گرفتند خود سرنوشت خود را در زیر لوای اسلام رقم بزنند 0 پس ، این روز بزرگ را باید به نیکی و بزرگی پاس بداریم 0

22 بهمن ، روز تجدید بیعت با آرمانها حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری و شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس می باشد 0 این یوم الله حقیقی ، صحنه ی همراهی امت با امام است و در حقیقت ، این روز غدیر ایران اسلامی است 0 آری ، ایرانیان در این روز با صدای بلند فریاد خواهند زد که اگر چه در طی این سالها با برخی کم مهریها و بی محبتی ها و مشکلات مواجه بوده اند اما آنان خواهان اسلام و از مدافعان و سینه چاکان ولایت می باشند 0 ایرانیان ، پرچم علوی را که در سال 57 به اهتزاز در آورده اند را هرگز بر زمین نخواهند گذارد 0 آنان اگر چه در طول سال می کوشند بر مشکلات فائق آیند و خدای ناکرده در آن میان ، با بی توجهی ها و بی مهریها مواجه خواهند شد اما در این روز به خیابانها می ریزند تا دوست و دشمن بداند این ملت ، پای علی (ع) و نایبانش چون کوه ایستاده است و هرگز مثل کوفیان بی مروت و بی وفا ، به این ملت حماسه آفرین و ولایتمدار نخواهد چسبید 0 آری ، 22 بهمن را به یوم الغدیر دیگری مبدل خواهیم ساخت و آن را با بزرگی و عظمت پاس خواهیم داشت 0

نام من سرباز کوی عترت است * دوره آموزشی ام هیئت است * پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار * سر درش عکس علی با ذوالفقار * ارتش حیــدر محــل خدمتم * بهر جانبازی پی هر فرصتم * نقش سردوشی من یا فاطمه است * قمقمه ام پر ز آب علقمه است * رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است * زینب آن را دوخته پس مشکی است * اسـم رمز حمله ام یاس علــی * افسر مافوقم عباس علی (ع)

22 بهمن ، صحنه ی اتمام حجت ما با مسئولان حکومت است 0 مردم در این روز بزرگ ، همیشه حکمرانان خود را شرمنده ی این همه حضور و شکوه و موقعیت شناسی خود کرده اند 0 22 بهمن ، روزی است که مسئولان مختلف کشور ، در می یابند که هرچه برای این مردم خدمت نمایند نمی توانند ذره ای از محبتها و جانفشانی های انان را جبران نمایند 0 22 بهمن روزی است که برخی مسئولانی که به جهت عدم کارآیی لازم و عدم تمایل به خدمت بر مسند قدرت می باشند ،‏با دیدن شکوه آن یا به خود آمده و کمر به خدمت مردم خواهند بست و یا متوجه خواهند شد که عنقریب ، خشم و غضب این ملت خداترس و خداجوی گریبان آنان را خواهد گرفت 0 آری ، این از برکت شکوه و حماسه ی 22 بهمن است 0 22 بهمن روزی است که مسئولان خدمتگزار واقعی به مردم را حهت ادامه ی آن خدمات و تلاش بیشتر برای رفع مشکلات از پیش پای ملت امیدوار تر و راسخ تر خواهد کرد و آنان از شکوه و عظمت این روز درخواهند یافت که هر چه برای این مردم خدمت کنند ، نزد آنان عزیزتر خواهند بود 0 آری ، همه ی اینها از برکات خفیه ی این یوم الله است ، پس آن را گرامی تر از همیشه خواهیم داشت 0

 22 بهمن ، روز قدرت نمایی ایران و ایرانی در مقابل دیدگان دشمنان دین و دنیای آنهاست 0 دشمنانی که در طی سال می کوشند با انواع فشارها ، تهدیدها ، فریبها ، تزویرها در اعتقادات راسخ این مردم و مسئولان ان رخنه کنند و گاهی ، با توجه به برخی مشکلات و برخی اعتقادات سست ، به پیروزی خود امیدوار می شوند اما با فرارسیدن یوم الله 22 بهمن ، گویی تمامی نقشه های آنان نقش برآب خواهد و بر آتش جنگ افروزی انها ، آب سردی ریخته خواهد 0 آری ، 22 بهمن روز مقاومت و ایستادگی است ، روز پیشگیری از جنگ و خونریزی است ، روز نسان دادن صلابت و قدرت ایمان مردم و خادمین آنهاست 0 پس ، به کوری چشم دشمنان آین مرز و بوم ، 22 بهمن امسال را باشکوهتر از همیشه ی تاریخ انقلاب برگزار خواهیم نمود 0

 اگر بدخواهان این را باور ندارند ، اندکی صبر کنند تا ببینند آنچه را نمی خواهند 0 آری ، حماسه ی امسال ملت بزرگ و ولایتمدار ایران بار دیگر چشمها را خیره خواهد کرد و دیدگان برخی را نیز از حدقه بیرون درخواهد آورد !

لینک این مقاله در سایت قرآنی ایکنا

http://sina12.parsiblog.com/Archive31121.htm

.................

http://sina12.parsiblog.com/Archive31121.htm

@@@@@@@@@@@

سی سال از انقلاب بزرگ مردم ایران گذشت.

انقلابی که حاصل سالها مبارزه و عدالت خواهی ملت بود.در حقیقت این انقلاب خیلی زودتر از این و در زمان انقلاب مشروطه باید به وقوع می پیوست که به دلیل کودتای انگلیسی 28 مرداد نتوانست موفق باشد و سرنوشتش به بهمن 57 موکول شد.

شاید شنیدن خیلی از مسائل تاریخ انقلاب برای مردُم به خصوص ما نسل سومی ها تکراری شده باشد اما اگر کمی بیشتر دقت کنیم حتی با یک دید سطحی حتما به عظمت و بزرگی قیام مردم در آن زمان پی خواهیم برد.

به قول حضرت امام(ره): "اگر نبود دست توانای خداوند امکان نداشت یک جمعیت 36 میلیونی با آن تبلیغات ضد اسلامی و ...با این و ضعیت یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد و فریاد الله اکبر و فداکاریهای حیرت آور و معجزه آسا تمام قدرتهای داخل و خارج را کنار زده و خود مقدرات کشور را بدست بگیرد،بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جداست،هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام"

البته باید به گفته های امام این نکته را هم اضافه کنیم که توده ملت،تحت رهبری آگاه و مومن و مبارز و الطاف الهی بود که به پیروزی رسید وگرنه هیچکدام به تنهایی قادر به انجام این عمل نمی بودند.

بهمن 57 تاثیر گزارترین روزها را در تاریخ این کشور رقم زد و بالاخره بعد از سالها رنج و تلاش و مبارزه ملت به هدف دیرینه و آرزویش که همان به دست گرفتن سرنوشت خودش بود رسید.

گفته شده در دوران بعد از انقلاب با توجه به برخی هرج و مرج ها و وقوع جنگ تحمیلی روزی یک خبرنگار خارجی از امام سوال میکند که: فایده این انقلاب شما چه بود؟

امام در جواب یک جمله می گوید و آن این است که "اگر تنها فایده انقلاب این باشد که امروز برای کشور در تهران تصمیم گرفته می شود نه جای دیگری! همین مارا بس است.

یادآوری بهمن 57 شاید بتواند به بعضی ها که داعیه مالکیت بر انقلاب را دارند و گاهی کاسه داغ تر از آش می شوند بفهماند که این ملت بودند که قیام کردند و شما نیز قطره کوچکی از دریای ملت بوده و هستید

ملت بود که امام را قبول داشت و به پشتیبانی از او برخواست .ملت امام را به عنوان رهبری از بطن خود قبول داشت،امام را قبول داشت چون می دانست حرف و عملش یکی است،باور داشت که هدفش چیزی جز برقراری عدالت و خدمت به جامعه نیست.امام را قبول داشت چون به عینه می دید زندگی ساده اش را..

می دید که چگونه در مقابل ظلم و ستم ها می ایستد و با هیچگونه تشویق و تمجیدی تغییری در احوالش حاصل نمی شود.

و تا دنیا دنیاست این ملت قبول دارد هر کسی را که راه امام را در پیش بگیرد.

یاد خاطره ای از سفر سال گذشته رهبری به شهرمان افتادم..

در یکی از ملاقات های عمومی که به دیدار آقا رفتیم حرف های جالبی می زدند.

ایشان در قسمتی از صحبت هایشان به نکته ای اشاره کردند به این مضمون که:"من هیچوقت این ابراز علاقه و حمایت های مردُم را به پای خودم نمی گذارم،من می دانم که هر چه دارم از این انقلاب است و می دانم تا وقتی در راستای اهداف انقلاب این ملت حرکت می کنم مردم هم مرا حمایت می کنند.من هرگز این محبت مردُم را به پای خودم نمی گذارم و هرگز چنین اشتباهی نمی کنم"

در همین لحظه فردی از وسط جمعیت بلند شد و شروع به دادن شعارهای چاپلوسانه کرد که آقا همانجا مانع او شد و نگذاشتند ادامه بدهد.

این حرکت ایشان و صحبت هایی که قبل از آن گفتند تاثیر عجیبی در من گذاشت و خیلی از شبهه هایی که قبلا در ذهنم بود از بین رفت.

ندیدم که صداو سیما آن جلسه را پخش کند،شاید هم پخش کردند و من ندیدم ولی آن صحبت ها و نکات ظریف به چندبار دیدنش می ارزد.

آری ملت برای همین به میدان مبارزه آمد و انقلاب کرد و کشته داد ..

بهمن 57 شاید بتواند به بعضی از مسئولین یادآور این امر باشد و بدانند که پست و جایگاه کنونی شان حاصل چه چیزهایی است..

به یاد بیاورند خون هایی را که در کوچه ها و خیابان ها به زمین ریخت..

یاد بیاورند ناله و فریاد مبارزان در شکنجه گاههای مخوف ساواک را..

متاسفانه امروزه شاهد آن هستیم که بعضی افراد تا با انتقادی روبرو می شوند سریع اسم خون شهدا و نظام را به میان می آورند و منتقدان نسبت به عملکردشان را به پایمالی خون شهدا و تضعیف نظام اسلامی متهم می کنند.

اتفاقا پایمال گر خون شهدا و مایه تضعیف نظام همین ها هستند که به همین راحتی برای سرپوش گذاشتن بر اشتباهات و حفظ جایگاهشان خون شهدا را به میان می آورند.

مسئولین بدانند که در پس این انقلاب خون هزاران شهید از این ملت است که سالیان متمادی برای چنین روزی مبارزه کرده اند.

خوبست بدانند که کوچکترین سستی و غفلت از آرمان این ملت و زیر پا گذاشتن حقوق مستضعفان خیانت به خون این شهیدان است و مطمئن باشند که روزی همه ما بایستی پاسخگوی اعمالمان باشیم.

حضرت امام در پایان وصیتنامه شان ۴ تذکر می دهند که دو تای آنرا اینجا ذکر می کنم:

۱"- اکنون که من حاضرم،بعضی نسبتهای بی واقع به من داده می شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود.لهذا عرض می کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می شود مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط و امضاء من باشد یا تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.

۲- من در طول نهضت و انقلاب به واسطه سالوس و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده ام که بعد فهمیدم از دغل بازی آنان اغفال شده ام.آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می نمایاندند و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود و میزان هر کس حال فعلی اوست"

http://bacheyazd.blogfa.com/post-31.aspx

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

22 بهمن روز تجدید بیعت با آرمان امام انقلاب

واینک 22 بهمن ، روز تجدید بیعت با آرمانها حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری و شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس می باشد 0 این یوم الله حقیقی ، صحنه ی همراهی امت با امام است و در حقیقت ، این روز غدیر ایران اسلامی است 0 آری ، ایرانیان در این روز با صدای بلند فریاد خواهند زد که اگر چه در طی این سالها با برخی کم مهریها و بی محبتی ها و مشکلات مواجه بوده اند اما آنان خواهان اسلام و از مدافعان و سینه چاکان ولایت می باشند 0 ایرانیان ، پرچم علوی را که در سال 57 به اهتزاز در آورده اند را هرگز بر زمین نخواهند گذارد 0 آنان اگر چه در طول سال می کوشند بر مشکلات فائق آیند و خدای ناکرده در آن میان ، با بی توجهی ها و بی مهریها مواجه خواهند شد اما در این روز به خیابانها می ریزند تا دوست و دشمن بداند این ملت ، پای علی (ع) و نایبانش چون کوه ایستاده است و هرگز مثل کوفیان بی مروت و بی وفا ، به این ملت حماسه آفرین و ولایتمدار نخواهد چسبید 0 آری ، 22 بهمن را به یوم الغدیر دیگری مبدل خواهیم ساخت و آن را با بزرگی و عظمت پاس خواهیم داشت

@@@@@@@@@@@@@@@

نمایندگان مجلس در آستانه استعفا

در ۲۸ دی ماه ۱۳۵۷، زمانی که مطبوعات کشور خبر دادند قریب به ۱۳۰ نماینده مجلس شورا به دنبال پیام امام خمینی در آستانه استعفا قرار دارند، آثار فروپاشی نظام سلطنتی بیش از پیش آشکار شد. هر چند پس از کودتای ۲۸ مرداد، مجلس شورای ملی در رژیم شاه به نهادی ممسوخ بدل شده بود و دیگر هیچ گاه نتوانست اقتدار و تاثیرگذاری دهه ۱۳۲۰ خود را بازیابد، اما اعلام آمادگی تلویحی رئیس و نمایندگان مجلس نظام شاهنشاهی جهت استعفا از مقام خود، درست دو روز پس از پیام امام خمینی، فاش تر از آفتاب نشان می داد که کار سلطنت در ایران دیری است که از دست شده است. ماجرا از این قرار بود که امام خمینی در ۲۶ دی ماه خواستار استعفای نمایندگان مجلس و اعضای شورای سلطنت شد و اعلام کرد عواقب حضور آنان در این دو نهاد برعهده خودشان است. در شرایطی که شاه و خانواده سلطنتی یکی پس از دیگری از کشور خارج می شدند، بدیهی بود که نمایندگان مجلس ممسوخ و کم تاثیر رژیم شاه نیز تمایل چندانی به باقی ماندن در مقام خود به بهای مواجهه با آینده سیاسی پرمخاطره احتمالی نداشته باشند.

روزنامه اطلاعات خبر استعفای قریب الوقوع نمایندگان مجلس را در ذیل تیتر زیر درج کرد؛ «مجلس در یک قدمی انحلال».

شایعه ملاقات رئیس شورای سلطنت با امام

پس از هشدار امام به اعضای شورای سلطنت، سیدجلال تهرانی عضو شورا که از طرف اعضای آن به ریاست شورا نیز انتخاب شده بود، راهی پاریس شد.

روزنامه اطلاعات در این باره نوشت؛ «گفته می شود وی در پاریس به ملاقات امام خمینی خواهد رفت و درباره اعلامیه و دستور استعفای اعضای شورای سلطنت صحبت خواهد کرد. در محافلی نزدیک به شورای سلطنت گفته می شود پس از این مذاکره چنانچه امام خمینی در دستور قبلی خود باقی بمانند و آن را تایید نمایند، احتمالاً سیدجلال تهرانی از سمت خود استعفا دهد و در همان پاریس که قبلاً هم اقامت داشت، بماند.»

گمانه زنی درباره اعضای شورای انقلاب

گمانه زنی درباره اعضای شورای انقلاب، یکی از موضوعات سیاسی اواخر دی ماه ۱۳۵۷ بود. پس از انتشار خبر تشکیل شورای انقلاب، برخی از مطبوعات فرانسه چند تن از نزدیکان امام خمینی را به عنوان اعضای این شورا معرفی کردند اما زمانی که امام خمینی در یکی از مصاحبه های مطبوعاتی خود اعلام کرد تمام اعضای شورای انقلاب در ایران هستند، نگاه ناظران انقلاب اسلامی متوجه داخل ایران شد. اطلاعات در این باره نوشت؛ «در حال حاضر در میان افرادی که به عنوان اعضای قطعی این شورا نام شان به گوش می رسد باید از کریم سنجابی رهبر جبهه ملی و مهندس بازرگان رهبر نهضت آزادی یاد کرد. گفته می شود شورا هفت عضو خواهد داشت و در کنار دو رهبر یادشده نام سرلشگر مدنی، مهندس کتیرایی و هاشمی رفسنجانی نیز عنوان می شود.» گمانه زنی های مربوط به اعضای شورای انقلاب، آشکارا نشانه غفلت صاحب نظران سیاسی از پتانسیل بالای حضور روحانیون در اداره کشور در آینده نزدیک بود چرا که نام افرادی نظیر مطهری، بهشتی و مهدوی کنی در فهرست اعضای احتمالی شورای انقلاب به چشم نمی خورد. در همین زمینه صادق قطب زاده نیز اظهار امیدواری کرد که لیست اسامی اعضای شورا در اواخر هفته جاری در نوفل لوشاتو منتشر شود؛ امری که هیچ گاه به وقوع نپیوست.

بختیار، مجری خواسته های امام

در ۲۸ دی ماه ۱۳۵۷، خبر مصاحبه بختیار با رادیو بی بی سی، یکی از مهم ترین مطالب مطبوعات ایران بود. بختیار در این مصاحبه اعلام کرده بود؛ «ما ساواک را منحل می کنیم... با این وصف... بنده نمی توانم مملکت را بدون یک پلیس جاسوسی و اطلاعاتی بگذارم. یک سازمان اطلاعات جدید بدون آنکه حق هیچ گونه دخالت در امور داشته باشد، تاسیس خواهم کرد.» وی در پاسخ به این سوال که «شما با آیت الله خمینی تماس داشته اید؟»، گفته بود؛ «محتملاً نمی توانم تماس داشته باشم ولی افرادی بودند در اینجا و در آنجا، راجع به عقاید و افکار من خدمت ایشان صحبت کردند. علاوه بر این می توانم حضور شما عرض کنم که بنده تاکنون خیلی از خواست های ایشان را اجرا کرده و می کنم.» هر چند که این سخن بختیار خالی از حقیقت نبود اما مشکل وی دقیقاً در همین نکته نهفته بود که اجرای خواسته های رهبر انقلاب نظیر خروج شاه از کشور، آزادی زندانیان سیاسی و انحلال ساواک در چنان شرایطی، بیش از آنکه به مهار انقلاب منجر شود، بر آتش آن می افزود و دامنه آن را گسترده تر می ساخت.

شایعه کودتا در تهران

در اواخر دی ماه ۱۳۵۷ شایعه کودتا در تهران بسیار جدی شده بود اما به درستی معلوم نبود که این کودتا از طرف چه کسانی و با چه هدفی قرار است صورت بگیرد. کودتاچیان احتمالاً متعلق به جناح تندرو حکومت بودند که می خواستند با همکاری افسران وفادار ارتش، دولت بختیار را ساقط کنند و با در دست گرفتن دولت جدید، سیاست «مشت آهنین» را عملی سازند. به هر حال با بالا گرفتن این شایعه بختیار ناگزیر از موضع گیری شد و در واکنش به شایعه مذکور گفت؛ «پخش این گونه شایعات توسط عوامل مغرض است که می خواهند نهضت و انقلاب ملت ما را به بیراهه بکشند.» وی افزود؛ «تا زمانی که دولت من بر سر کار است، کودتایی رخ نخواهد داد و به عنوان رئیس دولت به شدت جلوی چماق به دست ها و عوامل مخرب را از هر طرف که باشند، خواهم گرفت.»

http://www.tebyan.net/Weblog/tondar59/index.aspx?PageSize=5&TOPICID=3037&PageIndex=7

@@@@@@@@@@@@@

آفتاب: هفتم بهمن ماه، سالروز اعتصاب روحانیون در مسجد دانشگاه تهران، در اعتراض به جلوگیری دولت بختیار از بازگشت امام از پاریس به تهران، در سال 1357 است. دولت بختیار به خوبی می‏دانست جنبشی که رهبرش در تبعید است اما بدون هیچ رسانه‏ مدرنی و تنها با اتکا به قدرت خویش چنین رژیم قدرتمندی را به زانو درآورده است، با حضور رهبری‏اش قطعا نیرویی صد چندان یافته و سرعت فروپاشی نظام مستبد پهلوی را بیشتر می‏کند، از همینرو به شدت در بازگشت امام به اشکال مختلف کارشکنی می‏کرد. از همین رو فشار برای بازگشت امام به کشور به طرق مختلف شکل گرفت. یکی از آن اعتراضات، تحصن روحانیون در مسجد دانشگاه تهران بود.

http://aftabnews.ir/vdcbw5b9.rhba9piuur.html

@@@@@@@@@@@@@        

سفر مخفیانه ژنرال هایزربه تهران در سال57

گروه اسناد واطلاع رسانی - ژنرال "رابرت هایزر"، معاون وقت فرمانده نیروی هوایی آمریکا در اروپا و مستشار عالی‏رتبه نظامی آمریکا برای مأموریتی ویژه به تهران آمد تا دولت آمریکا را در تصمیم‏گیری‏های بعدی و اطلاع از اوضاع ایران در زمان انقلاب بزرگ ملت مسلمان ایران، یاری کند.      

ژنرال" هایزر" در مدت اقامت سی و چند روزه خود در ایران تنها یک بار با شاه ملاقات کرد و در این جلسه، روز و ساعت خروج" محمدرضا پهلوی "از ایران تعیین شد. هرچند سفر هایزر به ایران به صورت محرمانه در 14 دی ماه 1357صورت گرفت ولی خبر ورود وی در دو روز بعد یعنی 16 دی‏ماه فاش شد. هایزر در کتاب خاطراتش می‏نویسد: "من برای بررسی این مسأله، مخفیانه به تهران آمدم که کودتا چگونه میسر است و آیا اصلاً به مصلحت هست یا نه؟ پس از بررسی‏های بسیار، از واشنگتن دستور رسید که دولتی قوی به رهبری "شاپور بختیار" تشکیل شود.

در صورتی که این کار شکست بخورد کودتای نظامی انجام خواهد شد." به طور کلی، از مطالعه و بررسی مجموع اخبار و اسناد، چنین استنباط می‏شود که مأموریت ژنرال هایزر در ایران بر اساس چهار مسأله دور می‏زد:

نخست آن که از عملیات خودسرانه و حساب نشده ارتش پس از فرار شاه از ایران، جلوگیری شود.

دوم آن که ارتش را موظف سازند از دولت بختیار پشتیبانی نماید و در صورت لزوم مبادرت به کودتای نظامی شود.

سوم آن که تکلیف قراردادهای فروش سلاح‏های پیشرفته آمریکا در ایران روشن گردد.

چهارم آن که وسایل و سلاح‏های مدرن آمریکا در ایستگاه‏های رادار در ایران به تصرف شوروی درنیاید. با این حال نهضت اسلامی ملت ایران به حدی گسترش یافت که کاری از دست ژنرال هایزر و کاخ سفید برنیامد و او چند روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، از تهران گریخت.

منبع مرکز اسناد انقلاب اسلامی

اطلاع/9131

انتهای خبر / خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) / کد خبر 877614

http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=877614

@@@@@@@@@@@@@@

تظاهرات میلیونی مردم تهران بعد از نماز عید فطر در سال 1357

مسلمانان‌ بعد از یک‌ ماه‌ عبادت‌ و روزه‌، اوّل‌ شوّال‌ را عید می‌گیرند وبه‌ شکرانه‌ی‌ توفیق‌ بندگی‌ برای‌ برگزاری‌ نماز عید فطر در مساجد جامع‌ یا بیابان‌ها تجمع‌می‌کنند. عید فطر سال‌ 1357 (13 شهریور) شور و نشاطی‌ دیگر داشت‌. مسلمانان‌سرتاسر کشور پس‌ از یک‌ ماه‌ عبادت‌ خدا و مبارزه‌ با شاه‌، شکوه‌ اسلامی‌ خود را به‌نمایش‌ گذاشتند. مردم‌ آن‌ روز دعاهای‌ اسلامی‌ را با شعارهای‌ مرگ‌ بر شاه‌ و درود برخمینی‌ به‌جا آوردند. رژیم‌ شاه‌ در بسیاری‌ از شهرها تحمل‌ خود را از دست‌ داد و به‌ روی‌نمازگزاران‌ آتش‌ گشود. روزنامه‌های‌ کیهان‌ و اطلاعات‌ که‌ تازه‌ از زیر فشار سانسور خودرا رها می‌کردند، توانستند گوشه‌هایی‌ از مانور قدرت‌ مسلمانان‌ را در عید فطر نشان‌دهند. کیهان‌ با انعکاس‌ تصاویری‌ از این‌ راهپیمایی‌ بزرگ‌، 9 صفحه‌ی‌ خود را به‌ این‌راهپیمایی‌ و تظاهرات‌ اختصاص‌ داد و در سوتیتر خود نوشت‌: «تظاهرات‌ و راهپیمایی‌چند میلیونی‌. عظیم‌ترین‌ نماز عید فطر تاریخ‌ ایران‌ برگزار شد.» برمبنای‌ همین‌ گزارش‌براساس‌ نظر حضرت‌ امام‌ «راهپیمایان‌، سربازان‌ و افسران‌ را در خیابان‌ها گل‌باران‌کردند.» «دریای‌ جمعیتی‌ که‌ دیروز خیابان‌ها تهران‌ را پوشانده‌بود، چهره‌ی‌ سیاسی‌ـمذهبی‌ خود را در آرامش‌ شگفت‌آوری‌ پوشاند. صد هزار تظاهرکننده‌ هر جا به‌ مأموران‌و کامیون‌های‌ پر از سرباز رسیدند چون‌ دریایی‌ که‌ جزیره‌ای‌ را در میان‌ بگیرد، به‌ گرمی‌برای‌ سربازان‌ و نظامیان‌ دست‌ تکان‌ دادند.»

بنابر همین‌ گزارش‌ «مردم‌ کرمان‌ در یک‌ راهپیمایی‌ طولانی‌ یکی‌ از بزرگ‌ترین‌میتینگ‌های‌ مذهبی‌ـ سیاسی‌ را برگزار کردند. پیشاپیش‌ جمعیت‌ آیت‌الله حاج‌شیخ‌علی‌اصغر صالحی‌ کرمانی‌ و گروه‌ دیگری‌ از علما و روحانیون‌ در حرکت‌ بودند وعکس‌های‌ حضرت‌ آیت‌الله العظمی‌ روح‌الله خمینی‌ در دست‌ عده‌ای‌ از راهپیمایان‌ بود.»در مشهد «250 هزار نفر» میتینگ‌ دادند. در شیراز نماز را به‌ امامت‌ آآیت‌الله دستغیب‌ درمسجد جامع‌ برگزار کردند و سپس‌ در خیابان‌ به‌ حرکت‌ درآمدند. جمعیت‌ «بیش‌ از یک‌صد هزار نفر تخمین‌ زده‌ می‌شد.» در بعضی‌ از پلاکاردها شعار «بازگشت‌ حضرت‌آیت‌الله خمینی‌ و حکومت‌ اسلام‌ به‌ چشم‌ می‌خورد.» در مراغه‌ و خوی‌ «هزاران‌ نفر ازمردم‌» در راهپیمایی‌ عید فطر شرکت‌ کردند. آنها پلاکاردهایی‌ را با خود حمل‌ می‌کردندکه‌ نوشته‌ شده‌ بود: «درود بر خمینی‌ـ درود بر شهیدان‌ قم‌، استقلال‌ و آزادی‌». در اهواز،مردم‌ «یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ راه‌پیمایی‌ها با شرکت‌ ده‌ها هزار نفر» را شکل‌ دادند. «درپیشاپیش‌ راهپیمایان‌ که‌ شعارهایی‌ به‌ طرف‌داری‌ از حضرت‌ آیت‌الله العظمی‌ خمینی‌ وعلیه‌ دولت‌ می‌دادند گروه‌ زیادی‌ از علما و روحانیون‌ معروف‌ خوزستان‌ در حرکت‌بودند.» در این‌ راهپیمایی‌ «پنج‌ هزار دختر و زن‌ چادری‌ نیز دیده‌ می‌شد.» در کرمانشاه‌«هزاران‌ نفر از مردم‌ که‌ عده‌ی‌ زیادی‌ زن‌ و دختر نیز در بین‌ آنها دیده‌ می‌شدند، در یک‌تظاهرات‌ آرام‌ شرکت‌ کردند». در گرگان‌، ساری‌، کاشان‌، میانه‌، کرج‌، یزد، همدان‌، بابل‌،بابلسر، شاه‌آباد غرب‌، گچساران‌، چالوس‌، گلپایگان‌، شاهرود، لنگرود، آباده‌، سیرجان‌،ارسنجان‌، شهرری‌، اردکان‌ یزد و چند شهر دیگر راهپیمایی‌های‌ بزرگی‌ شکل‌ گرفت‌

در بعضی‌ از شهرها تظاهرات‌ به‌ خشونت‌ گرایید و چندین‌ نفر به‌ شهادت‌ رسیدند. درتظاهرات‌ بزرگ‌ قم‌ پلیس‌ دست‌ به‌ خشونت‌ زد و یک‌ نفر را شهید و 35 تن‌ را مجروح‌کرد. در ایلام‌ تظاهرات‌ آرام‌ مردم‌ مورد تعرض‌ پلیس‌ واقع‌ شد و سه‌ نفر به‌ نام‌های‌شیرزاد عبداللهی‌، اسد شیرخانی‌ و امیر اصغر را به‌ شهادت‌ رساند و پنج‌ نفر دیگر رامجروح‌ کرد. در این‌ درگیری‌ 2 پلیس‌ نیز کشته‌ شدند. در کرج‌ نیز دو نفر به‌ شهادت‌رسیدند. در خمین‌ نیز تظاهرات‌ آرام‌ مردم‌ با دخالت‌ پلیس‌ دو شهید و دو مجروح‌ به‌ جاگذاشت‌.

بنابر همین‌ گزارش‌ تنها در تبریز نماز عید فطر برگزار نشد. علما در اعتراض‌ به‌ کشتارنیروهای‌ نظامی‌ و انتظامی‌ در آخرین‌ روز ماه‌ رمضان‌ از برگزاری‌ نماز خودداری‌ کردند.

بزرگ‌ترین‌ نمایش‌ قدرت‌ نماز عید فطر تهران‌ بود. در چهار گوشه‌ی‌ تهران‌ چهار نمازبرگزار شد. نماز عید در غرب‌ تهران‌ در بیابان‌های‌ بزرگ‌راه‌ محمدعلی‌ جناح‌ به‌ امامت‌حجت‌الاسلام‌ حاج‌ شیخ‌علی‌اصغر مروارید برگزار شد. در این‌ نماز بیش‌ از 20 هزار نفرشرکت‌ کردند و در پایان‌ دست‌ به‌ تظاهرات‌ زدند. شعار مردم‌ با «درود بر خمینی‌» آغازشد. در شرِ تهران‌ نماز عید فطر با امامت‌ «علامه‌ یحیی‌ نوری‌ و جمعیتی‌ حدود 50هزار نفر در خیابان‌ فرح‌آباد ژاله‌» برگزار شد. صف‌های‌ نماز جماعت‌ به‌ طول‌ «5/1کیلومتر» می‌رسید. در جنوب‌ شهر نیز بعد از مراسم‌ نماز عید فطر در بعضی‌ از مساجدمردم‌ در دسته‌های‌ بزرگی‌ به‌ سوی‌ میدان‌ 25 شهریور حرکت‌ کردند. «ساعت‌ 30/11 درحدود 12 تا 15 هزار نفر از خیابان‌ بهبودی‌ به‌ سوی‌ خیابان‌ تاج‌ حرکت‌ می‌کردند و به‌تظاهرکنندگان‌ که‌ با گروه‌های‌ دیگر حرکت‌ می‌کردند پیوستند.»

مهم‌ترین‌ مانور قدرت‌ تهران‌ در تپه‌های‌ قیطریه‌ شکل‌ گرفت‌: «ساعت‌ 30/7 صبح‌جمعیتی‌ انبوه‌ از مسجد قبا به‌ سوی‌ قیطریه‌ به‌ راه‌ افتاد. در همان‌ موقع‌ از مساجد دیگرتهران‌ نیز جمعیت‌های‌ دیگری‌ به‌ حرکت‌ افتادند. در خیابان‌ کوروش‌ (شریعتی‌) جمعیت‌آن‌ قدر زیاد شده‌ بود که‌ نیمی‌ از عرض‌ خیابان‌ را در صفی‌ به‌ طول‌ پیش‌ از یک‌ کیلومترپوشانده‌ بود. در حدود سه‌ هزار زن‌ چادری‌ نیز همراه‌ تظاهرکنندگان‌ بودند و پیشاپیش‌آنها حرکت‌ می‌کردند.» دسته‌های‌ مختلف‌ در تپه‌های‌ قیطریه‌ گرد آمدند. با آغاز نماز«حدود 100 هزار نفر به‌ نماز جماعت‌ ایستادند». پس‌ از خطبه‌های‌ آیت‌الله مفتح‌ وسخنرانی‌ دکتر باهنر جمعیت‌ در خیابان‌ کوروش‌ به‌ راه‌ افتاد «تظاهرکنندگان‌ در حال‌حرکت‌ شعار می‌دادند ایران‌ کشور ماست‌ـ نهضت‌ ما حسینی‌ است‌، رهبر ما خمینی‌است‌ـ استقلال‌، آزادی‌، حکومت‌ اسلامی‌» راهپیمایان‌ طول‌ 20 کیلومتر را تا میدان‌راه‌آهن‌ طی‌ کردند.

خبرگزاری‌های‌ جهان‌ راهپیمایی‌ تهران‌ را تحت‌ پوشش‌ وسیع‌ خبری‌ قرار دادند.خبرگزاری‌ فرانسه‌ راهپیمایان‌ را بین‌ 200 تا 500 هزار نفر برآورد کرد. خبرگزاری‌ رویترگزارش‌ کرد: «در حدود 20 هزار نفر در خیابان‌های‌ اصلی‌ پایتخت‌ رژه‌ رفتند».آسوشیتدپرس‌ گزارش‌ کرد «در تهران‌ حدود صد هزار تن‌ در تظاهرات‌ شرکت‌ کردند. دراین‌ تظاهرات‌ زنان‌ مسلمان‌ نیز چادر به‌ سر شرکت‌ کردند.» رادیو لندن‌ که‌ همواره‌ سعی‌می‌کرد نیروهای‌ مذهبی‌ را بی‌اهمیت‌ جلوه‌ دهد فقط‌ به‌ نماز قیطریه‌ اشاره‌ کرد و گفت‌:«در شمال‌ تهران‌ در یک‌ زمین‌ بایر و خالی‌ در نزدیکی‌ جاده‌ی‌ قدیم‌ شمیران‌ حدود 10 تا15 هزار نفر جمع‌ می‌شدند تا نماز عید فطر به‌ جای‌ آورند و به‌ خطبه‌ای‌ که‌ به‌ روشنی‌رنگ‌ سیاست‌ و مذهب‌ را توأم‌ داشت‌ گوش‌ دهند.»

راهپیمایی‌ و تظاهرات‌ عید فطر در واقع‌ مانور قدرت‌ نیروهای‌ مذهبی‌ در ایران‌ بود.عظمت‌ این‌ مانور به‌ قدری‌ بود که‌ هیچ‌ گروهی‌ نتوانست‌ در مقابل‌ آن‌ سر تعظیم‌ فرونیاورد. ملی‌گرایان‌ نیز که‌ از اوج‌گیری‌ قدرت‌ نیروهای‌ مذهبی‌ راضی‌ نبودند، این‌ عظمت‌را با زبان‌ خود تفسیر کردند. سنجابی‌ گفت‌: «تظاهرات‌ دیروز تجلی‌ روح‌ آزادی‌ خواهی‌بود». فروهر گفت‌: «نمایش‌ ملی‌ دیروز نتیجه‌ی‌ بیداری‌ ملت‌ بود». آنچه‌ در حاشیه‌ی‌راهپیمایی‌ بیشتر جلب‌ نظر می‌کند، نظم‌ و سازماندهی‌ راهپیمایی‌ بود. سولیوان‌ سفیرآمریکا در ایران‌ در این‌ رابطه‌ می‌نویسد: «راهپیمایی‌ روز عید فطر به‌ عنوان‌ یک‌دمونستراسیون‌ و نمایش‌ خیابانی‌ در تاریخ‌ نوین‌ ایران‌ بی‌سابقه‌ بود. حداقل‌ یک‌ صدهزار نفر در این‌ راهپیمایی‌ شرکت‌ کرده‌ بودند. نظم‌ این‌ راهپیمایی‌ فوِالعاده‌ و شبیه‌ به‌یک‌ رژه‌ نظامی‌ بود. مأموران‌ انتظامی‌ راهپیمایی‌، جوانانی‌ بودند که‌ بیشتر سوار برموتورسیکلت‌ هوندا صفوف‌ راهپیمایان‌ را منظم‌ می‌کردند و در سر چهارراه‌ها و تقاطع‌هاراه‌ عبور و مرور وسایل‌ نقلیه‌ را برای‌ حرکت‌ راهپیمایان‌ مسدود می‌کردند. عده‌ای‌ ازمأموران‌ انتظامی‌ راهپیمایی‌ مجهز به‌ وسائل‌ مخابراتی‌ تاکی‌ـ واکی‌ بودند. پیش‌بینی‌های‌لازم‌ برای‌ تأمین‌ آب‌ و خنکی‌ به‌ عمل‌ آمده‌ بود و عده‌ای‌ هم‌ با بلندگو برای‌ هم‌آهنگ‌ساختن‌ شعارهای‌ راهپیمایان‌ حرکت‌ می‌کردند. به‌ طور خلاصه‌ این‌ راهپیمایی‌ نمایشی‌ ازقدرت‌ مخالفان‌ مذهبی‌ شاه‌ و تشکیلات‌ قوی‌ و منظم‌ آنها بود.» سولیوان‌ از این‌سازماندهی‌ تعجب‌ خود را پنهان‌ نمی‌کند و اذعان‌ می‌کند که‌ «نظم‌ و سازمان‌ این‌راهپیمایی‌ در عین‌ حال‌ که‌ موجب‌ تحیر و شگفتی‌ ما شد، این‌ واقعیت‌ را هم‌ آشکارساخت‌ که‌ ما تشکیلات‌ و فعالیت‌ مخالفان‌ را دست‌ کم‌ گرفته‌ایم‌ و از منابع‌ اطلاعاتی‌ لازم‌در میان‌ گروه‌های‌ مخالف‌ به‌ ویژه‌ روحانیون‌ و بازار برخوردار نیستیم‌.»

وقتی‌ خبر تظاهرات‌ عظیم‌ مردم‌ تهران‌ در عید فطر را به‌ شاه‌ دادند، شاه‌ تصمیم‌ گرفت‌خود این‌ جمعیت‌ را نظاره‌ کند. وی‌ سوار بر هلی‌کوپتر شد، وقتی‌ کثرت‌ جمعیت‌ را دیدچنان‌ به‌ یأس‌ مبتلا شد که‌ تصمیم‌ گرفت‌ ایران‌ را ترک‌ کند. به‌ روایت‌ احمدعلی‌ مسعودانصاری‌ یکی‌ از درباریان‌ «تظاهرات‌ عید فطر که‌ از قیطریه‌ شروع‌ شد و آن‌ انبوه‌ جمعیت‌غیرمنتظره‌ و شعار حکومت‌ اسلامی‌ که‌ همراه‌ آن‌ جمعیت‌ انبوه‌ بود و اساساً سازماندهی‌بی‌چون‌ و چرائی‌ که‌ آن‌ جمعیت‌ را به‌ قیطریه‌ کشانده‌ و سپس‌ در ردیف‌های‌ منظم‌ به‌راهپیمایی‌ در خیابان‌ آورد، زنگ‌ خطر بزرگی‌ بود.» این‌ تظاهرات‌ یکی‌ از عواملی‌ بود که‌«روحیه‌ی‌ شاه‌ را یک‌سره‌ دگرگون‌ کرد و حتی‌ می‌شود این‌ لغت‌ را به‌ کار برد که‌ آن‌ مرد باهمه‌ی‌ ابهت‌ و قدرتی‌ که‌ به‌ آن‌ تظاهر می‌کرد یک‌سره‌ شکست‌.»

بی‌جهت‌ نیست‌ که‌ پیر بلانشه‌ نویسنده‌ی‌ معروف‌ فرانسوی‌ مانور قدرت‌ عید فطر را«آغاز پایان‌ کار رژیم‌ سلطنتی‌» نام‌گذاری‌ کرده‌ است‌.

امام‌ خمینی‌ در پیامی‌ ضمن‌ تشکر و تبریک‌ به‌ مردم‌ ایران‌ فرمودند: «فطر امسال‌ عیدحماسه‌ و جنبش‌ هر چه‌ بیشتر تمام‌ جناح‌های‌ ملت‌ ایران‌ بود. روزی‌ که‌ رشد فکری‌ وعملی‌ ملت‌ را به‌ دنیا ثابت‌ کرد و پوچ‌ بودن‌ تبلیغات‌ پردامنه‌ی‌ مخالفین‌ نهضت‌ را ثابت‌نمود.» و «خواست‌ تمام‌ ملت‌ را که‌ رفتن‌ شاه‌ و برچیده‌ شدن‌ بساط‌ ظلم‌ و چپاول‌ مردم‌مسلمان‌ است‌ با کمال‌ صراحت‌ اعلام‌ نمود. مردم‌ مسلمان‌ ایران‌ به‌ دنبال‌ برگزاری‌ نمازعید، دست‌ به‌ عبادت‌ ارزنده‌ی‌ دیگری‌ زدند که‌ آن‌ فریادهای‌ کوبنده‌ علیه‌ استکبار جبارو چپاول‌گر برای‌ به‌پا داشتن‌ حکومت‌ عدل‌ اسلام‌ است‌ که‌ کوشش‌ در این‌ راه‌ از اعظم‌عبادات‌ است‌.» امام‌ خمینی‌ در این‌ پیام‌ اعلام‌ کردند که‌ ملت‌ ایران‌ بر سر دوراهی‌«پیروزی‌ و توفیق‌ بیرون‌ کردن‌ شاه‌ یا تا آخر زیر چکمه‌ی‌ دژخیمان‌ خرد شدن‌» قرار گرفته‌و از این‌ جهت‌ از ملت‌ خواستند تا به‌ «نهضت‌ خود ادامه‌ داده‌ و هرگز سستی‌ به‌ خود راه‌ندهند.» و تأکید کردند که‌ با تمام‌ شدن‌ ماه‌ رمضان‌ مسئولیت‌ها تمام‌ نشده‌، بلکه‌«تظاهرات‌ کوبنده‌ برای‌ رسیدن‌ هدف‌ اسلامی‌... و برقراری‌ حکومت‌ اسلامی‌» هم‌چنان‌باید ادامه‌ داشته‌ باشد و «در هر فرصت‌ و برای‌ هر حادثه‌، اجتماعات‌ خود را هرچه‌بیشتر در مساجد و محافل‌ و فضاهای‌ باز عمومی‌ برپا نمایید.» امام‌ خمینی‌ در این‌ پیام‌ ازمبارزان‌ خواستند تا بیشتر با «خبرنگاران‌ مصاحبه‌ کنند» و عدم‌ مشروعیت‌ رژیم‌ پهلوی‌ رابه‌ دنیا نشان‌ دهند.

امام‌ خمینی‌ در این‌ پیام‌ از ارتش‌ که‌ «در راهپیمایی‌ عظیم‌ تهران‌ و سایر شهرستان‌ها به‌روی‌ مردم‌ وطن‌خواه‌ خویش‌ که‌ از ستمکاری‌ پنجاه‌ ساله‌ی‌ دوران‌ پهلوی‌ به‌ جان‌ آمده‌اند،آتش‌ نگشودند» نیز تشکر کردند و خطاب‌ به‌ سربازان‌ غیور از آنها خواستند که‌ «به‌پاخیزید، ذلت‌ و اسارت‌ بس‌ است‌، پیوند خود را با ملت‌ عزیز استوارتر کنید و فرزندان‌ وبرادران‌ برومند خود را برای‌ هوای‌ نفس‌ یک‌ خاندان‌ چپاول‌گر به‌ خاک‌ و خون‌نکشید.»

منبع: کتاب یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، حجت الاسلام حسینیان، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی

http://bah1359.tebyan.net/Weblog/bah1359/post.aspx?PostID=44160

@@@@@@@@@@@@@@@@

پنج‌ رمضان سال 1357، نقطه عطف مبارزات خود‌جوش مردمى در ایران

به گواهى تاریخ، انقلاب اسلامى و مبارزات دامنه‌دار آن در اسـتان اصفهان، شور و حال خاصى داشته است. بـرخـى اصـفـهـان را کـانون اصلى تظاهرات و راهـپـیـمـایـى‌هـاى ضد طـاغوتى برشمرده‌اند و معتقدند که در سال‌هاى پیش از پـیـروزى انـقـلاب، بـرنامه‌ریزى و پایه‌گذارى حرکت‌هاى خودجوش مردمى در این شهر صورت مى‌پذیرفته است.

‌شاید این موضوع که نخستین حکومت نظامى در اصفهان برپا شد و پس از آن به سایر شهرهاى ایران سرایت یافته است، خود بزرگترین گواه بر نقش مهم و اساسى اصفهان در پیروزى انقلاب اسلامى باشد.

وقایع و حوادث به وقوع پیوسته در اصفهان طى سالهاى انقلاب اسلامى بى شمار است اما شاید درمیان تمامى این وقایع، حادثه پنجم رمضان سال 1357 که منجر به تقویت روحیه انقلابى مردم ایران شد و اصفهان را به عنوان داعیه دار اصلى انقلاب اسلامى معرفى نمود، درخور توجه فراوان باشد. ‌ ‌

دکتر "اصغر منتظرالقائم"  استاد دانشگاه و عضو هیات علمى گروه تاریخ دانشگاه اصفهان درگفت‌وگو با خبرنگار اصفهان زیبا مى گوید: ‌ ‌

مبارزات انقلابى مردم اصفهان از سال‌ها پیش از انقلاب اسلامى، آغاز ‌شد. در دوره‌ى حکومت رضاخان، زمانى که دولت وقت، شروع به ایجاد محدودیت ‌براى علما نمود و ریشه‌هاى الحاد را در جـامعه گسترش داد، پیش از همه، علماى اصفهان به مقابله برخاستند و دست به مبارزه زدند. ‌ ‌

‌ایـن مـبـارزات تا سال‌هاى پیش از انقلاب اسلامى همچنان ادامه داشت. امام خمینى ره در اصـفـهان شاگردان شاخصى داشتند که نزد ایشان تلمذ کرده بودند و همین‌ها بودند که افکار امام ره  را به اصفهان آوردند و در حوزه‌هاى علمیه، شور انقلابى را برپا کردند.

‌رهبرى مبارزات مردم اصفهان در دست آیت‌اله خادمى، شاگرد برجسته‌ى امام بود و منزل ایشان در تمام سال‌هاى پیش از انقلاب، کانون مبارزه ، تحصن و محل زنـدگـى خانواده‌هاى مبارزان انقلابى اسیر در چنگال طاغوت بود.

‌مردم خیّر، منزل ایشان را پوش زده و هر روز، شام و ناهار متحصنان و مبارزان را فراهم مى‌کردند. آیت‌الله خادمى نیز در مـنـزل خـود به منبر مى‌رفتند و مردم را رهنمود و موعظه مى‌کردند.

تحمل این وضع براى نظام طاغوت، به غایت دشوار بود، به همین جهت در آن ایام، در روز پنجم ماه رمضان سال 57، »ناجى«، فرماندار نظامى اصفهان مامور شد که به منزل آیت‌اله خادمى حمله کند.

این حمله مزدورانه، خیلى زود به وقوع پیوست و در جریان همین تعرّض، اصغر نورى و سید حسین دوازده امامى در دفاع از حریم منزل آیت‌اله خادمى به شهادت رسیدند.

وى مى افزاید: بـا صـورت پـذیـرفـتن این حمله‌ى نظامى، مبارزات مردم، شتاب افزون‌ترى گرفت و در مراسم چهلم شهدا، مردم اعتراض خود را به شکل علنى ترى به نمایش گذاشتند. ‌ ‌

نتیجه‌ى این اعتراض‌ها و مبارزات، دستگیرى تعدادى از مبارزان شاخص را به همراه داشت.

‌البته مردم اصفهان نیز در مقابل این دستگیرى‌ها ساکت ننشستند و در آبـان مـاه همان سال، حرکت‌هاى گسترده‌اى را پایه‌ریزى کردند. ‌ ‌

در ایـن مـاه، دانـش‌آمـوزان مـدارس نـشـاط، خوارزمى، حکیم سنایى، سعدى، بهشت آیین، سلحشور و ... به خیابان‌ها ریختند و آزادى دستگیـرشـدگـان را خواستار شـدند. در جریان ایـن مبــارزات نیــز شهیــدان مهـاجـرى، عشـاقـى و حیدرزاده از جمعیت دانش‌آموزان مبارز به لقاءاله پیوستند و مبارزاتى که پس از حادثه پنجم رمضان، شور و حال دیگرى یافته بود، تا پیروزى انقلاب اسلامى در اصفهان ادامه یافت.

وى در پاسخ به این سوال که چرا در جریان انقلاب اسلامى به اصفهان و مردم آن، نگاه ویژه‌اى مى‌شد و برخى نیز اصفهان را طلایه‌دار مبارزات انقلابى مردم ایران مى‌دانستند،گفت:

اصفهان در طول تاریخ، همواره از پایگاه‌هاى مهم اسلام و مذهب تشیع به شمار مى‌رفته و در سه دوره‌ى آل بویه، سلجوقى و صفوى پایتخت ایران زمین بوده است. ‌ ‌

اصفهان از نظر فرهنگى نیز همیشه پیشتاز بوده و در فـقـه، ادبـیات عرب و علم حدیث نقش ممتازى ایفا کرده است ، تا آنـجـا که علماى بزرگى چون طبرانى به اصفهان آمده و کتاب‌هاى خود را در این دیار تالیف مى‌‌نمودند.

بعد از دوره‌ى سلجوقى، اصفهان رونق خود را اندکى از دست داد اما در دوره‌ى صفویان، بار دیگر رشد و شکوفایى یافت و به قطب اقدامات سیاسى و فرهنگى دولت صفویه و قبله‌ى جهان تشیع مبدل گشت.

در این زمان، دانشمندان بزرگ از شهرهاى اسلامى به اصفهان دعوت شدند و حوزه‌هاى علمیه‌ى شهر، توسعه‌ى بى‌نظیرى یافتند.

در جریان نهضت تنباکو و مبارزه با افکار سکولار رضاخانى نیز اصفهان همواره سرآمد بود. ‌‌

از ایــــن گـــذشـتـــه، آیـــت‌الـــه سـیـــد ابــوالـحـســن اصفهانى،‌شخصیت بزرگ اسلام که بینش دینى و سیاسى او زبـانـزد خاص و عام بوده و به برکت برخوردارى از مقام ‌مرجعیت، از مخالفان صریح رضاخان به شمار مى‌رفته و همچنین آیت‌اله سید حسن مدرس، مبارز بزرگ اسلام و نماینده‌ى مجلس شوراى ملى و حاج‌آقا نوراله نجفى و ... همگى از چهره‌هاى علمى و مذهبى متعلق به شهر اصفهان بوده‌اند. ‌ ‌

علاوه بر این، آیت‌اله بروجردى، استاد امامر«ه» نیز مدتى را در اصفهان به سر برده و تعلیمات مذهبى دیده‌‌اند. با توجه به مجموع این سوابق عظیم فرهنگى، در دوران مبارزات انقلابى نیز چشم همه به اصفهان دوخته شده بود و از مردم این شهر انتظار مى‌رفت که به افکار انقلابى جهت و سمت و سو دهد.

در حـادثـه پنـج رمضـان و سایر وقایع انقلابى اصفهان، شخصیتهاى بسیارى ایفاى نقش نمودند. ‌‌

منتظرالقائم از چهره‌هاى انقلابى اصفهان که در  پیروزى نهضت نقش داشته اند، از آیت‌اله خادمى نام مى برد که رهبرى مبارزات را بر عهـده داشته و علاوه بر او، آقایان پرورش، على‌اکبر اژه‌اى، مددیان، برهانى، نباتى، نم‌نبات، حدادى و ... نیز به فعالیت‌هاى انقلابى دست زده و همگام با آیت‌اله خادمى و مردم حرکت مى‌نموده اند.

وى اضافه مى‌کند: برخى نیز چون احمد سالک به پخش اعلامیه دست مى‌زدند و بدین سان مبارزات با همکارى همه‌ى اقشار جامعه به پیش مى‌رفت.

در جمعیت روحانیون نیز باید از کسانى چون آیت‌اله سید محمد احمدى، آ‌یت‌اله زند کرمانى، آیت‌اله صافى، آیت‌اله ادیب، آیت‌اله طاهرى، آیت‌اله طیب و آیت‌اله سید اسماعیل هاشمى و ... نام برد که همگى حامى امام «ه»بوده و براى ایشان تبلیغ مى‌نمودند.

 مشخصات روزنامه نگار و ثبت مقاله

سید محسن عبادی

کد خبر نگاری :

پست الکترونیکی :

تاریخ و زمان ارسال :1387/06/16 - 11:21:46

http://isfahanziba.isfahan.ir/.%5CDetails.aspx?NewsId=6921&MID=3179

@@@@@@@@@@@@@@

علل شکل‌گیرى رویداد 17‌ شهریور 1357‌سیاه‌ترین جمعه تاریخ ایران

سال 1357 در تاریخ نهضت انقلاب اسلامى، سال همدردى و یکپارچگى ملت ایران مى‌باشد که از روح انقلابى و مایه‌هاى اصیل اسلامى سرچشمه مى‌گرفت و شـایـد هـمین عامل را بتوان جزو آخرین علل تعیین‌کننده انقلاب اسلامى و پیروزى آن محسوب کرد. ‌ ‌یکپارچگى ملت و قیام‌هاى همگانى مردم که شرط اساسى انتقال به مرحله‌ى انقلاب عمومى بود، با گسترش و تعمیق احساس همدردى بر مبناى بینش نهضت اسلامى جامه‌ى عمل پوشید و سرانجام در سال 1357 به یک وحدت و یکرنگى بى‌نظیرى رسید که زمینه‌ى آغاز انقلاب اسلامى را فراهم ساخت. به غیر از پیروزى انقلاب اسلامى در این سال، ماجرایى که از آن بتوان به عنوان واقعه‌ى مهم سال 57 نام برد، کشتار خونین 17 شهریور مى‌باشد که این رویداد، انعکاس بسیارى در سراسر دنیا پدید آورد. هر حادثه‌اى داراى عللى مى‌باشد،  این واقعه‌ى فجیع هم براى رخ دادن به دنبال بهانه‌هایى بود که در آن ایام فراهم گشت.

زمینه‌هاى وقوع رویداد 17 شهریور ‌

نـخستین واقعه‌ى دلخراش ایــن ســال سـرنـوشـت‌سـاز، تظاهرات 31 تیرماه در مشهد بــود. در آن روز بــرخــى از شـرکـت‌کننـدگـان در مـراسـم تشیع جنازه یک روحانى که در حـادثـه‌ى اتومبیل‌جان باخته بـود، بـه سـوى پلیس سنگ پرتاب کردند و پلیس هم به آنـها شلیک کرد.  در نتیجه مراسم به خشونت کشیده شد و این حادثه وقایع زیادى را در سـال 1357 به دنبال آورد. در هفتمین روز آن کشتار، تقریباً در همه‌ى شهرهاى اصلى، مراسم یادبود بزرگى برپا شد و در تهران، قم، اصفهان و شیراز این مراسم به درگیرى‌هاى خیابانى تبدیل گشت. در پى آن درگیرى‌ها، در ماه رمضان همان سال که از 14 مرداد آغاز مى‌شد، خشونت‌هاى شـدیـدى بـروز کـرد و تظاهرات گسترده‌اى در شهرهاى مختلف برپا شد.

در اصفهان که محل شدیدترین درگیرى‌ها بود، تـظاهرکنندگان خشمگین بیشترین قسمت‌هاى شهر را تصرف کردند. بر اثر این ناآرامى‌ها دولت، در اصفهان اعلام حکومت نظامى کرد. از سال 1332 به بعد، این نخستین دفعه‌اى بود که در مرکز یک استـان حکومت نظامى برقرار مى‌شد، و در اثر شدت نزاع میان نهضت‌گران اسلامى و نیروهاى رژیم، حکومت نظامى تا شش ماه تمدید شد.

هنوز مدتى از این موضوع نگذشته بود که در 28 مرداد آن سال رویدادى بسیار تکان‌دهنده پدید آمد که همه‌ى رویدادهاى دیگر را تحت‌‌الشعاع خود قرار داد، و آن حادثه وحشتناک سینما رکس آبادان بود که در آن روز، سینمایى که در یک منطقه کارگرنشین قرار داشت، به گونه‌ى مشکوکى آتش گرفت و در طى آن حدود هفتصد نفر مرد، زن و کـودک در آتـش سـوختنـد. پس از این ماجرا، حکومت بى‌درنگ با یادآورى حملات اخیر مردم به سینماها مسوولیت حادثه را به گردن مخالفان انـداختنـد و از سوى دیگر مخالفان رژیم هم، ساواک را به ترتیب دادن این آتش‌سوزى، قفل کردن درهاى سینما و کارشکنى در اقدام به مـوقع اداره آتش‌نشانى محل متهم کردند.

حقیقـت هرچه بود، فرداى آن روز تـعــداد بـسیـارى از بستگان قربانیان که در مراسم تـشـیـع جنازه، گرد هم آمده بودند، ساواک را مسوول این حادثه دانستند و با راهپیمایى در خیابان‌هاى شهر، اعتراض خود را نسبت به رژیم شاه اعلام نمودند.

 شاه کوشید با دادن امتیازات بیشتر به مخالفان از شدت بحران بکاهد و در پنجم شهریور ماه با برکنارى آموزگار از نخست‌وزیرى، شریف‌امامى را بر سر کار آورد.

 از بین همه‌ى سیاستمداران دربار، شریف‌امامى مناسب‌ترین فرد بود، چرا که از یک خانواده‌ى روحـانـى و چـندین سال میزبان شخصیت‌هاى مذهبى که از کشورهاى عربى به ایران مى‌آمدند بود، و البته این در حالى بود که وى به خاطر سوابق طولانى‌اش در خدمت شاه و گرایشهاى فراماسونى به چهره‌اى مورد نفرت عام، شهرت یافته بود.

او کـوشـیـد بـا شـعار دولت آشتى ملى براى آرام‌سازى کشور که انقلاب سراسر آن را فراگرفته بود، بیش از هرچه، نظر مذهبى‌ها را جلب کند، بنابراین تقویم شاهنشاهى را لغو کرد، بسیارى از روحانیون عالى رتبه‌اى را که از سال 1354 زندانى شـده بودند را آزاد نمود و چندین قمارخانه‌ى وابسته به دولت را بست و...اما همانطور که امام خمینى در پیام‌هاى خود گفته بود »دیگر دیر شده بود.« و رویاهاى شیرین شریف‌امامى و رژیم پهلوى با تظاهرات گسترده‌ى عید فطر به کابوس تبدیل شد. با فرارسیدن عید فطر و برگزارى نماز باشکوه آن سال و راهپیمایى بزرگ پس از آن در 13 شهریورماه، یکبار دیگر شکست دولت آشتى ملى برملا شد،  چرا که این مراسم روحانى، به سرعت چهره‌اى سیاسى یافت. گرچه در روز عید فطر مشکلى پیش نیامد ولى طى سه روز پس از آن بحران شدت گرفت به طورى که در 16 شهریور، بیش از نیم‌میلیون نفر در تهران تظاهرات کردند که این بزرگترین گردهمایى برگزار شده در ایران بود. ‌ ‌

شاه با پى بردن به این که تسلط بر اوضاع را از دست مى‌دهد، کوشید قاطعانه عمل کند و در شامگاه شانزده شهریور کابینه را وادار کرد که علاوه بر اصفهان در دیگر شهرها همچون تهران، اهواز، شیراز و... حکومت نظامى اعلام گردد و همچنین همه‌ى تظاهرات‌هاى خیابانى را ممنوع و حکم دستگیرى عده‌اى را داد. ‌ ‌

جمعه‌ى خونین ‌

دولت آشتى ملى شریف‌امامى، بیش از 15 روز نتوانست به وعده‌هاى خود وفادار بماند و در هفده شهریور  کشتار فجیعى در میدان ژاله‌ى سابق تهران به راه انداخت که نمایش فیلـم پنجـاه دقیقـه‌اى آن در سـیـنـماهاى اروپا و آمریکا، مردم دنیا را در بهت و اعجاب تاثرانگیز فرو برد.

صـبـح جـمعه 17 شهریور، هزاران تن از مردم تهران، براى استمرار مبارزاتشان، تا پیروزى نـهایى، جهت یک راهپیمایى بـزرگ سـیـاسـىـمـذهـبى به خیابان‌ها ریختند، بیشتر آنان از اعـلام حـکـومت نظامى از جـانـب رژیم آگـاه نبودند و بـزرگـترین تجمع را میدان ژاله اختصاص داده بودند. بر طبق آمار، حدود بیست هزار تن در میدان جمع شده بودند. نظامیان و کماندوها با وسایل مدرن ضدشورش تا ساعت‌ها نتوانستند جمعیت انقلابى و مردم معترض را از صحنه متفرق سازند. در نتیجه به دستور مقامات بالا، طى یک اقدام وحـشـیـانـه، هـمـه راهـپـیـمـایـان بى‌دفاع را با پیشرفته‌ترین سلاح هاى آتشین به رگبار بستند و بى‌رحمانه جمعیت عظیمى از مردم را به شهادت رساندند. ‌ ‌

به گزارش یکى از خبرنگاران خارجى که از نزدیک شاهد این ماجرا بود، هلیکوپترها براى پراکندن مردم از مسلسل و مواد تخریبى استفاده مى‌کردند و این صحنه‌ى غیرانسانى، به میدان اعدام شباهت پیدا کرده بود. در شب آن روز، شمار کشته‌شدگان را هشتاد و هفت نفر و شمار زخمى‌ها را دویست و پنـج نفـر اعلام نمـودنـد ولـى مخـالفـان شمار کشته‌شدگان را چهار هزار نفر، اعلام کردند.

آمار درست هرچه باشد، این کشتار در تاریخ معـاصر ایران تاثیر خود را گذاشت و این روز، معروف به جمعه‌ى سیاه و این میدان، به میدان شهدا شهرت یافت.

جمعه‌ى سیاه یا خونین اعلام جنگ مستقیم دولت به مردم بود و با این کشتار دریایى از خون بین شاه و مردم پدید آمد. در یک کلام جمعه‌ى سیاه، امکان اصلاحات تدریجى را از بین برد و فقط یک راه حل باقى گذاشت و آن ایجاد یک انقلاب بنیادى در سرزمین ایران بود. این ماجرا رویدادى در دل حوادث پرپیچ و خم سال انقلاب بود که خود پیامدهاى بسیارى را به وجود آورد و در نهایت در فاصله‌ى کوتاهى به پیروزى انقلاب اسلامى در بهمن‌ماه همان سال منجر گشت.واقعه‌ى 17 شهریور بى‌تردید جریانى بزرگ در سـیـر تحـولات نهضـت امـام خمینى محسوب مى‌گردد. نتایج روانى این حادثه براى رژیم پـهلـوى بسیار سنگین بـود و پـس از آن اتـحـاد و همـدلـى مخـالفـان انسجـام بـیـشـتـرى یـافـت و همگان دانـستند که  شاه از ریختن خون ملت آن هم در سطحى بدان گستردگى،  واهمه ندارد. این جریان احساسات مردمى را بـیـشتر تحریک کرد و بر خشم و اعتراض مخالفان افزود و آنان را بیش از گـذشـتـه بـراى انهدام نظام شاهنشاهى مصمم سـاخـت. در پى این فاجعه بسیارى از اعضاى عالى‌رتبه و صاحب‌نفوذ رژیم که اکنون موازنه‌ى قوا را به سود انقلابیون مى‌یافتند، به شکلى علنى زبان به اعتراض و انتقاد از رژیم گشودند و با مخالفان هماهنگى نشان دادند.

بنابراین واقعه‌ى جمعه‌ى سیاه، مرحله‌اى نوین در تاریخ انقلاب اسلامى به شمار مى‌رود و حوادث آن روز، شاه، ارتش، دولت و نهادهاى وابسته به سلطنت را سخت متزلزل ساخت و این حقیقت آشـکار، را بر همه مسلم نمود که راه مبارزات مسالمت‌آمیز به پایان رسیده است.

مشخصات روزنامه نگار و ثبت مقاله

سید محسن عبادی

کد خبر نگاری :

پست الکترونیکی :

تاریخ و زمان ارسال :1387/06/16 - 11:33:31

http://isfahanziba.isfahan.ir/.%5CDetails.aspx?NewsId=6924&MID=3179

@@@@@@@@@@@@@@

جمعه خونین تهران 17 شهریور 1357

17شهریور تکرار عاشورا و میدان شهدا تکرار کربلا و شهدای ما تکرار شهدای کربلا و مخالفان ملت ما تکرار یزید و وابستگان او هستند.  امام خمینی (ره)

مقدمه

دولت جمشید آموزگار که از نخستین روزهای زمامداری، سیاست تحمیق مردم را پیش گرفته بود و می خواست با همان سازمان های امنیتی موجود، بحران ها را پشت سر بگذارد و رژیم را حفظ کند، نتوانست در برابر امواج توفنده ی انقلاب اسلامی پایداری کند.

تظاهرات مردمی و راهپیمایی های عظیم، روز به روز گسترش می یافت و مراکز فساد، قمارخانه ها وکاباره ها مورد هجوم مردم قرار می گرفت و اعتراضات مردمی علنی تر می شد. به دنبال شکست کابینه آموزگار و ناتوانی دولت در پاسخگویی به استیضاح نمایندگان مجلس فرمایشی شورای ملی در خصوص حادثه سینما رکس آبادان و قاطعیت انقلابی مردم در پیشبرد خواسته هایشان، پس از یک سال در چهارم شهریور 1357، مجبور به استعفا شد و مهندس جعفر شریف امامی که از رجال مشهور وابسته رژیم که 15 سال رئیس مجلس سنا و در سال 1339، نخست وزیر بود، به قصد کنترل اوضاع، از طرف شاه مامور تشکیل کابینه شد. نقشه امریکا این بود که با این تغییر و تحول تا حدی از خشم و نفرت عمومی بکاهد. شریف امامی برنامه دولت خود را براساس آشتی ملی و احترام به روحانیت قرار داد و با آزادی 237 نفر از زندانیان سیاسی و تعطیلی قمارخانه ها و کازینوها تلاش کرد خود را مردمی نشان دهد. ولی این ترفندها کارساز نشد و همان روز که مصادف با شهادت مولای متقیان علی (ع) بود ، تظاهرات و برخوردهای خونین ادامه یافت در پنجم شهریور تظاهرات گسترده مردم در شهرهای قم، تهران و ... ادامه پیدا کرد و ده ها نفر نیز به شهادت رسیدند. رژیم شاه در یک عقب نشینی آشکار، تقویم شاهنشاهی را که چندی پیش (سال 1354) رسمی کرده بود، مجدداً به تقویم هجری شمسی مبدل ساخت.

در ششم شهریور 1357 امام خمینی (ره) خطاب به ملت پیامی منتشر کرد و نسبت به  حیله های دشمنان اسلام و تعویض مهره ها، تغییر تقویم و ... اعلام خطر نمود:

در این موقع حساس تاریخ ایران، شاه به وسیله کارشناسان خود دست به توطئه خطرناکی زده است که با اندکی سستی و تغافل، ملت ایران باید از به دست آوردن آزادی و استقلال و حقوق بشر مایوس شود و خود را برای همه نوع اختناق و شکنجه و قتل و غارت مهیا کند و اسلام باید از احکام نورانی خود چشم بپوشد... .

... ملت ایران بداند که در لب پرتگاهی است که با اندکی غفلت، سقوط می کند و تمام زحمات و  رنج های چندین ساله او پایمال می شود و تا آخر روی سعادت نخواهد دید و در نزد خدای متعال مسئول است... .

سیزدهم شهریور(عید فطر) برگزاری راهپیمائی بزرگ در تهران

اختناقی که رژیم از سال ها قبل ایجاد کرده بود، در یکی ، دو ماه اخیر به اوج خود رسیده بود، اما پیگیری ادامه نهضت از طرف امام (ره) و روحانیت معظم، در روز عید فطر آن سال تجلی نمود و مردم در شهرهای خمین، تهران، قم، کرج و ایلام و دیگر شهرها پس از برگزاری نماز عید به حرکت در آمدند و شعارهای کوبنده بر ضد رژیم سر دادند و  بزرگ ترین راهپیمایی ها در تهران با شرکت نزدیک به یک میلیون نفر برگزار شد و روزنه امید پیروزی و نقطه عطف تاریخ سازی را در نهضت اسلامی پدید آورد. تظاهر کنندگان با  مشت های گره کرده و فریادهای کوبنده خواستار برکناری رژیم شاهنشاهی و تاسیس حکومت اسلامی شدند.

راهپیمایان در تهران با ابراز محبت به سربازان و بوسیدن آن ها خواستار پیوستن ارتش به ملت شدند. امام خمینی (ره) به مناسبت این راهپیمایی، اعلامیه ای منتشر و خطاب به ملت ایران فرمودند:

مردم مسلمان ایران به دنبال برگزاری نماز عید، دست به عبادت ارزنده دیگری زدند که آن فریادهای کوبنده علیه دستگاه جبار و چپاولگر برای به پا داشتن حکومت عدل الهی است که کوشش در این راه از اعظم عبادات است وفدایی دادن در راه آن سیره انبیا عظام خصوصا  نبی اکرم اسلام و وصی بزرگ او امیرمومنان است... .

ملت عظیم الشأن ایران! نهضت خود را ادامه داده و هرگز سستی به خود راه ندهید که نمی دهید. مطمئن باشید به امید خدا پیروزی و سرافرازی نزدیک است.

امام خمینی (ره) در این اعلامیه ارتشیان را برادران خود خوانده و خواستار احترام بیشتر به آنان شدند و فرمودند:

... ای سربازان غیور که برای وطن و کشور خود فداکاری می کنید، به پا خیزید، ذلت و اسارت بس است، پیوند خود را با ملت عزیز استوارتر کنید... .

تظاهرات روز عید فطر زمینه ای برای تظاهرات 16 شهریور گردید. در این روز راهپیمایی بزرگ تهران انجام شد. ابتدا ماموران کوشش کردند که جلوی راهپیمایی را بگیرند و چون توفیقی نیافتند خود نیز به دنبال جمعیت به حرکت در آمدند.

راهپیمایی و تعطیل عمومی شانزدهم شهریور به واسطه اعتراض مردمی به جنایات رژیم و کشتار مردم در روزهای پیشین بود . ماموران رژیم از شب قبل در میدان های مهم شهر مستقر شده و آماده هرگونه درگیری با تظاهرکنندگان بودند. حرکت از قیطریه آغاز شد و به طرف میدان آزادی ادامه یافت. در این راهپیمایی شعارهای خمینی رهبر ماست، ایران کشور ماست، برادر ارتشی چرا برادرکشی، مسلمان به پاخیز برادرت کشته شد شنیده می شد و عکس هایی از امام(ره) برفراز دست ها مشاهده می گردید. و در بین مردم اعلام شد که صبح روز بعد (جمعه 17 شهریور) در میدان ژاله ( میدان شهدا فعلی ) تجمع صورت خواهد گرفت.

 جمعه سرخ یا 17شهریور-اعلام حکومت نظامی وقتل عام مسلمانان

در اولین ساعات جمعه 17 شهریور سال 1357، ارتشبد غلامعلی اویسی از رادیو اعلام حکومت نظامی کرد و اطلاعیه فرمانداری نظامی را به شرح زیر قرائت کرد:

1 - دولت شاهنشاهی ایران به منظور ایجاد رفاه مردم و حفظ نظم از ساعت 6 صبح روز جمعه 17 شهریور 1357، مقررات حکومت نظامی را به مدت 6 ماه در شهرهای کشور اعلام می نماید.

-2این جانب (ارتشبد اویسی) به سمت فرماندار نظامی تهران و حومه منصوب  گردیده ام.

-3ساعات منع عبور و مرور از ساعت 21 تا 5 صبح روز بعد تعیین می گردد... . براساس اطلاعیه شماره سه فرمانداری نظامی اجتماع بیش از دو نفر در تهران ممنوع اعلام گردید.

مردم تهران که از حکومت نظامی اطلاع نداشتند، پیش از ساعت 6 صبح و پس از ادای فریضه نماز برای چهارمین روز متوالی، از خانه ها بیرون آمده و سیل آسا روی به خیابان ها آوردند. مرکز تجمع آنان میدان ژاله (میدان شهدای کنونی) بود، همین که مردم به خیابان ها رسیدند، ناگهان با دیدن تانک ها و زره پوش های نظامی و ماموران مسلسل به دست حکومت نظامی غافلگیر شدند.

مردم بدون اعتنا به سربازان به حرکت خود ادامه دادند. همگان در دل احساس نوعی شجاعت و از جان گذشتگی می کردند. از خیابان های اطرف سیل انبوه جمعیت با سردادن شعارهای انقلابی به سمت میدان ژاله در حرکت بودند.

ماموران مسلح، پس از چند بار اخطار از زمین و هوا جمعیت را هدف رگبار مسلسل قرار دادند. فریاد الله اکبر و لااله الالله همه جا را پر کرد. جمعیت وحشت زده و هراسان به هر سمتی می دویدند، تا مامنی برای خود پیدا نمایند و گروهی روی زمین دراز کشیده بودند و رگبار مسلسل ها اجازه حرکت به ایشان نمی داد.

ضجه و ناله و فریاد با صدای گلوله در هم آمیخته بود و بوی خون و دود و باروت همه جا به مشام می رسید. با نزدیک شدن ظهر به تدریج میدان ژاله که اینک واقعا به میدان شهدا تبدیل گشته بود در هاله ای از سکوت مرگبار فرو رفت. در حول و حوش میدان آنچه به چشم  می خورد، جنازه شهیدانی بود که در صحنه نبرد نابرابر همچنان باقی مانده و خون هایی که هر گوشه ای از میدان را گلگون کرده بود.

رژیم تعداد کل شهدای 17 شهریور را 58 نفر و مجروحان این فاجعه را 205 نفر اعلام داشت و تجمع گسترده و عظیم مردم تهران را نقشه خارجی اعلام کرد.

شمار دقیق قربانیان مظلوم حادثه 17 شهریور در میدان شهدا و خیابان های اطراف، هیچ گاه مشخص نگردید، لیکن، این رقم از چهار هزار نفر افزون تر بود و یکی از بزرگ ترین فجایع تاریخ انقلاب در جمعه سیاه اتفاق افتاد.

پیام امام خمینی(ره)به مناسبت کشتار بی رحمانه مردم تهران

امام (ره) فردای هفدهم شهریور، با ارسال پیامی به ملت شریف و شجاع ایران، ضمن ابراز هم دردی با ملت، کشتار وحشیانه را محکوم نمودند و دولت آشتی ملی را دولتی تحمیلی و غیر قانونی اعلام کردند.

امام (ره) در گوشه ای از پیام خود فرمودند:

... چهره ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم می خورد، آری این چنین است راه امیرالمومنین علی(ع) و سرور شهیدان امام حسین (ع).

ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته می شد... باید علما و روشنفکران ملت در زیر چکمه دژخیمان خرد شوند تا کسی خیال آزادی به خود راه ندهد. شما ای ملت محترم ایران که تصمیم گرفته اید خود را از شر رژیم شاه خلاص گردانید و در رفراندمی که در سوم و چهارم شوال در برابر ناظران سراسر جهان انجام دادید، به دنیا نشان دادید که رژیم شاه جایی برای خود در ایران ندارد... .

http://www.whc.ir/index.php?sid=&lang=fa&action=article&cat=140&id=380&artlang=fa

@@@@@@@@@@@@@@@@@

حماسه شب و روز اول محرم سال 57

پژوهشگر:

کد مطلب: 4957

شب اول محرم سال 1357 بانگ رسای الله اکبر از کوچه ها و خیابان های تهران آغاز شد و به پشت بام ها رسید. این شگرد جدیدی در مبارزه بود. روزهای قبل از محرم همه معتقد بودند که در این ماه کار رژیم تمام است. مردم با نوشتن شعار «عاشورا یا مرگ یا پیروزی » بر دیوارها به استقبال ماه شور و حماسه می رفتند و لرزه بر اندام رژیم سفاک می انداختند. از سوی دیگر دستگاه جهنمی پهلوی هم که از محرم نفرت داشت با تبلیغات فراوان می کوشید مردم را آرام سازد یا لااقل به آرامش دعوت کند.

شب اول محرم سال 1357 بانگ رسای الله اکبر از کوچه ها و خیابان های تهران آغاز شد و به پشت بام ها رسید. این شگرد جدیدی در مبارزه بود. روزهای قبل از محرم همه معتقد بودند که در این ماه کار رژیم تمام است.

مردم با نوشتن شعار «عاشورا یا مرگ یا پیروزی » بر دیوارها به استقبال ماه شور و حماسه می رفتند و لرزه بر اندام رژیم سفاک می انداختند. از سوی دیگر دستگاه جهنمی پهلوی هم که از محرم نفرت داشت با تبلیغات فراوان می کوشید مردم را آرام سازد یا لااقل به آرامش دعوت کند

اعلامیه امام و گسترش تظاهرات

در این شرایط اعلامیه امام به مناسبت فرا رسیدن محرم از راه رسید که مردم را به گسترش تظاهرات و اعتصاب ها در این ماه دعوت می کرد. امام در پیام حماسی خود، محرم را ماه پیروزی خون بر شمشیر خواندند و همین جمله ، شور حسینی را در دلهای پاک مردم عاشق شهادت برافروخت.

در شب اول محرم در تهران غوغایی به پا شد. از یک سو با وجود حکومت نظامی و مقررات منع رفت و آمد از ساعت 9شب ، هزاران نفر در مناطق جنوب و مرکزی با یاد سرور و سالار شهیدان کفن پوش به خیابان ها آمدند و به فیض شهادت رسیدند و از سوی دیگر میلیون ها نفر بر پشت بامهای شهر بانگ الله اکبر سر دادند. ماموران فرماندار نظامی نیز دیوانه وار به هر سو شلیک می کردند. فردا صبح (روز اول محرم) قرار بود مردم از خیابان ری به سمت سرچشمه راهپیمایی کنند اما رژیم جنایتکار که مرگ خود را نزدیک می دید، دیگر تاب تحمل تظاهرات روز اول محرم را نداشت لذا سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به ماموران خویش حکم تیر داد.روز اول محرم ، جمعیت زیادی سیاهپوش با شعارهای الله اکبر و یاحسین ع از خیابان ری شروع به تظاهرات کردند. در مقابل بازارچه نایب السلطنه و سه راه امین حضور ماموران با آنها درگیر شدند تا متفرق شوند اما جمعیت به راه خود ادامه داد و حدود ساعت 9 تا 10 صبح از چهارراه سرچشمه گذشته و در حدفاصل سرچشمه و پامنار قرار داشتند. یک اتوبوس 2طبقه نیز در راه بندان متوقف شده بود. در این حال یکی از تظاهرکنندگان بر فراز یک وانت بار رفت و پیرامون حکمت قیام حسینی و انقلاب ایران به ایراد سخن پرداخت و جمعیت در تایید سخنان او مرتب شعار می داد. حدود ساعت 10صبح خودروهای نظامی از سمت پامنار و سرچشمه مردم را محاصره کردند و نظامیان ، پیاده به سمت جمعیت رفتند و موضع گرفتند. عده ای از تظاهرکنندگان که از حکم تیر سپهبد رحیمی خبر نداشتند گفتند نترسید اینها گاردی نیستند و تیراندازی نمی کنند. حدود ساعت 10:30 افسر فرمانده مرتب جمعیت را تهدید می کرد که جلو نیایند ولی مردم توجه نمی کردند. حدود ساعت 10:30 او با کلت کمری خود یک تیر هوایی شلیک کرد و به این ترتیب به سربازان فرمان آتش داد. چیزی نگذشت که شلیک آغاز شد. اوج تیراندازی مقابل بانک ملی روبه روی پامنار بود. پیر و جوان همچون برگ خزان پرپر می شدند. آنها راه فرار نداشتند لذا زنده ها نیز کنار شهدا روی زمین دراز کشیده بودند. رگبار که قطع شد زنده ها بلند شدند تا فرار کنند و بعضی ها هم شهدا و زخمی ها را برداشته بودند که با خود ببرند.

راننده فداکار

در این هنگام افسر فرمانده به طرف اتوبوس دوطبقه شرکت واحد در مسیر شوش توپخانه آمد که در ترافیک مجبور شده بود بایستد. به راننده فرمان داد که به سمت جمعیت برود و آنها را زیر بگیرد. آن راننده فداکار که رضا استاد حسن بنا نام داشت ، خود سیاهپوش امام حسین ع و روزه دار بود وقتی مردم بی پناه و مظلوم را دید به آرامی پشت فرمان نشست و اتوبوس را به حرکت درآورد و با خونسردی بین مردم و ماموران در عرض خیابان قرار داد. او با این اقدام شجاعانه اتوبوس را جان پناه جمعیت کرد. افسر فرمانده که از این حرکت بسیار عصبانی شده بود خود را به او رساند و با یک گلوله مغز او را متلاشی کرد. بار دیگر سربازان ، تظاهرکنندگان را به رگبار بستند و باز همه روی هم ریختند. نیم ساعت بعد تعدادی آمبولانس آمد و مجروحان را برد و آن گاه چند کامیون ارتشی از راه رسید و بقیه اجساد را روی هم ریخت و برد. سراسر خیابان و جویها پوشیده از خون بود و کنار کوچه زغالی ها کوهی از کفش روی هم انباشته شده بود. آن محل تا شب در قرق ماموران بود و به کسی اجازه نزدیک شدن نمی دادند. بعدازظهر ، چند ماشین آبپاش آمد و خونها را شست.

بعد از آن ، تظاهرات در شبهای دیگر محرم نیز ادامه یافت.

دیگر کسی بخصوص در جنوب تهران مقررات منع آمدوشد شبانه را رعایت نمی کرد. تهران یکپارچه شور حسینی شده بود. تظاهرات شبانه و شعار بر فراز بامها به سایر شهرها هم سرایت کرد تا این که تاسوعا و عاشورا فرا رسید و راهپیمایی های عظیم آن ، مقبولیت جهانی رژیم پهلوی را یکسره از میان برد.

http://www.irdc.ir/fa/content/4957/default.aspx

@@@@@@@@@@@@@@@

یک سوال درباره حوادث انقلاب

همیشه از خودم می‌پرسم و شاید این سوال در ذهن خیلی‌های دیگر هم وجود داشته باشد؛ چرا با اینکه فعالین سیاسی مختلف و رهبران ملی و مذهبی متعددی در دوران پیش از انقلاب و در کوران حوادث و مبارزات با سلطنت پهلوی حضور داشتند، از همان ابتدای شکل‌گیری مبارزه نام امام خمینی پررنگ‌تر از بقیه دیده ‌شد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم رهبری انقلاب و نظام به عهده امام خمینی گذاشته شد؟ چطور کسی که 15 سال از کشور و مردمش جدا شده بود، برمی‌گردد و رهبری یک ملت را برعهده می‌گیرد؟

مگر در خود ایران کم بودند آدمهایی که زندگی‌شان را در راه مبارزه با استبداد گذاشته بودند؟ کم بودند روحانیان و روشنفکران معروف و متشخص؟ کم بودند مبارزان ملی و مذهبی بزرگ و مشهور؟ پس چرا امام؟ چرا در روزهای تبعید امام همه نگاه‌ها به نجف و پاریس بود؟ چرا آدمهای مختلف برای دیدار امام به نجف و پاریس می‌رفتند؟ چرا در راهپیمایی‌ها و تظاهرات مختلفی که در شهرهای ایران برگزار می‌شد، همواره نام و یاد و تصاویر و اعلامیه‌های امام حرف اصلی را می‌زد؟ چرا در بهمن 57 همه مردم منتظر بازگشت امام بودند؟ اصلا چرا با آمدن امام در دوازدهم بهمن، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید؟

اینها سوالاتی هستند که پاسخ به آنها می‌تواند خود پاسخگوی بسیاری دیگر از شبهات مربوط به تاریخ انقلاب اسلامی ایران باشد. شبهاتی که شاید بعد از گذشت سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان در اذهان برخی وجود داشته باشد!

شکی در این نیست که انقلاب اسلامی ایران محصول مبارزات و نهضت‌های ضداستبدادی و ضداستعماری متعددی است که لااقل در صد سال گذشته در این سرزمین شکل گرفته است.  این مبارزات هرچه به دهه پنجاه نزدیکتر می‌شدند، بیشتر رنگ و بوی اسلامی و مذهبی به خود می‌گرفتند. به عبارت دیگر عدم موفقیت جریانات سیاسی و بینش‌های غیرمذهبی در مبارزات سابق، عملا راه را برای یک ایدئولوژی تازه‌تر که همان ایدئولوژی اسلامی بود هموار می‌کرد. نقطه اوج این جریان مذهبی ظهور امام خمینی بود و البته نقطه اوج حرکت و قیام امام هم سخنرانی آتشین ایشان در 13 خرداد 1342 بود که برضد سیاستهای داخلی و خارجی حکومت شاه ایراد شده بود.

بعد از قیام 15 خرداد و تبعید امام خمینی به خارج از کشور، مبارزات مردم ایران شکل تازه‌ای به خود گرفت. از این تاریخ به بعد امام خمینی در همه مراحل مبارزه حرف اول را می‌زد. از این پس هر جریان سیاسی این را پذیرفته بود که امام خمینی حرف اصلی و نهایی را در مبارزه علیه شاه می‌زند. تا پیش از آن مبارزان زیادی وجود داشتند که مبارزه‌شان تنها در حد مخالفت با دولتهای پهلوی خلاصه می‌شد و به خودشان جرات مخالفت با حکومت شاه را نمی‌دادند، اما امام خمینی با کنار زدن همه این محافظه‌کاریها به سراغ ریشه اصلی استبداد رفت و خود شاه را نشانه گرفت. امام خمینی همچنین ظاهر مذهبی حکومت پهلوی را هم زیر سوال برد و آنرا به عنوان یک حکومت ضددینی به مردم ایران معرفی کرد.

دکتر صادق زیباکلام در این باره می‌نویسد:«اولین و مهمترین نتیجه مبارزه امام این بود که شکافی آشکار و عمیق بین رژیم و مذهب پدید آمد. اگر تا قبل از قیام امام مشکل خاصی بین قم و حکومت وجود نداشت و حداقل از نظر اقشار مذهبی حکومت ضدمذهبی بشمار نمی‌آمد، اما مبارزه امام و پی‌آمدهای آن این تصور را برهم زد. کمتر فرد مومنی بالاخص در میان شهرنشینان دیگر به رژیم به عنوان حکومتی نگاه می‌کرد که حامی و پشتیبان اسلام است. این قضاوت در قم و مراکز دینی به مراتب صریح‌تر بود. مبارزه امام به عنوان یک مرجع تقلید با رژیم باعث گردید که هیچ مرجع و هیچ روحانی طراز اولی نتواند حداقل در ظاهر رابطه‌ای با رژیم داشته باشد. مبارزه امام به عنوان یک مرجع تقلید شمار زیادی از روحانیون را در سطوح مختلف به حرکت درآورد و در مقابل رژیم قرار داد… در یک کلام بعد از قیام امام هیچ چیز دیگر بین قم و تهران مثل سابق نبود.»

قیام امام خمینی علاوه بر روحانیون و مردم عادی، اقشار تحصیل کرده و دانشجو را هم تحت تاثیر خود قرار داد و موج جدیدی در بازگشت آنها به اسلام و مذهب بوجود آورد. در یک کلام قیام امام نتایج مهمی در شکل کلی مبارزه علیه رژیم بوجود آورد. اولا موج اسلام‌گرایی را که به تدریج از اواسط دهه 1330 بوجود آمده بود تقویت کرد و به آن جانی تازه دمید. ثانیا مبارزین مختلف اعم از مذهبی و غیرمذهبی که با شکست ملی‌گرایی عملا بدون رهبری مانده بودند با ظهور امام در صحنه مبارزه، رهبر جدید سیاسی – مذهبی خود را متبلور می‌دیدند.

با محور قرار گرفتن امام در میدان مبارزه، حتی گروه‌هایی هم که نگران جایگاه و نقش خود در مبارزه بودند بالاجبار و بخاطر عقب نماندن از ملت، خودشان را همراه با نهضت امام خمینی نشان می‌دادند. بی‌جهت نیست که هرچه به روزهای پیروزی انقلاب نزدیک می‌شدیم همراهی این قبیل افراد با نزدیکان امام خمینی بیشتر شد و آنها هم از هر فرصتی برای دیدار با امام در نجف و پاریس استفاده می‌کردند. البته این دیدارها همیشه با موفقیت همراه نبود. از جمله گروه‌هایی که هیچگاه موفق به کسب رضایت امام نشدند سازمان مجاهدین خلق بود. به عنوان مثال «حسین روحانی» و برخی دیگر از اعضای سازمان در نجف با امام دیدار کردند و ایدئولوژی خودشان را مطرح کردند اما آخرین حرفی که از امام خمینی شنیدند این بود که «من شما را تایید نمی‌کنم. ایدئولوژی شما مارکسیسم است به اضافه بسم الله الرحمن الرحیم» حتی در مواقعی هم مرحوم آیت‌الله طالقانی و آقای هاشمی رفسنجانی بخاطر وحدت جریانات سیاسی به امام اصرار می‌کردند که سازمان مجاهدین را تایید کند و برای آنها سهمی در نظر بگیرد که امام هرگز با آن موافقت نکردند.

البته شخصیتهای بزرگ دیگری هم برای مذاکره با امام به پاریس رفتند. مرحوم مهندس بازرگان و دکتر سنجابی از جمله مبارزان ملی و مذهبی بودند که تا پیش از آن به مبارزه «گام به گام» و مسالمت آمیز با حکومت اعتقاد داشتند اما پس از دیدار با امام خمینی در پاریس و شنیدن موضع قاطع ایشان آنها هم به مبارزه قاطع پیوستند. بعد از این دیدار بود که نهضت آزادی در تاریخ 14 آبان 57 اعلامیه‌ای با عنوان «آیا وقت آن نرسیده است که نظام حاکم واقع‌بین باشد» منتشر کرد و مواضع خود را با مواضع امام منطبق ساخت. کریم سنجابی هم از جانب جبهه ملی اعلامیه‌ای 3 ماده‌ای دال بر تائید و تاکید بر مواضع امام منتشر کرد.

همه این موارد بخوبی نشان می‌دهد که برای بسیاری از جریانات سیاسی، مذهبی و حتی غیرمذهبی، رهبری امام خمینی بطور کامل پذیرفته شده بود. دکتر صادق زیباکلام در کتاب «مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی» در این‌باره می‌نویسد:«برای جریانات اسلامی امام نمونه کامل یک رهبر مذهبی – سیاسی بود. به استثنای مجاهدین، مابقی نیروهای اسلامی بطور طبیعی پشت سر ایشان قرار گرفتند. مجاهدین نیز برحسب ظاهر مخالفتی نشان نمی‌دادند؛ بعلاوه به دلیل از هم پاشیدگی تشکیلاتی و سازمانی از یک سو و مشکلات بینشی و علامت سوالهایی که پیرامون تفکرات آنها بالاخص پس از سال 1354 بوجود آمده بود از سوی دیگر، آنان به هیچ وجه درموقعیتی نبودند که بتوانند جایی در رهبری نهضت پیدا کنند.

چپ نیز در مجموع رهبری امام را پذیرفته بود. هم بقایای حزب توده و هم چپ جدید (چپ بعد از حزب توده، چریکهای فدایی و غیره) به امام به عنوان رهبری ضدامپریالیسم می‌نگریستند که در راس نهضتی انقلابی که با بورژوازی کمپرادور به پیکار برخاسته بود قرار داشت. ملیون نیز اگر چه ترجیح می‌دادند که امام بیشتر به روی ایران تاکید کند تا اسلام و تا حدودی از مخالفت و تعارض امام با قانون اساسی ناخشنود بودند، اما رهبری ایشان را عملا پذیرفته بودند و بالاخره برای طیف گسترده‌ای از روشنفکران امام رهبری ضداستبداد، ملی و معتقد به آزادی تلقی می‌شد… در یک کلام برای نیروهای مذهبی امام رهبری بالقوه و بالفعل بود. برای نیروهای سیاسی غیرمذهبی امام رهبری ملی و ضدامپریالیست بود و بالاخره برای میلیونها زن و مرد عادی ایرانی در نتیجه تصویری که از شاه و رژیمش بوجود آمده بود او رهبری مردمی و محبوب بود. نتیجتا رهبری امام صرفا به یک صنف یا یک قشر یا یک گروه محدود نمی‌گردید بلکه عملا طیف گسترده‌ای از مردم که در میان آنها همگی لایه‌های اجتماعی به چشم می‌خوردند پشت سر ایشان قرار گرفتند.»

اما به نظر من نکته اصلی رهبری امام این است که جاذبه رهبری ایشان صرفا به گروه‌های سیاسی و روشنفکری محدود نشد. رفتار بی‌تکلف، سبک ساده زندگی و توجه و احترام امام به مردمی که از شاه و عمالش به جز اشرافیت، تجمل، زندگی‌های افسانه‌ای بریز و بپاش‌های نجومی، نخوت و تکبر زاید‌الوصف ‌بی‌ارزشی، بی‌تفاوتی نسبت به مردم، فساد و زورگویی حکومتی چیز دیگری ندیده بودند باعث می‌شد که برای اکثریت قریب به اتفاق ملت، امام به صورت رهبری طبیعی درمقابل شاه در آید. و درست به همین خاطر بود که 15 سال دوری از وطن هم باعث نشد که مردم ایران رهبر واقعی خودشان را فراموش کنند. همان مردمی که در دوازدهم بهمن پنجاه هفت ورود امام خمینی را به وطن در سراسر ایران جشن گرفتند.

با توجه به مطالبی که در بالا گذشت به این نتیجه می‌رسیم که رهبری جریان مبارزه با سلطنت پهلوی شرایط ویژه‌ای را می‌طلبید که همه آن خصوصیات تنها و تنها در وجود و شخصیت امام خمینی وجود داشت. به عبارت بهتر«احراز مقام رهبری نهضت اگرچه امری اساسی بود لکن بدون اعمال سیاست‌های صحیح و اخذ تصمیمات به موقع نمی‌توانست مبارزه را به سرمنزل مقصود برساند. در این رابطه امام با موضع گیریهای قاطع، شجاعانه و حساب شده و به کار بستن تاکتیکهای صحیح و بالاخره ایجاد انسجام وحدت و هماهنگی در میان مخالفین قابلیت خود را در مقام رهبری نهضت نشان دادند. بخش عمده‌ی حرکت موفقیت آمیز نهضت اسلامی بدون تردید مرهون رهبری امام می‌باشد. اگر نام رهبران انقلابات بزرگ معاصر با انقلابهایشان در هم آمیخته شده، لنین با انقلاب شوروی، گاندی با مبارزات مردم هند، مائو با انقلاب چین، کاسترو با انقلاب کوبا، نام امام هم با انقلاب اسلامی پیوند می‌خورد.» (مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی نوشته دکتر صادق زیبا کلام ص 122)

http://ahestan.wordpress.com/2009/02/02/imam-khomeini-2/

@@@@@@@@@@@@@@@@@@

اوج گیری مبارزات انقلاب اسلامی در سال 57

هرچند ایران در طول تاریخ چند هزار ساله،حوادث و فراز و نشیبهای زیادی به خود دیده است،اما سال 57 از ویژگی خاصی برخوردار بوده و با هیچ سال دیگری قابل مقایسه نیست،چرا که ملت قهرمان ایران در این سال به وحدت بی سابقه ای دست یافته بود،حوادث بسیاری را خلق کرده و سرانجام رژیم پوسیده ی چادشاهی را سرنگون کرد.اتحاد و اتفاق امت شهیدپرور ایران که از ایمان مذهبی تبلور پیدا کرده بود،توانست رژیم تا دندان مسلح شاهنشاهی را که متکی به بزرگترین قدرتهای دنیا نیز بود،روانه موزه ی تاریخ کند.(1)

الف:رمضان 57 و صدور منشور انقلاب:

ماه رمضان در این سال فرصت مناسبی بود تا مردم صفوف و شور انقلابی خود را در ماه خودسازی،بیشتر و تظاهرات و اعتراضها را کوبنده تر کنند.امام خمینی (رحمت الله علیه) از فرصت به دست آمده در این ماه استفاده کرده و به منظور بسیج همه ی نیروهای به پا خاسته،نخستین منشور انقلاب اسلامی را توسط یک پیام هشت ماده ای به اطلاع امت مسلمان ایران رساند و ضمن تکیه بر همبستگی و وحدت همه مردم برای مبارزه با رژیم شاه،جنایات آن رژیم را طی چند ماه اخیر برشمرده،خواستار تداوم قیام تا محو کامل آثار ظلم و نابودی دستگاه جبار پهلوی شد.هم چنین امام در این پیام،وظایف اصلی سخنرانان و مبلغهای مذهبی و شنوندگان آنها را در ماه محرم مشخص کرد.(2)

رهبر انقلاب در این پیام،نیروهای مسلح ایران را از حمایت رژیم بازداشته و از آنان خواسته بود که از ستمگران اطاعت نکنند و از برادر کشی دست برداشته،به ملت بپیوندند و دین خود را به اسلام و مسلمانان ادا کرده و تن به ذلت و خواری ندهند.(3)

ب:اولین حکومت نظامی:

به دنبال پیام هشت ماده ای امام در اول رمضان،شهرهای ایران بویژه شیراز و اصفهان به جوش و خروش افتاد. اصفهان حالت غیرعادی پیدا کرد و مردم ضمن تظاهرات،سینماها،بانکها و ادارات دولتی را به آتش کشیدند و عده ی زیادی کشته شدند.به دنبال این حادثه،دولت آموزگار در 25 مرداد 1357 در اصفهان،نجف آباد،شهرضا و همایون شهر حکومت نظامی و منع رفت و آمد اعلام کرده،سرلشکر رضا ناجی را به فرمانداری نظامی آنجا منصوب کرد.(4)

ج:فاجعه ی سینما رکس آبادان و سقوط دولت آموزگار:

یکی از مهمترین حوادث سال 57 که باعث سرعت انقلاب اسلامی شد،فاجعه به آتش کشیدن سینما رکس آبادان بود.در این جنایت بی سابقه حدود چندصد نفر از زن،مرد،پیر و جوان بی گناه در داخل سینما سوخته و به ذغال تبدیل شدند.رژیم شاه ابتدا سعی کرد که این جنایت را کار انقلابیون مسلمان قلمداد کند،اما بزودی مردم ایران فهمیدند که این فاجعه به دست مزدوران رژیم اتفاق افتاده است.(5)

رسوایی چنان آشکار بود که مردم هیچ گونه توضیحی را از سوی رژیم قبول نمی کردند.به دنبال این حادثه،مردم به واقعیتهای جدید آشنا شدند و هر حادثه ای را از سوی رژیم تلقی کردند.مردم خوزستان که از داغ عزیزانشان ماتم زده بودند،یکپارچه به انقلاب پیوستند و اعتراض و تظاهرات علیه رژیم را گسترش دادند.افزایش خشم مردم در مقابل این فاجعه چنان چشمگیر بود که بی درنگ پس از آن دولت آموزگار سقوط کرد.(6)

د:نماز عید فطر و جمعه سیاه:

پس از سقوط دولت آموزگار،رژیم به آخرین مهره ی کهنه کار و فراماسون خود متوسل شد تا با فریب نزدیکی خود به روحانیون،دولت به اصطلاح آشتی ملی خود را برای نجات شاه تشکیل دهد.شریف امامی ابتدا قول داد که سوی استفاده کنندگان را مجازات،مطبوعات را آزاد و همه را آشتی دهد و در این راستا و برای انحراف افکار مردم تاریخ شاهنشاهی را لغو و قمارخانه ها را تعطیل کرد ولی نماز چند میلیونی عید فطر به امامت شهید دکتر مفتح،تلاش خستگی ناپذیر و وحدت و همبستگی مردم را یک بار دیگر نشان داد.(7)

موفقیت در راهپیمایی آرام عید فطر (سیزده شهریور) باعث شد که راهپیمایی دیگری ترتیب داده شود.مردم در صبح هفده شهریور به راهپیمایی پرداختند.دولت،شش صبح آن روز در تهران و دوازده شهر دیگر حکومت نظامی اعلام کرد و بی درنگ مأموران حکومت نظامی تجمع مردم را در میدان شهدا- ژاله سابق- به خاک و خون کشیدند و صدها نفر را به شهادت رسانده و ننگ دیگری بر رژیم شاه و دولت آشتی ملی شریف امامی وارد ساختند و این اولین نتیجه ی حکومت نظامی شاه بود که از صبح زود آن روز برقرار شده بود و مردم اطلاعی از قوانین آن نداشتند.(8)

هفده شهریور روز تجلی ایمان و اراده ی ملت و روز حماسه و فداکاری و افتخار اسلام و مسلمانان شد روزی که به صورت نقطه عطفی در تاریخ انقلاب درآمد و سرآغاز مرحله ی جدیدی از اوج انقلاب و سراشیبی سقوط نظام شاهنشاهی شد.

هـ: هجرت تاریخی امام (رحمت الله علیه) به پاریس:

در این زمان رژیم عراق در یک اقدام هماهنگ با حکومت شاه،تصمیم به ایجاد محدودیت هایی برای امام در نجف گرفت.سازمان امنیت عراق منزل امام (رحمت الله علیه) را محاصره و از ارتباط مردم و روحانیون با ایشان جلوگیری کرد.این فشارها و محدودیت ها امام را ناچار به ترک عراق و عزیمت به سوی کویت کرد.دولت کویت مانع ورود امام (رحمت الله علیه) به کشورش شد و به همین دلیل،رهبر انقلاب اسلامی در تاریخ 30 مهر 1357 در سفر تاریخی خود به فرانسه رفت و در دهکده ای به نام (نوفل لوشاتو) در نزدیکی پاریس اقامت گزید.(9)

سفر تاریخی امام به پاریس انقلاب را وارد مرحله ی تازه ای کرد و صدای انقلاب اسلامی از قلب اروپا به گوش مریدان آن رهبر مبارز،در سراسر جهان رسید و هر روز سیل مشتاقان وی راهی فرانسه می شدند.

و:اعتصابان کارمندان و کارگران:

از حوادث مهم دیگر این سال پیوستن کارمندان و کارگران حقوق بگیر دولت و بخش صنعتی از جمله کارگران صنعت نفت به جمع انقلابیون بود.اعتصاب کارکنان صنعت نفت که به قطع استخراج و صدور نفت به خارج منجر و دولت با خشونت نیز نتوانست آنها را به سر کار بازگرداند،موجب تحسین رهبر انقلاب شد،امام (رحمت الله علیه) به همین منظور در پیام خاصی این عمل آنها را پرارزش و باعث روسفیدی ملت خواند و از مردم خواست که هنگامی که کارکنان موسسات دولتی دست به اعتصاب می زنند از آنان حمایت کنند.(10)

ز: سیزده آبان و سقوط دولت شریف امامی:

دانش آموزان و دانشجویان در سیزده آبان 57 که مصادف با سالروز تبعید امام (رحمت الله علیه) در سال 43 از ایران به ترکیه بود،در دانشگاه تهران اجتماع کرده و دست به تظاهرات زدند.تظاهرات و همبستگی این دو قشر جوان در دانشگاه،نوید شرکت وسیعتر آنها در صحنه ی انقلاب بود که به شکل وحشیانه ای توسط مزدوران رژیم به خاک و خون کشیده شد و درگیری به خیابانهای اطراف دانشگاه نیز گسترش پیدا کرد و با کشته شدن چندین نفر،این گروه تحصیل کرده،روز پر افتخاری را پشت سر گذاشتند.(11)

به دنبال کشتار دانشگاه،دولت شریف امامی که در عمر دوماهه ی خود هزاران نفر از مردم ایران را به شهادت رسانده بود،دیگر نمی توانست دوام داشته باشد و سقوط کرد و راه برای حکومت نظامی هموار شد.حکومت شاه که تحمل تظاهرات و راهپیمایی گروه تحصیل کرده و آگاه جامعه ی ایران را نداشت،در تاریخ پانزدهم آبان مدارس و دانشگاهها را تعطیل کرد.(12)

ح: کابینه ی نظامی ارتشبد ازهاری:

بعد از حادثه ی دانشگاه در روز پانزده آبان،شاه با صدای لرزان خود به مردم گفت که صدای انقلاب شما را شنیدم و در عین حال دولت نظامی ارتشبد ازهاری را به مردم معرفی کرد.

ارتشبد ازهاری در نخستین گام خود،روزنامه های خبری را به اشغال نظامی درآورد و به همین دلیل روزنامه نگاران دست به اعتصاب زدند و مدت 61 روز یعنی تا پایان حکومت نظامی به سر کار خود باز نگشتند.(13)

یکی از حوادث مهم دوره ی حکومت نظامی که تا آن زمان سابقه نداشت و مأموران حکومت نظامی را نیز گیج کرده بود،فریاد (الله اکبر) و (لااله الا الله) شبانه ی مردم بود.امت مسلمان ایران که روزها به علت حضور نیروهای نظامی کمتر می توانستند به تظاهرات و راهپیمایی بپردازند،در اول محرم این سال دست به این عمل تبلیغی و روانی زدند تا صدای خود را شبانه از فراز بامها به گوش مزدوران رژیم برسانند.مأموران رژیم هرچند قصد داشتند با تیراندازی شبانه این اقدام مردم را خنثی کنند،اما از این حرکت خود مانند سایر شیوه ها نتوانستند نتیجه بگیرند و ملت همانند سایر اقدامات خود پیروز بود.(14)

ط: امواج خروشان تاسوعا و عاشورا:

تاسوعا و عاشورا و بطور کلی محرم برای شیعیان،یادآور دلاوریها و رشادتهای یاران امام حسین (علیه السلام) از یکسو و ظلم و بی رحمی یزید و یاران او از سوی دیگر است.شیعیان همیشه حکومتهای ظالم را با یزید تطبیق داده،نفرت و انزجار خود را از آن بیان می کنند.

در سال 1357،روزهای تاسوعا و عاشورا بهترین موقعیت برای محکم کردن ظلم و جور یزید زمان بود و به همین مناسبت مردم به دعوت روحانیت و بویژه آیت الله طالقانی (رحمت الله علیه) راهپیمایی چندین میلیون نفری را آغاز کردند.رژیم شاه که قصد داشت جلوی سیل خروشان مردم به پا خاسته را سد کند،در آخرین ساعت عقب نشینی کرده و امواج خروشان مردم سرانجام در میدان آزادی اجتماع کرده،قطعنامه ی هفده ماده ای را انتشار دادند که در صدر آن سقوط و برچیده شدن حکومت سلطنتی و برقراری حکومت عدل اسلامی خواسته شده بود.هم چنین عزاداری و راهپیمایی بزرگ مردم سراسر ایران در روز تاسوعا و عاشورا ضربه ی سرنوشت سازی بر رژیم شاه وارد کرد.به دنبال این راهپیماییها امام (رحمت الله علیه)در یازدهم محرم این راهپیماییهای میلیونی و سراسری را بعنوان تجدید عهد با سید مظلومان و به منزله رفراندمی شمرد که بر هیچ کس ابهامی باقی نگذاشت.(15)

ی:دولت سوسیال دموکرات بختیار:

شاه که از دولت نظامی ازهاری نتیجه ای نگرفته بود و در پی خروج از بن بست بود،دست به دامن ملی گراها و ذخیره های امپریالیست زد تا شاید با ماسک ملی و مردمی بتواند تاج و تخت خود را نجات دهد. به همین دلیل(شاهپور بختیار) از یاران دکتر مصدق و از رهبران قدیمی جبهه ملی را به نخست وزیری برگزید،اما غافل از این بود که عقب نشینی او عزم راسخ امت اسلامی و رهبری آنان را در سرنگونی رژیمش محکمتر خواهد کرد.(16)

ک: فرار شاه:

پس از این که بختیار از مجلسین رأی تمایل گرفت،شورای سلطنت به ریاست (سید جلال تهرانی) تشکیل شد و شاه با خانواده اش در تاریخ 26 دی ماه 1357 به بهانه ی بیماری و با چشم گریان ایران را ترک کرد.با خروج شاه از کشور موجی از شادی و خوشحالی،تظاهرات و راهپیمایی سراسر ایران را فراگرفت،مجسمه های او و پدرش به پایین کشیده شد و پرچم های (الله اکبر) به جای آنها به اهتزاز درآمد.مردم با رفتن شاه،به شادی پرداخته و صحنه های وصف ناپذیری را به وجود آوردند و روز رفتن شاه را (بهار آزادی) نامیدند.(17)

ل: بازگشت امام (رحمت الله علیه)به وطن:

هنوز مدت کوتاهی از فرار شاه نگذشته بود که رهبر انقلاب اعلام کرد که بزودی به وطن باز خواهم گشت و در کنار شما خواهم بود.خبر برگشت امام (رحمت الله علیه) برای پیروان او که سالها چنین آرزویی را داشتند،مژده ی بزرگی بود،برای بختیار ناخوشایند بود.به همین دلیل،بختیار ابتدا با بستن فرودگاههای کشور مانع ورود رهبر انقلاب شد،اما وقتی که با فشار سراسری مردم رو به رو شد،تسلیم گردید.(18)

سرانجام،امام خمینی (رحمت الله علیه)در تاریخ دوازده بهمن 57 با یک پرواز اختصاصی وارد تهران شد.هزاران نفر از مردم ایران که از سراسر کشور برای استقبال رهبر خود به تهران آمده بودند،بی نظیرترین استقبال تاریخ خود را به وجود آوردند و از فرودگاه تا بهشت زهرا موجی از انسانهای خروشان،مقدم مبارک مقتدای خود را گرامی داشتند.(19)

م: تشکیل دولت موقت و پیروزی انقلاب اسلامی:

امام پس از چند روز که از ورودش به ایران می گذشت،با مشورت شورای انقلاب که از قبل به وسیله ایشان در تهران تشکیل شده بود،مهندس مهدی بازرگان را در پانزده بهمن 57 به نخست وزیری منتخب برگزید تا با تشکیل دولت موقت مقدمات تغییر نظام شاهنشاهی به جمهوری اسلامی را فراهم کرده انتخابات برای برگزیدن نمایندگان مردم را برگزار کند.(20)

سرانجام،در روز 21 بهمن به دنبال درگیری در پادگان نیروی هوایی و حمله لشکر گارد به پرسنل انقلابی،مردم به یاری انقلابیون آنجا شتافتند و با فرمان امام حکومت نظامی را نادیده گرفته و با سلاحهای گرم یکی پس از دیگری،سنگرهای باقیمانده ی رژیم شاه را به تصرف خود درآوردند و در سپیده دم 22 بهمن فجر پیروزی دمید و دولت بختیار به همراه سلطنت پهلوی و نظام شاهنشاهی در ایران به موزه ی تاریخ رفت و نظام اسلامی برقرار شد.

پی نوشت ها:

1. همان مدرک،ص251.

2. انقلاب اسلامی و ریشه های آن،عمید زنجانی،ص509.

3. همان مدرک،ص512.

4. تاریخ سیاسی معاصر ایران،مدنی،ج2،ص255-256.

5. انقلاب اسلامی در ایران،حامد الگار،ترجمه ی مرتضی اسعدی و حسن چیذری،ص136،قلم بی جا،1360.

6. انقلاب اسلامی در ایران،حامد الگار،ترجمه ی مرتضی اسعدی و حسن چیذری،ص137.

7. تاریخ سیاسی معاصر ایران،مدنی،ج2،ص259-260.

8. انقلاب اسلامی و ریشه های آن،عمید زنجانی،ص514.

9. ریشه های انقلاب ایران،نیکی آر.کدی،ترجمه عبدالرحیم گواهی،ص369،انتشارات قلم،تهران،1369.

10. انقلاب اسلامی و ریشه های آن،عمید زنجانی،ص516.

11. همان مدرک،ص519.

12. تاریخ سیاسی معاصر ایران،مدنی،ج2،ص291.

13. تاریخ سیاسی معاصر ایران،مدنی،ج2،ص295.

14. نهضت روحانیون ایران،علی دوانی،ج9،ص6-7.

15. انقلاب اسلامی و ریشه های آن،عمید زنجانی،ص522.

16. انقلاب اسلامی و ریشه های آن،عمید زنجانی،ص523.

17. همان مدرک،ص526.

18. تاریخ سیاسی معاصر ایران،مدنی،ج2،ص332.

19. تاریخ سیاسی معاصر ایران،مدنی،ج2،ص332.

20. انقلاب اسلامی و ریشه های آن،عمید زنجانی،ص531.

منبع:

کتاب،تاریخ سیاسی معاصر ایران،پژوهشکده تحقیقات اسلامی،صص162 تا 169

http://noorportal.net/90/134/137/2907.aspx

@@@@@@@@@@@@@@

تهران 57 و زایش دین - انقلاب

تحلیل گفتمان میشل فوکو در مورد انقلاب اسلامی ایران

اشاره

وقتی در ماه مه 1978، «ریزولی » ، ناشر معتبر ایتالیایی (1) و سهام دار عمده روزنامه «کوریره دلاسرا» ، از «میشل فوکو» (1926 1984) خواست تا دیدگاه هایش در مورد مسایل جهان را به طور مرتب برای چاپ در روزنامه در اختیار وی بگذارد، کمتر کسی فکر می کرد که حادثه آتش سوزی در سینما رکس آبادان و بازتاب های داخلی و جهانی پس از آن، موجب شود که اولین مجموعه از این گزارش ها به قلم خود «فوکو» به ایران و مسایل انقلاب آن اختصاص یابد .

پیش از آن، برای تنظیم این سری گزارش ها، «فوکو» به «ریزولی » پیشنهاد تاسیس یک هسته روشنفکر روزنامه نگار را داده بود و وقتی مقرر شد که خود وی درباره ایران بنویسد، مطالب و گزارشات فراوانی را در مورد ایران، فرهنگ و سابقه آن خواند، با برخی مخالفان وقت نظام ملاقات کرد و در بحبوحه انقلاب ایران، یعنی در سال 1357 دوبار به ایران سفر کرد; از 16 تا 24 سپتامبر (25 شهریور تا 2 مهر) و 9 تا 15 نوامبر (18 تا 24 آبان) .

برنامه سفرهای «فوکو» به ایران، شامل دیدار از شهرهای تهران، قم و آبادان، برای بررسی های حضوری از متن انقلاب در حال اتفاق و گفت وگو با رهبران نهضت بود . مجموعه یادداشت های این دو سفر (2) و آنچه «فوکو» پیش از پیروزی انقلاب اسلامی درباره نهضت اسلامی ایران نوشته است و یادداشت های پس از انقلاب وی، به ویژه مصاحبه مفصل (3) با دو خبرنگار روزنامه «لیبراسیون » ، به روشنی نشان می دهد که «فوکو» دریافته بود، انقلاب اسلامی ایران، تفاوتی عمده با انقلاب های دیگر قرن بیستم دارد .

آنچه در ادامه می خوانید، مروری بر گزارش هایی است که «فوکو» در مورد انقلاب ایران داده است و جمع بندی نظرات وی در این زمینه در نوشته «این، تصویری است از تهران 57» .

تهران 57; «دین - انقلاب »

«از زمان انقلاب فرانسه تاکنون، برای نخستین بار، انقلاب و معنویت به هم پیوند خورده اند» . این تصریح «فوکو» درباره انقلاب ایران از چه مبنایی ریشه گرفته است؟

شاید با وجود مطالعاتی که «فوکو» در مورد ایران داشت، به عنوان متفکر، تا زمانی که شخصا به این قضاوت نمی رسید، نمی توانست چنین صریح در مورد انقلاب ایران سخن بگوید . «فوکو» به نقش دین در گذشته تاریخ و فکر ایران آشنا بود، اما اولین برخورد عینی دو دیدگاه را که غلبه معنویت در انقلاب ایران را برای او محرز کرد وقتی دید که در ماجرای زمین لرزه «طبس » ، فرمان آیت الله خمینی مانع رسیدن کمک های مردمی، از طریق حکومت، به دست آسیب دیدگان شده بود; «زیر گرمای سوزان، در سایه نخل هایی که تنها بر پا مانده اند، آخرین بازماندگان طبس، با خشم ویرانه ها را می کاوند ... بولدوزرها از راه رسیده اند و شهبانو هم همراه آنها . اما از او به سردی استقبال شده است . با این حال، از هر سو ملاها به شتاب فرا می رسند و در تهران، جوانان محرمانه از خانه این دوست به خانه آن دوست می روند تا کمکی جمع کنند و راهی طبس شوند . پیامی که آیت الله از تبعیدگاه خود در عراق داده است، این است: به برادران خود کمک کنید، اما نه از طریق حکومت! هیچ چیزی به دولت ندهید» .

«فوکو» می دانست با وجود همبستگی طبیعی ای که در مواقع بروز حوادث طبیعی بزرگ رخ می دهد، زلزله طبس نمی تواند رابطه گسسته حکومت و مردم، و در واقع دین و سلطنت را جمع کند . برای او، غلبه دین بر ساختار سلطنتی حاکم، آن چنان محرز بود که می دانست، اتفاقاتی مثل زمین لرزه، نمی تواند قضاوت مردم را از شاه و حکومت او عوض کند; او شنیده بود که زنی بی پروا می گوید: «سه روز عزای ملی برای زمین لرزه بد نیست، اما نکند معنی اش این باشد که خونی که در تهران به زمین ریخته شد، خون ایرانی نبود» .

«فوکو» به ایران از دو منظر نگریسته است; نخست از منظر کشوری که در سر راه اصلاحات، با شکست ها و افت های جدی مواجه شده است و تجربه «رفرماسیون، در عین تاکید بر ناسیونالیسم افراطی » شاه، از آن چهره ای تازه ساخته است که نمی تواند آن را پنهان کند، و دوم کشوری که نه تنها به خاطر تاکید بر ملیت، نفت و سیاست و ... ، بلکه به خاطر «چیزی » که فوکو می داند «اعتقاد» است، به یک اتحاد جمعی برای «بیرون کردن شاه » رسیده است .

در نگاه اول، «فوکو» تهران را به عنوان پایتخت این کشور، دو نیمه می کند; شهر ثروتمند و شهر فقیر . شهر ثروتمند، «در دل کارگاه های ساختمانی و اتوبان های در دست احداث، آرام آرام از شیب رشته کوه در حال بالا رفتن است، و شهر فقیر ، «مرکز قدیمی شهر و حومه های فقیر ... در جنوب بازار که تا چشم کار می کند، آلونک های پست است که در میان غبار با بیابان یکی می شود» .

وی می داند که «دو نیمه شهر که در طول هفته در کنار هم زندگی می کنند، جمعه ها از هم جدا شده، شمالی ها به سمت شمال تر، به سوی ویلاهای کنار دریای مازندران رفته اند و جنوبی ها راهی شهر ری و مزارع قدیمی ای که یکی از نوادگان امام حسن (ع) در آن خفته است می روند . شاه فعلی سعی کرده است که این رود را به سوی خود بکشد، در همان نزدیکی، مقبره ای برای پدرش برپا کرده است، خیابان عریضی کشیده است و به جای صیفی کاری هایی پیشین، سکوهایی از بتون احداث کرده است . در این جا، جشن هایی برپا کرده و هیات های خارجی را به حضور پذیرفته است، اما بیهوده; در رقابت میان مردگان، هر جمعه، نواده امام، بر پدر شاه پیروز می شود .» (همان، 26) .

دیدگاه دوم «فوکو» که تکمیل کننده نگاه اول اوست، دورتر از تصویری است که او از تهران و ایران 57 دیده است; او می داند که شورش علیه حکومت شاه، در تمام سال 57 و پیش از آن، بیش از همه چیز، مجلس به مجلس در عزاداری های مذهبی، مساجد، تکیه های شهرهای بزرگ و کوچک، در کنار وعظ و خطابه دینی وعاظ، پیش رفته، رشد کرده و تکمیل شده است و در عاشورای 57 فقط برخی کودکان و معلولین بوده اند که از خانه ها بیرون نیامده اند تا عزاداری امامی از معصومان را، با انقلابی مذهبی پیوند بزنند .

از نگاه «فوکو» ، در چنین دوره ای، برای انسان ایرانی، هیچ چیز خنده دارتر از این نیست که «دین تریاک توده هاست » ; چرا که نود درصد ایرانی ها شیعه هستند و در معتقدات شیعه، اصل «انتظار» ، اصلی است که پیروان خود را در مقابل قدرت های حاکم، به «بیقراری مدام » مسلح می کند و در ایشان شوری می دمد که هم سیاسی و هم دینی است » .

روحانیت نیز در نگاه «فوکو» ، به عنوان رهبر نهضت در حال پا گرفتن، به معنای پوپولیستی رایج، نهادی «انقلابی » نیست و اساسا سیاست را در اصول موضوعه فکری خود ندارد . برای روحانیت، پیروی از امامان معصوم، به عنوان تنها راه بقا و استمرار انتظار و تمهید مقدمات آن، اصلی است که چون منشور، هر بار نوری در آن می درخشد و رنگی تازه به آن می دهد . در چنین نظام دینی ای توده در انتخاب مرجع خود آزاد است، اما جمع شدن حول یک روحانی و اعتمادی چنین شگرف به یک فرد، تنها از «قدرت غلبه آن فرد بر دیگر هم مسلکان خود» حکایت ندارد، بلکه تجمعی فراتر از تجمع حول یک فرد است; تجمعی پیرامون یک اعتقاد; اعتقادی که تشیع در مسیر صعب و دشوار قرن ها، آن را به دوش کشیده و تا تهران سال 57 با خود آورده است; اعتقادی که تابع سلسله مراتب نداشته روحانیت نیست; با این دید، تهران 57 از منظر «فوکو» ، در حال زایش یک «دین انقلاب » است .

شما چه می خواهید؟

عجیب است در کشوری که به قول «فوکو» ، با وجود سنی نبودن مسلمانانش و نداشتن تعصب شدید، باید بیشتر به «پان عربیسم » و «پان اسلامیسم » می اندیشید، پاسخ سؤال «شما چه می خواهید» ، «حکومت اسلامی » باشد .

«فوکو» در یادداشت هایش از شهرهای قم و تهران آورده است: این سؤال را از سیاست مداران و صاحبان مشاغل مهم نپرسیده است، بلکه تلاش کرده است که بادانشجویان، روشنفکران و مقامات دینی صحبت کند و برای این سؤال از آنها جواب بگیرد . «فوکو» تصریح می کند که در مدت اقامت در ایران، حتی یک بار هم لفظ «انقلاب » را از کسی نشنیده است، اما بخش عمده ای از مخاطبان او، «حکومت اسلامی » را خواسته خود ذکر کرده اند . در نگاه «فوکو» ، رسیدن به این نقطه ایدئولوژیک، معلول دلایل چندی است;

- نخست آنکه «اسلام شیعی » خصوصیات ویژه ای دارد که می تواند به «حکومت اسلامی » رنگی تازه بدهد; خصوصیاتی مانند «نبود سلسله مراتب در میان روحانیت » ، «استقلال روحانیت از یک دیگر» ، «وابستگی روحانیت (حتی از لحاظ مالی) به مریدان » و «نقش مرجعیت محض، یعنی راهنما و در عین حال بازتاب بودن » .

دوم آنکه اندیشه تشیع، به عنوان حلقه اتصال طبقات مختلف انقلابی و گونه های مختلف انسان اجتماعی، با وجود «انتظار» برای حکومت امام، «امکان حکومت خوب در زمان غیبت » را نیز منتفی نمی داند، به همین دلیل، حکومت اسلامی در معادله ذهنی انقلابیون 57 ایران، صرفا حکومت روحانیون بر مردم نبوده است; «یکی از مقامات دینی به من گفت که برای روشن کردن مسایلی که در پیش است و قرآن هیچ گاه ادعا نکرده است که به آنها جواب روشن داده، باید متخصصان روحانی و غیر روحانی که هم متدین باشند و هم عالم، مدت ها کار کنند» .

- نکته دیگر آنکه، اندیشه تشیع، حیطه آزادی گسترده تری را برای انتقاد و ادامه مسیر در راه انتظار و آماده شدن برای حکومت مهدی (ع) در اختیار می گذارد، دیکتاتوری دینی را بی پروا نفی می کند، به زن و مرد با هر مشخصه ای و نقشی حقوق قابل توجه آنها را می دهد، «عدالت » را به عنوان اصلی اساسی و بنیادین معرفی می کند، نظام طبقاتی حاکم و شکاف فقر و غنا را طرد می کند و از فرمول های رایج حکومتی دوری می گزیند .

با این دیدگاه، حکومت صرفا یک انقلاب نیست که در دوره ای خاص تمام شود و به استقرار ساختار تازه ای از حکومت، با نام و پی نوشت «اسلامی » بینجامد . وقتی یک ایرانی از حکومت اسلامی حرف می زند و در برابر مسلسل می ایستد، «نخست به حرکتی می اندیشد که در زندگی سیاسی به نهادهای سنتی جامعه اسلامی، نقشی دایمی خواهد داد» ; اما در حقیقت «حکومت اسلامی (او) ، چیزی است که فرصت می دهد، این هزاران اجاق سیاسی که برای مقاومت در برابر رژیم شاه، در مسجدها و مجامع مذهبی روشن شده، هم چنان گرم و روشن بماند» .

در واقع، حکومت اسلامی، تغییر ساختار سیاسی نیست; جنبشی است که می توان از طریق آن کاری کرد که «سیاست همیشه سد راه معنویت نباشد، بلکه به پرورشگاه، جلوه گاه و خمیرمایه آن تبدیل شود» .

ارتش، نفت، فقر

ایران پنجاه و هفتی را که «فوکو» تصویر می کند، می توان واجد هر سه مشخصه فوق دانست; این یک قضاوت بسیار معمولی، اما به شدت واقعی است . اما چرا با وجود این سه مشخصه (ارتش، نفت و فقر) که هر یک نشانه ای از قدرت هستند; یعنی قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی و قدرت اجتماعی (که زاینده فقر است)، آشوب های خیابانی که آبستن دین انقلاب است، قابل کنترل نیست؟ آیا این سه قدرت، برای سرکوب و اتمام شورش هایی که هیچ نیستند (شورش با دست خالی) کافی نیست؟ جامعه شناسی سیاسی ایران 57 به ما چه می گوید؟

ایران سال 57، از حیث قدرت نظامی، تشکیلات وسیع و منحصر به فردی دارد; ارتش ایران یک ارتش معمولی نیست، قدرت نظامی عمده ای است که چهار ارتش را در خود دارد; «ارتش سنتی » که در سراسر خاک کشور ماموریت حراست و مدیریت را عهده دار است، «گارد شاهنشاهی » ، یعنی سپاه جان نثار، با شیوه استخدام، آموزش و کار خاص که حتی در محلات مسکونی خاص زندگی می کند که ساخته فرانسوی هاست، «ارتش دفاعی » یا جنگی که تا حد امکان مسلح است و گاه سلاح هایی پیش رفته تر از ارتش آمریکا دارد و «ارتش نظامی » متشکل از نیروهای خارجی، یعنی مستشاران آمریکایی که شمارشان تا چهل هزار نفر می رسد .

آمار به ما می گوید که در این سال ها، حدود 4 میلیون نفر ایرانی، به نحوی از طریق این ارتش نان می خورند، این میزان نیروی نظامی، نیروی کمی نیست و قدرت پایینی ندارد . آیا ارتش ایران، برای حفاظت از سلطنت چیزی کم دارد؟

از حیث قدرت اقتصادی نیز حکومت ایران با وجود منابع عظیم نفتی که در اختیار دارد و اقتصاد پنهانی که بر مبنای بنیادهای خیریه پهلوی و ... ایجاد کرده و مانع از توزیع قدرت اقتصادی در بین مردم شده است، مشکل خاصی ندارد و اگر حمایت «اقتصاد سیاسی » غرب از ایران را نیز براین موضوع بیفزاییم، قدرتی که اقتصاد حکومتی ایران دارد، با وجود فقر توده ها و طبقات پایین اجتماع، در حد و اندازه ای هست که طبقات میانی جامعه را پشتیبانی مالی و اقتصادی کند و از بعد نظامی هم بتواند، ارتشی مطیع، مستقل و «سیر» را برای حمایت از جایگاه خود در اختیار داشته باشد .

امتیازات واگذار شده اقتصادی به خصوص به امریکایی ها، اگر چه در پنهان، بعدی از وابستگی اقتصادی را نمایان می کند، اما در ظاهر و بنابر مقیاس های اقتصاد سیاسی و حکومتی، دست حکومت را تا اندازه زیادی بازگذاشته است و محدودیتی را برای آن به وجود نیاورده است .

از دیگر سو، با وجود شکست نامحسوس برنامه اصلاحات ارضی، روستاییانی که تاب مقابله با توابع این اصلاحات را نداشته اند، با وجود آنکه صاحب تکه زمین یا ملکی شده اند، به شهرها کوچیده اند و وضع اقتصادی خوبی ندارند، اما در مجموع، رفاه نسبی عمومی در طبقات میانی اجتماع که در تصور جامعه شناختی از انقلاب های رایج، موتور محرکه انقلاب اند، برقرار است و مشکلات اقتصادی، چندان نیست که عرصه را بر زندگانی و معیشت تنگ سازد و در پی آن، اندیشه انقلاب را در ذهن جمعیت بی سامان بپروراند .

فقر نیز از سویی تابع اقتصادی عامل دوم و فعالیت بنگاه های اقتصادی خاص و جلوگیری از توزیع عادلانه ثروت است و از سویی نشان دهنده مشروعیت فی الجمله تفکرات و برنامه اقتصادی - اجتماعی دولت در منظر اندیشه وران جامعه; چرا که اگر برنامه ای خاص (مدرنیسمی که شاه پدر و شاه پسر هر دو در پی کشیدن پای آن به ایران بودند) نبود، فقر و حاشیه نشینی و تبعیض رخ نمی نمود . این عامل نشانه آن است که «قدرت اجتماعی » سلطنت نیز در حد معمول نظام های رایج سیاسی برقرار بوده است .

اما چرا سلطنتی با این پایه های قدرت نظامی، اجتماعی و اقتصادی که می تواند دلیل خوبی برای تمدید حیات و مقابله جدی و استوار آن در برابر انقلاب باشد، در برابر انقلاب 57 ایران، تاب مقاومت را از دست داده است؟

«فوکو» پیش از هر چیز به حادثه 17 شهریور می اندیشد و تصویری تازه از ارتش ایران به دست می دهد . در نگاه او ارتش ایران که چند روز قبل از آتش گشودن (17 شهریور) به روی مردم، با دیدن «گلایول » های پرتابی مردم، در کنار مسلسل های خاموش اشک می ریزد، از دو حیث آسیب پذیر است; عامل نخست، وابستگی «اقتصاد نظامی » ارتش به بیگانگان و عدم استقلال آن است; بدنه نظامی ارتش ملی، از یک سو به شدت به سلاح های خارجی وابسته است و از سوی دیگر، توزیع حقوق و مزایای اقتصادی در بدنه ارتش عادلانه نیست . عجیب نیست که در جامعه ارتش وقت ایران نیز ردپایی طولانی و عمیق از فقر و ثروت به جا مانده باشد .

وابستگی نظامی - تسلیحاتی ارتش به غرب، همان طور که برای عده ای خاص، حقوق و کمیسیون های پنهانی کلانی را به همراه دارد، فکر و اندیشه استقلال طلبان ارتشی و نظامی را نیز می آزارد، اما نمی توان امید داشت که از دل این خاکستر، آتشی چون «جمال عبدالناصر» یا «معمر قذافی » بیرون آید; چرا که ساختار نیروهای نظامی چهارگانه ای که گفته شد، تحت کنترل شخص شاه و پلیس مخوفی است که همه چیز را در کنترل دارد و از تشکیل ستاد فرماندهی خاصی که ستاد مشترک ارتش های چهارگانه ایران باشد و بتواند لانه ای برای توطئه یا کودتا باشد، ممانعت به عمل آورده است .

البته ارتش به نحوی شدیدتر، از جای دیگر آسیب پذیر است . ارتش ایران، فاقد ایدئولوژی خاصی است; این ارتش هیچ گاه در زمان شاه پدر و شاه پسر که تاریخ چند ده ساله تشکیل آن است، نتوانسته است برنامه سیاسی خاصی داشته باشد که بر مبنایی ایدئولوژیک استوار باشد . ارتش ایران سال 57، نیروی نظامی ای مطیع، قدرتمند، اما به شدت شکننده است; چرا که بدون ایدئولوژی نمی تواند نقش ارتش های آزادی بخش را بازی کند .

آسیب پذیری این ارتش وقتی بیشتر رخ می نماید و عمق پیدا می کند که مبارزه، نه در برابر بیگانه، کمونیست، چپ و ... که گشودن آتش بر روی کارمند، کاسب، معلم، پیر و جوان همخونی باشد که در مقابل لوله تفنگ ، به سویش «گلایول » پرتاب کند و او را «برادر» بخواند .

«فوکو» می گوید: «در جای بسیار امنی در اطراف تهران، دوستانم ترتیب ملاقات مرا با چند افسر عالی رتبه که همه جزو مخالفان شده بودند، دادند . ایشان به من گفتند که هر چه ناآرامی بیشتر می شود، حکومت هم بیشتر ناگزیر می شود که برای برقرار کردن نظم، به واحدهای نظامی ای متوسل شود که نه آمادگی این کار را دارند و نه انگیزه آن را، و در این میان، تازه می فهمند که سر وکارشان با کمونیزم بین الملل نیست، بلکه با مردم کوچه و بازار است، با کاسب هاست، با کارمندهاست و یا بی کارانی مثل برادرهای خودشان، یا مثل خودشان اگر سرباز نبودند . اینها را می توان یک بار به تیراندازی وادارکرد، اما دو بار نه ... . در تبریز هشت ماه پیش مجبور شدند که همه پادگان را عوض کنند، و برای تهران هم هر چند واحدهایی از استان های دوردست آورده اند، اما باز ناچار می شوند که عوضشان کنند» .

«فوکو» حتی تصریح می کند که شنیده است، برخی از این ارتشیان، به روی مافوق خود آتش گشوده اند، یا فردای روز کشتار خودکشی کرده اند .

اما ارتش، از آسیب ایدئولوژیک، تنها در این بعد مقهور نشده است; شاه با همه ذکاوتش، فراموش کرده است که بدنه ارتش او نیز مانند بدنه اجتماع تحت حکومتش، در جست وجوی مطلوبی معنوی است و اگر ایدئولوژی تازه منادی آنچه ارتش ندارد، یعنی «استقلال نظامی » و «عدالت » باشد، آن را خواهد پذیرفت و با کنار گذاشتن مسلسل، مشت خود را، در سوی دیگر بالا خواهد برد تا عمده قدرت نظامی، در اختیار ایدئولوژی تازه ای قرار گیرد که نفت را به بهایی گزاف تر از خاندان سلطنتی خواهد فروخت، فقر را کم خواهد کرد و قدرت را عادلانه توزیع خواهد نمود . در تهران 57 ، حتی گارد شاهنشاهی نیز صد در صد به شاه وفادار نماند .

رهبر اسطوره ای شورش ایران

این عبارت عنوان یادداشتی است به قلم «فوکو» که در تاریخ 26 نوامبر 1978، در روزنامه «کوریره دلاسرا» به چاپ رسیده است . اما تصویری که «فوکو» در این مقاله از شخصیت آیت الله خمینی ارایه می دهد، نیازمند ذکر مقدماتی است .

بررسی های حضوری «فوکو» از متن انقلاب اسلامی، به او نشان داده است که در صفحه سیاست ایران 57، عقربه ها در حال جنبش اند (1) و اگر چه جنبش آنها دیوانه وار نیست، اما تصور حرکت عقربه ها نیز دور از انتظار نیست . فوکو تصریح می کند که ایران، هیچ گاه به معنای مطلق مستعمره کشور دیگری نبوده است و حتی تقسیم آن در جریان جنگ اول به سه بخش نیز، نمی تواند استعمال قید «استعمار زده » را برای آن موجه سازد . اما همین کشور مستقل، همواره از زمان رسمیت یافتن سیاست متداول، به «نوعی وابستگی بیمارگونه » مبتلا بوده است . این وضعیت و استقلال نیم بند سیاسی، بر وضع جنبش های سیاسی تاریخ معاصر ایران تاثیر گذاشته است و آنها را در سایه روشن وابستگی معلق نگاه داشته است .

بر همین اساس، هیچ گاه تئوری، ایده و اندیشه انقلابی خاصی که آتوریته ای غیر از قوای اندیشگی و فکری سیاست رایج جهان داشته باشد، در ایران ظهور نکرده است . انقلابی ترین ایده ها نیز وقتی در ساختار سیاست و منازعه قدرت در ایران مطرح شدند، ناگزیر به نوعی وابستگی دچار شدند، تا بتواند چون شعله واپسین کبریتی، درخشش خود را اندکی طولانی تر و کشیده تر سازند . «وجود اختلاف فکری توده با ایده ها و ایدئولوگ های غرب زده یا شرق زده » ، «عدم استقلال ایدئولوگ ها و انقلابیون » ، «دستگاه پلیسی خفقان آور حاکم » ، «تهدید مطبوعات و تضییق فکر و اندیشه » و ... همواره مانع ظهور رهبری قدرتمند و برخوردار از پشتوانه توده مردم در ایران بوده است .

اما چگونه اراده جمعی توده، گرد شخصیتی، بدون هیچ گونه سابقه سیاسی، جمع و متحد می شود؟

ورود آیت الله به صحنه اجتماعی ایران، قطعا انگیزه سیاسی نداشته است; آیت الله، اگر چه در میان هم مسلکان خود در حوزه علمیه تشیع، واجد نگرشی امروزی تر به دین بود و به نوعی فقه را از منظری امروزی تر می نگریست، اما هیچ گاه نمی توان او را صاحب ملک یا مرام و عقیده ای سیاسی، در کنار وجاهت دینی دانست . ایدئولوژی وی نیز مانند دیگر شیعیان، ایدئولوژی تشیع بود و عقیده ای که می گفت: «در غیبت امام غایب هم می توان حکومت خوب داشت » .

آیت الله آن زمان که علم مخالفت با سلطنت شاه و پهلوی را برافراشت، تا آن گاه که در خرداد سال 78، بر دوش جمعیتی عظیم تر از جمعیت انقلابی تهران 57 تشییع، و در حاشیه پایتخت به خاک سپرده شد، هیچ گاه در پی تشکیل حزبی به نام خویش یا دولتی به نام خود نبود; آنچه رخ داد، مرجعیت سیاسی ای بود که در پی مبارزه سرسختانه و تحسین برانگیز او با سلطنت وابسته، ناخواسته به او داده شد .

«فوکو» معتقد است: «امروز هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسی ای ، حتی به پشتیبانی همه رسانه های کشورش، نمی تواند ادعا کند که مردمش با او پیوندی چنین شخصی و نیرومند دارند» .

به نظر وی، این نحو ارتباط با رهبری که «شخصیت اش پهلو به افسانه می زند» ، مرهون سه چیز است; نخست آنکه «خمینی اینجا نیست; پانزده سال است که در تبعید است و خودش نمی خواهد که پیش از رفتن شاه از تبعید باز گردد» .

دوم آنکه «خمینی چیزی نمی گوید، چیزی جز «نه » ، «نه » به شاه، به رژیم و به وابستگی » ، و سوم اینکه، «خمینی آدم سیاسی ای نیست; حزبی به نام حزب خمینی و دولتی به نام دولت خمینی وجود نخواهد داشت » ; او در پی عدم وابستگی از هر چیز است .

گفتمان «فوکو» درباره شخصیت امام خمینی، خالی از شیفتگی های پنهانی نسبت به شخصیت آیت الله نیست . اماآنچه برای «فوکو» تعجب آور است، این است که با وجود تفاوت تفکر، هدف، ایدئولوژی های پیش انقلابی و شور و حال انقلابی حاکم، هیچ فردی از هیچ گروه یا طیفی، در طول سال های اولیه رشد انقلاب و سال های پایانی عمر سلطنت، حاضر نیست که مدعی رهبری انقلابی شود که در حال شکل گیری است . این در واقع نوعی «وفاداری غایبانه » به شخصیتی است که پانزده سال را دور از وطن و متن شورش در حال شکل گیری گذرانده است; اگر چه این فرد، در طول این سال ها، هیچ گاه در حرف و عمل، سودای رهبری سیاسی نهضت در حال شکل گیری را نداشته و همواره خود را خادمی از خیل خادمان نهضت قلمداد کرده است .

شاید خواست متجلی مردم در گفته های سال ها پیش آیت الله، مبنی بر لزوم پایان وابستگی، از میان رفتن فساد و تبعیض، توزیع عادلانه ثروت و از بین بردن فقر، حاکم شدن دوباره اسلام و مفاهیمی از این دست، وقتی با استواری و پایمردی اوهمراه شد، نقش او را از یک «واعظ دینی » ، به یک «رهبر مقتدر و محبوب » سیاسی مذهبی تغییر داد .

آیا اگر در سال های انقلاب 57 و در آن فضای آماده سیاسی، فردی دیگر با همین ایدئولوژی، علم رهبری و مبارزه را بر می افراشت، اتحاد و اراده جمعی پیرامون او شکل می گرفت؟ تاریخ قطعا به این پرسش چنین پاسخ می دهد: نه!

پی نوشت:

1- این ناشر، قبلا کتاب «تاریخ جنون » فوکو را منتشر کرده بود .

2- یادداشت های «فوکو» درباره انقلاب ایران پیش از 22 بهمن 57، در جلد سوم «یادداشت های پراکنده فوکو» (متن فرانسه) منتشر شده است و در فارسی نیز با ترجمه حسین معصومی همدانی انتشار یافته است .

3- متن این مصاحبه، نخستین بار در انتهای کتاب «ایران: انقلاب به نام خدا» (سحاب کتاب، 1358) با ترجمه قاسم صنعوی و برای دومین بار در کتاب «ایران ، روح یک جهان بی روح و نه گفت وگوی دیگر با میشل فوکو» به فارسی برگردان شده است . 

www.hodabook.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد