***جزیره نیم نگاه***

از یازدهم تیزماه 1392 در آدرس http://jazireh2012.rozblog.comمنتظر شما عزیزان هستم

***جزیره نیم نگاه***

از یازدهم تیزماه 1392 در آدرس http://jazireh2012.rozblog.comمنتظر شما عزیزان هستم

گزیده سرمقاله روزنامه های صبح امروز

برخی روزنامه های صبح امروز سرمقاله های خود را به مطالب زیر اختصاص دادند.
 

کیهان


روزنامه کیهان در یادداشت روز خود با عنوان «رمز این جدول چگونه به دست می آید؟» به قلم «محمد ایمانی»آورده است: «مهندسی معکوس» علیه انقلاب اسلامی چگونه می تواند اتفاق بیفتد؟ دشمن با کدام ساز و کارها می تواند عوامل حدوث و بقا و گسترش انقلاب را با چالش مواجه سازد تا بتواند «ارتجاع» و «انحطاط» و «انحلال» را طی یک فرایند استخراج کند؟ انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک ابتکار خارق العاده، دارای نظم و هندسه و قواعد منحصر به فرد خود است. با این تلقی اگر بتوان قواعد مهندسی آن را شناخت، شاید بتوان فرمول انحلال و انهدام آن را نیز نوشت. این تلقی دشمنان ماتریالیست و مستکبر ماست که به مکاید شیطان اکبر اقتدا کرده اند؛ هرچند که منطق استوار حضرت حق جلّ و علا برتر از این مکرهاست. «ام یریدون کیداً. فالذین کفروا هم المکیدون. آیا می خواهند مکر بورزند؟ پس کافران خود در دایره مکر خداوند هستند» (طور/42).

دشمن در نقشه خود که البته به روزسانی شده اما شاکله آن قدیمی است می کوشد هر یک از اجزاء بنیان محکم انقلاب را به نحوی هدف بگیرد. افکار عمومی، نخبگان، قوای مختلف حاکمیتی، قانون اساسی و بالاتر از همه ولایت فقیه در معرض مهندسی عملیات تروریستی است. هدف اصلی، گرفتن انتقام از نظام ولایت و امامت است.

1- فرقه های فتنه گر و منحرف با وجود تنوع بسیارشان یک ویژگی مشترک دارند؛ کام جویی و بازی در قلمرو شبهه تا جایی که به نوعی از ولایت و امامت باطل می انجامد. زعمای هر یک از این فرقه ها چه در صدر اسلام و چه در تاریخ انقلاب ما چنان عمل کرده اند که گویی خود امام و مقتدا هستند. این کالبدشکافی ژرف در باره منحرفان فتنه گر، از امیر مؤمنان علیه السلام است که فرمود «یعملون فی الشّبهات و یسیرون فی الشهوات. در موقعیت شبهه عمل می کنند و در شهوت ها سیر می کنند. معروف، هر آن چیزی است که می پسندند و منکر نزد آنان هر آنچه ناخوش می دارند. در معضلات به خود پناه می برند و در گشودن امور مهم به رای و نظر خود برمی گردند. کأنّ کلّ امرء منهم امام نفسه. گویا هر کدام از آنها امام خویش است» (خطبه 88 نهج البلاغه). شخص یا حلقه بریده از امام حق، بی امام نمی ماند. حتما امام و مقتدای جدید پیدا می کند. حضرت فرمود «گویا» هر یک از آنها امام خویش است. معاویه در نامه فریبکارانه اش به زبیر، او را امیرالمومنین خطاب کرد و مدعی بیعت با وی شد اما در حقیقت خود معاویه بود که به نیابت از شیطان، اردوگاه سرکشان جمل را مدیریت و امامت می کرد.

2- در تاریخ انقلاب اسلامی بارها چهره هایی به جبهه ضد انقلاب لغزیدند و در مقام لیدری بخشی از معارضین قرار گرفتند که با ولایت و رهبری زاویه پیدا کرده بودند. آنها نوعا اشخاصی بودند که به اعتبار جاه طلبی و خودشگفتی، معروف و منکرها را جا به جا می کردند و علی الاطلاق در کانون توجه دشمن واقع می شدند. مهم این بود که آنها بتوانند جامعه را مانند صدر اسلام دچار اولیای مختلف و انشقاق و اختلاف کنند. آیا این طیف در واقع امر نیز کارگردان بودند یا خود مدیریت می شوند. در آسیب شناسی مولای متقیان(ع)، متکبران و صاحبان تعصبات باطل- آنها که «گویا امام خودند»- در واقع پیرو ولایت و زعامت چهره پنهان دیگری هستند. «فعدوّالله امام المتعصّبین و سلف المستکبرین. پس دشمن خدا(شیطان) امام متعصبان (تعصب باطل) و پیشاهنگ مستکبران است».

امام در همین خطبه قاصعه (192 نهج البلاغه) نسخه واکسیناسیون در قبال درد بی درمان این جماعت را می پیچد و می فرماید «آگاه باشید و بر حذر بمانید از پیروی بزرگانتان، آنها که به خاطر حسب و نسب خویش تکبر ورزیدند و برتری جستند.... همانا آنها قاعده های بنیاد عصبیت و ستون های فتنه و شمشیرهای انتساب به جاهلیت هستند. پس تقوا پیشه کنید... و اطاعت نکنید مدعیانی را که با صفای باطن خود، تیرگی های آنان را آشامیدید و سلامتی خود را با بیماری آنان آمیختید و باطل آنان را در حق خود وارد ساختید... همراهی کنید هر کاری را که امت های پیشین را ملازم عزت کرد و دشمنان را از آنان دور ساخت و آن کارها، دوری از تفرقه و التزام به الفت و پافشاری بر آن و توصیه یکدیگر به این الفت و اتحاد است». یکی از ارکان مهندسی ارتجاع در برابر انقلاب، یافتن افراد و حلقه هایی است که ترمز آنها در قبال امور شبهه آمیز عمل نمی کند و ورود به این محدوده را مباح می شمرند تا آنجا که مشرب اباحی پیشه می کنند. آنها اجتهاد مقابل نص می کنند، چون اغیار بر آنها حاکمند.

3- هدف کلی دشمن در فتنه های 78، 88 و فتنه پس از آن یکی بیشتر نیست اما به اقتضای شرایط، چگونگی این فتنه انگیزی تفاوت می کند. دشمن در دوره موسوم به اصلاحات در پی جا انداختن حاکمیت دوگانه و سپس القای بن بست در نظام و قانون اساسی بود. نظریه پردازان کودتای مخملین بر آن بودند که از مدعای اصلاح طلبی معطوف به حاکمیت دوگانه می توان لوازم یک حرکت ساختارشکنانه را فراهم کرد. پس از شکست آن سناریو، به مدت یک دهه مقدمه چینی شد تا با استفاده از فرصت انتخابات، رخنه در حاکمیت را بازسازی کنند و اگر نشد، به بهانه اعتراض به تقلب و تن ندادن به مکانیزم های حقوقی حل ابهام، بن بست تازه ای را پیش روی حاکمیت قرار دهند. این بار هم قانون اساسی و عمود قائم آن- ولایت فقیه- آماج اصلی شبیخون بود. اما به شهادت واقعیت، ملت بصیر ما فتنه گران گردن کلفت و لجوج و متکبر را همراهی نکرد تا برای همیشه عبرت تاریخ شوند. آن فتنه بزرگ نوعی مهندسی فریبکارانه علیه امام و انقلاب به اسم امام و انقلاب بود حال آن که رسم فتنه گران دقیقا در تناقض با خط امام و آرمان های انقلاب قرار داشت.

خانه های جدول دشمن علیه انقلاب اسلامی سر جای خود باقی است اگرچه دستیاران تازه ای برای پر کردن این جدول رصد کرده است. اگر رمز اصلی این جدول، القای بن بست در نظام و قانون اساسی و تداعی بحران ناکارآمدی است، منحرفان دیر رسیده به منحرفان قدیمی تر مدد می رسانند تا حروف رمز آن به تدریج استخراج شود! «منحرف»، هر حلقه ای است که به قانون اساسی- ولو با شعار قانونگرایی- تمکین نمی کند و برای تشخیص خود در برابر هدایت کلی ولی امر «اصالت» قائل است. نیت، فرقی در ماهیت خیانت آمیز چنین روندهایی نمی کند. اگر کسی چاقو را در سینه انسان دیگری فرو برد، اثر این عمل جراحت و قتل است، صرف نظر از این که نیت ضارب چه باشد. مگر باید برای همه خائنان امروز یا صدر اسلام حتما سند و کد رمز جاسوسی پیدا کرد- هر چند بعضی ها قطعاً جاسوس و اجیر شده اند- تا بعداً بتوان ثابت کرد که مثلا اقدام سران جمل یا حرکت ابوموسی اشعری در صفین و یا رویکرد برخی رجال با سابقه در فتنه سال 88 یا پس از آن خیانت بوده است؟! ذات ایجاد تعارض و صف بندی درون جبهه حاکمیت دینی- و مجال آفرینی برای بدخواهان و کمین کردگان فرصت طلب- خیانت بزرگی است چون به تصریح قرآن حکیم فتنه از قتل شدیدتر و بزرگتر است. ویژگی فتنه گری هر گفتار و رفتاری است که میان حق و باطل خلط کند و یکی را به دیگری بیالاید چندان که به اعتبار غبارآلود شدن فضا و مشتبه شدن امور، مردم باطل را به جای حق بگیرند یا زبان اهل باطل به روی اصحاب باطل دراز شود.

4- سید نورالدین عافی راوی جانباز کتاب «نورالدین پسر ایران» روایت می کند که در برخی عملیات روزگار دفاع مقدس چگونه رزمندگان یک گروه خودی، خط را گم کرده و به اشتباه به سوی گروه خودی دیگر شلیک کرده اند شهید گرفته اند. البته میدان جنگ نظامی و شب عملیات اقتضائات خاص خود را دارد اما میدان سیاست نیز به دور از این اشتباهات نیست، مخصوصا اگر گروه های خودی با عملیات روانی و مقدمه چینی عناصر نفوذی، سر اسلحه خود را از جبهه دشمن برگردانند و به سوی جبهه خودی آتش بگشایند. این کم هزینه ترین و مطلوب ترین گزینه برای دشمن است و البته آدم های غافل، مستعدترین نیروها برای این مدل سربازگیری هستند. به راستی از دوئل نابخردانه روز یکشنبه گذشته چه کسانی جز جبهه استکبار و فتنه گران خائن داخلی سود جستند؟ آیا هر دو طرف این دوئل، نهی چند باره چند ماه اخیر رهبر فرزانه انقلاب را نشنیده بودند که کم یا زیاد در اتفاق دشمن شاد کن اخیر نقش آفرینی کردند؟ اگر کسانی در این ماجرا قصور ورزیدند، دیگرانی حتما مقصر و جماعتی قطعا- از دو سو- کارگردان خائن این صحنه شلیک به هم بوده اند تا برای دعاوی فتنه گران مستظهر به حمایت آمریکا و اسرائیل و انگلیس سند جور شود! وگرنه مقتدای انقلاب به عنوان یک حجت شرعی و عقلی طرفین را برحذر داشته بودند از این که اختلافات را به میان مردم بکشانند و احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف تحریک کنند.
آیا در ایام الله دهه مبارک فجر و جشن بزرگ پیروزی انقلاب، جفایی تلخ تر از این ماجرا می شد در حق امام و امت کرد؟ با فرض این که جماعتی- در هر دو طرف- تعمدا برای خیانت زمینه سازی کرده بودند چرا آنها که به نظام وفادارند، در این دام پا نهادند و سناریو را کامل کردند؟ از خائن متعمد توقعی نیست اما گروهی که غفلت کردند سزاوار است هر گونه که صلاح می دانند عذر تقصیر نزد امام و امت ببرند و به قدر وسع جبران کنند.

5- از بهره مندی نصرت الهی تا بی یاوری، یک «نقض پیمان» فاصله است. «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم» وعده تخلف ناپذیر خداوند است اما این حقیقت نیز قانون الهی است که «فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیه». بی وفایی و نقض میثاق، باعث لعنت پروردگار و محرومیت از رحمت الهی می شود. «و من یلعن الله فلن تجد له نصیرا. و هر کس را خداوند لعنت کند پس هرگز یاوری برای او نخواهی یافت» (نساء/53).

یافتن نقاط ضعف روحی شخصیت ها و دمیدن در آن به واسطه افراد متملق به ظاهر همسو، به موازات کاهش آستانه تحمل این عده و ربودن زمام صبر و تقوا از آنان، کانونی ترین شیوه عملیات اطلاعاتی دشمن برای مهندسی معکوس علیه انقلاب و تکثیر ویروس ارتجاع در میان مرزبانان سیاست و مدیریت است. باید از زبان حضرت سیدالساجدین(ع) برای این مرزداران دعا کنیم و البته به لوازم این دعا ملتزم باشیم که «خدایا یاد دنیای خدعه گر فریبکار را به هنگام مواجهه با دشمن از ذهن آنان ببر». راه مصونیت ما از تله و شبیخون و قتل عام دشمن، چشم دوختن به انگشت اشاره فرماندهی است؛ آن مرکز ثقل اتحاد و اقتدار که روح خدا خمینی(ره) درباره اش فرمود «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد». اگر به تعبیر مولای متقیان اثر نعمت های الهی باید در ما دیده شود، اثر نعمت بزرگ انقلاب در چهره ما، بازگشت پیوسته ما به این قرارگاه دل های دوستان خداست. برخی سرشکستگی ها و شماتت انگیزی ها، زیبنده سیمای ما نیست.

*جمهوری اسلامی

روزنامه جمهوری اسلامی درسرمقاله خود با عنوان «بحران سیاسی مصر و نقش سلفی‌ها» آورده است:التهاب و ناآرامی‌های مربوط به اختلاف درباره قانون اساسی همچنان در مصر ادامه دارد. بعد از برگزاری همه‌پرسی قانون اساسی، که موجی از خشونت‌ها و اعتراض‌ها را به همراه داشت جامعه مصر یک دوره کوتاه نسبتاً آرام را پشت سر گذاشت ولی با فرارسیدن سالروز آغاز انقلاب، این کشور بار دیگر صحنه درگیری‌ها و ناآرامی‌های گسترده و خشونت‌بار شد تا آنجا که این حوادث تاکنون نزدیک به 60کشته به همراه داشته است.

گروه‌های مطرح سیاسی مصر جمعه گذشته بیانیه‌ای مشترک صادر کردند که در آن به "دوری از خشونت" متعهد شدند ولی این اقدام نیز نتوانسته است ناآرامی‌ها را ریشه‌کن نماید.
دور جدید التهابات سیاسی مصر که با تظاهرات گروه‌های مخالف به مناسبت سالگرد شروع انقلاب آغاز شده بود با اعلام حکم دادگاه شهر "پورت سعید" درباره مقصران حادثه مرگبار سال گذشته در یک استادیوم ورزشی به اوج رسید. دادگاه برای 21 نفر از متهمان حادثه مذکور حکم اعدام صادر کرد. در حادثه سال گذشته ورزشگاه پورت سعید 76نفر کشته شدند.

اعتراض‌ها به این حکم، تنها در شهر پورت سعید 30 کشته در پی داشت در شهرهای سوئز، اسکندریه و قاهره نیز تظاهرات خشونت‌بار برگزار شد که در این شهرها نیز نزدیک به 30 نفر کشته شدند. گرچه بخشی از حوادث جاری مصر را می‌توان به عنوان رخدادهای قابل انتظار در دوره گذار جامعه مصر از دیکتاتوری رژیم مبارک به یک نظام جدید دانست ولی حقایقی نیز وجود دارند که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت.

در ناآرامی‌های چندماه گذشته، عوامل رژیم سابق و عناصر ضدانقلاب حضور فعالی داشته‌اند که این تحرک شکل روزافزونی پیدا کرده است. طی روزهای گذشته، تصویر مبارک، رئیس رژیم سابق آزادانه و به وفور در دست طرفداران وی مشاهده می‌شد که حاکی از بازگشت به صحنه و گستاخ شدن عناصر رژیم گذشته می‌باشد.

تحولات جاری، جامعه مصر را در شرایط حساسی قرار داده است بگونه‌ای که هر لحظه احتمال وقوع حادثه‌ای غیرمنتظره می‌رود. وخامت اوضاع باعث شد که مرسی رئیس‌جمهور مصر هفته گذشته، در سه استان این کشور به مدت یک ماه حالت فوق‌العاده اعلام کند و رئیس ستاد ارتش مصر نیز هشدار داد ادامه روند فعلی می‌تواند به فروپاشی کشور منجر شود.

مخالفان و منتقدان دولت فعلی مصر، به ویژه شخص محمد مرسی رئیس‌جمهور این کشور، که طیفی از لیبرال‌ها، چپ‌گراها، قشر دانشگاهی و تحصیل کرده و حامیان و وابستگان رژیم سابق را در بر می‌گیرد، سیاست‌های مرسی و اخوان‌المسلمین را عامل بحران می‌دانند.
گرچه این ادعا می‌تواند درست هم باشد ولی ریشه مشکلات موجود را باید در مسائل دیگری دانست. مرسی و اخوان‌المسلمین در طول چند ماهی که بر سر قدرت بوده‌اند سیاستها و رفتارهایی داشتند که بر ناامیدی انقلابیون افزوده و جامعه را دچار سرخوردگی کرده است.
شناسایی رژیم صهیونیستی و حفظ رابطه با آن، تاکید بر متعهد ماندن به پیمان ننگین کمپ دیوید، اعطای جایزه و پاداش به بازماندگان انورسادات معدوم و تقدیر از خدمات وی! و همچنین تلاش برای انحصار قدرت، از جمله رفتارهایی بوده است که از اعتبار اخوانی‌ها را به عنوان میراث‌داران انقلاب مصر کاسته است.

در کنار این مسائل، همراهی اخوانی‌ها با سلفی‌ها که در دولت ائتلافی این کشور حضور بسیار فعال ولی پنهانی دارند، نباید نادیده گرفته شود. اگر گفته شود حضور سلفی‌ها در هیات حاکمه مصر عامل مهمی در بروز و تداوم ناآرامی‌ها، نارضایتی‌ها و خشم جامعه مصر می‌باشد سخن گزافی نیست.

مردم مصر، به ویژه قشر آگاه و شهرنشین از افزایش نفوذ سلفی‌ها در حکومت مصر خشمگین هستند. سلفی‌ها که البته از طرف کشورهای ثروتمند عرب به خصوص عربستان و قطر پشتیبانی مالی و سیاسی می‌شوند برای تصاحب کامل قدرت خیز برداشته‌اند. با توجه به فقر جامعه مصر می‌توان به نقش این حمایت‌های مالی برای تقویت پایگاه داخلی گروه‌های سلفی پی برد.
سلفی‌ها اکنون مراکز انتشاراتی خود را در مصر بسیار فعال کرده‌اند و شاید این موضوع عجیب باشد که کتاب‌های مراکز نشر سلفی‌ها بیشترین تیراژ را در مصر دارد. بخشی از این کتاب‌ها به صورت رایگان و مابقی با قیمت بسیار ارزان در اختیار مردم قرار می‌گیرند.

با توجه به تاریخچه و سابقه فرصت‌طلبی سلفی‌ها، این گروه می‌کوشد اهداف و ایده‌های خود را مخفی کند تا نفوذ خود را گسترش دهد. یکی از سیاست‌های این گروه، نزدیکی به ارتش مصر بوده است. عماد عبدالغفور، از رهبران حزب "النور"، بزرگترین حزب سلفی مصر در اظهارنظری عجیب و سئوال برانگیز اعلام کرده است که جریان سلفی در مصر، حکومت دینی را انکار می‌کند و به پیمان‌های سیاسی مصر در صحنه بین‌المللی، از جمله پیمان کمپ‌دیوید، احترام می‌گذارد.
این موضع‌گیری موجب شد حتی سران رژیم صهیونیستی به تمجید از سلفی‌ها بپردازند. این رویکرد سلفی‌ها، آشکارا تلاش آنها را برای جلب حمایت ارتش از یکسو و جلب نظر قدرت‌های غربی، از سوی دیگر نشان می‌دهد. هم اکنون سلفی‌ها تحت نام 6 گروه سیاسی در مصر فعال هستند که در دولت این کشور نیز نفوذ قابل ملاحظه‌ای دارند. این 6 گروه عبارتند از حزب النور، حزب فضیلت، حزب اصالت، حزب مصر البناء، حزب اصلاح و حزب نهضت که اصلی‌ترین آنها حزب النور می‌باشد.

سلفی‌ها ارتباط گسترده و پنهانی نیز با آمریکا دارند. روزنامه نیویورک تایمز چندی قبل افشا کرد که سیاستمداران سلفی به بازدیدکنندگان عادی سفارت آمریکا در قاهره تبدیل شده‌اند! این روزنامه، رفتار سلفی‌ها را دوگانه و عجیب توصیف می‌کند و می‌افزاید آنها در حالی که در ظاهر شعار ضدآمریکائی سرمی‌دهند ولی پنهانی با سیاستمداران آمریکایی دیدار و رایزنی می‌کنند.
بسیاری بر این نظرند که رویای سلفی‌ها، ایجاد حکومتی مشابه سعودی در مصر است. سلفی‌ها که در مبارزات دو سال قبل مردم مصر و پیروزی انقلاب نقشی بسیار کمرنگ داشتند اکنون به یک بازیگردان فعال در صحنه سیاسی مصر تبدیل شده‌اند. این تحرکات، خیز سلفی‌ها برای چنگ انداختن به قدرت در آینده مصر را کاملا تأیید می‌کند، آینده‌ای که اگر تحت نفوذ سلفی‌ها باشد، کشور مصر را از جایگاه فاخری که همواره داشت به لبه پرتگاه خواهد برد.

*رسالت

روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان «منت کشی سیاسی به سبک آمریکایی‌ها» به قلم «محمد کاظم انبارلویی»آورده است:آمریکایی‌ها از آغاز قطع رابطه دیپلماتیک با تهران بارها برقراری ارتباط و آغاز گفتگو با مقامات ایرانی را مطرح کرده‌اند. اوج این منت‌کشی سیاسی در قضایای مک فارلین رخ داد که با تدابیر امام (ره) بیش از یک سال ارکان دیپلماسی داخلی و خارجی آمریکا را به لرزه درآورد و خود منشاء محاکماتی شد که در حقیقت به صورت نوعی محاکمه دیپلماسی خارجی واشنگتن درآمد.

اخیرا خانم کلینتون وزیر خارجه کناره رفته آمریکا در سرودن غزل خداحافظی چند نکته را به جانشین خود و دستگاه دیپلماسی آ‌مریکا به عنوان رهنمود یادآور شده است.
1- مذاکره با ایران را جدی بگیرید.
2- معامله بزرگ با ایران را پیشنهاد دهید.
3- آمریکا بپذیرد ‌ایران یک قدرت منطقه‌ای است.

اینها توصیه‌های خوب و معقولی است. معلوم نیست چرا مقامات آمریکایی وقتی پست خود را ترک می‌کنند عقلانیت سیاسی آنها به کار می‌افتد.
او توصیه کرده مذاکره با ایران را جدی بگیرید. یکی نیست به او بگوید تو خودت در ایامی که وزیر خارجه بودی چرا جدی نگرفتی و در این ایام عقلانیت سیاسی در اداره دیپلماسی بزرگترین قدرت جهانی را به شوخی گرفته‌ای؟!

او می‌گوید معامله بزرگ با ایران را پیشنهاد دهید. منظورش از معامله بزرگ این است که غنی‌سازی 5 درصد را به رسمیت بشناسند و برای مصارف پزشکی تا 20 درصد هم آن را ارتقاء بدهند!

خوب اگر واقعا رئیس دیپلماسی خارجی سابق آمریکا اعتراف دارد ایران می‌تواندمجاز باشد 5 تا 20 درصد حق غنی‌سازی اورانیوم داشته باشد، فردا مردم جهان از این پیرزن نمی‌پرسند شما چند قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل صادر کردید و در همه قطعنامه‌ها آوردید ایران حق غنی‌سازی اورانیوم را ندارد؟! براساس این عدم حقانیت 10 سال است پدال گاز تهدید و تحریم را مرتب فشار می‌دهید و کاری به ترمز حقوق بشر هم ندارید و در این مدت یک ملت مظلوم را با ماشین جنگ نرم و سخت به زیر گرفته‌اید؟!

نکته سومی که خانم کلینتون به آن اشاره کرده موضوع قدرت منطقه‌ای ایران است. او گفته آمریکا باید این قدرت را به رسمیت بشناسد. پاسخ روشن است: پذیرش یا عدم پذیرش قدرت منطقه‌ای ایران چیزی را در صورت مسئله تعریف قدرت در منطقه و جهان تغییر نمی‌دهد.
آمریکایی‌ها 30 سال است قدرت ایران را به رسمیت نشناخته‌اند. این قدرت روز به روز قوی‌تر و نیرومندتر شده است. الان زیر گوش آمریکایی‌ها در آمریکای لاتین جمهوری اسلامی ایران حضور دارد و در منطقه هم در همسایگی رژیم صهیونیستی زندگی می‌کند و در این همسایگی سه سیلی محکم در نبرد 33 روزه حزب‌الله و نبرد 22 روزه و نبرد 8 روزه حماس به رژیم صهیونیستی زده است. اگر این قدرت به رسمیت شناخته نشود آنها منتظر سیلی چهارم باید باشند.
از جمله صداهایی که از واشنگتن در خصوص رابطه و مذاکره اخیرا شنیده شده است، اظهارات جوبایدن معاون رئیس‌جمهور آمریکاست. او گفته است: آمریکا آماده مذاکره با ایران است. ظاهرا او این جمله را در این روزها سه بار تکرار کرده که یادش نرود چه گفته است. او تاکید کرده آمریکایی‌ها
حسن نیت دارند.خوب ما جوابی که به آن پیرزن دادیم باید به این پیرمرد هم بدهیم و باید بگوییم آقای جو!

اینکه هر روز چنگ و دندان نشان می‌دهید و به ملت ایران فشار می‌آورید حتی اقلام دارویی را هم جزء لیست تحریم‌ها قرار داده‌اید این نشانه حسن نیت شما برای گفتگو است؟

اینکه تحریم‌های بانکی را به صورت یک بازی "تام و جری" در آورده‌اید و مسئولان کشور باید هر روز راهی برای دور زدن تحریم‌های بانکی پیدا کنند، یک علامت برای حسن نیت شما برای گفتگو است؟ اینکه می‌خواهید جلوی پیشرفت ایران را بگیرید و هر روز یک مانع ایجاد می‌کنید نشانه علاقه‌مندی شما به آغاز گفتگوهاست؟

اینکه با پیاده نظام و سواره نظام سرویس‌های امنیتی موساد، ام آی 6 و سیا فتنه‌انگیزی می‌کنید به قول خودتان شکاف دولت و ملت را می‌خواهید فعال نگه دارید، این حسن نیت شما در برقراری ارتباط و مذاکره با تهران است؟

اینکه هر روز اخلال در روابط ایران با کشورهای جهان بویژه همسایگان پدید می‌آورید نشانه اشتیاق شما برای گفتگو و ایجاد رابطه است؟ واقعا دولت و ملت ایران چنین زبانی را نمی‌فهمد!
اگر شما با این زبان با ملت‌ها و دولت‌ها و حتی شرکای خودتان در اروپا، چین و روسیه صحبت می‌کنید و بر این اساس رابطه دارید، برای ما بیگانه است. باید یک مترجم قوی برای ترجمه حرف‌هایتان پیدا کنید.

ملت ما اکنون خود را آماده می‌کند تا با حضور در راهپیمایی عظیم 22 بهمن پاسخ این تهدیدها را بدهد.
پاسخ ملت ما با تداوم خصومت‌ورزی آمریکا متکی به اقتدار ملی است. ملت در 22 بهمن نشان می‌دهد که همه در برابر این تهدیدها یکصدا هستند.
صدای آمریکا و صدای بی بی سی باید صدای ملت ایران را در روز 22 بهمن به تمامی جهان مخابره کنند.

این صدا روشن ، شفاف و قابل شنیدن است.
"نه" به سیاست‌های تجاوزکارانه آمریکا
"نه" به نیرنگ‌های جنگ نرم آمریکا
اعلام آمادگی در برابر جنگ سخت
در سه کلمه خلاصه می‌شود:
مرگ بر آمریکا
مرگ بر انگلیس
و مرگ بر رژیم صهیونیستی

این پاسخ روشن ما به آقای جوبایدن و حسن نیت او برای برقراری ارتباط و مذاکره با تهران است! این پاسخ ملت ما به منت‌کشی‌های سیاسی آمریکایی‌ها به منظور برقراری ارتباط و آغاز مذاکرات است.

*خراسان

روزنامه خراسان درسرمقاله خود با عنوان «ضرورت تازه گردانی ارزش های انقلاب» به قلم «مهدی یاراحمدی خراسانی»آورده است:سی و چهارسال پیش در همین روزها، دگرگونی عظیمی تحت عنوان انقلاب اسلامی در کشور به وقوع پیوست. حرکتی که در اثر نارضایتی از رژیم پهلوی برپا شد و مردمی که سالها آزرده از بی لیاقتی سلطنت قاجاریه بودند دیگر بی کفایتی رژیم پهلوی را تاب نیاوردند. اسلام گریزی به اضافه عواملی نظیر سرسپردگی، بی اخلاقی و بی عدالتی مهمترین دلایلی بود که خون ملت را به جوش آورد تاجایی که آنهارا به فکر تغییراتی بنیادین در حکومت کشور انداخت تا ارزش های ملی و اسلامی خود را احیا نمایند و این گونه شدکه انقلاب پابرهنگان و مستضعفین به کمک سه عامل مهم عنایت خداوند، رهبری امام خمینی(ره) و مجاهدت مردم در 22بهمن 57 با هزینه خون جوانان وطن به پیروزی رسید. به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اساسی ترین تغییرات فرهنگی، تحول در نظام ارزشی جامعه بود. عده ای به غلط می پندارند در مرور زمان ارزش ها تغییر می کنند. از این رو برای همگامی با تغییرات تکنولوژیکی و محیطی باید برخی از ارزش ها رانادیده گرفت. ولی ارزش های انقلاب اسلامی که بر اساس مبانی نظری اسلام شکل گرفته و مبتنی برآموزه های وحیانی است در مرور زمان اصالت خود را از دست نمی دهند. از این رو ضرورت دارد برای حفظ انقلاب این ارزش ها به صورت متناوب و مستمر در رفتار وذهن مردم و خصوصاً مسئولان و متولیان امور تازه گردانی شود تا بفهمند انقلاب اسلامی با چه هزینه ای ایجاد شده و خود را همواره نسبت به ارزش های آن پایبند بدانند. برخی از مهمترین مواردی که باید در دایره ارزش های انقلاب اسلامی همواره مورد توجه قرار گیرند عبارتند از:

1- سبک زندگی: انقلاب اسلامی درپی تمایل مردم به اصلاح سبک زندگی به وجود آمد. زندگی که در آن ارزش های اسلامی نادیده گرفته می شد و خبری از رعایت حقوق افراد و مسائل اخلاقی نبود. براین اساس در حال حاضر نیز سبک زندگی ما نیاز به بازنگری و تغییرات جدی دارد تا به مکتب توحیدی واقعی نزدیکتر شود. در نظام اسلامی نباید اختلاس های چندمیلیاردی رخ دهد، زندگی ساده و بی تکلف نباید به ضد ارزش و ننگ تبدیل شود و ... لذا مردم و مسئولان باید در جهت حفظ حقوق متقابل یکدیگر و رعایت اخلاقیات در روابط اجتماعی تلاش کنند.

2- ارتباطات اجتماعی: در زمان انقلاب ارتباطات اجتماعی مردم صمیمانه تر بود. گذشت، فداکاری و وحدت بیشتر به چشم می آمد. مردمی که جان خود را بر کف گرفتند و بدون هیچ چشمداشتی در کنار هم برای رسیدن به هدفشان جنگیدند و هرکدام از آنها برای نجات دیگری جان خود را فدا می کرد. اما به نظر می رسد امروز با گذشت سه دهه از انقلاب در مناسبات اجتماعی بسیار تغییر کرده ایم! و نیازمند بازیابی آن رفتار هستیم.

3- امر به معروف و نهی از منکر: انقلاب اسلامی که ملهم از قیام حسینی است به این مقوله نیز به عنوان یکی از ارزشهای اصیل خود می نگرد. امر به معروف از آن جهت از اهمیت بالایی برخوردار است که یکی از قوی ترین ابزارهای فرهنگی برای حیات سالم جامعه می باشد. دلیل این اهمیت نیز افزایش احساس مسئولیت همگانی و دلسوزی همه افراد برای جامعه شان است و باعث می شود نسبت به آنچه در اطرافشان رخ می دهد بی تفاوت نباشند و در برابر ضد ارزش ها بایستند. اما متاسفانه در جامعه کنونی مردم ما تحمل شنیدن امر به معروف را کمتر دارند، از کنار یکدیگر می گذرند، اشتباهات هم را می بینند اما کسی جرات نمی کند به دیگری تذکر دهد زیرا از یک طرف نمی داند با چه رفتاری روبرو می شود و از طرف دیگر ترجیح می دهد کاری به کار دیگران نداشته باشد.

4- استقلال فرهنگی: استقلال فرهنگی ارزش دیگری بود که امام خمینی(ره) بر آن تاکید بسیاری داشتند. در زمان حکومت پهلوی غربی ها آن قدر نفوذ پیدا کرده بودند که نحوه پوشش را تعیین می کردند. استقلال فرهنگی امروز هم به عنوان یکی از مهمترین ارزش های انقلاب اسلامی باید احیا شود. به خصوص در عصر ارتباطات که ابزارهای مختلفی برای جنگ فرهنگی وجود دارد. متاسفانه هم اکنون زندگی بسیاری از ما تحت تاثیر فرهنگ بیگانه است. از نحوه پوشش و ظاهرمان گرفته تا طرز تفکراتمان!

5- ولایت پذیری: عمق ولایت پذیری را باید در زمان انقلاب ببینیم. در رفتار مردمی که امام را نمی دیدند اما تنها یک اعلامیه از ایشان جوششی در بین آنها به وجود می آورد که رژیم پهلوی را با وحشت روبرو می ساخت و درنهایت نیز همان روحیه ولایت پذیری منجر به پیروزی انقلاب با دستان خالی شد. اما امروز آن همه جلا در ولایت پذیری برخی مسئولان دیده نمی شود تا جایی که بارها شاهد بودیم که رهبر انقلاب دستوری می دهند و مسئولان آن را پشت گوش می اندازند. یعنی فراموش می کنند که هدف از انقلاب پیروی از ولایت فقیه بود. اگر مسئولان به خاطر اختلاف نظراتی که باهم دارند هرکدام بدون درنظر گرفتن مصالح کشور و توصیه های رهبری ساز خود را بزنند نمی توان از افزایش وحدت و همدلی صحبتی به میان آورد.

6- مسئولین نظام اسلامی؛ شیفتگان خدمت،نه تشنگان قدرت: اگر نگاه کوتاهی به زندگی دولتمردان آن زمان مانند شهیدان رجایی، باهنر، بهشتی و... بیندازیم متوجه سادگی زندگی آنان و در عین حال توجه زیادشان به خدمت رسانی به مردم می شویم. آنها در حقیقت نماد واقعی شیفتگان خدمت و بهترین الگو برای مسئولان کنونی جامعه محسوب می شوند. آنچه امروز اهمیت دارد و هدف انقلاب مردم نیز بود آسایش در زندگی و دریافت خدمات مناسب است. در زمان حکومت پهلوی مردم از نظر اقتصادی در شرایط مناسبی نبودند؛ اختلاف طبقاتی بین آنها بسیار زیاد بود به طوری که عده اندکی در رفاه مطلق زندگی می کردند و دیگران زیر خط فقر. بنابراین فشارهای اقتصادی یکی دیگر از منشاءهای انقلاب است.

7- خودکفایی و استقلال اقتصادی و سیاسی:در زمان سلطنت پهلوی با روند توسعه واردات و مصرف گرایی جرقه های بیکار شدن تولیدگران داخلی زده شد.گسترش تولید ملی و محرومیت زدایی گسترده از جمله اهداف و آرمان های انقلاب بود.در شرایط کنونی هم که کشورهای بیگانه به بهانه تحریم قصد دارند مقاصد خود را بر این کشور تحمیل کنند لازم است مسئولان با برنامه ریزی های صحیح و کارشناسانه زمینه حضور افراد متخصص و تولیدگران داخلی را در کشور فراهم کنند تا از این طریق علاوه بر کاهش فقر و بیکاری بتوانیم استقلال اقتصادی و سیاسی خود را به دست آوریم.

سخن پایانی اینکه اکنون سرنوشت همه مردم ایران با انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران گره خورده است و هر کس در هر مقام و منصبی که هست باید در حفظ و حراست آن کوشش کند. انقلاب اسلامی ایران حرف جدیدی برای جهان دارد و از مبانی نظری اسلام و نظریه مدیریتی ولایت فقیه برای اداره کشور بهره می برد. انقلابی که مسیر حرکتش را امام خمینی این گونه بیان نمود: «ما امروز مفتخریم که می خواهیم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم». حال نکته اساسی این است که مردم و مسئولین همواره باید رفتار و کردار وشیوه زندگی خود را براساس ارزش های اصیل انقلاب که همان مقاصد قرآن و عترت است طراوت و تازگی بخشند و به ارزشهایی که با خون جوانان خود به دست آورده اند وفادار باشند.

*تهران امروز

روزنامه تهران امروز درسرمقاله خود با عنوان «زمینه همگرایی بیشتر جهان اسلام» به قلم «جعفر قنادباشی سفیرسابق ایران درلیبی»آورده است:دوازدهمین نشست سران کشورهای اسلامی که در مصر برگزار می‌شود و هیات ایرانی هم در آن حضور دارد می‌تواند زمینه جدیدی را برای روابط بهتر بین کشورهای اسلامی فراهم کند. این نشست هم درجایگاه خود به عنوان نشستی با عضویت کشورهای اسلامی مهم تلقی می‌شود و هم در همگرایی کشورهای اسلامی اهمیت دارد. در حاشیه این نشست دیدارها و رایزنی‌هایی بین شخصیت‌های مختلف کشورهای اسلامی هم انجام می شود که خود می‌تواند در نزدیک شدن بیشتر جهان اسلام تاثیرگذار باشد. دیدار هیات ایرانی با شخصیت‌های فرهنگی، نخبگان و... می تواند یکی از این برنامه ها باشدکه درراستای اهداف جمهوری اسلامی ایران برای برقراری روابط فرهنگی با دیگر کشورهاست البته ایران برای برقراری ارتباط با کشورهای اسلامی سال‌هاست که تلاش می‌کند. لازم به ذکراست که ایران و مصر درجهت وحدت اسلامی رابطه مناسبی با هم برقرار کرده‌اند اما ایران درعرصه‌های سیاسی و اقتصادی گام مهمی برنداشته است و فقط مقدمات اولیه در این زمینه انجام شده است. دراین زمینه می‌توان به سفر علی‌اکبر صالحی، وزیر امورخارجه ایران به مصر و دیگر مقامات اشاره کرد که این دیدارها و مذاکرات باب روابط با مصر را گشوده است. باید گفت که مصر قابلیت‌های سیاسی، اجتماعی و ‌... زیادی دارد و جمهوری اسلامی ایران هم ظرفیت‌های بالفعلی دارد که می‌تواند برای تامین اهداف و تحقق منافع ملی دوکشور مفید باشد. مصر به عنوان یکی از بزرگ‌ترین کشورهای اسلامی محسوب می‌شود که رابطه با آن به نوعی همسویی با کشورهای اسلامی محسوب می‌شود. درضمن باتوجه به اینکه مصر موقعیتی استراتژیک دارد و همسایه فلسطین اشغالی است، همسویی دو کشور می‌تواند از نظر استراتژی و راهبردی مهم تلقی شود و مقدمه‌ای برای تغییر جغرافیای سیاسی و موازنه سیاسی به نفع دو کشور باشد. اگراز دریچه‌ای دیگر به روابط ایران و مصر نگاه کنیم دشمنی و خصومت‌هایی نیزازسوی دیگر کشورها علیه روابط این دوکشور اعمال می‌شود تا مانع از نزدیکی دوکشور شود. شایان ذکراست که درحال حاضر محمد مرسی و جریان اسلامی در شرایط دشواری قراردارند و اسلام‌هراسی، شیعه‌هراسی و بدبینی به ایران در میان مردم مصر ترویج می‌شود که بدبینی به مردم ایران با توجه به فضای مسموم رسانه‌های مرتجع عربی و کشورهای غربی ایجاد می‌شود. اما ایران باید به سمت مصر گام بردارد زیرا مصر دردوره گذار به سر می‌برد و درحال فاصله گرفتن از فضای دیکتاتوری است و درحال ورود به صف کشورها مترقی و دموکراتیک منطقه است. فعالیتی که ایران باید دراین زمینه انجام دهد این است که کمک کند تا مصر به سوی پیشرفت گام بردارد. درآخرمی توان گفت که دیدار سران مصر و ایران ضمن اینکه شورای همکاری‌های اسلامی را فعال‌ترمی‌کند و این شورا را به اهدافش نزدیک‌تر می‌کند می‌تواند بسترهای خوبی برای بهره‌برداری متقابل ظرفیت‌های ایران و مصر فراهم کند.

*حمایت

روزنامه حمایت درسرمقاله خود با عنوان «وحدت، اصل محوری»به قلم «علی تتماج»آورده است:نشست سران کشورهای عضو سازمان همکاری های اسلامی از دیروز در مصر آغاز شده است. سران کشورهای اسلامی در حالی گردهم آمده‌اند که جهان اسلام با مجموعه‌ای از تنش ها مواجه است. اصل اساسی وحدت میان امت اسلامی است که دشمنان اسلام تمام حربه‌ها را برای مقابله با آن به کار می‌گیرند. دامن زدن به مسئله شیعه و سنی، تقسیم جهان اسلام به افراطی و میانه رو، ایجاد فرق ساختگی برای ایجاد شکاف میان مسلمانان، هتاکی به مقدسات اسلامی و... تنها بخش‌های کوچکی از توطئه‌های دشمنان برای بحران سازی در جهان اسلام است که مقابله با آن از وظایف تک تک مسلمانان است. نکته مهم دیگر بحران‌های موجود در کشورهای اسلامی است. فتنه‌های دشمنان جهان اسلام چنان است که ممالک اسلامی از درون با تنش های بسیاری مواجه باشند تا مسلمانان را از توجه به تحولات جهانی بویژه لزوم وحدت در حمایت از مسلمانان در سراسرجهان دور سازند. ایجاد تقابل میان مردم و ایجاد درگیری‌های قومی و مذهبی، استفاده از حاکمان دست نشانده برای سرکوب مردم، ایجاد تقابل میان کشورهای اسلامی و... از جمله این تحرکات است. نتیجه مشهود این فرآیند را در بی توجهی جهان اسلام به مسئله فلسطین می‌توان مشاهده کرد که نتایج منفی آن تمام جهان اسلام را فرا گرفته است. محور دیگر تنش های جهان اسلام معطوف به وضعیت مسلمانان در سایر کشورها ست. این مسئله در چند محور قابل توجه است. نخست، تحرکات دشمنان جهان اسلام برای کشتار مسلمانان در اقصی نقاط جهان که نمود آن را در میانمار و کشورهای آفریقایی می‌توان مشاهده کرد. بخشی از اشغالگری غرب در آفریقا در چارچوب سرکوب اسلام در این قاره است. دوم ،اسلام ستیزی گسترده در اروپا و آمریکاست که هر روز با بهانه‌های مختلف صورت می‌گیرد. فضای منفی علیه اسلام در این کشورها چنان است که نهادهای حقوق بشری بارها درباره نادیده گرفتن شدن حقوق مسلمان در این کشورها هشدار داده‌اند.با توجه به این اوضاع می‌توان گفت جهان اسلام با جمعیتی برابر با 5/1 میلیارد نفر در موقعیتی نامطلوب به سر می‌برد که استمرار آن هیچ دستاوردی برای هیچ کدام از کشورهای اسلامی به همراه نخواهد داشت. دشمنان به دنبال آنند تا جهان اسلام را از صحنه حذف و یا آن را از معادلات جهانی دور کنند. با توجه به این وضعیت باید، توجه به اصل وحدت و رویکرد به حل تنش های کشورهای اسلامی و مسلمانان در سراسر جهان از مهمترین وظایف نشست قاهره باشد.اصلی که برای تحقق آن یک نکته اساسی مطرح است و آن وحدت کشورهای اسلامی در تقریب مذاهب اسلامی است که خنثی کننده فتنه های طراحی شده دشمنان جهان اسلام است. محور اولیه این مهم می‌تواند توجه سراسری به مسئله فلسطین باشد زیرا اولین دشمن امت اسلامی، صهیونیسم می‌باشد که بخش اصلی کارکرد خود را به نابود سازی فلسطین به عنوان قلب جهان اسلام اختصاص داده است.

*آفرینش

روزنامه آفرینش درسرمقاله خود با عنوان «بیماران سرطانی و مشکلات درمان» به قلم «حمیدرضا عسگری»آورده است:متاسفانه "روز جهانی سرطان(4 فوریه) " در لابه لای مسائل و حواشی سیاسی از توجه خاص اغلب رسانه ها جا ماند و آنطور که باید و شاید به این بیماری و مبتلایان آن پرداخته نشد. سرطان بیماری خاصی است که زندگی انسان را تهدید می‌کند و می‌تواند هر کسی را در هر سنی، تحت تاثیر قرار دهد. همچنین، سرطان می‌تواند علت فشار فوق‌العاده و چالش‌های عاطفی و مالی، برای بیماران و مراقبین آن‌ها باشد.

تا به حال حدود 200 نوع سرطان تشخیص داده شده که هر کدام به نوعی تاثیرهای مخربی بر بدن انسان می گذارند. برخی از این سرطان ها بسیار خطرناک هستند و می توانند منجر به مرگ شوند.کنسرسیوم جهانی کنترل سرطان (UICC)، که از مراکز سیاست گذاری و اطلاع رسانی در زمینه مبارزه با سرطان، به حساب می آید. بیش از 460 سازمان و موسسه که در 120 کشور دنیا مستقر هستند، برای پیاده سازی برنامه های UICC با این مرکز همکاری دارند که اکثر آنها مراکز مردمی هستند.

درایران نیز سرطان به عنوان سومین عامل مرگ ومیرشناخته شده است. سرطانهای سینه، معده، روده بزرگ و رکتوم، مثانه، مری، پروستات، سرطانهای ریه و سرطانهای خون و دستگاه لنفاوی از شایع ترین سرطانها در کشور می باشد. تعداد موارد بیماران سرطانی گزارش شده در کشور در یک دوره 20 ساله از 1365 تا 1384 در یک گزارش مستند علمی تقریبا 3 برابر شده است. به طوری که در سال 1365 هزار و 400 مورد بیمار سرطانی قطعی در کشور گزارش شد که این رقم در سال 1385 به 56 هزار نفر رسید. ضمن اینکه براساس آمارها سالانه 80 هزار مورد جدید سرطان در کشور گزارش می شود.

آنچه واضح است اینکه در طی دوران درمان و استفاده از روش های مختلف شیمی درمانی، فرد بیمار قادر به انجام کارهای عادی خود نبوده و همچنین متحمل هزینه های گوناگونی خواهد شد. چالش های عاطفی که به لحاظ نوع بیماری بر فرد مبتلا و بستگان وی بروز می کند، تاحد زیادی موجب نا امیدی این افراد می گردد. اما باید اشاره داشت که امروز براساس گزارش های موثق سازمان جهانی سرطان نزدیک به 50 درصد از سرطان ها قابل درمان و یا پیشگیری هستند. لذا ضعف روحی و عاطفی از جمله عوامل کندی و بی نتیجه ماندن دوره های درامانی می گردد.

اما این دوره درمانی درکشورما به سبب نوع نگاه غلط به بیماران سرطانی و ناامیدی از درمان آنها، بسیار کوتاه بوده و فرد بیمار نسبت به درمان خود امیدچندانی ندارد. این امر مستلزم نوع آموزش های عمومی است تا براساس آن ابتدا افراد نسبت به پیشگیری و معاینه پزشکی تشخیص سرطان بی تفاوت نباشند و آن را دور از ذهن ندانند، ودر مرحله بعدی نسبت به درمان خود ناامید نباشند.

مورد بعدی هزینه های بالای درمان سرطان درکشور ما می باشد. با توجه به قیمت بالای دوره شیمی درمانی و داروهای مورد استفاده، اکثر خانواده ها قادر به تامین هزینه های درمان بیمارخود نیستند. در اکثر کشورهای جهان سازمان های حمایتی همچون بیمه های درمانی برای بیماران خاص، انجیوهای مردمی و حمایت کننده از سرطان و حمایت های ویژه دولت ها برای ارائه تسهیلات به این بیماران درنظر گرفته می شود.

اما به رغم اقدامات فراوان دراین زمینه هنوز نقش بیمه ها و نهادهای حمایتی به هیچ وجه متناسب با تعداد و هزینه های درمانی بیماران سرطانی نیست. خصوصاً در یک سال گذشته با توجه به تحریم های دارویی و افزایش قیمت ارز، هزینه ها و داروهای درمانی مورد نیاز بیماران سرطانی قیمت های میلیونی پیدا کرده اند!.

بسیارند بیماران سرطانی که مجبورند در ماه چندین مرتبه از آمپول ها و داروهای شیمیایی ساخت خارج برای زنده ماندن وپیشگیری از گسترش سرطانشان استفاده کنند. این درحالی است که این قلم داروها هرکدام چند میلیون تومان قیمت پیدا کرده اند. آیا خانواده ای که از قشر ضعیف یا متوسط جامعه است می تواند هزینه های درمان بیمارش را تامین کند و یا باید منتظر مرگ تدریجی وی باشد. اهمیت به وضع بیماران سرطانی ضرورتی است که درصورت بی توجهی به این امر امنیت جانی این افراد به خطر می افتد. امیدواریم دراین اوضاع و احوال اقتصادی این بیماران با حمایت های نهادهای بیمه ای و حمایتی، امیدشان را به ادامه زندگی از دست ندهند.

*ابتکار

روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان «سر نوشت همراهان وسرانجام همکاران؟!» به قلم «محمدعلی وکیلی»آورده است: قطار احمدی نژاد دو نوع مسافر دارد گروهی که البته تعدادشان زیاد هم نیست،نقش یاران و نزدیکان فکری آقای رئیس جمهور را ایفا می‌کنند وگروه بیشتری که همکار اجرایی می‌باشند.گروه یاران خود دارای مراتب تشکیکی و از نظر میزان نزدیکی دارای مراتب متفاوت می‌باشند.در مشخصه یاران شریک اند ولی برخی از یاران نقش خواص و حلقه را ایفا می‌کنند.این گروهها هر کدام در مقطعی از حیات سیاسی و مدیریتی محمود احمدی نژاد به ایشان ملحق شده اند.حلقه ارومیه با محوریت صادق محصولی،ثمره هاشمی،پرویز فتاح،محمد علی آبادی ومشایی شکل گرفت.اعضای این حلقه بعد‌ها با تغییر مناصب محمود احمدی نژاد در قالب تیم استانداری اردبیل و شهرداری تهران همچون پروانه به دور شمع وجود ایشان نقش آفرین شدند.انتخابات ریاست جمهوری 84 فرصت غیره منتظره ای در ختیار این گروه قرار داد.حالا بناست قوه مجریه کشور را اداره نمایند.

محمود احمدی نژاد با صلاحدید مجلس اصولگرای هفتم تلاش کرد دایره همراهان را به دایره همکاران تغییر دهد.تعدادی ازنیروهای اصولگراوغیرحلقه ای مثل علیرضا طهماسبی وزیرصنایع،نوذری وزیرنفت، صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی،محسنی اژه ای وزیر اطلاعات،پرویز کاظمی وزیر رفاه و.... را به عنوان همکار انتخاب نمود.از اینجا نوعی دوگانگی و رقابت پنهان بین نیروههای موسوم به همکار و عناصرحلقه یاران شروع شد. قطار دولتش با این دو طیف شروع به حرکت کرد.همکاران تلاش داشتند که شأن فکری خود را مستقل از مسیر اعضاء حلقه حفظ نمایند و تنها از نظراجرایی خود را مطیع آقای رئیس جمهور قرار دهند ولی محمود احمدی نژاد کسی نبود که به این مقدار قانع باشد او می‌خواست که تمام همکارانش نقش یارداشته باشندوبا اعتقاداعضاءحلقه،وارد میدان‌های ستیز با رقیبان شوند و انتظار رفتار همراهان را از همکاران داشت.یکی از هنرهای احمدی نژاد این است که میدان رویارویی می‌سازد و افراد را در دو راهی تصمیم قرار می‌دهد.میدان‌های که هر کدام هزینه‌های در پی دارند.این روش موجب شد تا عیار اطرافیان در پروسه زمان سنجش شود.رئیس جمهور با فراهم سازی میدان‌های تقابل،امکان سیاست ورزی را از اطرافیان سلب کرد.در نتیجه آنان که عیار لازم برای همراه بودن را احراز نکردند در ایستگاههای مختلف مجبور به ترک قطار دولت شدند.

برخی از پیاده شده‌ها به صف منتقدین سر سختش پیوستند و بعضی هم مشرب مدیریتی رئیس دولت را تخطئه کردند ولی همچنان خود را به آرمانهایش وفادار می‌دانند.حالا در این واپسین روزهای باقی مانده از عمر پر از راز و رمز دولت دهم علامت سؤال مهمی بر سرنوشت همراهان(حلقه یاران)و همکاران خود نمایی می‌کند حیرت در این اردوگاه موج می‌زند.روز یکشنبه محمود احمدی نژاد در یک بازی حساب نشده و مضحک موجب شد دو نفر از حلقه همراهانش یعنی آقایان شیخ الاسلامی و سعید مرتضوی را از دست بدهد.بی تردید اگر رئیس جمهور ذره ای سیاست ورزی بخرج می‌داد و مصلحت اندیشی می‌کرد حال نه وزارت کار بدون وزیر بود و نه سعید مرتضوی مجبور بود در اوین، گذشته خود را مرور نماید.در این میان سرنوشت همکاران (طیف مدیرانی که بدون دلبستگی به مرام فرصت خدمت یافته اند)بیش از سرانجام همراهان تاثر آور است.اینان دردل نگران رفتارهای زیگزاگی وهزینه ساز آقای رئیس هستند و بیم آن دارند که ممکن است آتش این هزینه‌ها هر لحظه دامن آنها را هم بگیرد و از سوی دیگر علاقمند هستند که پرونده شان در نزد رقیبان سیاه نشان داده نشود.نگاه به چهره‌های گرفته اعضاء دولت در اولین جلسه پس از واقعه یکشنبه به خوبی عمق این نگرانی را نشان می‌دادبه هر حال تکلیف یاران روشن است.آنان علی الظاهر سرنوشت خود را به سرنوشت آقای احمدی نژاد پیوند زده اند و آماده پرداخت هزینه‌های محتمل هستندولی برزخ همکاران به هیچ وجه خوشایند نیست و باید دید اتفاقات روزهای آینده چه سرنوشتی را برای همراهان و همکاران به ارمغان خواهد آورد.

*مردم سالاری

روزنامه مردم سالاری درسرمقاله خود با عنوان «رسوایی» ده‌نمکی و سیاست امروز ما به قلم «حمیدرضا شکوهی»آورده است:دیروز فیلم جدید مسعود ده‌نمکی را در جشنواره فیلم فجر دیدم؛ اما بدون بیش داوری. سال‌ها پیش، زمانی که ده‌نمکی هنوز فیلم سینمایی نساخته بود و کارنامه فرهنگی او در مجلاتش مثل جبهه و شلمچه خلاصه می‌شد، وقتی سخن از اعتراض «انصار حزب‌الله» و «عناصر خودسر» به میان می‌آمد، یکی از اولین افرادی که نامش به ذهن می‌رسید مسعود ده‌نمکی بود. همان سالها، چند باری با او مصاحبه کردم که آخرین مصاحبه، هنگام ساخت اخراجی‌های 1 منتشر شد که گفت‌وگوی تفصیلی و صریحی بود. هرآنچه خواستم از او پرسیدم و او هم پاسخ داد. وقتی گفت می‌خواهم از فیلم برای رساندن پیام‌های مورد نظرم به مردم استفاده کنم، آن زمان گفته‌اش به نظر من بیشتر شبیه شعار بود. گذشت و گذشت تا... دیروز که جدیدترین فیلم او- رسوایی- را که در برج میلاد برای اصحاب رسانه به نمایش درآمد دیدم. تماشای فیلم جدید ده‌نمکی، همزمان با رویدادهایی که این هفته با جدال لفظی محمود احمدی‌نژاد و علی‌لاریجانی در مجلس آغاز و دوشنبه شب به دستگیری سعید مرتضوی منجر شد، اگر چه اتفاقی بود، اما برای من تفکر برانگیز بود. فیلم جدید ده‌نمکی حرف‌هایی زد که کمتر کسی تصور می‌کرد کارگردان آن از این حرف‌ها بزند؛ حتی کسانی که با پیش داوری نسبت به ده‌نمکی به تماشای این فیلم آمده بودند. ده‌نمکی در این فیلم، علیه کسانی موضع گرفت که عده‌ای را جمع می‌کنند و به هر دلیلی به افرادی دیگر حمله می‌کنند و حتی به آنها سنگ پرتاب می‌کنند و جالب اینجاست که این کارها، همان کارهایی است که زمانی به همفکران مسعود ده‌نمکی منتسب بود اما حالا ده‌نمکی آنها را نفی کرده است. قبول دارم که شاید اگر کارگردان دیگری غیر از ده‌نمکی می‌خواست فیلمی بسازد که در آن یک دختر بدنام را تبرئه و دینداران بی‌عمل را مواخذه کند، شاید نمی‌توانست مجوز ساخت و اکران بگیرد، اما مهمتر از این موضوع، این است که فیلم را «ده‌نمکی» ساخته است؛ با همان تفکرات و پیشینه‌ای که از او در ذهن داریم. عباراتی که در فیلم به کار می‌رفت برایم بسیار آشنا بود، به ویژه در فضای سیاسی بدی که در آن زندگی می‌کنیم. چقدر شباهت بود بین افرادی که از آن دختر و آن روحانی، مخفیانه فیلم گرفتند و پخش کردند با اتفاقی که چند روز پیش در مجلس افتاد. چقدر آشنا بود جمله اکبر عبدی در نقش روحانی فیلم که «آبروی مسلمان از مسجد هم بالاتر است» و چقدر دردناک که در جامعه امروز ما، آبروی مسلمانان، دیگر نزد برخی ارزشی ندارد؛ نمونه‌اش را سه سال پیش در مناظرات انتخاباتی دیدیم و تکرارش را هم چند روز پیش در صحن علنی مجلس. تاسف‌آور آن است که سال‌ها پیش در مورد این موضوعات هشدار داده شده بود اما همان موضوعاتی که زمانی اصلاح‌طلبان مطرح می‌کردند و گوش شنوایی برای آن وجود نداشت، حالا از زبان اصولگرایان مطرح می‌شود. اگر به آن حرف‌هایی که عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم درباره مرتضوی زده بود، همان زمان توجه می‌شد، کار به اینجا نمی‌رسید که مرتضوی را پس از سال‌ها و در پی اتفاقات اخیر مجلس دستگیر کنند. اگر به مواضع مشترک کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری 88 اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا در مقابل رئیس دولت نهم، همان زمان توجه می‌شد، کار به اینجا نمی‌رسید که رئیس‌اصولگرای مجلس نهم، از تریبون مجلس و در حضور رئیس‌جمهور، همان اظهارات را با چند سال تاخیر تکرار کند. آری! اصلاح‌طلبان دیگر در حاکمیت حضور ندارند، اما پیام و سخن اصلاح‌طلبان، با عمق جان حتی توسط مخالفان اصلاح‌طلبان درک شده است. اینکه مسعود ده‌نمکی که زمانی به خاطر موضع‌گیری‌های شدید علیه اصلاح‌طلبان معروف بود، در فیلم «رسوایی» همان حرف‌هایی را مطرح می‌کند که تفکرات اصلاح‌طلبانه، آن را می‌پسندد، یا اگر اصولگرایان به همان مسیری آمده‌اند که اصلاح‌طلبان، سال‌ها پیش آن را ریل‌گذاری کرده بودند، نشانه‌ای بی‌بدیل از صدق گفتار تفکرات اصلاح‌طلبانه است. «رسوایی» ده نمکی، نمایشی از وضعیت «سیاست» امروز ماست که گرفتار آن شده‌ایم اما هم ده‌نمکی و هم دیگر همفکرانش، خیلی دیر این موضوع را دریافتند؛ زمانی که رسوایی، بیش از هر زمان دیگری عالم سیاست را درگیر خود کرده است. هر چند که این را هم به فال نیک می‌گیریم.

*آرمان

روزنامه آرمان درسرمقاله خود با عنوان «اخلالگران از فرصت سوءاستفاده می‌کنند» به قلم «علی قنبری نماینده پیشین مجلس»آورده است:یکی از وظایف بانک مرکزی کنترل بازار ارز و نوسانات مربوط به آن است و قطعا این بانک مرکزی است که باید در مواجهه با نوسانات ارز بازار ارز را هماهنگ کند. در شرایط عادی مشکلی برای هماهنگی بازار و نوسانات ارز وجود ندارد، زیرا مبحث عرضه و تقاضا می‌تواند بازار ارز را در مسیر خوب و درست هدایت کند ولی در شرایط فعلی که تحریم‌ها باعث ایجاد فشار اقتصادی و بالا رفتن نوسانات ارزی شده است و از طرفی بر درآمد‌های ارزی نیز تاثیر گذاشته. این وظیفه بانک مرکزی است تا بازار ارز را در مسیر درست قرار دهد و آن را در این مسیر هدایت کند و برای تحقق این امر باید دست بانک مرکزی باز گذاشته شود تا بتواند با اخلالگران ارزی که قصد دارند بازار ارز را از این مسیر منحرف کنند برخورد کند. طرح برخورد با اخلالگران ارزی که به تصویب مجلس رسید طرحی است یک فوریتی و به معنی آن است که این طرح باید وارد کمیسیون‌های مربوطه شده و در این کمیسیون‌ها مورد اصلاح قرار گیرد ولی در مجموع اگر این طرح به تصویب نهایی برسد می‌تواند دست بانک مرکزی را در کنترل بازار ارز باز کند و شرایط را برای فعالیت اخلالگران بیش از پیش تنگ نماید. البته کاربرد این طرح در شرایط فعلی است و همان طور که پیش‌تر اشاره شد در شرایط عادی این عرضه و تقاضاست که می‌تواند شرایط مربوط به بازار ارز را کنترل کند و به طور کل در شرایط معمول و عادی پیشنهاد نمی‌شود که دولت و بانک مرکزی در بازار ارز کوچکترین دخالتی داشته باشد. این امر امری طبیعی است که اخلالگران بخواهند در بازار ارز اخلال ایجاد کنند و مسیر این بازار را به هم بریزند و در این شرایط است که دولت و بانک مرکزی باید ورود کنند و از فعالیت این اخلالگران جلوگیری به عمل بیاورند. البته مدت‌هاست که ما شاهد دخالت این اخلالگران در عرصه اقتصاد کشور هستیم ولی به هر صورت مشکلات ارزی به آهستگی چهره خود را نشان می‌دهد و طبیعی است که هر چه تحریم‌ها بلندمدت‌تر می‌شود برخی مشکلات نیز به همان میزان پررنگ‌تر می‌شود و این امر نیز طبیعی است که در این شرایط مجلس به خواست بانک مرکزی ورود کند و مصوبه‌ای را برای جلوگیری از پیشرفت نابسامانی در این بازار به تصویب برساند. به نظر می‌رسد که در این زمینه مجلس و بانک مرکزی با یکدیگر هماهنگی دارند زیرا متخصص این امر بانک مرکزی است و احتمالا این بانک مرکزی بوده که تشخیص داده قوانین قبلی کفایت نمی‌کند و نیاز به تغییر دارد زیرا دست بانک مرکزی را برای برخورد با اخلالگران باز نمی‌گذاشته و از طرفی هم شرایط حساس‌تر می‌شود و این عاملی است برای بی‌اثر کردن قوانین قبلی. شاید از دیگر فواید این مصوبه نزدیک شدن به ارز تک‌نرخی باشد. ارز در ایران همیشه چندنرخی بوده و چندنرخی بودن ارز زمینه‌ساز سوءاستفاده‌ها و رانت‌خواری‌هاست. امید است که این قانون در کنار توصیه‌های اقتصادی اقتصاددان‌ها ارز را به سوی تک‌نرخی شدن هدایت کند. البته این مصوبه عواقبی نیز خواهد داشت که از جمله آنها می‌توان به گرایش پیدا کردن مبادلات غیررسمی به سمت زیرزمینی اشاره کرد و ایجاد بازار سیاه و تبادلات زیرزمینی اصلی‌ترین آسیب این طرح است و بانک مرکزی برای حل این مشکل باید به روی رقم‌های درشت متمرکز شود و نه رقم‌های کوچک. در واقع باید سقفی تعیین شود تا بانک مرکزی با مبالغ غیرقانونی بالای آن سقف برخورد کند و این امر باعث می‌شود تا هم از ازدحام متخلفان جلوگیری به عمل آید و هم برای مردمی که با مبالغ کم ارزی سر و کار دارند مشکلی به وجود نیاید.

*دنیای اقتصاد

روزنامه دنیای اقتصاد درسرمقاله خود با عنوان «ضرورت استراتژی توسعه صنعتی» به قلم «محمود اسلامیان عضو هیات رییسه اتاق ایران»آورده است:داشتن نقشه راه در زمانه‌ای که فضای اقتصادی دنیا به شدت رقابتی است، امری واجب است. اصولا عدم راهبرد مشخص در هر موضوعی و صرف انرژی گاهی نتایج حتی عکس می‌دهد.
با تسهیل ارتباطات در اقتصاد جهانی و قوانین متعارف موجود در نظامات رقابتی امکان حیات جز با یک برنامه درازمدت که شامل جزئیات کاملی باشد، امکان‌پذیر نیست. بستن مرزها از طریق تعرفه‌های بالا یا ممنوعیت واردات جز تحمیل فشار بر مردم و عقب‌‌افتادگی در توسعه صنعتی نتیجه دیگری به همراه نخواهد داشت.

اگر ندانیم کجا می‌خواهیم برویم با هر سرعتی و هر نوع امکاناتی به مقصد نخواهیم رسید. در جامعه‌ای که اشتغال و رفاه مردم از اولویت اول برخوردار است، صرف منابع برای دستیابی به اهداف فوق باید بسیار دقیق و در قالب برنامه جامعی باشد. یکی از ایرادات جدی نظام اجرایی کشور تغییرات مکرر حتی در کادرهای میانی با تغییر دولت‌ها است. با هزینه و صرف سال‌ها زمان کادرهایی آموزش یافته و تجربه لازم را برای هدایت بخش‌هایی پیدا می‌کنند. با تغییر یک دولت، حجم عظیمی از کادرهای متخصص از بدنه دولت جدا و نیروهای جدید و کم‌تجربه‌تر جایگزین آنها می‌شوند. طبیعی است از چنین روندی در هیچ حوزه‌ای انتظار طراحی استراتژی و برنامه جامع نمی‌توان داشت. امید است نظام قانون‌گذاری کشور برای حفظ منابع اصلی یعنی نیروی انسانی تدبیری جدی و فوری بنماید. حدود 2 دهه پیش در ترکیه شاهد تغییرات سریع دولتی بودیم، لیکن پیشرفت مستمر نیز مشاهده می‌شد. علت، عدم اجازه تغییرات توسط وزرا بود. هر وزارتخانه در ترکیه قائم‌مقامی داشت که ستون فقرات وزارتخانه بود که تغییر این خود بسیار پروسه سخت‌گیرانه‌ای داشت. منطق همین موضوع باعث می‌شد بدنه متخصص سیستم حفظ و توسعه یابد. اگر به عقل و منطق نیز مراجعه کنیم به همین برداشت ساده می‌رسیم.
در دولت هشتم پس از بحث‌های فراوان استراتژی توسعه صنعتی تدوین شد؛ اما با تغییر دولت و کادرها موضوع به بوته فراموشی سپرده شد. حال نیز که در آخر دولت دهم هستیم خبری از تدوین چنین استراتژی‌ای شنیده می‌شد. اینک اشاره کوتاهی به مشکلات فقدان این استراتژی می‌شود.

1- سرمایه‌گذاری

صنایع بدون مزیت‌های ملی از نتایج ساده نداشتن استراتژی صنعتی است. البته می‌توان منابع کشور را در هر موضوع تولیدی وارد نمود، لیکن و خصوصا با توجه به محدودیت‌های ناشی از تحریم‌ها باید منابع در رشته‌هایی به کار گرفته می‌شد که در کشور مزیت سرمایه‌گذاری داریم.
بروز شوک ارزی در چند ماه گذشته و اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها باعث گردید این بی‌توجهی به خوبی خود را نشان دهد. واحدهای تولیدی که متکی بر مزیت کشور هستند همچون صنایع نفتی و فلزی حتی در شرایط بهتری از گذشته به سر می‌برند. لیکن بخش‌هایی که از این امکان بهره‌مند نیستند در موقعیت مناسبی قرار ندارند، البته این بحث به معنی سرمایه‌گذاری صرف در این رشته‌ها نیست، بلکه دادن اولویت به چنین بخش‌هایی از تولید کشور است.
دادن اولویت به رشته‌های مزیت‌دار و سوق دادن منابع آن و توسعه چرخه‌های بالادستی و پایین‌دستی چنین موضوعاتی می‌تواند اشتغال گسترده‌ای را ایجاد نماید. از طرف دیگر تولیدات حاصل از آن قدرت رقابت در سطح بین‌المللی دارد و در نوسانات اقتصادی نیز می‌توان به استحکام آن امیدوار بود. استراتژی توسعه صنعتی کشور به خوبی می‌تواند دامنه رشته‌های مزیت‌دار را مشخص و اولویت‌ها را تدوین نماید و از سوی دیگر منابع مالی می‌تواند با اطمینان در چنین مسیری حرکت نموده و امید به بازگشت سرمایه با سودآوری قابل قبول را نوید دهد.

2- ظرفیت

در طراحی یک واحد تولیدی ظرفیت مناسب اقتصادی تجربه شده متناسب با نیازهای بازار و قیمت تمام شده یک الزام جدی است. متاسفانه طی دو دهه گذشته در موافقت‌های اصولی صادر شده که به بهره‌برداری رسیده یا در حال اجرا است این اصل ساده و روشن نادیده گرفته شده است. برای مثال ظرفیت اقتصادی تولید فولاد در چین حدود 7 تا 10 میلیون تن و در اروپا بالاتر از 4 میلیون تن است. در واحدهای تولید کاشی و سرامیک کشور متوسط تولید 3 میلیون مترمربع و در چین حدود 30 میلیون مترمربع در سال است. این امر در قیمت تمام شده تاثیر بسزایی دارد.
توسعه واحدهای 800 هزار تنی فولاد در استان‌های کشور بدون توجه به این امر مهم اتفاق افتاده است. بعید به نظر می‌رسد منابع کشور به گونه‌ای باشد که آن را به صورت غیر اقتصادی به کار گیریم. تعطیلی فولاد میبد و کردستان با ظرفیت غیراقتصادی، نمونه‌های مورد توجهی هستند.
در استراتژی توسعه صنعتی امکان سوق دادن سرمایه به سمت و سوی ظرفیت‌های اقتصادی وجود دارد. به نظر می‌رسد در کشور در بعضی از رشته‌ها همچون آب معدنی، نورد، فرش ماشینی و... به اندازه نیاز یک قاره موافقت اصولی صادر شده‌است. بسیار روشن است که یک واحد کاشی و سرامیک با ظرفیت پایین قادر به رقابت با یک واحد با ظرفیت بالای چین نیست. در واحد مشابه چینی قیمت تمام شده نزدیک به مواد اولیه می‌شود.
رصد کردن ظرفیت اقتصادی در هر رشته در دنیا و سوق دادن واحدهای تولیدی یا موافقت‌های جدید به این سمت می‌تواند امکان رقابت با رقبا را فراهم کند.

3- مکان‌یابی

کشور نیازمند یک آمایش سرزمین است. خداوند متعال ایران‌زمین را با تنوع آب و هوا و مزیت‌های متعدد آ‌فریده است. توجه ما به فرصت‌های هر منطقه جهت توسعه پایدار یک اصل اجتناب ناپذیر است. در دوره‌های قبل و بعد از انقلاب این موضوع مهم مورد توجه قرار گرفت لیکن اراده‌ای جدی برای رسیدن به یک نقشه راه برای آمایش ایران زمین به وجود نیامده است. این بی‌توجهی علاوه بر آسیب جدی در محیط زیست همچون خشک شدن دریاچه‌ها و منابع آبی، باعث تصمیمات غیراقتصادی در استقرار واحدهای صنعتی در مناطق بدون مزیت شده است، اتفاقی که در شهرهای کشور نیز افتاده است. در خیابانی صدها مطب پزشک وجود دارد که باعث ترافیک و ده‌ها مساله می‌شود و در یک منطقه شهری نیز پزشکی وجود ندارد. ما در شهرها نیز نیازمند طرح آمایش هستیم. اینکه کدام صنعت و خدمات متناسب با مزیت‌های نسبی در کدام منطقه مستقر شود یک الزام اقتصادی و زیست‌محیطی است. استقرار صنایع آب‌بر در کویر، احداث واحدهای تبدیل کشاورزی در مناطق خشک، احداث واحدهای صنعتی با مسافت‌های طولانی از معدن و مواد اولیه و ده‌ها عارضه دیگر از نداشتن طرح آمایش است.
ما زمان‌های زیادی را از دست داده‌ایم. کشوری با منابع بسیار خوب خدادادی داریم. داشتن یک نقشه راه یا استراتژی توسعه صنعتی با استفاده از نظر خبرگان کشور و به دور از تعصبات منطقه‌ای و قومی یک الزام ملی برای توسعه پایدار و رسیدن به اشتغال و رفاه مناسب است.

*جام جم

جام جم دریادداشت خود با عنوان «درسی از قرآن» به قلم «مهدی فضائلی»آورده است:قرآن همه چیز ماست و به عنوان یک مسلمان عادی اگر چه نمی‌توانیم در مقام عمل، عامل به همه آموزه‌های آن باشیم​، حداقل در مقام نظر و اعتقاد باید به آن باور داشته باشیم و ملاک ما برای تشخیص حق از باطل، صواب از ناصواب و سره از ناسره باشد.

از جمله درس‌های هشداردهنده و نجات‌بخش قرآن برای این روزهای ما که از طرفی در مواجهه‌ای سخت با دشمنان انقلاب اسلامی هستیم و از طرف دیگر متأسفانه برخی در داخل از کید و مکر شیطان بیرونی و درونی غافل و نسبت به اولویت‌ها و موضوعات اهم بی‌توجه هستند، آیات 45 و 46 سوره مبارکه انفال است.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْکُرُواْ اللهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (45) وَأَطِیعُواْ اللهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (46)

برخی از درس‌هایی که بر اساس معنای این آیه و تفسیر مفسران قرآن می‌توان در این مجال به آن اشاره کرد عبارت است از:

1ـ‌ خداوند در این آیات برای مومنان در هنگامه مواجهه با دشمنان، دستورالعمل‌هایی را صادر فرموده است. نخست پایداری در راه حق و عدم تزلزل در برابر دشمن، دوم فراوان یاد خدا بودن، سوم اطاعت از خداوند و رسولش، ‌چهارم پرهیز از نزاع و اختلاف و پنجم صبر پیشه کردن.

2ـ‌ خداوند در این آیه، نهی از نزاع و اختلاف را پس از امر به اطاعت از خود و رسولش ذکر فرموده است و یکی از برداشت‌ها می‌تواند این باشد که محوریت خداوند و رسول (ص) (مقام ولایت) اوست که از اختلافات و نزاع بین مومنان جلوگیری می‌کند و اگر این محور نباشد یا از آن غفلت شود، خصوصاً در هنگام مواجهه با دشمن، اختلافات جامعه اسلامی را تهدید می‌کند.

به عبارت دیگر، اختلاف بین مسلمانان نتیجه غفلت از اطاعت خدا و رسول(ص) است.

3ـ‌ سومین نکته مهم این آیات،‌نتیجه اختلاف بین مومنان است. خداوند در این آیات با صراحت به مومنان می‌فرماید که در هنگام مقابله با دشمن که علی‌القاعده باید با اقتدار و ثابت قدم باشید، اختلاف و نزاع شما باعث ناتوانی و سستی و از بین رفتن مهابت و قوت شما می‌شود.

بدیهی است که اگر مسلمانان ناتوان و سست شوند و هیبت و اقتدار آنان در برابر دشمن فرو ریزد، دشمن گستاخ تر و به غلبه بر مسلمانان امیدوارتر خواهد شد و برای افزایش و تداوم فشارهای خود انگیزه بیشتری خواهد داشت.

در ذیل این آیه برخی مفسران فرموده‌اند که نهی از اختلاف، امر به از بین بردن اسباب اختلاف و عوامل ایجاد شقاق و نزاع را در بر دارد و همچنین امر به تحصیل اسباب تفاهم و همدلی را.

براساس این آیات، کسانی که موجب اختلاف و از بین رفتن همدلی‌ها می‌شوند، از طرفی موجبات سستی نظام اسلامی و از بین رفتن اقتدار و هیبت آن را فراهم می‌آورند و از طرف دیگر امیدواری دشمنان را افزایش می‌دهند و این یعنی خیانت! از همین رو رهبر فرزانه انقلاب چندی پیش با صراحت فرمودند: «مسوولان، به ویژه سران سه قوه باید با وظیفه‌شناسی و درک شرایط حساس کنونی، از هرگونه کشاندن اختلاف‌ها به میان مردم خودداری کنند و بدانند از امروز تا روز انتخابات، هرکسی که بخواهد از احساسات مردم در جهت اختلافات استفاده کند، قطعاً به کشور خیانت کرده است».

4ـ‌ خداوند در این آیات، دو وعده یا دو بشارت و مژده هم داده است. وعده و بشارت اول این‌که فرمود اگر در هنگام مواجهه با دشمن، پایدار و زیاد به یاد خداوند باشید،‌ رستگار خواهید شد.

وعده و مژده دوم خداوند به مومنان این که در صورت اطاعت از خداوند و رسولش و پرهیز از نزاع و صبر پیشه کردن، خداوند «همراه» با صابران است.

همه، بویژه مسوولان و خصوصاً سران سه قوه تلاش کنند و تلاش کنیم با عمل به این آموزه‌های قرآنی اسباب رستگاری خود و همراهی خداوند را فراهم آوریم و به بیماری خیانت مبتلا نشویم!

www.parsine.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد