***جزیره نیم نگاه***

از یازدهم تیزماه 1392 در آدرس http://jazireh2012.rozblog.comمنتظر شما عزیزان هستم

***جزیره نیم نگاه***

از یازدهم تیزماه 1392 در آدرس http://jazireh2012.rozblog.comمنتظر شما عزیزان هستم

آداب ورسوم جزیره نیم نگاه.12

از بوستون تا اصفهان، وقتی زلزله به سرگرمی تبدیل می‌شود!!

شما هم به طور حتم پیامک‌ها یا به قول معروف اسمس‌های زلزله اصفهان را دریافت کرده‌اید یا دست‌کم برایتان خوانده‌اند، زلزله‌ای بدون خسارت که انگار بیش از ترس و دلهره برای اصفهانی‌ها فرصتی برای تفریح و سرگرمی شد...

در غرب می‌گویند زلزله فاجعه نیست، بلانیست، اتفاقی طبیعی است که باید خود را با آن تطبیق داد و مهارش کرد: همچنانکه می‌توان روان شدن سیل و رانش زمین را مهار کرد. می‌گویند تنها حس احتمال وقوع زلزله کافی است تا لزوم یافتن راه‌حل‌هایی برای کاهش خسارت و مهار آن نیز ضروری به نظر برسد.

ژاپنی‌ها سال‌هاست که سازه‌های شهری و روستایی خود را به روش‌هایی نه چندان پیچیده با طبیعت زلزله خیز منطقه وفق داده و میزان تلفات جانی و مادی ممکن را به حداقل رسانده‌اند. زلزله در ایران همیشه فاجعه و با تلفات فراوان همراه بوده است. حتی اگر ضعف تکنولوژیکی، ضعف ساختارهای دولتی و فقدان امکانات را باعث تشدید تلفات زمین لرزه در ایران بدانیم، با آمار مرگ و میر ناشی از تصادفات رانندگی و مرگ موتوسیکلت سوارها چه کنیم و این حجم خسارات را به فقدان چه چیز و کمبود کدام عامل نسبت بدهیم؟ حتی ابتلابه بیماری سرطان نیز به قدری روند صعودی پیدا کرده که به سونامی تعبیر شده و نیاز به علت یابی های غیرپزشکی دارد.

دلیل این همه بی توجهی و رهایی مساله آلودگی آب وهوا و پارازیت‌ها چیست؟ رک و راست باید بگوییم که مشکل نه به ضعف تکنولوژیک برمی گردد و نه به تحریم فلان تجهیزات و فقدان دانش مهندسی و... مشکل اصلی را باید در لایه های رفتاری و فرهنگی خود جست وجو کنیم که بخشی از آن بعد از وقوع زلزله در اصفهان (طی روزهای اخیر) خود را نشان داد.

اگر سری به شبکه های اجتماعی یا دوستان اصفهانی خود بزنید و حال وهوای این شهر را پس از تکانه های زلزله جویا شوید، با واکنشی به ظاهر ساده روبه رو می شوید که در بطن خود عجیب و نادر است. بسیاری از اهالی اصفهان و شاهین شهر و شهرهایی که دچار زلزله بدون خسارت شدند، ساعات بعد از وقوع زلزله را تا نزدیک صبح در خیابان ها و میادین و بوستان ها گذراندند. اما این حضور خیابانی متفاوت از حضور ترسان و لرزان بود. انگار که مترصد فرصتی بودند تا با کنار زدن مفهوم فاجعه و خطر، نوعی عقده گشایی داشته باشند.

مردم اصفهان به شب نشینی در کنار زاینده رود و فضاهای سبز معروفند. ولی جالب است که طبق مشاهدات عینی، روحیه و رفتار مردم اصفهان و شاهین شهر در برابر واقعه زلزله – که در حالت طبیعی با ترس توام است – به رفتاری سرخوشانه تبدیل شد و آنها را به خیابان گردی و لطیفه سازی در شبکه های مجازی کشاند.

از یک اصفهانی شنیدم که گفت بلافاصله بعد از وقوع زلزله، این پیامک میان مردم ردوبدل شد که «در زلزله اصفهان 10 نفر مرده اند و در جریان دریافت کمک های مردمی، صد نفر!» بعضی از اصفهانی ها پس از آنکه زمین زیر پایشان لرزید، روانه بوستان ها و خیابان ها شدند و اوقات را به تفریح و شادی گذراندند و برخی نیز در خانه ماندند تا روی صفحات مجازی خود به طنز بنویسند: «هموطنان عزیز، لطفا ما را از کمک هایی نظیر گوشت و مرغ بی نصیب نگذارید» همین فرد اصفهانی گفت که تلویزیون استانی تا یک ساعت پس از وقوع زلزله، فیلم سینمایی نشان می داد و بعد از آن بود که از طریق زیرنویس به اطلاع رسانی درباره زلزله پرداخت.

سوال این نیست که آیا می توان زلزله را به بازی گرفت؟ مرگ را به تعویق انداخت؟ زندگی را تا این اندازه پوچ و بی مقدار دید و... ؟ حقیقت این است که اگر صد زلزله هشت ریشتری هم در ایران رخ دهد، بعید است مانورهای زلزله و پیش بینی ها و تدارک های لازم برای آینده انجام گیرد و دستگاه های مربوطه، به یک برنامه ریزی جامع و گسترده در این باره دست یابند. طی 10 روز هم بوشهر لرزید، هم خطر از بیخ گوش سیستان و بلوچستان گذشت و هم بخشی از اصفهان و کرمان و مرکز ایران دستخوش این اتفاق شد.

با وجودی که خیلی ها از احتمال وقوع زلزله در تهران سخن می گویند، اما همچنان نگاه تفننی در این قضیه غالب است و گویی همه منتظر فرارسیدن قهر ناگزیر طبیعت هستیم، هیچ برنامه یی برای چنین روزی نداریم و اصلااهمیتی هم ندارد که زلزله بعدی چند ریشتر باشد و چند نفر را به کام مرگ بکشاند. ما نه زلزله را به مضحکه گرفته ایم و نه نگرشی کافکاوار نسبت به زندگی اختیار کرده ایم. چون اساسا هیچ بینش و برنامه یی نداریم، همه چیز را به «فان» تبدیل می کنیم. فان سازی چند سالی است که ایده غالب ایرانیان در قبال فجایع و مرارت های روزگار شده است. گرانی های کمرشکن، افزایش آمار سرقت و حتی تجاوزهای دسته جمعی فاجعه بار، به لطیفه های ریز و درشت تبدیل می شود و رفتارهای انتقادآمیز برخی سیاستمداران، به صورت پیامک درمی آید و از آنها تفریح و سرگرمی درست می کنیم.

در دوره یی که عرصه عمومی و فضای گفت وگو و نقد تعطیل است، همه چیز به حالت مضحکه بازتولید شده و درنهایت به بحران اخلاقی بی خیالی و خودخواهی منتهی می شود. محدودیت عرصه عمومی منجر به تنگ شدن دایره نقد، خلاقیت و تولید می شود و در نبود این عناصر، بی عملی، پوچی و بی تفاوتی به امری رایج بدل می شود. همزمان با وقوع زمین لرزه های پی درپی در ایران، دو مظنون به تروریسم، امریکا را به هم ریختند و یک شهر به تعطیلی کامل کشیده شد. نیروهای پلیس و ماموران ویژه از زمین و آسمان به دنبال دو مظنون – و نه مجرم – افتادند و صد ها دوربین و خبرنگار به طور زنده، این تعقیب و گریز را در رسانه های دنیا منعکس کردند.

این کشمکش دو روز ادامه داشت و اگر نگوییم هیچ امریکایی، دست کم هیچ بوستونی نبود که تا لحظه دستگیری مظنونین، چشم برهم گذاشته یا برخلاف دستور پلیس، از منزلش خارج شده باشد. آیا باید گفت ایرانی ها مردمی شوخ و بذله گویند و امریکایی ها مشتی ترسو و بزدل؟ آیا ما ایرانی ها از آن رو که زندگی را به هیچ گرفته ایم، دست به هیچ ابتکارعملی نمی زنیم و با مقوله هشدار بیگانه ایم، یا این بی خیالی و سرخوشی را باید حاصل تهی شدگی، انفعال و بی تدبیری بدانیم؟ شاید ما مردمی هستیم که قادریم تمام لحظات سخت زندگی خود را به فان تبدیل کنیم و به جای تدبیر آینده، همین شب را غنیمت شمریم و غم فردا نخوریم. راستی چرا وقتی به دنبال دلایل عقب ماندگی علمی و صنعتی مان می گردیم، ابتدا انگشت تقصیر به سوی اغیار دراز می کنیم و آنها را به داشتن توطئه و نقشه علیه خود متهم می کنیم؟



گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/cultture
منبع: روزنامه اعتماد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد