***جزیره نیم نگاه***

از یازدهم تیزماه 1392 در آدرس http://jazireh2012.rozblog.comمنتظر شما عزیزان هستم

***جزیره نیم نگاه***

از یازدهم تیزماه 1392 در آدرس http://jazireh2012.rozblog.comمنتظر شما عزیزان هستم

چگونه روز خود را شاد و پر انرژی شروع کنیم؟


چگونه روز خود را شاد و پر انرژی شروع کنیم؟
اغلب صبحها که از خواب بیدار میشوید،‌ انرژی کافی برای یک روز کامل را ندارید و ممکن است احساس خستگی، خواب آلودگی و بی حوصلگی داشته باشید. ایران ناز، رعایت نکاتی که در این مطلب به آنها اشاره میکنیم، سبب میشود که شما روز خود را بهتر آغاز کنید.

همیشه سحرخیز باشید
افرادی که تا دیروقت بیدار می مانند و دیر می خوابند و بیش از نصف خوابشان را پس از ساعت پنج و نیم صبح می گذرانند، میزان بیشتری فست فود مصرف می کنند و بیشترین میزان کالری را بعد از ساعت ۸ شب مصرف می کنند. در تحقیق دیگری نشان داده شده است که موادغذایی که پس از ساعت ۸ شب مصرف می شوند، تاثیر بیشتری بر افزایش وزن بدن دارند. یکی از بهترین راه هایی که شما می توانید وزنتان را کنترل کنید، این است که شب ها زودتر بخوابید و صبح ها زودتر از خواب برخیزید.

خستگی بیش از حد نشان از پرخوری دارد
این موضوع از اهمیت زیادی برخوردار است که شما انرژی بدنتان را چگونه تامین و چه موادغذایی را مصرف می کنید. موادغذایی مغذی می توانند مغز شما را در وضعیت هوشیارتری قرار دهند و باعث شوند که شما بتوانید وزنتان را به سادگی کنترل کنید.

پروتئین را فراموش نکنید
مصرف پروتئین می تواند مغز و معده شما را قانع کند که شما سیر شده اید. گرسنگی ممکن است منجر شود تا شما به خوردن یک پاکت چیپس روی بیاورید. نتایج تحقیقی که اخیرا انجام شده نشان می دهد که افرادی که کمتر از ۱۵ درصد از کالری مورد نیازشان را با پروتئین تامین می کنند، بیشتر از سایر افراد که میزان پروتئین بیشتری مصرف کرده اند گرسنه می شوند. همین موضوع سبب می شود تا آنها به خوردن میان وعده های بیشتری روی آورند و اضافه وزن بیشتری پیدا کنند. خوردن تخم مرغ آب پز و ماست یونانی برای صبحانه می تواند کمک شایانی به کنترل اشتها در طی روز کند.

روزتان را با شکلات آغاز کنید
بله شما درست خواندید. یک تکه شکلات تلخ می تواند تئوبرومین مورد نیاز بدنتان را برای بیدار ماندن تامین کند و شما را در طی روز سرحال نگه دارد. همچنین شکلات سرشار از آنتی اکسیدان است و این موضوع ریسک ابتلا به حملات قلبی را در شما کاهش می دهد. از طعم خوب شکلات هم که نمی توان گذشت.

قهوه بنوشید
آخرین باری که شنیدید یک پزشک از کلمه معجزه استفاده کند چه زمانی بود؟ نیازی نیست که قهوه را کنار بگذاری و یا از نوشیدن آن احساس گناه کنید. تحقیقات اخیر نشان می دهد که قهوه تاثیر معجزه آسایی بر روی سلامت افراد دارد و می تواند ریسک ابتلا به سرطان پوست را تا ۲۰ درصد و حمله قلبی را تا ۲۵ درصد کاهش دهد. همچنین میزان مرگ بر اثر سرطان پروستات در مردان را تا ۶۰ درصد کاهش می دهد. سعی کنید قهوه را تلخ و یا همراه مقدار کمی شیر میل کنید، تا کالری آن را به حداقل برسانید.

موادغذایی تًرد مصرف کنید
خوردن یک سیب هنگام صبح می تواند برای شروع یک صبح پرانرژی موثر باشد. خوردن آن کمک می کند تا ماهیچه های صورت شما به صورت منظم در هنگام صبح کار کنند و شما هوشیارتر باشید. همچنین علاوه دریافت فیبر کافی، انرژی مضاعفی در طی روز خواهید داشت.

تختخواب را مرتب کنید
قبل از همه چیز مرتب کردن تختخواب، مانع از وسوسه شدن شما برای خزیدن مجدد به آن می شود. به اضافه اینکه برای مرتب کردن ملحفه دستها باید بالای سر رفته و ماهیچه های بازو را به فعالیت وا داشت؛ همین امر منجر به بالا رفتن ضربان قلب و هوشیار شدن شما خواهد شد.
ایران ناز

مجلس

کد خبر: ۱۳۳۹۱۲
۱۲ آذر ۱۳۹۱ - ۱۵:۰۷
فرارو- جلسه امروز مجلس شورای اسلامی به ریاست علی لاریجانی و با حضور نمایندگان مجلس برگزار شد.

در این جلسه نمایندگان مجلس شورای اسلامی پس از چند جلسه بحث و بررسی پیرامون طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست‌جمهوری، این طرح را با 144 رای موافق، 91 رای مخالف و 11 رای ممتنع از مجموع 253 نماینده حاضر در جلسه به تصویب رساندند.

عکس های ایسنا از متن و حواشی جلسه امروز مجلس را در زیر می بینید.
















منبع:http://www.fararu.com

واکنش تند احمدی‌نژاد

صرفنظر از اینکه این طرح به چه سرنوشتی دچار می‌شود نفسش خلاف قانون اساسی است و نمایندگانی که سوگند خوردند خلاف قانون عمل نکنند نباید پول، هزینه و وقت مردم را برای تصویب قانونی مغایر قانون اساسی صرف کنند.
کد خبر: ۲۸۸۷۰۸
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۹۱ - ۱۲:۵۶
رییس‌جمهور بر این نکته که هر قوه و مسئولی به قدر اختیارات خود باید دارای مسئولیت باشد، تاکید کرد و ضمن انتقاد از مجلس و خلاف قانون دانستن طرح اصلاح قانون انتخابات، گفت که اداره بخش‌هایی نظیر زندان، پزشکی قانونی و ثبت اسناد و احوال نباید در اختیار یک قوه باشد.

قانون اساسی مهمترین رکن است اما وحی منزل نیست

به گزارش ایسنا، محمود احمدی‌نژاد در اولین همایش ملی قوه مجریه در حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران با اشاره به مطالب طرح شده در این همایش اظهار کرد: در نظام اجتماعی ما مهم‌ترین رکن و نهاد، قانون اساسی است و ما از قانون اساسی مهم‌تر نداریم.

وی اضافه کرد: همه اندیشه‌ها، نظریه‌های اجتماعی، حکومتی، مطالبات و آرزوهای چندین ساله، مفاهیم دینی مرتبط با مناسبات و نظامات اجتماعی و شیوه زمامداری همه در قانون اساسی مندرج است و اگر حقوق و ارزش‌ها در جامعه گسترش پیدا می‌کند، باید بر اساس قانون اساسی باشد.

رییس‌جمهور با بیان اینکه در قانون اساسی، حقوق متقابل مردم و زمامداران و نقش و وظیفه هرکدام مشخص شده است، گفت:‌ در واقع مهم‌ترین و مستحکم‌ترین سند تنظیم‌کننده روابط و حدود و مرزهای اجتماعی در قانون اساسی مشخص شده است.

وی افزود: این حرف‌ها به این معنا نیست که این سند کامل است و نیاز به اصلاح ندارد، خیر. در دوره‌های زمانی بر اساس تجربیات، دانش و پیشرفت جامعه باید اصلاحاتی انجام دهیم و این به این معنا نیست که این سند وحی منزل است و نمی‌توان تغییر داد، ولی باز هم تاکید بر آن داریم که مهمتر از آن سندی نداریم.

رییس‌جمهور در ادامه با اشاره به مطالب مطرح شده از سوی برخی از حقوقدانان و اساتید عضو هیات علمی برخی از دانشگاه‌ها در این همایش،‌ اظهار کرد: ‌این سخنان نشان دهنده این است که نواقصی وجود دارد، البته این ایرادات به واضعان قانون اساسی برنمی‌گردد و آنها نوعا فاقد تجربه حکومت‌داری و زمامداری بودند، چون فرصتی در اختیار آنها در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برای این موضوع نبوده است و حتی اگر این نیز نبود، چون مناسبات در حال تغییر است و وقتی ما به سطح بالاتری منتقل می‌شویم نیاز به تنظیم مجدد هستیم و اصلاح می‌خواهد.

رییس جمهور در عین حال تصریح کرد: البته تا زمانی که این قانون معتبر است، هیچ کس نمی‌تواند این قانون را کنار بگذارد و همه تصمیمات، اجراها و هر اقدامی در کشور باید مبتنی بر قانون باشد؛ چراکه قانون اساسی تنها سند مطلوب و مدون میثاق ملی است و طبق فرموده امام (ره)، مهم‌ترین دستاورد انقلاب اسلامی، قانون اساسی است.

در قانون اساسی ما آزادی بسیار مهم است

احمدی‌نژاد در بخش دیگری از صحبت‌های خود با اشاره به جایگاه استقلال و آزادی در قانون اساسی کشور گفت: در قانون اساسی ما آزادی بسیار مهم است.

رییس هیات نظارت بر اجرای قانون اساسی با اشاره به برخی از بندهای قانون اساسی در مورد آزادی از جمله آزادی نشریات و مطبوعات، احزاب و همچنین برگزاری راهپیمایی، گفت: قانون اساسی باید شکل‌دهنده یک نظام اجتماعی متوازن بر مبنای اراده مردم باشد.

وی افزود: برداشت من از قانون اساسی این است که یک ساختاری را برای نظام اجتماعی پیش‌بینی کرده که اگر قطعات آن ساختار را در کنار هم بچینیم یک نظام متعادل و متوازن در خدمت کمال، تعالی و آزادی انسان‌ها خواهد بود. واضعان قانون اساسی یک شکل از نظام اجتماعی را در ذهن‌شان تصور کردند و بعد از آن اجزای آن را در قانون اساسی چیدند، مثل یک پازل که قطعه قطعه شده و با قرار دادن قطعات آن در کنار هم این پازل کامل می‌شود. برخی فکر می‌کنند هر قطعه‌ای را با هر شکلی کنار هم بچینیم کار درست می‌شود و به یک شکل متعادل می‌رسیم در صورتی که این اشتباه است و ما باید یک نظام متوازن داشته باشیم.

رییس‌جمهور با تاکید بر این‌که حق تعیین سرنوشت در اختیار ملت است بر اساس آزادی، گفت: باید در تمام قوا و کسانی که با قانون برخورد دارند این موضوع متبلور شود. باید در همه جا این موضوع لحاظ شود، قضاوت، اجرا،‌ قانونگذاری، شورای نگهبان و حکومت باید در مطالبه حق مردم،‌ آزادی مردم و حق تعیین سرنوشت آنها باشد، وگرنه حکومت بی‌معناست.

هر قوه و مسئولی به قدر اختیارات خود باید مسئول باشد

وی افزود: در برداشت‌هایی که از قانون اساسی صورت می‌گیرد، باید اختیارات و مسئولیت نهادها متعادل و متوازن باشد. نمی‌توانیم به نهادی 100 واحد مسئولیت بدهیم، ولی اختیار آن 2 واحد باشد. اگر به نهادی 100 واحد مسئولیت می‌دهیم 100 واحد نیز باید اختیار داده شود. نمی‌شود که مثلا اختیارات در قوه مجریه باشد و تکالیف در قوه قضاییه یا برعکس، مثلا اختیارات در قوه قضاییه و مقننه باشد و مسئولیت‌ها در قوه مجریه. این عدم توازن اشکال ایجاد می‌کند؛ چرا که تاکید بر این است که ساختار باید متعادل و متوازن باشد و اگر اینگونه نباشد ممکن است ما با موجودی روبرو شویم که یک دستش شش متر است و یک دست آن دو سانتی‌متر. یک دست آن 80 تا انگشت دارد و یک دست آن تعدادی محدود. هر قوه و مسئولی باید متناسب با اختیارات خود مسئولیت داشته باشد و این یک اصل حقوقی است و مفاهیم حقوقی نیز مفاهیم عقلانی هستند.

نمی‌شود با آیین‌نامه داخلی مجلس، اختیاراتی را به قوه‌ای دیگر داد یا از او سلب کرد

رییس‌جمهور با اشاره به بحث تنظیم روابط بین قوا گفت: شأن روابط بین قوا شأن قانون اساسی است و نمی‌شود ما در قوه مجریه برای خود تعامل با سایر قوا را تنظیم کنیم و نمی‌شود با آیین‌نامه داخلی مجلس، اختیاراتی را به قوه‌ای دیگر داد یا از او سلب کرد.

به گزارش ایسنا، احمدی‌نژاد با اشاره به مساله تفسیر قانون اساسی اظهار کرد: وقتی تفسیرها زیاد می‌شود، به اصل، اشکال وارد می‌کند و گاه می‌بینیم که تفاسیر متضادی در زمانهای مختلف از یک اصل ارائه شده است.

قانون اساسی با رای مردم برای اجرا معتبر شده است

وی اضافه کرد: به نظر من تفسیر باید همانی باشد که اکثریت قاطع مردم آن را درست بدانند و اصل قانون اساسی را نیز نقض نکند. قانون اساسی میثاقی است که مردم به آن رای و اجازه اجرای آن را داده‌اند. البته ممکن است برخی بگویند مردم نمی‌فهمند و ما هرچه گفتیم همان اجرا شود اما باید بگوییم که قانون اساسی با رای مردم برای اجرا معتبر شده است.

نمی‌توان با ارجاع به مجمع تشخیص مصلحت نظام، اصل قانون اساسی را عوض کرد

احمدی‌نژاد با بیان اینکه "یکی دیگر از مسایل، تغییر اصول قانون اساسی است که روال مشخصی دارد و باید رهبری فرمان بدهند و هیاتی تعیین شود و این تغییرات را اعمال کند و به رفراندوم گذاشته شود"، گفت: نمی‌توان با تفسیر یا با قانون عادی یا با ارجاع به مجمع تشخیص مصلحت نظام، اصل قانون اساسی را عوض کرد. در این صورت دیگر قانون اساسی لازم نیست. مجمع تشخیص مصلحت برای استثناء‌هاست نه قاعده و نه دور زدن قانون اساسی. مصلحت هم باید آنقدر آشکار باشد که اکثریت قاطع مردم آن را بپذیرند.

نمی‌شود عده قلیلی بگویند مصلحت ملت را ما تشخیص می‌دهیم

رئیس‌جمهور خاطرنشان کرد: نمی‌شود عده قلیلی بگویند مصلحت ملت را ما تشخیص می‌دهیم و ملت قادر به تشخیص نیست. چطور این تشخیص را برای ملتی قائل نیستیم در حالی که آنها هستند که ما را انتخاب کرده‌اند؟

احمدی‌نژاد به جایگاه ریاست جمهوری نیز اشاره کرد و گفت: جایگاه ریاست جمهوری صرف نظر از این که رئیس‌جمهور الان احمدی‌نژاد است یا نه، بحث خیلی مهمی است. اگر از سال اول ریاست جمهوری بحث اختیارات را مطرح می‌کردم برای مردم فضای قبلی تداعی می‌شد و این که رئیس‌جمهور به دنبال افزایش اختیارات بیش از قانون اساسی است و دیگر نتیجه‌ای نمی‌گرفتیم. اما باید دانست تنها مقامی که نماد شکل‌گیری اراده ملی است و همه مردم در یک انتخابات یک فرد را انتخاب می‌کنند، رئیس‌جمهور است.

اگر برای اجرای قانون اساسی تذکر می‌دهم، برای صیانت از حقوق مردم است، نه ایجاد جار و جنجال

وی با بیان اینکه "طبق قانون اساسی تنها کسی که نماینده کل ملت محسوب می‌شود و بالاترین سطح نمایندگی مردم را دارد رئیس‌جمهور است"، تصریح کرد: بخش مهم مردمسالاری در نظام جمهوری اسلامی در انتخاب رئیس‌جمهور متبلور می‌شود که همه مردم در آن اعمال اراده می‌کنند؛ البته همه ارکان نظام باید بر اساس رای مردم باشد و هست، اما مشکل آنجاست که بخواهیم با اقلیتی، ملت را کنترل کنیم. آنجا که من تذکر برای اجرای قانون اساسی می‌دهم، برای صیانت از اصل قانون اساسی و حقوق مردم است، نه اینکه به دنبال جار و جنجال و ایجاد مسائل اختلافی باشم.

مجموعه نمایندگان مجلس، نماینده اقلیتی از مردم هستند

رئیس‌جمهور در ادامه به جایگاه قوه مقننه اشاره کرد و افزود: یک مقایسه آماری نشان می‌دهد که بواسطه تغییرات در قوانین عادی کار به جایی رسیده است که مجموعه نمایندگان مجلس، نماینده اقلیتی از مردم هستند. در قانون اول انتخابات مجلس شورای اسلامی هر نماینده‌ای باید 50 درصد به علاوه یک رای را برای ورود به مجلس کسب می‌کرد. بعدها به خاطر مشکلاتی که پدید آمد، این قانون به 30 درصد به اضافه یک تغییر کرد و هم‌اکنون به 25 درصد بعلاوه یک تقلیل یافته است و امروز در مجلس، در بهترین شرایط هم کسانی به مجلس راه یافته‌اند که تنها 30 درصد آراء ماخذوه را دارند، در حالی که اگر به این رقم میزان افرادی را که در انتخابات شرکت نکرده‌اند نیز اضافه کنیم، می‌بینیم که چه اتفاقی می‌افتد.

احمدی‌نژاد افزود:‌ اراده مردم، انرژی و سوختی است که موتور اداره جامعه را فراهم می‌کند و جهت حرکت آن را مشخص می‌سازد و اگر چنین نباشد، نظام سست می‌شود. سوال این است که اگر کسانی نماینده اقلیت شوند، قرار گرفتن آنها در نهادها و مسئولیت‌ها مشروعیت دارد؟ اراده مردم تنها یک کاغذ نیست که در صندوق‌ها ریخته شود بلکه هر کسی وقتی تصمیم می‌گیرد که در انتخابات شرکت کند اراده او می‌تواند به اندازه خود تغییر ایجاد کند. وقتی مردم اراده کنند و بخواهند، یک تصمیم محقق می‌شود وگرنه هیچ اتفاقی نمی‌افتد.

طرح اصلاح قانون انتخابات مخالف قانون اساسی است

رئیس‌جمهور در ادامه، طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری را که هم‌اکنون در مجلس شورای اسلامی مطرح است، مغایر قانون اساسی دانست.

به گزارش ایسنا، احمدی‌نژاد به طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری اشاره کرد و گفت: صرف‌نظر از اینکه این طرح به چه سرنوشتی دچار خواهد شد، نفس این کار خلاف قانون اساسی است و نباید وقت و پول و هزینه مردم و بیت‌المال صرف این طرح شود.

وی اضافه کرد: این طرح مخالف اصل 6 و 115 قانون اساسی است، چراکه اصل بر رای مردم و انتخابات آزاد نیز حق مردم است که هم اصالت دارد، هم ضرورت و هم اهمیت. اینکه ما برخلاف قانون اساسی کاری کنیم که کسی حق نداشته باشد کاندیدا شود مگر اینکه قبلا از کسانی تائیدیه بگیرد، سیاستش را کسی تایید کند و دینداریش را کسی دیگر، آیا این مکانیزم انتخاب رئیس‌جمهور است؟ اگر می‌خواهید قانون اساسی را تغییر دهید راهش را بروید. قبلا هم تلاشهایی شد که قانون انتخابات تغییر کند اما نباید کاری کنیم که حضور مردم کمرنگ شود و خیال کنند که افرادی به جای آنها می‌خواهند تصمیم بگیرند. قانون اساسی شرایط رئیس‌جمهور را مشخص کرده است و تنها نحوه برگزاری انتخابات به قانون عادی واگذار شده است.

برخی می‌خواهند مردم را محدود کنند

رئیس‌جمهور با بیان اینکه "اصل این نظام با مردم است"، اظهار کرد: برخی می‌خواهند مردم را محدود کنند و به نظر من این کار عاقلانه نیست؛ چراکه انقلاب ما با حضور مردم زنده است و مردم این را نمی‌پذیرند و ما هم تلاش می‌کنیم تا قانون اساسی نقض نشود. ما به دنبال انتخابات پرشور و گسترده هستیم تا انرژی لازم برای حضور مردم به دست آید.

اگر کسی می‌خواهد وارد انتخابات شود، نظر مردم را جلب کند نه اینکه دست مردم را ببندد

احمدی‌نژاد افزود: نمایندگان مجلس هم نباید اجازه دهند این اقدامات خلاف در پرونده آنها ثبت شود. اگر کسی می‌خواهد وارد انتخابات شود باید نظر مردم را جلب کند نه اینکه دست مردم را ببندد. گرفتن اجرای انتخابات از وزارت کشور و دادن آن به دادستانی، دخالت در اجراست. چرا باید روی چیزهایی دست بگذاریم که دشمنان هم سوء‌استفاده کنند و گذشته هم زیر سوال برود؟ برخی دوستان شوخی می‌کردند و می‌گفتند که در طرح، اسم فردی که می‌خواهند رئیس‌جمهور شود را بگذارند.

برخی خیال می‌کنند زمان قاجار است که همه‌ حقوق مردم در مجلس متبلور باشد

وی با بیان اینکه "تلاش برای دخالت در اجرا مسبوق به سابقه است"، یادآور شد: برخی خیال می‌کنند که زمان قاجار است و استبداد حاکم است و همه‌ حقوق مردم در مجلس متبلور است. بعد از انقلاب اسلامی و با دستاوردهای حاصل از آن، حقوق و اراده مردم تنها در مجلس نیست. رئیس‌جمهور هم با رای مستقیم مردم انتخاب می‌شود و حتی رهبری با واسطه توسط مردم انتخاب می‌شود. 33 سال است که مردم حاکم بر سرنوشتشان هستند و دیگر آن دوره گذشته است.

برخی افراد در شورای پول و اعتبار هستند که ربطی به دولت ندارد و حق رای هم دارند

احمدی‌نژاد در ادامه، به برخی مسائل از جمله شورای پول و اعتبار اشاره کرد و گفت: شورای پول و اعتبار یک مرجع حاکمیتی است اما برخی افراد را در آنجا قرار داده‌اند که ربطی به دولت ندارد و حق رای دارند یا حتی برخی تلاش کرده‌اند که در انتخاب رئیس بانک مرکزی حق وتو به برخی نهادها بدهند. برخی خیال می‌کنند که هرچه زیر دست آنها باشد درست است و اگر از زیر دست آنها خارج شد اشکال دارد. اگر ما قانون اساسی را درست اجرا کنیم همه چیز درست می‌شود وگرنه توازن با این کارها به هم می‌خورد و اتفاقا استبداد از همین‌جا شروع می‌شود.

رئیس‌جمهور در بخش دیگری از صحبتهای خود، به طرح سوالاتی از حقوق‌دانان پرداخت و گفت: آیا اداره زندان و پزشکی قانونی و ثبت اسناد و احوال یک کار اجرایی نیست و آیا باید در اختیار قوه قضاییه باشد؟ ما مشاهده می‌کنیم که گاهی یک اتفاق می‌افتد و پزشکی قانونی، قاضی و دادستان همه یک نظر می‌دهند. اخیرا هم دیدیم که می‌خواستند کانون وکلا را هم در اختیار بگیرند. به نظر من نباید این امور همه زیر نظر یک قوه باشد. زمانی بود که بحث پیشگیری از جرم را مطرح کرده بودند و این نظر داده می‌شد که همه دستگاهها پیش از هر اقدامی باید نسبت به انجام آن اطلاع دهند؛ در حالی که مفهوم پیشگیری از جرم، این نیست.

وی اضافه کرد: سوال دیگری که مطرح است این است که آیا آیین‌نامه مجلس می‌تواند اختیارات و مسئولیتهایی برای سایر قوا و رئیس‌جمهور تعریف کند؟ سوال دیگر این است که اگر مجلس لایحه دولت را به گونه‌ای تغییر دهد که با شکل اولیه‌اش به کلی تفاوت داشته باشد، آیا باید دولت این مصوبه را اجرا کند و در صورت اجرا تبعات آن به عهده کیست؟

آیا مجلس می‌تواند اختیاراتی را بالاتر از قانون اساسی برای خود تصویب کند؟

رئیس‌جمهور در ادامه، سوال دیگری را مطرح کرد و گفت: مسئولیت تنظیم و اجرای بودجه به عهده‌ کیست؟ آیا مجلس می‌تواند در بودجه جهت‌گیری‌ها را تغییر دهد؟ در این صورت چه ضرورتی به دادن بودجه است؟ آیا مجلس می‌تواند همراه بودجه قوانین عادی را هم تغییر دهد؟‌ آیا این کارها طبق قانون اساسی و مفید به حال کشور است؟‌ آیا مجلس می‌تواند اصل 75 را دور بزند و مصوبه‌ای داشته باشد که برای هزینه آن درآمدی در نظر گرفته نشده است؟

وی ادامه داد: مجلس در تاسیس وزارت ورزش و جوانان، دولت را ملزم به تاسیس این وزارتخانه کرد در حالی که بودجه آن را تعیین نکرده بود یا دولت را ملزم به تغییر ساعت رسمی کشور کرد در حالی که این مصوبه مبهم بود و بودجه‌ای هم برای هزینه‌هایی که روی دست دولت می‌گذاشت در نظر نگرفت. آیا مجلس می‌تواند با طرح نمایندگان اختیاراتی را بالاتر از قانون اساسی برای خود تصویب کند و آیا می‌تواند با وضع قوانین عادی اعمال اجرایی را به افرادی غیر از وزرا بسپارد؟

احمدی‌نژاد در ادامه یادآور شد: در ابتدای انقلاب به خاطر مباحث تاریخی از اینکه اختیارات قوه مجریه زیاد باشد ترسی وجود داشت در حالی که در اصول قانون اساسی اختیارات قوه قضاییه مشخص است. نگویید چون در این زمینه‌ها اظهارنظر می‌کنید روی حرف شورای نگهبان حرف زده‌اید و بی‌دین شده‌اید. سوال این است که آیا دستگاه نظارتی می‌تواند به بهانه نظارت، در کار اجرا دخالت کند؟ چندی پیش بود که حتی از ما درخواست شد که چرا قیمت ارز را بالا نمی‌برید؟

برخی خیال می‌کنند قوه مجریه تنها مجری تصمیمات دیگر قواست

رییس‌جمهور با بیان اینکه "سوال دیگر این است که آیا قوه مجریه تحت امر دو قوه دیگر است یا مستقل از آنها برای خود اختیاراتی دارد؟"، افزود: برخی خیال می‌کنند قوه مجریه تنها مجری تصمیمات دیگر قواست. اصل 126 قانون اساسی تصریح دارد که امور استخدامی زیر نظر قوه مجریه است اما اگر هر دستگاهی خود را مستثنی بداند و مجزا عمل کند، علی و حوضش می‌ماند. معنای این اصل آن است که تمام کارها در یک نقطه مدیریت شود وگرنه توازن به هم می‌خورد.

وی با طرح این پرسش که "آیا مجلس با وضع قوانین عادی می‌تواند اختیارات رئیس‌جمهور را محدود کند؟"، تاکید کرد: این مباحث همگی علمی است و ما این مسائل را مطرح می‌کنیم تا اصلاح و درست شود وگرنه قصد انگ زدن به کسی را نداریم. برخی خیال می‌کنند که مالک مردمند و مردم رعیت آنها هستند و مردم را درجه یک و درجه دو و درجه سه می‌دانند.

اجازه نداده‌ام در حوزه‌ مسئولیتم با افراد برخورد شود

رییس‌جمهور اضافه کرد: طبق قانون اساسی من به عنوان رئیس‌جمهور باید تلاش کنم نهایت آزادی مردم را پاس بدارم و این کار را کرده‌ام و اجازه نداده‌ام در حوزه‌ مسئولیتم با افراد برخورد شود، حتی زمانی که تهمت زدند. جز در موارد خاص که نیاز به برخورد بود و اجازه دادیم که همکاران شکایت کنند، حداکثر سعه صدر را داشتم و گاهی مکاتبه کردم و نامه نوشتم که برخی علنی شد. ما همه برای مردم هستیم و حکومت هم برای حفظ حقوق مردم تشکیل شده است. حتی پیامبر (ص) اجازه سیطره بر مردم را نداشت. باید مردم بخواهند و هنر این است که راه باز شود و در عین حال جلوی ظلم گرفته شود. استقلال در سایه آزادی و عدالت حفظ می‌شود. مردم باید در حکومت احساس عزت و اثرگذاری و نقش‌آفرینی کنند.

چرا برخی خیال می‌کنند وقتی مردم به تعطیلات می‌روند فساد می‌کنند؟

احمدی‌نژاد به بیان خاطره‌ای پرداخت و گفت: زمانی که بحث تعطیلات مطرح بود، با توجه به اینکه تعطیلات ما در مقایسه با سایر کشورها کم است و ما کشورهایی داریم که 136 روز تعطیلی دارد در حالی که در کشور ما تنها 77 روز است، در آن زمان بحثهایی مطرح شد که از نوروز کاسته شود یا بر عید فطر یک روز افزوده شود. یکی از آ‌قایان اعتراض کرد و گفت چرا تعطیلات عید فطر را زیاد کنیم تا مردم بعد از یک ماه روزه‌داری به مسافرت بروند و فساد کنند؟ چرا برخی خیال می‌کنند وقتی مردم به تعطیلات می‌روند فساد می‌کنند؟

هرکس خیال کند از مردم بالاتر است، سقوط کرده است

وی با بیان اینکه "هرکس خیال کند از مردم بالاتر است، سقوط کرده است"، اظهار کرد: برخی از لذت و تفریح مردم ناراحت می‌شوند و به همین دلیل وقتی می‌خواستیم به مردم سوخت بنزین برای سفر بدهیم، مخالفت می‌کردند.

رییس‌جمهور تاکید کرد: این مردم هستند که نظام را حفظ کرده‌اند و خواهند کرد. باید به آنها اجازه دهیم که اراده خود را حاکم کنند که در اینصورت به خیر و صلاح خواهد بود.

به گزارش ایسنا، احمدی‌نژاد در بخش دیگری از صحبت‌های خود به جایگاه انسان در خلقت اشاره و اظهار کرد: انسان مهم‌ترین موضوع عالم هستی است و تنها موجودی است که استعداد الهی شدن دارد و صفات الهی در وجود او برای متحول شدن و متجلی شدن به امانت گذاشته شده است و حکومت، قانون اساسی، کار و فعالیت اجتماعی، همه اینها مربوط به انسان است و در رابطه با انسان معنا پیدا می‌کند و همه باید بسترساز شکوفایی و تعالی انسان باشد.

رییس‌جمهور با بیان اینکه خداوند عالم را برای انسان خلق کرد و انسان را برای تعالی، گفت: انسان باید این تعالی و کمال را آزادانه انتخاب کند و این امر باید با انتخاب آزاد انجام شود. خداوند انسان را آزاد خلق کرده و اجازه داده که با انتخاب خود سیر کمال را طی کند.

وی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه در شرایط تحمیل و اکراه، ارزش و ضدارزش و تعالی و سقوط بی‌معناست، گفت: زمانی نظام ارزشی و ارزیابی معنا پیدا می‌کند که انتخاب آزادانه باشد و همه ارزش‌های انسانی در سایه آزادی معنا پیدا می‌کند. همه زیبایی‌های عالم نیز در سایه آزادی انسان معنا و مفهوم پیدا می‌کند.

احمدی‌نژاد افزود: خداوند حتی اجرای عدالت در روابط اجتماعی را نیز بر عهده انسان‌ها و انتخاب آزاد انسان‌ها گذاشته است.

رییس‌جمهور همچنین با اشاره به اهمیت اجرای عدالت و طرح این پرسش که چرا عدالت مهم است، گفت: عدالت بستر کمال و تعالی انسان است و اگر همین عدالت با اراده آزاد ملت‌ها و انسان‌ها مستقر نشود، کمال‌آفرین نیست و فاقد ارزش است، چون انسان‌ها آزاد هستند و خداوند برای آنها حق تعیین سرنوشت قرار داده است و این مهم‌ترین حق است.

وی در پایان با بیان اینکه استقلال هم به واسطه آزادی است، اظهار کرد:‌ کسی که آزاد نیست، استقلال برای او معنا ندارد؛ چرا که آزادی منشاء کرامت انسان است و کرامت مستلزم استقلال است. وقتی ملتی می‌خواهند مستقل باشد در واقع می‌خواهد با کرامت زندگی کند.

به گزارش ایسنا، در این همایش غلامحسین الهام سخنگوی دولت، حجت‌الاسلام و المسلمین میرتاج‌الدینی معاون رییس‌جمهور در اجرای قانون اساسی،‌فاطمه بداغی معاون حقوقی رییس‌جمهور، عزیزی معاون رییس‌جمهور، بختیاری وزیر دادگستری، مریم مجتهدزاده مشاور رییس‌جمهور و رییس مرکز امور زنان و خانواده ریسا تجمهوری، حجازی دبیر هیات نظارت بر اجرای قانون اساسی و ... حضور داشتند.
منبع: تابناک

زیرفرآیند مراجعه و ثبت نام و تحویل برگه سهام


زیرفرایند مراجعه و ثبت نام و تحویل برگه های سهام مشمولان
 
 
گام اول : مراجعه مشمولان
الف- در گام اول مشمولانی که شماره ملی و فراخوان سهام عدالت دریافت کرده اند همراه با مدارک اعلام شده در فراخوان به شرکت های تعاونی عدالت شهرستانی مراجعه می کنند.
ب- مراجعه همه افراد رشید (18 سال و بالاتر) مشمول طرح ضروری است و در مورد افراد صغیر ، مراجعه سرپرست آنها همراه با مدارک مربوط کافی است.
گام دوم: دریافت مدارک و تطبیق مشخصات
در این گام مسئولین تعاونی با دریافت برگه فراخوان و فتوکپی از تمام صفحات شناسنامه مشمولان، مشخصات مندرج در برگه فراخوان را با اصل شناسنامه تطبیق می نمایند و فتوکپی دریافتی را در پرونده عضویت مشمول در تعاونی بایگانی می کنند.
گام سوم: تکمیل رایانه ای ثبت نام مشمول
الف- تعاونی می بایست به هنگام مراجعه فرد مشمول، فرم اطلاعات و پذیرش عضویت مشمولان را که در نرم افزار تعبیه شده است به صورت رایانه ای تکمیل نموده و سه نسخه از چاپ   رایانه ای آن را به امضاء و اثر انگشت مشمول برساند و یک نسخه از آن را به فرد مشمول تحویل و نسخه دیگری از آن را در پرونده عضویت مشمول بایگانی نماید.
ب- تعاونی باید برگه تعهد نامه مشمول را که حاوی این مطلب است که تعهد می نماید که به طور کامل مشمول تعاریف مندرج در ماده یک دستورالعمل فرایند شناسایی و تأیید نهایی مشمولان مرحله اول واگذاری سهام عدالت مصوب جلسه مورخ 20/1/1385 ستاد مرکزی توزیع سهام عدالت بوده و در صورت اثبات عدم تطبیق با این تعاریف و احراز تقلب ، کلیه حقوق ناشی از دریافت سهام عدالت را از خود سلب می نماید، تکمیل نموده و در پرونده عضویت مشمول در تعاونی بایگانی کند.
گام آخر: ارسال مدارک به دبیرخانه ستاد استانی
در این گام، تعاونی برگه های فراخوان و برگه های پذیرش عضویت جمع آوری شده مشمولان را به دبیرخانه ستاد استانی ارسال می نماید.
منبع:
www.ipo.ir

اطلاعیه سازمان خصوصی سازی در خصوص سهام عدالت


اطلاعیه سازمان خصوصی سازی در خصوص سهام عدالت

در راستای تصمیمات شورای عالی اجرای سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی به اطلاع آن دسته از مشمولین دریافت سهام عدالت که برگه دعوت نامه ثبت نام در شرکت های تعاونی شهرستانی سهام عدالت دریافت کرده اند ولی تا کنون موفق به ثبت نام نهایی در شرکتهای مذکور نگردیده اند می رساند آخرین مهلت ثبت نام 30/09/1391 در نظر گرفته شده است.

بدیهی است عدم اقدام مشمولین محترم جهت ثبت نام در تعاونی های شهرستانی سهام عدالت تا تاریخ مقرر به منزله انصراف از دریافت سهام عدالت قلمداد  می گردد.

جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایتهایwww.ipo.ir ,www.vase.ir مراجعه نمایید.

نمونه دعوتنامه دریافت سهام عدالت را در سایت زیر ملاحضه نمائید

www.ipo.ir

 

روابط عمومی سازمان خصوصی سازی

www.ipo.ir

جدول حل کنید تا جوان بمانید

جدول‌ها جوان می‌ کنند!

محققان می ‌گویند حل کردن جدول کلمات متقاطع روشی استثنایی و کار آمد برای جوان نگه داشتن مغز است.

شما هم که تصمیم گرفته‌اید در سال جدید با ورزش، اندام خود را متناسب کنید؟ چرا همین برنامه را برای مغزتان انتخاب نمی ‌کنید؟! مغز و فکر شما هم به اندازه عضلاتتان برای رسیدن به سلامت نیاز به ورزش دارد.

می ‌پرسید چطور مغزمان را ورزش بدهیم؟ با حل کردن جدول! این سرگرمی برای سلامت شما هم مفید است. به تازگی محققان متوجه شده‌اند که جدول حل کردن علاوه بر سرگرمی و تفریح فواید دیگری هم دارد.

دکتر فتوحی، رئیس مؤسسه سلامت حافظه، مغز و نخاع در بالتیمور آمریکا این کار را نوعی ورزش برای مغز معرفی کرده‌است.

به این ترتیب کسانی که علاقه دارند ذهن خود را هم مانند بدنشان ورزیده کنند، لازم است این ورزش مغز " یعنی جدول حل کردن" را شروع کنند. البته این تنها خاصیت جدول حل کردن نیست! اگر باور نمی ‌کنید، بخوانید.

می ‌گویند جدول کلمات متقاطع، مشهور‌ترین و گسترده‌ترین بازی در جهان است، اگر چه تاریخچه کوتاهی دارد. اولین جدول‌ها در قرن 19 در انگلستان متولد شدند. این جدول‌ها در نوع خود بسیار ابتدایی بوده و از مربع‌های کلمات ساخته شده بودند. به ‌طوری که گروهی از کلمات طوری کنار هم قرار داده شده بودند که در جهت عمودی و افقی به یک شکل خوانده می ‌شدند. این جدول‌ها در مجلات دوره‌ای و کتاب‌های معمای کودکان چاپ می‌ شد. با این حال در آمریکا جدول حل کردن به یکی از جدی‌ترین سرگرمی‌های بزرگسالان تبدیل شد.

بد نیست بدانید اولین جدول کلمات متقاطع منتشر شده بوسیله یک روزنامه‌ نگار به نام "آرتور‌واین" اهل لیورپول طراحی و ساخته شد که به‌عنوان مبتکر بازی‌های مشهور جهان شناخته شده است. 21 دسامبر 1913 تاریخ چاپ این جدول در روزنامه‌ای به نام دنیای نیویورک است.
ورزشی برای مغز

اگر اهل نرمش و ورزش باشید، می ‌دانید که هر عضله‌ای که در تمرین‌ها بیشتر به کار گرفته شود، قوی‌تر و بزرگ‌تر می ‌شود. مغز نیز همین طور است یعنی هر چه شما مغزتان را بیشتر ورزش دهید این عضو مهم بدن شما گسترده‌تر و قوی‌تر خواهد شد. پس مغز هم مانند سایر اعضای بدن به وزرش و تحرک احتیاج دارد که طبق نتایج مطالعات دکتر فتوحی حل کردن جدول می ‌تواند این هدف را تأمین کند.

دکتر مجید فتوحی که کتابی به نام درمان حافظه نوشته ‌است، هم اکنون عضو هیأت علمی دانشکده پزشکی هاروارد در رشته نورولوژی و مشاور نورولوژی در مرکز تحقیقات بیماری آلزایمر در بیمارستان جان هاپیکنز بوده و همچنین عضو آکادمی نورولوژی آمریکا، انجمن پزشکی آمریکا، سازمان بین‌المللی تحقیقات مغزی، انجمن پزشکی ماساچوست و انجمن علوم اعصاب نیزهست.
می‌ خواهم به یاد آورم!

اگر شما هم می ‌ترسید که بزرگ‌ترین دارایی خود یعنی حافظه تان را از دست بدهید و در جست ‌وجوی راهی برای تقویت آن هستید، جدول حل کنید. به ‌طور طبیعی با افزایش سن و پیر شدن ، توانایی ما برای به یاد آوردن و به خاطر سپردن کمتر و کمتر می ‌شود. اما در هر سنی می‌ توان این روند را کند کرد یا جلوی آن را گرفت. لابد از خودتان می ‌پرسید مگراین حافظه به چه درد می‌ خورد؟! بهتر است بدانید تمام کارهایی که انجام می‌ دهید وابسته به همین حافظه است، از مسواک زدن دندان‌هایتان تا لذت بردن از شامی که با خانواده می ‌خورید.

حافظه یکی از اجزای ضروری زندگی شماست و با از دست رفتن آن که ممکن است از نشانه‌های آلزایمر هم باشد،زندگی شما مختل خواهد شد. مثلاً همین برگشتن به خانه، که ممکن است خیلی پیش پا افتاده به ‌نظر برسد، بدون به خاطر سپردن آدرس محل زندگی ممکن نیست. علاوه بر این حافظه، انعکاسی از زندگی شماست. اولین دیدار با همسر، در آغوش گرفتن فرزندتان برای اولین بار پس از تولد، دوستان و همکلاسی‌های شما در دوران تحصیل همه و همه بهانه‌هایی هستند که نخواهید این نعمت خدا را از دست بدهید.

جوان بمانید!

تحقیقات نشان داده است که فعالیت مغز در سنین میانسالی و حتی قبل از آن می ‌تواند در آینده به فرد کمک کند تا دچار آلزایمر( که شایع‌ترین شکل دمانس یا زوال عقل است ) نشود. البته این تنها عامل مؤثر در ایجاد بیماری نیست و تغذیه، فعالیت بدنی ، ژنتیک و خیلی چیز‌های دیگر در این مسئله نقش دارند. بعد از 20 سالگی با افزایش سن بیش از 200 میلیارد سلول عصبی تحلیل رفته و می‌ میرند.

تحلیل قوای شناختی که از عوارض این مرگ سلولی است، ابتدا ضعف حافظه و قدرت شنیدن خود را نشان می ‌دهد. البته نگران نشوید، این روند تا حدی قابل پیشگیری است. محققانی از انجمن ملی علوم معتقدند کسانی که در فعالیت‌های چالش برانگیز مغز( مانند جدول کلمات متقاطع، شطرنج و کتاب خواندن و سفر) به‌ عنوان یک سرگرمی و تفریح شرکت می ‌کنند، می‌ توانند باعث کندی روند پیری در مغز خود شوند.

همچنین بررسی 20 ساله پزشکان در کالج پزشکی آلبرت انیشتین در نیویورک نشان داده است کسانی که 4 روز در هفته جدول کلمات متقاطع حل می ‌کنند، 47 درصد کمتر از کسانی که یک روز در هفته این کار را می ‌کنند درمعرض خطر دمانس(زوال عقل) هستند.

دکتر رابرت‌ فریدلند، پروفسور عصب شناسی از دانشگاه "کیس ‌وسترن ریزرو" در کلیولند در این باره می ‌گوید: کسانی که از 20 تا 60 سالگی بیشتر از مغز خود کار می‌ کشند کمتر دچار آلزایمر می ‌شوند. در این افراد فعالیت‌های دوباره‌سازی‌(مانند حل کردن جدول) به اندازه فعالیت‌های آموزشی(مانند شرکت در یک کلاس برای یادگیری یک مهارت تازه) مؤثرند. بد نیست بدانید این محققان معتقدند هیچ وقت برای شروع چنین فعالیتی دیر نیست.
مسائل زندگی را حل کنید!

کسانی که اهل جدول حل کردن باشند می‌ دانند که چقدر این کاربه آنها احساس آرامش می ‌دهد. برای افرادی که در زندگی روزمره خود با مشکلات زیادی روبه ‌رو هستند، سریع‌ترین راه برای خلاصی از افکار آزار دهنده، همین جدول حل کردن است.

ویل شورتز، مصحح جدول نیویورک تایمز معتقد است در حل مسئله ما بهترین کاری را که می ‌توانیم، انجام می ‌دهیم و سپس به مشکل بعدی می‌ رسیم و این دقیقا همان کاری است که در حل کردن جدول یاد می ‌گیریم. یعنی دیدن مسئله از اول تا آخر! و وقتی آخرین مربع خالی را با حرف صحیح پر می‌ کنیم، می‌ دانیم که راه حل نهایی را برای همه مشکلات یافته‌ایم. به همین علت احساس رضایت فوق العاده‌ای به ما دست می‌ دهد، حتی اگر ابتدا نتوانسته باشیم مربع‌های خالی را به ‌ترتیب پر کنیم.
راه جدید آموزش!

جدول نه تنها برای حل مشکلات روزمره مفید است بلکه به آموزش موضوعات خاص هم کمک می ‌کند. ماری جو فرچ از دانشگاه ماریون ایالت اوهایو معتقد است، جدول علاوه بر جلب رضایت فرد بار آموزشی هم برای او دارد.

جالب است بدانید او اغلب در کلاس درس برای سنجش یادگیری دانشجویانش، امتحان را به شکل حل جدول برگزار می‌ کند و معتقد است این روش( به‌علت همراهی سرگرمی با آموزش) می ‌تواند در یادگیری دانشجویان مؤثرتر از سایر روش‌ها باشد. خوشبختانه همان طور که بزرگسالان با حل جدول به دانش خود اضافه می‌ کنند، بچه مدرسه‌ای‌ها هم می ‌توانند از حل جدول برای یادگیری استفاده کنند و حتی می ‌توان این کار را به‌ صورت خانوادگی و دسته‌ جمعی انجام داد.
خبرنگاران هم جدول حل کنند!

جالب است بدانید حل کردن جدول برای آموزش و تقویت مهارت روزنامه نگاری و گزارشگری هم مفید است! یکی از ویراستاران واشنگتن پست به گفته همکارش همیشه در حال جدول حل کردن است. این کار می‌ تواند توانایی او را برای بازی با کلمات افزایش دهد.

با تمرین متفاوت نگاه کردن به کلمات و معنی آنها، قدرت متفاوت دیدن ومتفاوت فکر کردن (دو مهارت مهم در نویسندگی) هم به دست می ‌آید. وقتی خبرنگاران متفاوت ببینند و متفاوت فکر کنند، حرف‌های تازه‌ای هم برای گفتن خواهند داشت و برای سؤال‌های موجود پاسخ‌های جدیدی کشف خواهند کرد.
دکتر مهشید چایچی

www.tebyan.net

حواس پرت

چرا حواس‌پرت می‌شوید؟

انجام چند کار با هم، انجام کارهای خسته‌کننده، افکار آزاردهنده، افسردگی، گرسنگی، استرس و خستگی می‌توانند قدرت تمرکز و توجه فرد را از بین ببرند و باعث حواس پرتی شوند.



آقا با شما هستم! حواستان نیست!؟ کجایی؟ شنیدی چی گفتم!؟ این جملات و پرسش‌ها بارها و بارها در طول روز میان افراد مختلف رد و بدل می‌شود. کسانی که باید چندین بار جمله‌ای را تکرار کنید تا بشنوند، یا آدم‌هایی که چند دقیقه‌ای پشت چراغ راهنمایی چهارراه که دیگر سبز شده است منتظر می‌ایستند.

حتماً شما هم چنین افرادی را می‌شناسید یا گاهی خودتان با این مشکل روبه‌رو هستید، اما دلیل این بی‌توجهی‌ها چیست؟ چه چیزی باعث می‌شود تا این حد بی‌دقت باشیم و نتوانیم تمرکز کنیم؟ البته در دنیای شلوغ امروزی، عدم تمرکز حواس عادی است، زیرا این دنیا پر است از عوامل برهم زننده تمرکز و هوشیاری. به همین دلیل، متخصصان در تلاشند به انسان امروزی کمک کنند تا متمرکزتر و آرام‌تر به کارهایش برسد.


انجام کارهای خسته‌کننده

برخی از وظایف ما در طول روز جالب‌تر از بقیه است. بنابراین کاملاً طبیعی است حین انجام کارهای خسته‌کننده تمرکز بیشتر مختل شود. وقتی بی‌حوصله هستید هر چیزی، از تماس تلفنی گرفته تا گرد و غبار روی میز کار می‌تواند تمرکز شما را از بین ببرد. بنابراین برای حل این مشکل، بین کار به خودتان استراحت دهید و با یک لیوان چای یا بیسکویت از خودتان پذیرایی کنید.
انجام سه کار هم‌زمان بیشتر از انجام دادن آن‌ها به ترتیب و پشت سر هم زمان می‌برد. پس تا جایی که امکان دارد در هر زمان تنها یک کار خاص را انجام دهید


افکار آزاردهنده


به طور حتم کار کردن در شرایطی که نگران هستید، ساده نیست. اگر دائم به برنامه‌های مربوط به بچه‌های‌تان فکر می‌کنید یا اگر هنوز بابت بحث کاری دیروز ناراحت هستید، مطمئن باشید نمی‌توانید در محل کارتان هم موفق عمل کنید. چون این افکار عامل مهمی برای برهم زدن تمرکز است. اگر شما هم با این مشکل روبه‌رو هستید، برای تمرکز بیشتر و پیشگیری از بروز بیماری‌های مختلف بهتر است افکار آزاردهنده را روی کاغذی یادداشت کنید تا وضعیت بهتر شود.

انجام چند کار با هم

کودک خردسال‌تان را در آغوش گرفته‌اید و کتاب می‌خوانید. در همین زمان پاسخ ایمیلی را هم می‌دهید و برای خرید روزانه هم فهرست تهیه می‌کنید! اگر شما هم در انجام چنین کارهایی استاد شده‌اید و می‌توانید چندین کار متفاوت را در یک زمان انجام دهید، دوباره و با دقتی بیشتر به شرایط بیندیشید. تحقیقات نشان داده است هر بار که انسان توجه و تمرکزش را تغییر می‌دهد تا کار دیگری انجام دهد، زمانی از دست خواهد رفت. بنابراین نتیجه می‌گیریم انجام سه کار هم‌زمان بیشتر از انجام دادن آن‌ها به ترتیب و پشت سر هم زمان می‌برد. پس تا جایی که امکان دارد در هر زمان تنها یک کار خاص را انجام دهید. با این کار از نگرانی و استرس و بروز مشکلات جسمی ناشی از آن نیز پیشگیری می‌کنید.


گرسنگی

مغز بدون تأمین سوخت مورد نیاز نمی‌تواند درست عمل کند؛ البته حواس‌تان باشد صبحانه یکی از مهم‌ترین منابع تأمین مواد غذایی مورد نیاز بدن است که نباید فراموش شود. بنابراین همیشه به فکر تأمین انرژی باشید و اجازه ندهید گرسنگی، قدرت توجه و تمرکز را از شما بگیرد.

افسردگی

خیلی از افراد به اشتباه تصور می‌کنند افسردگی به معنای غمگین بودن است. در حالی که طبق نظر متخصصان، افسردگی یکی از بیماری‌های جدی است که علائم خاص خود را ایجاد می‌کند و باید به درستی درمان شود. افسردگی علاوه بر ایجاد حس ناامیدی، غمگین بودن، بی‌تفاوتی و پوچی می‌تواند تمرکز و توجه فرد را نیز مختل کند. بنابراین اگر شما هم این مشکلات را دارید، بهتر است به یک پزشک متخصص مراجعه کنید تا درمان مناسب صورت گیرد.

متأسفانه بعضی از داروهایی که برای درمان افسردگی یا بیماری‌های دیگر استفاده می‌شوند نیز ممکن است با تمرکز فرد تداخل داشته باشند. در این شرایط باید با پزشک یا داروساز صحبت کنید و از وی کمک بخواهید.

استرس و خستگی

استرس مشکلات زیادی برای فرد ایجاد می‌کند که بر هم خوردن تمرکز یکی از آن‌هاست. البته وقتی این تأثیرات در جسم هم خودشان را نشان دهند، شرایط بدتر می‌شود؛ مثل عضلات سفت و دردناک، سردرد یا افزایش ضربان قلب. مطمئن باشید این موارد همگی می‌توانند تمرکز شما را از بین ببرند. علاوه بر استرس، نباید از خستگی هم غافل شد.

مطالعات نشان می‌دهد کم‌خوابی می‌تواند تمرکز و حافظه کوتاه مدت را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین هیچ وقت به بهانه انجام کار یا تفریح، خواب شبانه کافی ـ 7 تا 9 ساعت ـ را نادیده نگیرید.


کوچک شدن مغز

با کوچک شدن مغز، بخش‌هایی از آن که مسوول برخی اعمال در انسان است، تحلیل رفته و به مرور از بین می‌روند. همین مسأله رفته‌رفته باعث ایجاد برخی مشکلات از قبیل بروز آلزایمر و زوال عقل شده و افراد سالمند و اطرافیان آن‌ها را با دردسرهای زیادی مواجه می‌کند.

اثرات ناشی از تحلیل رفتن بافت مغز به طور کلی تمام جوانب زندگی فرد را در بر گرفته و تفکر، احساسات و اعمال او را فرا می‌گیرد. فرد دچار کاهش حافظه شده و به مرور وقایعی را که برایش اتفاق افتاده است، فراموش می‌کند. این مسأله حتی می‌تواند اسم یا نشانی یک فرد را هم شامل شود. فرد ممکن است حالات و احساسات فردی خود را از دست داده و هرچه بیماری پیشرفت کند، با اطرافیان خود بیگانگی بیشتری احساس می‌کند و در اتخاذ تصمیم و نحوه تفکر خود دچار مشکل می‌شود.

کم توجهی

برخی پزشکان معتقدند حواس پرتی در بیشتر موارد مربوط به کم توجهی است و ارتباطی با بیماری مغزی ندارد. به طور کلی برای به یاد آوردن موضوع یا انبار کردن اطلاعات بر روی حافظه، باید ابتدا آن‌ها را ضبط کرد و باید دانست که چگونه این اطلاعات را جمع آوری کرد.

پژوهشگران می‌گویند هنگامی که افراد ذهن مشغولی و استرس داشته باشند، ضبط اطلاعات در حافظه آن‌ها به بدی انجام می‌گیرد و جمع آوری اطلاعات نیز به همین شکل خواهد بود.

دکتر برونو دوبوا از مرکز اعصاب بیمارستان پیتیه سالپاریر پاریس می‌گوید: افرادی که از حواس پرتی شکایت دارند، در بیشتر موارد دچار افسردگی هستند. پریشانی و ترس تمامی توانایی‌های توجه و دقت انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و مانع از عملکرد صحیح آن‌ها می‌شود. پزشکان با معاینه ساده‌ای می‌توانند به راحتی تشخیص دهند که این حالت مربوط به بیماری مغزی است یا کم توجهی.

عدم مراجعه به موقع بیماران به پزشک یکی از موانعی است که تشخیص این‌گونه بیماری‌ها را مشکل می‌کند.

فرآوری : نیره ولدخانی

بخش سلامت تبیان

گل ها

گل‌ها را با چشم باز بو کنید


تحریک قشر بینایی مغز می‌تواند حس بویایی فرد را افزایش دهد. این یافته جالب که برای اولین ‌بار اثر متقابل میان بخش‌های حسی مغز را اثبات می‌کند، نشان می‌دهد همه ما به درجاتی از حس‌آمیزی مبتلا هستیم!






پژوهش تازه‌ای نشان می‌دهد تحریک قشر بینایی مغز با یک محرک الکتریکی می‌تواند حس بویایی فرد را افزایش دهد.

این یافته جالب که برای اولین‌بار چنین ارتباطی را میان بخش‌های گوناگون حسی مغز نشان می‌دهد، باعث خواهد شد محققان در شناخت کنونی خود، از پیچیدگی‌های زیست‌شناختی حواس گوناگون در مغز تجدیدنظر کنند.



کریستوفر پک از بخش عصب‌شناسی دانشگاه مک‌گیل و محقق ارشد این پژوهش می‌گوید: "می‌دانیم که بخش‌های تخصصی متعددی در مغز ما وظیفه دریافت حواس گوناگون مانند چشایی، بویایی، بینایی و ... را به عهده دارند و ترکیبی از داده‌های دریافت شده توسط این مراکز است که درک ما را از جهان پیرامون شکل می‌دهد. اما چطور این اتفاق در مغز می‌افتد؛ به عبارت بهتر احتمال اثر گذاشتن یک حس روی حس‌های دیگر چقدر است؟

ما با تحریک حس بینایی به نتایج شگفت‌انگیزی رسیدیم و دیدیم که تحریک اندک این حس می‌تواند به حس بویایی برای درک بهتر بوها کمک کند و این نشان می‌دهد تأثیر متقابل حس‌ها در مغز از آنچه که تاکنون تصور می‌شده به مراتب بیشتر است و در همه انسان‌ها وجود دارد."



یوهان لندستورم از مرکز حواس شیمیایی مونل می‌گوید: "این تداخل حسی که می‌تواند با تحریک یک حس به تحریک خودبه‌خودی و غیرارادی حس دیگری منجر شود، به عنوان "هم‌حسی" یا "حس‌آمیزی" می‌شناسیم و می‌تواند در فرد باعث شود رنگ اعداد را ببیند، بوها را بشنود یا کلمات را بو کند، اما این تحقیق نشان می‌دهد تمامی ما انسان‌ها به درجاتی از این اختلال مبتلا هستیم."
تحریک حس بینایی می‌تواند به حس بویایی برای درک بهتر بوها کمک کند


به گزارش ساینس دیلی، این محققان برای انجام آزمون از TSM یا تحریک مغناطیسی جمجمه که به کمک آن می‌توان بخش خاصی از قشر مغز را به شیوه‌ای غیرتهاجمی تحریک کرد، استفاده کردند.


آن ها از داوطلبان خواستند قبل و بعد از تحریک قشر بینایی مغز، آزمون بویایی ثابتی را انجام دهند. از آن جا که TSM به دقت می‌تواند منطقه مغزی هدف را تحت‌تأثیر قرار دهد، بهبود حس بویایی افراد نشان می‌داد که تداخلی میان حس بینایی و بویایی وجود دارد.



جالب است بدانید این تداخل میان حس شنوایی و بویایی وجود نداشت و به همین دلیل محققان حدس می‌زنند این حس بینایی است که نقش مهمی را در ترکیب داده‌های حاصل از حواس دیگر بازی می‌کند و می‌تواند با تداخل، اثر آن ها را تقویت کند.

فکر نمی‌کنید از این به بعد بهتر باشد گل‌ها را با چشم‌های باز بو کنیم؟



تاثیر بو کردن گل ها بر تقویت حافظه

رایحه ی گل می تواند باعث تقویت حافظه و آرامش شود.

"بوها" مى توانند بر روند ساخته شدن هورمون ها، گرایش هاى شخصى، حرارت بدن، سطح هورمون ها، ساخته شدن انسولین، سوخت و ساز بدن، سطح هورمون استرس، هورمون هاى جنسى، سیستم دفاعى بدن، افکار و واکنش هاى آگاهانه اثر بگذارند.

بوییدن گل ها به ویژه گل رز جهت تقویت حافظه بسیار موثر است. محققان دریافته اند با بوییدن گل رز، قسمتی از مغز که متعلق به یادگیری است، تقویت می شود.

هم چنین تاکید می شود بوییدن گل ها هنگام خواب تاثیر بیشتری بر مغز خواهد گذاشت.




اثرات بوییدن گل نرگس

الإمام الرضا علیه‏السلام :

وَلیشُمَّ النَّرجِسَ ؛ فَإِنَّهُ یأمَنُ الزُّکامَ ، وکذلِک الحَبَّةُ السَّوداءُ.

امام رضا علیه‏السلام :

گل نرگس ببویید؛ زیرا از زکام، ایمنى مى‏بخشد. همچنین است سیاه دانه.

فی بحار الأنوار : «ولا یؤخِّر شمّ النرجس ، فإنّه یمنع الزکام فی مدّة أیام الشتاء».طبّ الإمام الرضا علیه‏السلام ، صفحه 38 ، بحار الأنوار ، جلد 62 ، صفحه 324 ، دانش نامه احادیث پزشکی : 1 / 110 این متن در بحارالأنوار به این صورت آمده است: «بوییدن گل نرگس را به تأخیر نیندازید؛ زیرا که استشمام آن، از ابتلا به زکام در ایام زمستان، جلوگیرى مى‏کند.»



رسول اللّه‏ صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

شُمُّوا النَّرجِسَ و لَو فِی الیومِ مَرَّةً ، و لَو فِی الاُسبوعِ مَرَّةً ، و لَو فِی الشَّهرِ مَرَّةً ، و لَو فِی السَّنَةِ مَرَّةً ، ولَو فِی الدَّهرِ مَرَّةً ؛ فَإِنَّ فِی القَلبِ حَبَّةً مِنَ الجُنونِ وَ الجُذامِ وَ البَرَصِ و شَمُّهُ یدفَعُها.

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

گُل نرگس را ببویید، هر چند در روز یک بار، هر چند در هفته یک بار، هر چند در ماه یک بار، هر چند در سال یک بار، و هر چند در همه عمر، یک بار؛ چرا که در قلب، هسته‏اى از دیوانگى، جذام و پیسى وجود دارد و بوییدن نرگس، آن را دور مى‏کند.

طبّ النبی صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم ، صفحه 10 ، بحار الأنوار ، جلد 62 ، صفحه 299؛ تاریخ دمشق ، جلد 14 ، صفحه 36 ، حدیث 3368 عن شریح عن عنه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم نحوه دانش نامه احادیث پزشکی : 1 / 270
محققان دریافته اند در مکان هایی که هوا توسط خودروها و صنایع آلاینده آلوده می شود گل ها تا 90 درصد بوی خود را از دست می دهند


گل درمانی


گل درمانی یکی از اعضای خانواده طب کل نگر است. گرچه این شیوه درمان در ایران چندان شناخته شده نیست، اما مزایای بسیاری برای افرادی که از آن استفاده می کنند، دارد.

با گل درمانی می توان سلامت روحی فرد را به او باز گرداند و به این ترتیب از طریق درمان روحی، درمان جسمانی نیز صورت می پذیرد.

این شیوه درمانی غالباً همراه با طب سوزنی فوق العاده خوب جواب می دهد.

گل درمانی می تواند فرد را از استرس، غم، ناامیدی، احساس گناه و سرزنش، شک و تردید، عدم اعتماد به نفس، بی حوصلگی، حسادت و بدبینی نجات دهد.

گل ها کاملاً سالم و بدون عوارض بوده و در واقع یک معجزه الهی هستند که با خود شعور الهی به همراه دارند. آن ها می توانند افراد سخت‌گیر و منتقد را به انسان هایی انعطاف پذیر و مهربان، انسان های خسته را به انسان های پرانرژی و افراد غمگین و مضطرب را به انسان هایی شاد و شجاع تبدیل کنند.

نام چند نمونه از این گل ها: گل mimulus، گل Cerato ، گل pine، گل Holly، گل Beech، گل Red chestnut



آلودگی هوا، بوی گل ها را از بین می برد

محققان آمریکایی اعلام کرده اند آلودگی هوا بر بوی گل ها تاثیر منفی دارد و موجب کاهش یا از بین رفتن بوی گل ها می شود.

هوای آلوده نه تنها بوی گل ها را کاهش می دهد، بلکه موجب اختلال در عملکرد و زندگی حشرات تغذیه کننده از گل ها می شود.

محققان دانشگاه ویرجینیا اعلام کرده اند، در هوای پاکیزه بوی گل ها تا هزار متر دورتر نیز توسط مشام بسیاری از حیوانات و حشره ها قابل تشخیص است. در صورتی که این بو در هوای آلوده تا 200 متر دور تر هم نمی رسد.

گفتنی است بوی گل ها در هوای آلوده توسط انسان به سختی استشمام می شود و به همین دلیل به نظر می رسد در شهرهای آلوده گل ها بو ندارند.

محققان میزان جریان بوی گل ها به وسیله جریان هوا و باد را مورد ارزیابی قرار داده اند و نتیجه گرفته اند در مکان هایی که هوا توسط خودروها و صنایع آلاینده آلوده می شود گل ها تا 90 درصد بوی خود را از دست می دهند.


معصومه آیت اللهی
بخش سلامت تبیان

ایدز

ایدز سیستم ایمنی بدن را تخریب می‌کند


سندرم نقص ایمنی اکتسابی (acquired immune deficiency syndrome) یا همان بیماری ایدز (AIDS) باعث آسیب شدید سیستم ایمنی بدن می شود. سازمان بهداشت جهانی تخمین زده که بیشتر از 25 میلیون نفر در سراسر دنیا، در اثر این بیماری فوت کرده اند.






علت ایدز

ویروس نقص ایمنی اکتسابی به نام HIV، باعث بیماری ایدز می گردد.

این ویروس به سیستم ایمنی بدن حمله می کند و بدن را در معرض ابتلا به عفونت های خطرناک و سرطان ها قرار می دهد.

معمولا میکروب های شایع در بدن افرادی که سیستم ایمنی سالمی دارند، هیچ بیماری جدی را ایجاد نمی کند، اما همین میکروب ها در افراد مبتلا به ایدز می تواند موجب بیماری های کشنده گردد.



راه انتقال ویروس ایدز

ویروس ایدز در بزاق دهان، اشک، مایع نخاع، خون، مایع منی، مایع واژینال و شیرمادر یافت می شود.

ولی فقط خون، مایع منی، مایع واژینال و شیر مادر این بیماری را به دیگران منتقل می کنند.
برخی روش های انتقال ویروس ایدز شامل تزریق خون آلوده (اهدای خون)، استفاده از سرنگ آلوده، تلقیح مصنوعی با منی آلوده و پیوند اعضای آلوده است

افراد در معرض خطر ایدز

- افرادی که از سوزن آلوده برای تزریق دارو (مثل پنی سیلین) یا آزمایش خون استفاده می کنند.

- نوزادانی که از مادران مبتلا به ایدز متولد می شوند.

- روابط جنسی با فردی که ایدز دارد.

- افرادی که خون آلوده به ویروس ایدز دریافت کنند (مثلا در اهدای خون).

- افراد معتادی که از سرنگ آلوده به ویروس ایدز برای تزریق مواد مخدر استفاده می کنند.



علائم ایدز

افراد بیمار ممکن است برای مدت 10 سال و یا بیشتر هیچ علامتی را نشان ندهند، اما در همان مدتی که بدون علامت هستند، می توانند به راحتی عفونت HIV را منتقل کنند.

اگر عفونت تشخیص داده نشود و درمان نگردد، سیستم ایمنی بدن را به تدریج ضعیف می کند و بیماری ایدز گسترش می یابد.


شایع ترین علائم عبارتند از:

- لرز

- تب

- تعریق ( به خصوص در شب)

- ورم غدد لنفاوی

- ضعف

- زخم دهان و مری

- برفک دهان

- بزرگ شدن کبد و طحال

- تهوع و استفراغ

- بثورات پوستی

- سردرد

- برخی بیماران هم 2 تا 4 هفته بعد از ابتلا دارای علائمی شبیه آنفلوانزا می باشند، مثل تب، گلودرد و ورم غدد لنفاوی.



علائم عصبی ایدز

علائم عصبی ممکن است بوسیله ویروس ایجاد نشده باشند و به علت التهاب در بدن رخ دهند. این التهاب می تواند نخاع و مغز را تخریب کند و از عملکرد صحیح سلول های عصبی جلوگیری نماید.

علائم عصبی HIV شامل موارد زیر است:

- فراموشی ناگهانی و گیج شدن

- احساس ضعف

- تغییرات رفتاری

- تغییراتی در بینایی

- تشنج و بیهوشی

- بی حسی دست و پا

- مشکل بلعیدن غذا

- عدم تعادل بدن و اختلال در راه رفتن

- سردرد

- مشکلات روانی مثل افسردگی و اضطراب
درمانی برای ایدز وجود ندارد. اما روش هایی برای کاهش علائم و بهبود زندگی فرد بیمار وجود دارند


عوارض عصبی ایدز


ایدز می تواند باعث ایجاد مشکلات متعددی در سیستم عصبی شود:

- زوال عقل

- لنفوم

- سیفلیس عصبی

- مننژیت

- انسفالوپاتی

- نوروپاتی

- مشکلات روحی روانی




راه های تشخیص ایدز

- تست پاپ اسمیر برای سرطان دهانه رحم در زنان

- ماموگرافی برای سرطان سینه در زنان

- اندازه گیری فعالیت عضلانی و عصبی

- بیوپسی

- MRI (ام آر آی) رنگی

- گرفتن مایع نخاعی

- سی تی اسکن



درمان ایدز

درمانی برای این بیماری وجود ندارد. اما روش هایی برای کاهش علائم و بهبود زندگی فرد بیمار وجود دارند.

داروهای ضد ویروسی، ویروس HIV را سرکوب می کنند.

مخلوطی از داروهای ضد ویروسی که به نام HAART خوانده می شوند، تعداد عفونت HIV را در خون کاهش می دهد.

برخی از عوارض جانبی داروهای HAART عبارتند از:

- تجمع چربی در پشت و شکم

- ضعف عمومی

- سردرد

- تهوع

- هنگامی که برای مدت طولانی از این داروها استفاده شود، میزان بیماری های قلبی، مقدار کلسترول و قند در خون زیاد می شود.



کنترل ایدز

- استفاده از رژیم غذایی سالم

- نگهداری وزن طبیعی

- ورزش کردن

- رابطه جنسی سالم داشتن

- داروها را به طور منظم مصرف کردن



مریم سجادپور

بخش سلامت تبیان

نکات مهم برای روزهای......

نکات مهم برای روزهای اول متاهلی

بنابراین توصیه می کنیم قبل از این که سایه سردی بر زندگی تان بیفتد، این نکته ها را بخوانید و به کار ببندید

ازدواج و از تب و تاب افتادن احساسات عاشقانه، از آن تجربه‌های ناخوشایندی است که بسیاری از زوج‌ها درگیر آن هستند. گاهی در رابطه‌ای هستید که مدت‌ها در انتظارش بوده‌اید، اما حالا احساس خوشبختی نمی‌کنید ...

گاه حس می‌کنید کسی را که عاشقانه دوست داشتید گم کرده‌اید یا او ناگهان به آدم دیگری تبدیل شده است یا شاید فکر کنید که از اول درباره او اشتباه کرده‌اید و این چیزی نبوده که می‌خواستید. این نه مساله پیش پا افتاده‌ای است و نه چیزی که بتوانید به سادگی از آن چشم‌پوشی کنید. از خودتان می‌پرسید این اتفاق کی و چگونه رخ داده است؟ چطور ممکن است چنین اشتباهی کرده باشید؟ و چرا همه نقشه‌هایتان غلط از آب درآمده؟ غمگین و دلسرد می‌شوید، امیدهایتان را بر باد رفته می‌بینید و بارها و بارها حال و گذشته رابطه‌تان را زیرورو می‌کنید. اما اینها چیزی را عوض نمی‌کند؛ این اتفاقی است که افتاده و از این پس، نوع مواجهه شماست که اهمیت دارد.

بنابراین توصیه می کنیم قبل از این که سایه سردی بر زندگی تان بیفتد، این نکته ها را بخوانید و به کار ببندید:

زندگى مشترک عرصه کمال است نه صحنه پیکار
بنابراین یار و یاور هم باشید و سعى نکنید بر همسرتان تسلط یابید. به عبارت دیگر با هم و در کنار هم باشید نه جدا از هم و رو در روى هم! خانواده زمانى موفق خواهد بود که در آن هماهنگى وجود داشته باشد و همه اعضا در یک محفل انس با کمال صمیمیت و شادى زندگى کنند. بنابراین همسران جوان باید از هر نوع رفتارى شامل طعنه‏زدن، تحقیر و مقایسه کردن همسر با دیگران و... پرهیز نمایند.

از ابراز محبت نسبت به یکدیگر دریغ نورزید
ابراز محبت به‏ موقع در زندگى مشترک، نشاط و طراوت و علاقه را به دنبال خواهد داشت. این امر فقط لازمه چند روز نخستین ازدواج نیست بلکه با گذشت زمان نهال نوپاى زندگى به درختى تناور تبدیل مى‏شود که نیاز بیشترى به آبیارى دارد. با ابراز محبت و نشان دادن عشق و علاقه به هم، مى‏توان این درخت تناور را براى همیشه بارور و باطراوت نگاه داشت و بر نشاط آن افزود.

عاشقانه به هم نگاه کنید
نحوه نگریستن هر یک از ما به دیگرى، به « چگونه بودن ما » بستگى دارد نه به « چگونه بودن او ». شیفتگى زمانى حاصل مى‏شود که فکر کنید همسرتان فردى باشکوه، ناب، صمیمى، خوش‏ خُلق و خوش‏ برخورد است. این شیوه نگرش به همسران جوان مى‏آموزد به جاى اینکه عشق را جستجو کنند، با عشق و محبت به زندگى نگاه کنند. زبان نگاه، زبان مؤثرى است. شما با نگاه کردن به طرف مقابل به او مى‏فهمانید به صحبت کردن با وى علاقه‏مند هستید. حالات نگاه کردن اثر معجزه‏انگیزى در ایجاد صمیمیت میان زوجین جوان دارد. میل به صمیمیت نه تنها جنبه جسمى بلکه جنبه روانى نیز دارد.

وقتى اشتباه می ‏کنید، صادقانه و صمیمى اعتراف کنند
صداقت و اظهار پشیمانى و ندامت تنها علاج واقعه است. قبول نکردن اشتباه و نپذیرفتن خطا، اختلافات را دامن خواهد زد.

در مطرح کردن مسائل ناخوشایند و نامطلوب سعى کنید خود را هم دخالت دهید
مثلاً به جاى اینکه بگویید « چرا با فلانى این طور برخورد کردى »، بهتر است بگویید: « کاش با فلانى این طور برخورد نمى‏کردیم. »

اگر خطایى از همسر خود مشاهده نمودید، زود از کوره در نروید
سفره دل‏تان را نزد هر کسى باز نکنید. بخصوص پیش پدر و مادرتان درددل نکنید زیرا این کار موجب سرافکندگى همسرتان شده و امکان آشتى را بسیار ضعیف مى‏ کند.

اگر می خواهید عشق و علاقه‏تان تداوم داشته باشد
نخست باید بدانید زمان کافى را براى با هم بودن و ابراز محبت کردن اختصاص بدهید. سعى کنید به انگیزه عشق و ازدواج‏تان بیندیشید؛ با همسرتان در باره نخستین روزهاى آشنایى و دوران خوشِ اولین روزها گفتگو کنید. یادآورى شادى‏ها و رویدادهاى شیرین، هم وجودتان را گرم کرده و هم تازگى و طراوت رابطه شما را با همسرتان حفظ خواهد کرد.

انعطاف‏پذیرى یکى از ویژگى‏هاى مهم براى ایجاد سازگارى بیشتر و سلامت روانى است
با چشم‏پوشى و نرمش نسبت به برخى رفتارهاى کودکانه و لجبازى‏ها نه تنها مى‏توان از تنش‏هاى بى‏دلیل پیشگیرى نمود، بلکه مى‏توان از همان اول زندگى بنیاد خانواده را مستحکم نمود. زوج‏هاى جوان باید به خاطر داشته باشند که مسائل و موارد اختلاف و یا اختلاف‏برانگیز را براى رسیدن به یک دیدگاه مشترک طرح نمایند، نه به تکرار و تثبیت کدورت‏ها و دشمنی ها.



گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغ

حد و مرزهای حریم

   حد و مرزهای حریم خصوصی تان در زندگی مشترک تا کجاست؟

در زندگی مشترک باید مقداری رازآلودی هم وجود داشته باشد که باعث شود آدم همچنان برای تجربه این زندگی عطش داشته باشد.

وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنند، طبیعی است که دوست دارند بیشتر از هم بدانند و همین مساله باعث می شود تلاش کنند دنیای هم را بیشتر کشف کنند و البته به آن وارد شوند. با این روند نزدیکی، مرزهای زیادی جابجا می شود. اتفاقی که گاهی باعث می شود یکی از طرفین احساس خطر کنند؛ احساسی که ممکن است ناشی از حساسیت زیاد خود او یا زیاده روی طرف مقابلش باشد اما به خاطر پایبندی به قسم راستشان در مورد صداقت، سعی می کنند جا نزنند.
گاهی این جا نزدن و عقب نکشیدن باعث می شود تمامیت شخصی یکی از طرفین یا هر دو زیر سوال برود و بعد مدتی رابطه را به جایی ببرد که نباید. بحث در مورد تعریف حریم خصوصی در زندگی مشترک، حد و حدود آن و البته رابطه داشتن حریم خصوصی با صداقت، موضوع امروز ماست.

حل شده در وضعیت « ما »
ازدواج ادغام دو فردیت است، مثل واکنش شیمیایی؛ مثلا مولکول کلر با هیدروژن ترکیب می شود و می شود هیدروکلراید. بعد از این واکنش شیمیایی، دیگر نه هیدروژن، هیدروژن باقی می ماند و نه کلر، کلر؛ دیگر هیچ کدام ماهیت قبلی خود را ندارندت و ماهیت جدیدی پیدا کرده اند. شباهتی که این وضعیت به ازدواج دارد، این است که ازدواج یک وضعیت جدید درست می کند.

بعد از ازدواج، آن پسر دیگر آن پسر سابق نیست و آن دختر هم همینطور. در واقع، مضاف الهی به این دو نفر اضافه شده که بار و وزن دارد. البته این به معنی آن نیست که در وضعیت ازدواج، کلا هویت اولیه آدم ها از بین برود. به نظر می رسد باید به این قاعده تن بدهیم که این رابطه، رابطه ای دارای سه فضاست؛ فضای «من»، فضای «تو» و فضای «ما».
این فضای من با فضای من قبل از ازدواج کمی فرق می کند. خیلی ها در این زمینه به اشتباه می افتند که جای توضیح و مثال دارد. من یکسری دوست دارم و ازدواج می کنم. باید ببینم خود من تا چه حد بعد از ازدواج می توانم با این دوستانم مثل گذشته ارتباط داشته باشم؟ دنیای من بعد از ازدواج با دنیای من قبل از ازدواج چه تفاوت هایی پیدا کرده؟ جواب این سوال ها می گوید که قطعا معاشرت هایم با دوستان تحت تاثیر قرار می گیرد و به طور طبیعی کمتر می شود.

البته به همان میزان هم یکسری دوستان جدید به زندگی من اضافه می شوند که به تعبیری، با هم هم دنیاتریم. این یعنی ما سنخیت جدیدی پیدا می کنیم که باعث می شود خود به خود از یکسری آدم ها جدا می شویم و به دسته جدیدی ملحق می شویم. یک وقت هایی هم هست که ما با آدم های سابق هنوز هم دنیا هستیم و می توانیم باز با هم مثل سابق معاشرت کنیم اما همسرمان از این وضعیت خوشش نمی آید.

این یعنی که این فضا در فضای «منِ» جدید هم می گنجد اما در فضای «ما» مشکل ساز شده. حالا شاید دلیل همسری که از این قضیه خوشش نمی آید خیلی روشن و موجه نباشد.
به نظر می رسد برای اینکه دچار چنین بی چارچوبی و بی قاعدگی نشویم. باید رابطه و انتظاراتمان را ببریم در چارچوبی که این موارد در آن رعایت بشود:

1 - وقتی ازدواج می کنی، خودت فارغ از همسرت باید از یکسری آدم ها فاصله بگیری و با یکسری آدم ها ارتباط برقرار کنی.

2 - یکسری آدم ها هستند که همچنان می توانند در دایره دوستی و رابطه شما بمانند ولی به نظر می رسد رابطه شان با ازدواج شما مشکل دارد: یعنی ازدواج شما با رابطه آنها مشکل دارد. در مورد این دسته باید گفت و گو کرد. اگر نتیجه موضوع بی منطقی باشد، باید بی خیال ماجرا شد، چون این داستان ته ندارد. آدمی که بی منطق یا سلطه گر است، در بقیه موارد زندگی هم همینطوری است ولی اگر یک منطق و نگرانی سالمی وجود دارد، باید به نتیجه مسالمت آمیزی در مورد آن رسید.

نگیر، نمی توانی پس بدهی
فضای شخصی « او »، فضای شخصی و خصوصی اوست. باید به سلیقه « او » احترام گذاشت و برای فردیتش حق و حقوق قائل شد. او موسیقی پاپ دوست دارد و من موسیقی سنتی. باید « ما » ی موجود در تفکر هر کدام از ما آنقدر غلیظ باشد که این «من» ها دردسر نشوند.
این «ما» هم البته طول می کشد تا ساخته شود؛ یعنی اینطور نیست که ما با یکی ازدواج کنیم و این «ما» محقق بشود. «ما»ی سال اول ازدواج خیلی مای شکننده، ظریف و کلیشه ای است. بد هم نیست. آدم ها از همین کلیشه راه خودشان را پیدا می کنند. همیشه یک نسبت پویایی بین این سه فضا وجود دارد؛ بعد هم یک هوشمندی باید در این فضا وجود داشته باشد. هیچ کس نباید فضای شخصی همسرش را از او بگیرد. به این خاطر که نمی تواند جای خالی آن فضای گرفته شده را پر کند؛ مثلا، مرد دوستانی دارد که در ارتباط با آنها جوک می گوید، تفریحات مردانه می کند و حالش خوب می شود.
وقتی زنی بخواهد این فضای «منِ» مرد را حذف کند، خودش نمیتواندن جایگزینی برای آن باشد. در مورد زنان هم همین بحث صادق است. زنان هم فضاهایی دارند که مختص به خودشان وفضای «من» خودشان است.
مثلا حرف هایی ظریف و ریز و جزئی که در فضاهای مطلقا زنانه زده می شود، مثل اینکه: «امشب دامن آبی مو بپوشم بهتره یا قرمزه رو؟» مردها به این حرف ها می گویند، حرف های خاله زنکی اما واقعیتش این است که اینها از آن دسته حرف هایی است که در فضای مردانه نمی گنجد. مرد نباید این فضا را از همسرش بگیرد، چون خودش نمی تواند جایگزینی برای آن باشد؛ زن ها در همین مدل حرف هایشان هم کلی انرژی عاطفی رد و بدل می کنند که مردها هیچ وقت نمی توانند چنین کاری بکنند.
مردها هر کجا نهاد اجتماعی ساخته اند که آنجا بین خودشان به تبادل احساسی بپردازند، عملا به نتیجه نرسیده اند اما زن ها اغلب موفق بوده اند. آنها خیلی بی دردسر هر کجا که به هم می رسند و جمع می شوند، چه مهمانی باشد، چه آرایشگاه یا باشگاه، از پس این کار خوب برمی آیند. اصل نکته اینکه عقل سلیم می گوید اصلا سمت آن فضایی که متعلق به جنس تو نیست، نرو. مگر اینکه نسبت به آن فضا احساس خطر کنی و بخواهی کار ویژه ای انجام بدهی.

تئوری دوری و دوستی
تجربه نشان داده که هیچ کسی نه تنها نباید فضای شخصی طرف مقابلش را بگیرد، بلکه حتی نباید به خودش اجازه بدهد که به هر دلیل و استدلالی درون آن هم سرک بکشد. همزمان، هیچ کدامشان هم نباید از دیگری بخواهد که اجازه بدهد وارد فضای شخصی او بشود؛ مساله ای که به اعتماد به نفس و شناخت هر کسی از خودش برمی گردد. مثلا تصور کنید مردی بیاید در جمع زنانه و همراه همسرش باشد، چه احساسی به این مرد باید دست بدهد؟ منظور این است که هر دو طرف عمدا و آگاهانه وارد فضای «من» همدیگر نشوند وگرنه در زندگی وقت هایی هست که ناخودآگاه یا به ناچار با این فضای «من» دچار اصطکاک می شوند.
در این زمینه، یک نکته ظریف در فرهنگ ما وجود دارد. قدیم ها وقتی مردی زیاد در خانه می ماند، خود زن او را بیرون از خانه می فرستاد تا فضاهایشان زیادی با هم قاطی نشود. یک جور تلاش هوشمندانه برای چیزی که می شود به دوری ودوستی تعبیرش کرد.

به حد تحمل نزدیک شو
نباید به سمت فتح تمام فضاهای شخصی یک شریک پیشروی کرد. آدم باید بسنده کند به مقداری که می تواند تحمل کند. حواستان باشد، به میزانی که فتح می کنید، اجازه فتح شدن هم بدهید. اگر زنی قرار باشد شوهرش را نود درصد بفهمد، آن مرد دیگر شوهرش نیست، کسی است مثل پدرش یا برادرش. برعکس هم همینطور، اگر مردی قرار باشد همه دنیای زنش را بفهمد، رابطه آنها دیگر زن و شوهری نخواهد بود، کسی است مثل مادر و خواهر او.
در زندگی مشترک باید مقداری رازآلودی هم وجود داشته باشد که باعث شود آدم همچنان برای تجربه این زندگی عطش داشته باشد. اصرار به فهمیدن تمام عرصه های یک نفر، باعث می شود آن رابطه از یک رابطه سالم زناشویی به یک رابطه مغشوش برسد. ضمن اینکه مجاورت و موأنست زیادی نوعی ندیدن همدیگر هم به دنبال می آورد. این اتفاقی است که ناگزیر پیش می آید. مقداری دوری برای راحت تر و بهتر دیدن همدیگر لازم است، چیزی که بسیار نزدیک باشد، راحت قابل رویت نیست. اگر هم دیده شود، همه جوانبش دیده نمی شود.


با همسرهایی که گیر می دهند چه کار باید کرد؟
کار از جای دیگری خراب است دادگاه های خانواده پر از پرونده هایی است که در آن، زن و شوهر بیشتر از اینکه مشکلی واقعی داشته باشند، درگیر سوء تفاهم های بسیاری شده اند. مشکلی که گاهی بی دلیل و فقط ناشی از تجسس های گاهی ناخواسته در زندگی شخصی همدیگر است.
واقعیت این است که آدم وقتی پذیرفته که به شریک زندگی اش اعتماد کند و زندگی اش را با او به اشتراک بگذارد، باید پای این حرف و تعهد دوطرفه اش بماند و تا وقتی نشانه مشهودی از خلف وعده یا احتمالا خیانت ندیده، سعی نکند دست به کارآگاهی بزند. بر همین اساس، گاهی اوقات دیده شده زن یا مرد دوست دارند در فضاهایی که اجازه ورود به آنها را ندارد سرک بکشند، فضاهایی که اگر از خودشان بپرسی، اجازه ورود به آنها را به کسی نمی دهند اما در مورد همسرشان این کار را حق مسلم خودشان می دانند؛ مثلا می خواهند پیامک های او را ببینند یا بخواهند پسورد ایمیل و حساب شبکه اجتماعی همسرشان را داشته باشند.
به تعبیری می خواهند در همه جای زندگی شریک زندگی شان حضور داشته باشند. این کار نه به لحاظ اخلاقی و نه به لحاظ روانشناختی کار درستی نیست. یادمان باشد که داریم می گوییم شریک زندگی، یعنی او و ما، بخشی از زندگیج شخصی مان را با هم به اشتراک گذاشته ایم و طبیعی است که در آن بخش باید همه چیز شفاف باشد و گفته شود. اما باید به استقلال بخش های دیگر احترام گذاشت، توصیه ای که دلایل دیگری هم دارد.
یک نکته ظریف دیگری هم هست که بحث را خیلی جدی تر می کند. اگر پای حرف آن کسانی بنشینیم که دارند در مورد این موضوع صحبت می کنند و گلایه دارند که حریم شخصی شان از طرف نزدیکترین آدم زندگی شان مورد احترام قرار نگرفته، خواهیم دید که سررشته به جای دیگری وصل است و موضوع چیز دیگری است و فقط یک کنجکاوی ساده نیست. یعنی ممکن است لازم باشد مساله را با یک مشاور مطرح کنیم.
مثلا اگر مردی شک بی جا به همسرش داشته باشد و مدام بخواهد پیامک های او را چک کند، این احتمال با درصد بالا وجود دارد که لابد خودش در زندگی شخصی و بدون اطلاع از همسرش آدم مشکل سازی است یا در جای دیگری گافی داده و ناخودآگاه این تصور را دارد که همسرش هم اینگونه باشد یا حتی بخواهد به تلافی حرکتی بکند.
این است که گفته می شود وقتی کار به اینطور پا گذاشتن به حریم خصوصی طرف مقابل رسید، حتما کار از جای دیگری خراب است و مساله فقط کنجکاوی کردن در ایمیل و پیامک نیست. در حالت عادی کسی حق ندارد ایمیل کسی را چک کند، اگر اینطور شد، بی تعارف باید به ریشه کار دقت کرد.



گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغ
www.seemorgh.com/lifestyle

شیوه های جدید برای......

شیوه های جدید حفظ زندگی مشترک





هر ازدواجی لحظات خوب و بد و شیرین و تلخی دارد؛ ولی آنچه باعث خوشبختی و یا شکست یک ازدواج در طولانی مدت می شود، چیست؟

در دو دهه اخیر، محققان در حال تحقیق و بررسی عواملی هستند که باعث می شود یک ازدواج به خوبی و تفاهم متقابل بینجامد و در مقابل، ازدواج دیگر شکست بخورد.

گروهی از محققان، تحقیق خود را روی زوجهایی انجام دادند که آنها را در لابراتوارهای زوجین از نزدیک ، مطالعه و بررسی کردند، به طوری که تمام عمل و عکس العمل های آنان مطالعه شد. (این شیوه تحقیق، بررسی یا شیوه دلیل خوانی نامیده می شود.)

یکی از محققان، گروهی از زوجین عادی را از جامعه انتخاب کرد و با این شیوه، راه مطمئنی برای مطالعه درباره علل شکست یا موفقیت ازدواج ها یافت. این آزمایش ها معمولاً به صورت اندازه گیری ضربان قلب همسر و یا چگونگی نشان دادن احساسات با تغییرات چهره و این که با چه زبانی با یکدیگر و اطرافیان صحبت می کنند، صورت گرفته است. در حال حاضر محققان با تقریبی بیش از 90 درصد می توانند تخمین بزنند که کدام زندگی موفق ، و کدام ناموفق است. در متن زیر شما می توانید تعدادی از پیشنهادهایی که براساس تحقیقات بسیار معتبر به دست آمدهبرای راهیابی به یک زندگی زناشویی موفق و محکم بخوانید:
خیلی زود در جستجوی کمک بر آیید
یک زوج عادی معمولاً در حالت عادی، 6 سال پس از ازدواج به فکر کمک خواستن از دیگران می افتند (این در حالتی است که بیشتر طلاقها در 7 سال اول ازدواج اتفاق می افتد) بدین ترتیب در مدت 6 سال اول ازدواج، بیشتر زوجین با ناراحتی ها و مشکلات مکرر، به زندگی زناشویی خود ادامه می دهند.
خودتان را اصلاح کنید
بنا به توصیه محققان ، ما باید بتوانیم احساسات خود را بیان کنیم و بگوییم چه چیزی در درجه اول برای ما اهمیت دارد. زوجهای موفق و خوشبخت احساسات خود را در مواقع حساس به راحتی بیان می کنند.
مواظب لحن خود در مشاجرات باشید
بیشتر درگیری ها زمانی آغاز می شوند که یکی از زوجین با لحن منتقدانه از دیگری ایراد می گیرد. ذهنیات خود را بیان کنید، ولی به صورتی که شنیدنش، هم برای شما و هم برای طرف مقابلتان راحت باشد.
تأثیر پذیر باشید
یک ازدواج زمانی موفق است که شوهر بتواند از همسرش تأثیر بپذیرد. تأثیرپذیری شوهر از همسرش (برخلاف زن از شوهرش) بسیار مهم است. تحقیقات نشان داده است که زنان در حالت عادی آماده تأثیر پذیری از شوهرانشان هستند. پس ازدواجی موفق است که هر دو طرف به یک میزان از دیگری تأثیر بگیرند.
استانداردهای خودتان را بالا ببرید
زوجهایی که تازه ازدواج کرده اند و یا زوجهای خوشبخت معمولا توقع بالایی از یکدیگر دارند. خوشبخت ترین زوجها معمولاً توقع رفتارهای زننده از یکدیگر را ندارند، هر چه میزان تحمل رفتارهای زشت طرفین در اول ازدواج کمتر باشد، در طولانی مدت، زوجین در مسیر ازدواج خوشبخت ترند.
یاد بگیرید چگونه یک مشاجره را آرام کنید و یا آن را خاتمه دهید
زوجهای موفق می دانند یک مشاجره را چگونه خاتمه دهند و می دانند چگونه می توان یک مسئله پیچیده را ترمیم کرد پیش از آن که مشاجره به طور کامل از کنترل خارج شود.
شیوه ترمیم یک مشاجره به این شرح است:
موضوع بحث را با یک موضوع کاملاً بی ربط عوض کنید. از طنز استفاده کنید. طرف مقابل را با یک جمله که نشان دهنده اهمیت دادن به اوست، متوجه کنید؛ مثلا من می دانم این مسئله برای تو سخت است و به این ترتیب او را متوجه این نکته کنید که هر دوی شما در این مورد وضع مشابه دارید. مثلاً بگویید این مشکل هر دوی ماست. از مشاجره عقب بکشید. در زندگی زناشویی گاهی شما باید کوتاه بیایید تا برنده شوید. اهمیت دادن و قدردانی از احساسات همسر بسیار مؤثر است؛ مثلاً من می خواهم از تو تشکر کنم. اگر یک مشاجره خیلی به بن بست رسید، 20 دقیقه به خود فرصت دهید و پس از این که هر دو خونسردی خود را به دست آوردید، دوباره گفتگو کنید.
بر نیمه روشن تمرکز کنید
در یک ازدواج موفق، زوجین معمولاً 5 بار بیشتر از دیگران از جملات مثبت استفاده می کنند، (مثلاً ما زیاد می خندیم) به جای به کار بردن جمله منفی (به ما اصلاً خوش نمی گذرد).
نکته آخر
یک ازدواج خوب باید شامل منبع غنی ای از موجهای مثبت باشد. در بانک احساسات خود بیشتر پس انداز کنید تا وزن نکات مثبت زندگی از منفی های آن بیشتر شود. از ازدواج باید مراقبت کرد و به آن اهمیت داد تا محکم و پر معنا بماند.

www.tebyan.net

توصیه های شیرین

توصیه هایی برای لذت بردن زندگی مشترک!

اگر به‌تازگی زندگی مشترک خود را آغاز کرده‌اید، با رعایت نکات ساده و در عین حال، بسیار حساس زیر، می‌توانید از زندگی‌تان لذت‌ برده و برای همسرتان، همراهی همیشگی باشید:



اگر به‌تازگی زندگی مشترک خود را آغاز کرده‌اید، با رعایت نکات ساده و در عین حال، بسیار حساس زیر، می‌توانید از زندگی‌تان لذت‌ برده و برای همسرتان، همراهی همیشگی باشید:



- به‌یاد خدا باشید و از او کمک بخواهید.
با یاد خدا، دل‌ها آرام می‌گیرد و مطمئن باشید خداوند به شما کمک خواهد کرد.


- هدفی مشترک را در نظر بگیرید.
با هم‌فکری برای خود و همسرتان، هدف مشترکی داشته باشید و برای رسیدن به آن، یکدیگر را کمک کنید.


- خودخواه و خودرأی نباشید تا بتوانید لذت‌های معنوی را درک کنید.


- عیب‌های خود را ببینید.
فقط به‌دنبال عیب‌جویی از همسرتان نباشید، عیوب خود را نیز رفع کنید.


- قدرشناس باشید.
قدر محبت‌های پدر، مادر، همسر و دوستان‌تان را بدانید و سپاس‌گزار الطاف خداوند باشید تا به تقدیرهای او راضی شوید. آن‌چه مورد رضایت خداوند نیست را انجام ندهید تا اطمینان و عزت‌نفس بیش‌تری بیابید.


- اهل عمل و مسؤولیت‌پذیر باشید.
به‌جای توقع‌داشتن از دیگران، به فکر انجام مسؤولیت‌ها و وظایف خود باشید.


- به ارزش‌های اعتقادی و فرهنگی یکدیگر احترام بگذارید.


- مثبت بیندیشید و اضطراب را از خود دور سازید.
اگر بپذیرید هرکاری از جانب خداوند خیر است، در زندگی اضطراب نخواهید داشت.

- هرگز دشنام ندهید و جدال نکنید.
بحث و جدل، آتش کینه را در دل شعله‌ور ساخته و حرمت میان زن و شوهر را خدشه‌دار می‌کند.


- دلی آرام و نیک‌خواه داشته باشید.
دل‌آرامی، یکی از راه‌های برقراری صلح و صفا بین شما و همسرتان است. برای رسیدن به آرامش، باید به خداوند نزدیک شد. از ویژگی‌های همسر دل‌آرام، مثبت‌اندیشی، ایمان، جاذبه‌ی فکری و امیدواری‌ست.


- عاشقانه زندگی کنید.
برای رسیدن به عشق، از انجام هیچ‌کاری کوتاهی نکنید.


- معناجو باشید.
حساسیت‌های رفتاری همسرتان را بشناسید تا موجب بروز اختلال در روابط‌تان نشود.


- پیش از صحبت، تفکرکنید.
هرگاه حرفی می‌‌زنید، از قبل، به عواقب آن فکرکنید تا بعد، شرمنده و پشیمان نشوید. با توجه به شرایط روحی و جسمی همسرتان حرف بزنید و از پرحرفی بپرهیزید.


- تا جایی‌که می‌توانید، با یکدیگر غذا بخورید.
جمع‌شدن افراد خانواده دور میز یا سفره‌ی غذا، موجب افزایش روابط عاطفی و احساس نزدیکی بیش‌تر آنان خواهد شد.


- شبکه‌ی ارتباطی خود را گسترش دهید.
یکی از علت‌های ایجاد افسردگی در خانواده‌ها، قطع ارتباط با محیط بیرون از خانه است. اگر شما و همسرتان، نظرات متفاوتی در مورد نوع تفریح و ارتباطات دارید، چیزی را انتخاب کنید که تا حد ممکن، هر دو، آن‌را ترجیح می‌دهید.


- به رشد یکدیگر کمک کنید.
زن و شوهر باید به‌منظور رسیدن به درجات معنوی والاتر، ادامه‌ی تحصیل، اشتغال و... شرایط رشد و پیشرفت یکدیگر را فراهم کنند.


- به یکدیگر هدیه دهید.
به همسرتان هدیه بدهید چون نشان‌می‌دهد به او توجه دارید.


- خوش اخلاق باشید.


- بی‌ریا و صادق باشید.
اگر با اطرافیان خود صادقانه برخورد کنید، علاوه‌بر راحتی خودتان، آنان هم شما را آسان‌تر می‌پذیرند.


- به‌عهد خود وفا کنید.
اگر قولی به همسرتان می‌دهید، تمام تلاش خود را برای عمل‌کردن به آن، به‌کار گیرید.


- از نصایح و تجربیات پدر و مادرتان استفاده کنید.
استفاده از نصایح دیگران، به این معنا نیست که به آنان اجازه‌ی دخالت در زندگی خصوصی خود را بدهید، بلکه از تجربیات آنان استفاده کنید.


- همسر خود را با دیگران مقایسه نکنید.
اگرچه افراد نقایصی دارند اما خوبی‌هایی هم دارند. سعی‌کنید به نکات مثبت همسر خود فکر کنید.


- عیب‌پوشی کنید.
همیشه اول، خوبی‌های همسرتان را به او بگویید و بعد با ظرافت، انتقاد کنید و سعی‌ نمایید معیار نقدهای‌تان، منطقی و قابل ‌قبول باشد. هم‌چنین هرگز نزد دیگران، عیب همسرخود را بازگو نکنید.


- خانواده‌گرا باشید.
همیشه برای خانواده‌تان اعتبار قائل شوید و به ‌رشد و پیشرفت هم کمک کنید.


- عذرخواه باشید و خود نیز عذر دیگران را بپذیرید.


- رازدار باشید.
هم اسرار همسرتان را نزد دیگران و هم اسرار دیگران را نزد همسرتان فاش نکنید.


- صبور و باگذشت باشید.
صبر و گذشت موجب می‌شود دوستی صمیمی برای همسرتان باشید.


- همسرتان را از وضعیت اقتصادی موجود، آگاه کنید.
از درآمد هم، مطلع باشید تا با هم‌فکری، برنامه‌ریزی بهتری انجام دهید.


- به خلوت یکدیگر احترام بگذارید.
گاهی‌اوقات افراد نیاز دارند با خود خلوت و تفکر کنند؛ در این‌صورت، آرامش همسرتان را به‌هم نزنید.


- به‌ فکر ایجاد تغییرهای مثبت در خود و همسرتان باشید.
سعی‌کنید تغییر در حرکت به‌سمت تعالی و بالندگی باشد و پیش از تغییر، راه‌های درست ایجاد آن‌را بدانید.


تهیه شده توسط:مجله شادکامی و موفقیت - فاطمه قربان- مشاور امور بانوان
www.seemorgh.com/lifestyle
اختصاصی سیمرغ

فرصت سازی

خردمند بیش از آنکه فرصتها را بیابد آنها را می سازد.

A wise man will make more opportunities than he finds.






منبعwww.mgtsolution.com


پرواز شاهین

متن حکایت

پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهین‌ها تربیت شده و آماده شکار است اما نمی‌داند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخه‌ای قرار داده تکان نخورده است.

این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند. روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد کرد. صبح روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز است. پادشاه دستور داد تا معجزه‌گر شاهین را نزد او بیاورند.

درباریان کشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست که شاهین را به پرواز درآورد. پادشاه پرسید: «تو شاهین را به پرواز درآوردی؟ چگونه این کار را کردی؟ شاید جادوگر هستی؟»

کشاورز که ترسیده بود گفت: «سرورم، کار ساده‌ای بود، من فقط شاخه‌ای را که شاهین روی آن نشسته بود بریدم. شاهین فهمید که بال دارد و شروع به پرواز کرد.»

شرح حکایت

گاهی لازم است برای بالا رفتن، شاخه‌های زیر پایمان را ببریم (البته شاخه‌های زیر پای خودمان، نه زیر پای دیگران!)

چقدر به شاخه‌های زیر پایتان وابسته هستید؟ آیا توانایی‌ها و استعدادهایتان را می‌شناسید؟ آیا ریسک می‌کنید؟

آیا کارمندان خود را می‌شناسید؟ آیا تلاش می‌کنید استعدادهای آنان شکوفا شود؟ یا به خاطر ترس از پریدن و پرواز، آنان را به شاخه‌هایی از سازمان وابسته می‌کنید؟ آیا بهتر نیست کارکنانتان توانمند و چالاک باشند در عین حال جَلد سازمان؟

آیا نقاط قوت و استعدادهای سازمان خود را می‌دانید؟ آیا به استقبال تهدیدها می‌روید یا همواره به شکلی محافظه‌کارانه به حفظ وضع موجود می‌اندیشید؟ در رویارویی با تهدیدها و مشکلات است که سازمان می‌تواند استعدادها و توانایی‌های خود را بروز داده و توسعه دهد.

www.mgtsolution.com

پوست ومو

پوست تان را چقدر می‌شناسید؟

شما چند بار در طول روز صورتتان را می‌شویید؟ یک‌بار؟ دوبار؟ یا هر وقت که چشمتان به آب می‌خورد، دوست دارید صورتتان را بشویید؟...




آیا می‌دانید که شستن پوست صورت بیشتر از 2 بار در طول روز باعث خشک شدن پوستتان می‌شود؟ هربار که صورتتان را می‌شویید، رطوبت سطح پوست هم با آب اضافی روی صورت بخار می‌شود و مقداری از چربی‌های پوست هم با شستشو از بین می‌روند بنابراین کسانی که عادت به شستن مداوم صورتشان دارند، زودتر از سایر افراد دچار خشکی و چروکیدگی پوست می‌شوند. خواندن سین‌جیم‌های بعدی می‌تواند اطلاعات بیشتری را در زمینه بهداشت و مراقبت از پوست در اختیارتان قرار دهد.


‌ آیا حمام آب داغ و سونا برای پوست سم است؟

بله. به طور کلی به هیچ فردی حتی در روزهای سرد زمستان هم توصیه نمی‌شود که حمام آب داغ بگیرد زیرا گرمای بیش از اندازه آب می‌تواند باعث تحریک پوست و خشک شدن آن پس از استحمام شود. رفتن به سونا اگر به صورت مداوم و طولانی‌مدت نباشد، اشکالی ندارد اما باید به یک نکته مهم توجه داشته باشید.

هنگامی که در حمام پر از بخار آب و نسبتا گرم یا در سونا هستید، روزنه‌های پوست شما باز و به این ترتیب آلودگی‌های محیطی از پوست صورتتان خارج می‌شوند. با این حساب خیلی مهم است که بعد از کمی ماندن در حمام، پوست صورت خود را با شوینده‌هایی ملایم به نرمی ماساژ دهید تا آلودگی‌های سطح آن پاک شوند. درست قبل از خارج شدن از حمام یا بیرون آمدن از سونا هم صورتتان را با آب کاملا سرد بشویید تا روزنه‌های سطح پوست بسته و آلودگی‌های محیطی کمتری جذب پوستتان شوند.

آیا با داشتن پوستی خشک هم می‌توان از پاک‌کننده‌هایی بر پایه الکل استفاده کرد؟

نه. الکل جزو محصولاتی است که به شدت باعث خشکی پوست می‌شود. به همین دلیل اگر پوست خشکی دارید بهتر است از پاک‌کننده‌های لوازم آرایش بر پایه آب یا حتی چربی کمک بگیرید و دور مصرف پاک‌کننده‌های حاوی الکل را خط بکشید؛ حتی برای پاک کردن لاک ناخن‌هایتان!

آیا افرادی که پوست چربی دارند، می‌توانند از نرم‌کننده استفاده کنند؟

بله. استفاده از انواع نرم‌کننده‌ها به خصوص پس از استحمام یا شنا برای حفظ رطوبت و شادابی پوست به تمام افراد توصیه می‌شود. تنها نکته قابل توجه در این مورد این است که افراد با پوست خشک باید از نرم‌کننده‌هایی بر پایه چربی کمک بگیرند و افراد با پوست چرب باید نرم‌کننده‌هایی بر پایه آب و فاقد چربی استفاده کنند.

آیا افراد مبتلا به اگزما نمی‌توانند از صابون برای شستن پوستشان استفاده کنند؟

نه. صابون‌های معمولی باعث تشدید خشکی، قرمزی، خارش و التهاب پوست بیماران مبتلا به اگزما می‌شوند اما این به معنای استفاده نکردن از مواد شوینده برای پاک کردن پوست بدن از آلودگی‌های مختلف نیست. افراد مبتلا به اگزما می‌توانند با تجویز پزشک خود از انواع شوینده‌ها و صابون‌های بدون اسید و نرم‌کننده‌های بدون بو برای حفظ بهداشت و سلامت پوست خود کمک بگیرند.

آیا افراد با پوست‌های ترکیبی می‌توانند از هرنوع لوازم آرایشی استفاده کنند؟

نه. افرادی که پوست صورتشان ترکیبی از چرب و خشک است دارای منطقه T یا همان T-zone در صورت خود هستند. یعنی فقط پیشانی، بینی و چانه آنها چرب و سایر قسمت‌های صورتشان خشک است. به همین دلیل استفاده از لوازم آرایش‌ و کرم‌های حاوی چربی در این قسمت‌های صورت باعث براق و چرب‌تر به نظر رسیدن آنها می‌شود و ظاهر نامناسبی را برای فرد به وجود می‌آورد. پوشاندن پوست این قسمت‌های صورت با پنکیک‌های خشک می‌تواند تا حدی از براقی و چربی آنها کم کند و آرایش صورت را زیباتر نشان دهد.

آیا درست است که حدود 25 درصد از مردم از 25 سالگی به بعد دچار آکنه می‌شوند؟

بله. خیلی از افراد گمان می‌کنند که آکنه و جوش فقط مربوط به دوران بلوغ و نوجوانی‌ است و پس از گذراندن این دوران دیگر جوش و آکنه‌ای سراغ آنها نخواهد آمد اما بد نیست بدانید که حدود 25 درصد از مردم دنیا بین 25 تا 44 سالگی دچار آکنه می‌شوند. آکنه در این سن‌ و سال‌ها می‌تواند به دلایل مختلفی مانند بارداری، قرار گرفتن طولانی‌مدت در معرض نور آفتاب، حساسیت به برخی از مواد غذایی یا حتی لوازم آرایش‌ها اتفاق بیفتد.

آیا درمانی خانگی برای آفتاب‌سوختگی وجود دارد؟

بله. درد و سوزش ناشی از آفتاب سوختگی را می‌توان تا حدی با دو روش مختلف در خانه از بین برد؛ روش اول اینکه مخلوطی از آب ولرم (مایل به خنک) و سرکه سفید درست کنید و پوستتان را با آن شستشو دهید و دوم اینکه قسمت‌های آفتاب‌سوخته پوستتان را با دستمالی آغشته به چای سبز خنک بپوشانید.

آیا افرادی با پوست تیره هم نیاز به استفاده از کرم‌های ضد آفتاب دارند؟

بله. تمام افراد سفیدپوست، سیاه‌پوست و زردپوست، باید برای محافظت از پوست خود در مقابل اشعه‌های مضر خورشید، از کرم‌های ضد آفتاب استفاده کنند. تیره بودن پوست نمی‌تواند دلیل موجهی برای استفاده نکردن از محصولات ضد آفتاب باشد. اشعه‌های فرابنفش نور خورشید بر بافت سلول‌های پوست‌های محافظت نشده با کرم ضد آفتاب تاثیر می‌گذارند و برایشان فرقی نمی‌کند که پوست فرد چه رنگی باشد!

آیا استرس می‌تواند زیبایی پوست ما را تحت تاثیر قرار دهد؟
بله. وقتی دچار استرس می‌شویم، سطح هورمون استرس (کورتیزول) بالا می‌رود و با بالا رفتن سطح کورتیزول، میزان چربی‌های زیر پوستی افزایش می‌یابد و این منجر به چرب‌تر شدن سطح پوست و ابتلا به آکنه می‌شود. به علاوه استرس در برخی موارد می‌تواند باعث کاهش آب بدن و در نتیجه خشکی و چروکیدگی پوست شود.

به همین دلیل هم اگر بیماران مبتلا به اگزما یا پسوریازیس در شرایط استرس قرار بگیرند، بیماری آنها بیش از پیش باعث آزارشان خواهد شد بنابراین به تمام افرادی که در مواجهه با استرس دچار آکنه‌های پوستی چرکی یا قرمز می‌شوند، توصیه می‌‌شود برای مدتی و تا خارج شدن از شرایط استرس، از خوردن خوراکی‌های چرب، شیرین و محرک پرهیز کنند.

گردآوری : گروه سلامت سیمرغ
www.seemorgh.com/health
منبع : Salamat.ir

9 نکته که به شما کمک می کند ........

نام گروه: اصول دکوراسیون تعداد بازدید: 921
9 نکته که به شما کمک می کند کاغذ دیواری مناسب دکوراسیون منزل تان را بخرید

هماهنگی کفپوش خانه با کاغذ دیواری بسیار مهم است. بنابراین بهتر است از کاغذ دیواری های گلدار یا با طرح و شکل های شلوغ برای خانه هایی با کفپوش ساده استفاده کنید و برعکس

استفاده از کاغذ دیواری برای پوشاندن دیوارهای منازل در دهه های گذشته رونق چندانی نداشت. علت این بی اقبالی هم متنوع نبودن رنگ ها و طرح های کاغذهای دیواری بوده است اما امروزه کاغذ دیواری ها به دلیل تنوع در رنگ ، شکل و جنس به یکی از اولین انتخاب های خانه دارها برای پوشش دیوارها تبدیل شده اند.
تا آنجا که حتی می توان گفت این پوشش تا حدود زیادی جای رنگ را گرفته است. علت دیگری که کاغذ دیواری این روزها طرفداران بسیاری پیدا کرده، نصب آسان و سریع آن است. به علاوه کاغذها، بوی تند و تیز و خرابکاری های رنگ را نیز ندارند.

البته این نکته نیز قابل توجه است که قبل از انتخاب کاغذ دیواری حتما باید به نکاتی توجه کنید. در غیر این صورت به سرعت دلزده و پشیمان می شوید.

نکات زیر می تواند راهکارهای مفیدی برای انتخاب کاغذ دیواری خانه شما باشد
1 - قبل از انتخاب کاغذ دیواری باید به رنگ وسایل خانه توجه کنید زیرا هماهنگ نبودن رنگ و نوع کاغذ دیواری با سایر وسایل، علاوه بر اینکه خانه را بی نظم و خسته کننده نشان می دهد، برای افراد خانواده احساس آشفتگی و کلافگی ایجاد می کند. بنابراین حتما به هماهنگی رنگ ها توجه داشته باشید.

2 - هماهنگی نوع و طرح کاغذ دیواری با سبک و شکل چیدمان خانه نیز مهم است. به طور مثال برای خانه ای که سبکی بسیار فانتزی و مدرن دارد باید از کاغذ دیواری هایی ساده و با نقش و نگار کم استفاده کنید و برای خانه هایی که با مبلمان استیل و فرش های ابریشمی چیدمان شده اند باید کاغذ دیواری هایی سنگین با نقش و نگارهای برجسته به کار ببرید.

3 - اغلب کاغذ دیواری ها امروزه قابل شست وشو هستند ولی به دلیل میزان استفاده از پارچه و مواد پی وی سی، به دو نوع درجه یک و دو تقسیم می شوند. به این ترتیب که شاید برای از بین بردن بعضی لک ها و کثیفی های روی کاغذ دیواری هنگام شست وشو با مشکل مواجه شوید. بنابراین بهتر است هنگام خرید کاغذ دیواری به این مورد توجه کنید. در این مورد از فروشنده نیز می توانید کمک بگیرید.

4 - بهتر است برای خانه هایی که سقف بلندی دارند از کاغذ دیواری هایی با شکل و خطوط افقی استفاده کنید که در این صورت ارتفاع سقف را کوتاه تر جلوه می دهد و در ضمن نوعی گرما و صمیمیت نیز به وجود می آورد. استفاده از کاغذدیواری های بافت دار به دیوارها عمق می بخشد و نیز سبب جذب صدای فضا می شود.

5 - برای آنکه فضایی آرام و به دور از شلوغی و بی نظمی داشته باشید بهتر است از کاغذ دیواری هایی گلدار با رنگ های ملایم استفاده کنید. اگر خواهان فضایی پر از انرژی و هیجان هستید کاغذ دیواری هایی با رنگ های شاد و درخشان که طرح های هندسی و هنری دارند به کار ببرید که در این صورت هر بیننده ای را سر ذوق می آورد.

6 - هماهنگی کفپوش خانه با کاغذ دیواری بسیار مهم است. بنابراین بهتر است از کاغذ دیواری های گلدار یا با طرح و شکل های شلوغ برای خانه هایی با کفپوش ساده استفاده کنید و برعکس کاغذ دیواری های ساده را برای خانه هایی با کفپوش های طرح دار به کار ببرید تا این هماهنگی، زیبایی خانه شما را چند برابر کند.

7 - اگر به لحاظ شخصیتی فردی تنوع طلب هستید و زود از همه چیز خسته می شوید، پیشنهاد ما این است که از کاغذ دیواری های ساده با رنگ های ملایم که هیچ طرح و شکلی ندارد و با هر نوع چیدمان و رنگی هماهنگ می شود، استفاده کنید زیرا استفاده از کاغذ دیواری های طرح دار روحیه خاصی می طلبد و هماهنگ کردن وسایل با این گونه کاغذها کمی مشکل است و ممکن است پس از مدتی دچار دلزدگی شوید.

8 - بهتر است کاغذ دیواری هایی با پوشش وینیل خریداری کنید زیرا هم قسمت زیرین و هم قسمت بیرونی این گونه کاغذ دیواری ها از لایه های وینیل تشکیل شده است. این پوشش علاوه براینکه ضد آب است، کیفیت بسیار بالایی هم دارد. فقط شاید کمی گران تر از کاغذ دیواری های دیگر باشد که در عوض دارای عمر و دوام بیشتری است.

9 - بیشتر اوقات هزینه و قیمت کاغذ دیواری ها به دلیل برخی محاسبات تا حدودی برای افراد گنگ و مبهم است زیرا کاغذ دیواری ها به شکل رول هایی با عرض های مختلف عرضه می شوند و هر شکل و طرحی از کاغذ دیواری متراژ و اندازه جدای خود را دارد و چون دیوارهای خانه به طور کامل مستقیم و دارای یک سطح نیست و بیشتر خانه ها دارای ستون و دیوارهای کاذب و غیر مفید هستند، بنابراین هم از رول های بیشتری نسبت به محاسبه شما استفاده می شود و هم در بعضی از مواقع کاغذها اضافه می آیند.
برای اینکه کمتر با این مشکل مواجه شوید بهتر است متراژ دیوارها و میزان پرتی ها را به طور کامل اندازه بگیرید. در صورت امکان از نصاب کاغذ دیواری بخواهید که اندازه گیری دیوارها را نیز خود او انجام بدهد.

این نکته نیز قابل ذکر است که کاغذ دیواری ها شاید در طول زمان دچار آسیب و خرابی شوند و زیبایی اولیه خود را از دست بدهند. بنابراین بهتر است یک رول بیشتر خریداری کنید تا در صورت نیاز بتوانید از آن استفاده کنید و برای پیدا کردن آن نوع کاغذ دیواری در بازار دچار مشکل نشوید.



گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغ
www.seemorgh.com/lifestyle
منبع : روزنامه هفت صبح

غذا

غذاهایی که چربی اضافی بدن تان را از بین می برند!

اگر بدانید چه چیزهایی برای کاهش وزن مفید تراست و چه غذاهایی چربی ها را می سوزانند بهتر و راحت تر می توانید از شر چربی های اضافی خلاص شوید.




شاید باور نکنید اما وقتی سعی دارید چربی های اضافی بدنتان را بسوزانید ، بدترین کار نخوردناست. وقتی خودتان را گرسنه نگه می دارید سرعت سوخت و ساز بدن شما به شدت کاهش می یابد و بدنتان سعی می کند حتی غذاهای کمی که شما مصرف می کنید را ذخیره کند.

برای سوزاندن چربی ها بهترین راه این است که یک رژیم غذایی سالم داشته باشید و ورزشکنید. اگر بدانید چه چیزهایی برای کاهش وزن مفید تراست و چه غذاهایی چربی ها را می سوزانند بهتر و راحت تر می توانید از شر چربی های اضافی خلاص شوید.

مواد غذایی سرشار از ویتامین سی
میوه ها حاوی مقدار زیادی ویتامین سی هستند . ویتامین سی به بدن کمک می کند چربی ها را زودتر بسوزاند .
میوه هایی مثل لیمو ، پرتقال ، گریپ فروت ، گوجه فرنگی و نارنگی سرشاز از ویتامین سی هستند.

سیب
سیب دارای مقدار زیادی پکتین است . این ماده باعث می شود سلولها چربی کمتری جذب کنند.

ماهی های روغنی
امگا ۳ موجود در ماهیهای روغنی به بدن شما کمک می کنند که چربی هار ا بسوزاند . ماهی سالمون ، تن ، خال مخالی و قزل آلا از جمله ماهیهای روغنی محسوب می شوند.

پروتئینهای با کیفیت بالا
این نوع پروتئین در سفیده تخم مرغ ، گوشت قرمز بدون چربی ، گوشت سینه مرغ و بوقلمون ، ماهی و لوبیا یافت می شود. مصرف پروتئین با کیفیت بالا نه تنها متابولیسم بدن را افزایش می دهد بلکه باعث می شود در هنگام هضم و گوارش غذا ، کالری بیشتری بسوزانیم .

فلفل
فلفل ها و سایر ادویه های تند حاوی ماده ای با نام کپسایسین هستند . این ماده سوخت و ساز بدن را افزایش می دهد و تاثیر آن تا ۲۰ دقیقه در بدن باقی می ماند.



گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغ
www.seemorgh.com/lifestyle
منبع : aftabir.com

امیرخان گفت

دو مهاجم شاغل در اروپا منتظر OK قلعه نویی!

کادر فنی تیم استقلال به مهاجمان تیم اعتماد کافی ندارند و به سختی به دنبال مهاجمان کارآمد می گردند.


جام نیوز:امیر قلعه‌نویی با وجود اینکه عباس محمدرضایی، مهاجم جوان فجرسپاسی شیراز را به خدمت گرفته اما هنوز نگران خط حمله استقلال است. وی منتظر آمدن مهاجم صربستانی است که علی فتح الله زاده در سفرش به اروپا او را پسندیده و قرار است به زودی به ایران بیاید.


گفته می‌شود اگر این مهاجم اروپایی که در لیگ بلژیک بازی می‌کرد، نتواند نظر کادر فنی آبی‌پوشان را جلب کند مسئولان باشگاه یک مهاجم کامرونی را هم در آب‌نمک خوابانده‌اند تا اگر قلعه نویی مهاجم صربستانی را نپسندید وقت را تلف نکنند و سریع یک بازیکن دیگر سر تمرین بیاورند.


در مورد مهاجم کامرونی اطلاعات زیادی در دست نیست و فقط گفته می‌شود او در لیگ‌های اروپایی بازی کرده است.


گفتنی است عماد رضا هنوز نتوانسته مشکلات مالی اش با سپاهانی ها را حل کند و احتمالا استقلالی شدنش منتفی خواهد شد.



گردآوری:گروه ورزش سیمرغ
www.seemorgh.com/sport
منبع:jamnews.ir

شهادت در قرآن و احادیث

شهادت در قرآن و احادیث


 
1- نگاهی به حقیقت شهادت  

شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است. شهادت مرگی از راه کشته شدن است، که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن ((فی سبیل الله))انتخاب می کند. یعنی شهید در راهی کشته می شود که هر دو ارزش آگاهانه و فی سبیل الله را داراست و چنین مرگی است که به تعبیر پیامبر((ص)) شریفترین و بالاترین نوع مردن است (اَشرُفُ المُوًتِ قَتْلُ الشَّهادَهِ)و علی(ع) آن را گرامی ترین نوع مردن می داند.(اَکْرُمُالمُوًتِ اَلْقُتْلُ)

 

شهید در لغت به معنی ((گواه)) است و در اصطلاح به کسی گویند که در مجرای شهادت قرار گرفته و در راه خدا کشته می شود.

شهادت نوعی از مرگ نیست بلکه صفتی از ((حیات معقول)) است. زیرا حیات معمولی که متاسفانه اکثریت انسانها را اداره می کند، همواره خود و ادامه بی پایان خود را می خواهد، لیکن در حیات معقول فرد آن زندگی پاک از آلودگی ها که خود را در یک مجموعه بزرگی به نام جهان هستی در مسیر تکاملی می بیند که پایانش منطقه جاذبه الهی است. لذا شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی است برای حیات طیبه و به مصداق آیه شریفه قرآن که می فرماید:

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءُ عند ربهم یرزقون

(169 آ ل عمران)

و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند، مردگانی هستند، بلکه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند.

شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به حیات پشت پرده آن می باشد.

و یا در آیه ای دیگر می فرماید : ((و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون)) که در این آیه نیز به زنده بودن شهید اشاره نموده است.

در قرآن مجید، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شده باشند وجود دارد. از جمله مسائلی که در این آیات به آن اشاره شده است عبارت است از زنده بودن شهید، رزق شهید، آمرزش گناهان شهید، ضایع نشدن عمل شهید، مسرت و خوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید. در این نوشتار کوتاه اشاره ای به آنها خواهیم داشت.

2- حیات شهید

 

یکی از ویژگی هایی که قرآن شریف برای شهیدان ذکر کرده است، مساله حیات و زنده بودن آنها است. حال باید بدانیم که منظور قرآن از این حیات چه نوع حیاتی است؟ و مقصود قرآن چیست؟ آیا منظور از حیات، حیات مادی است؟ یا این حیات مخصوص به روح و روان شهدا است؟ آیا این حیات به جسم شهید هم مربوط می شود یا خیر؟ و دهها سوال دیگر که باید مورد بررسی قرار گیرد و به آنها پاسخ داده شود.

حیات در لغت به معنای ((زنده بودن)) آمده است. و در اصطلاح از دیدگاه های مختلف تعاریفی از آن ارائه گردیده است.

اما مراد از حیات شهیدان که خداوند در قرآن فرموده چیست؟

در ذیل آیه 154 سوره بقره تحت عنوان((و لا تقتلوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون)) که به زنده بودن شهیدان اشاره کرده و اقوال مختلفی از طرف مفسرین ارائه گردیده است.

برخی گفته اند که منظور این است که شهدا بزودی در قیامت زنده خواهند شد. برخی نیز گفته اند که : کشته شدگان در راه خدا، دارای هدایت و ایمان و دین صحیح هستند، نمرده اند و زنده هستند. برخی دیگر گفته اند : مقصود این است که، چون از شهیدان، نام نیک در این دنیا باقی مانده است زنده می باشند. مفسرین دیگر نیز اقوال دیگری را آورده اند که هر کدام به نوعی بیان کننده حیات شهدا می باشد و همه این اقوال به زنده بودن آرمان و اهداف شهیدان در جامعه باور دارند.

3- رزق و روزی شهید

 

خداوند در قرآن کریم در سوره آل عمران در آیات 169 تا 171 می فرماید :

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون، فرحین بما آتاهم من فضله و یستبشرون بالذین…

در این آیات خداوند بعد از اینکه می فرماید شهیدان را مرده مپندارید اشاره می کند به اینکه شهیدان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند(عند ربهم یرزقون) که در این قسمت از آیه به ارتزاق شهیدان اشاره شده است. لذا اگر نوعی حیات مجازی برای شهیدان فرض نمائیم با ارتزاق منافات دارد پس باید حیات را حقیقی در نظر گرفت. زیرا ارتزاق از ویژگی های موجود زنده و حقیقی است و چون خداوند درباره شهیدان گفته است که نزد پروردگارشان، ارتزاق می کنند لذا شهید نمی تواند زنده حقیقی نباشد.

در این آیات، سپس خداوند می فرماید : شهدا به خاطر آنچه که خداوند از فضل خود به آنهاارزانی نموده است خوشحال وشادمانند ، ودر تفسیر مجمع البیان آمده است که این خوشحالی به خاطر نعمت های بهشتی است که خداوند نصیبشان نموده است .

وبرخی نیز گفته اند این خوشحالی بخاطر رسیدن آنها به مقام حقیقی ولایت و عبودیت است.

در ادامه آیات آمده است که : شهدا به آن مومنانی که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعد در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده و بشارت می دهند که از مردن نترسید واز خوف از دست دادن متاع دنیا غم مخورید . وآنها را به فضل و نعمت خدا بشارت می دهند و این که خداوند اجر اهل ایمان را ضایع نمی کند.

بنابراین شهدا به واسطه نعمت های خدادادی مسرور و خوشحالند و می خواهند این خوشحالی را با دیگران که به آنها ملحق می شوند تکمیل نمایند و مایلند که به آنها بشارت داده شود که ترس و اندوهی به خود راه ندهند .

در تفسیر مجمع البیان برای این موضوع سه دلیل ذکر نموده اند :

1-شهدا از وضع برادران مومن خود که در دنیا زنده اند و در راه خدا به جهاد مشغول هستند اظهار سرور می نمایند.

2-قول دوم این است که نامه ای به شهیدان ارائه می شود که در آن اسامی برادران ایمانی آنها ، که به درجه شهادت نایل و به آنها ملحق خواهند شد ، ثبت است و شهیدان با دیدن این اسامی خوشحال خواهند شد.

3-مراد از(( لم یلحقوا بهم)) مومنانی هستند که در فضل ومقام به آنها نرسیده اند ولی به واسطه ایمان، مقامی عظیم دارند .

در همین رابطه حدیثی از پیامبر (ص) نقل گردیده است که بی مناسبت نیست آن را ذکر نماییم وآن این که :

از پیامبر اکرم (ص)نقل شده استکه شهید دارای سه خصلت است :

عند اول قطرة  من دمه یکفرعنه کل خط ویری مقعده فی الجنة، و یزوج من الحور العین، و یومن من الفزع الاکبر ومن عذاب القبر، ویحلی حلی الایمان

یعنی با ریختن اولین قطره خون شهید همه خطاها وگناهانش بخشیده و نادیده گرفته می شود ودیگر این که جایگاه خود را در بهشت می بیند و از همسران بهشتی اختیارمی کند و هم چنین از فزع اکبر ( گریه و زاری ) و عذاب قبر در امان است و از لباس های بهشتی بر او می پوشانند.

این حدیث و امثال آن دال بر جاودانگی و جایگاه رفیع و حیات حقیقی شهیدان دارد.

در حدیث دیگری از پیامبر (ص) نقل شده است که رسول اکرم (ص) در روز احد بالای سر ((مصعب بن عمیر)) ایستاد و برای او دعا کرد و سپس گفت :

انّ رسول الله یشهد انّ هولاء شهداء عند الله یوم القیام  فاتوهم زوروهم وسلمو علیهم فوالذی نفسی بیده ، لا یسلم علیهم احد الی یوم القیامه ، الاّ ردّوا علیه ، یرزقون من ثار الجن   ووتح  .

(کشف الاسرار،ج1 ، ص417 )

یعنی رسول خدا گواهی می دهد که شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قیامت هستند. بیایید و ایشان را زیارت کنید ، بر اینان سلام کنید ، که سوگند به آن که جانم در دست اوست ، هیچ کس نباشد که بر آنها سلام کند الا اینکه جوابش را می دهند . وآنها از میوه های بهشتی وهدایای آن روزی داده می شوند .

این حدیث نیز دلالت بر زنده بودن شهدا دارد و نیز دلالت بر لزوم زیارت آنان دارد.

در آیه دیگری از قرآن کریم نیز به روزی شهدا اشاره شده است آن جا که می فرماید :

والذین هاجروا فی سبیل الله ثم قتلوا اوماتو لیرزقنّهم اللّه رزقا حسنا وان اللّه لهو خیر الرازقین لیدخلنّهم مدخلا یرضونه.

(58 و 59 سوره حج)

یعنی آنان که در راه رضای خدا، از وطن هجرت نمودند و در راه دین خدا کشته شدند و یا مرگشان فرا رسید، البته خداوند، رزق و روزی نیکوئی در بهشت ابد نصیبشان  می گرداند که همانا خداوند بهترین روزی دهندگان است. خداوند به آنان در بهشت منزلی عنایت کند که بسیار به آن راضی و خوشنود باشند.

در این آیه پس از این که از رزق و روزی شهدا با نام رزق حسن و نیکو یاد می کند جایگاه آنان را در بهشت معرفی و آنرا مقام رضوان و رفیع می داند. حقیقت رزق شهدا در جهان دیگر بر ما پوشیده است لیکن می دانیم که رزق آنها از جانب خداست.

4- آمرزش گناهان شهید

 

در قرآن کریم درباره بخشش گناهان شهید چنین آمده است.

فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لا کفّرن عنهم سیئاتهم و لادخلنهم جناتٍ تجری من تحتها الانهار ثواباً من عند الله و الله عنده حسن الثواب

((195 آل عمران))

آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند، جهاد کردند و کشته شدند، همانا بدی های آنان را می پوشانیم و آنان را به بهشت هایی که از زیر درختان آن نهرهای آب، جاری و روان است، داخل می کنیم و این پاداشی است از جانب خدا و پاداشی که از جانب خدا باشد نیکوست.   در این آیه اشاره شد که خداوند همه بدی های کشته شدگان در راه خدا را نادیده می گیرد و بعلاوه از جانب خود به آنان نیکوترین پاداش را عطا می کند.

در همین رابطه احادیثی نیز ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره می نمائیم.

قال النبی(ص) :

فاذا ودَّعهم اهلوهم بکت علیهم الحیتان و البیوت، تخرجون من ذنوبهم کما تخرج الحیة من سلخها.

(کشف الاسرار وعده الابرار، ج2، ص347)

یعنی چون رزمندگان با اهل و خانواده خود خداحافظی کنند، ماهی ها و خانه ها، بر آنها می گریند و از گناهان خود خارج می شوند، همانگونه که مار، از پوست خود خارج می شود.

در حدیث دیگری که قبلاً ذکر شد و پیامبر شش خصلت را برای شهیدان ذکر نمودند اولین خصلت این بود که : اولین قطره خونی که از شهید بر زمین ریخته می شود گناهانش بخشیده و آمرزیده می گردد. که این لفظ در احادیث دیگری هم تکرار شده است.

امام صادق(ع) نیز در روایتی می فرمایند :

من قتل فی سبیل الله لم یعرفه الله من سیئاته

(وسایل الشیعه، ج11، ص9)

یعنی کسی که در راه خدا به شهادت نائل شود، هیچ یک از گناهان و بدی هایش به او ارائه نخواهد شد یعنی از همه آنها چشم پوشی خواهد شد.

و در تفسیر آیهان لا خوف علیهم و لا هم یحزنون

 (170 آل عمران)

نیز آورده اند که به شهیدان بشارت می دهند که از گناهان گذشته خوفی نداشته باشند. زیرا خداوند گناهانشان را با شهادت پاک می سازد.

و در حدیثی دیگر از پیامبر(ص) سوال شد که چرا شهید مورد آزمایش و سوال واقع نمی شود؟ پیامبر(ص) فرمود زیرا شهید در زیر برق شمشیر آزمایش خود را به پایان رسانده است.

5- پاداش عمل شهید

 

خداوند در چند مورد به پاداش بزرگ و ضایع نشدن عمل شهید در قرآن اشاره فرموده است. از جمله :

و الذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضلَّ اعمالهم سیهدیهم و یصلح بالهم و یدخلهم الجنة عرفها لهم.

 آیات 6-4 سوره محمد

یعنی کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را ضایع نگرداند و آنان را به سعادت هدایت کند و امورشان را اصلاح نماید و به بهشتی که قبلاً مقامات آن را به آنها شناسانده است، واردشان می سازد.

و جالب است که خداوند قبل از این قسمت از آیه می فرماید : اگر خدا می خواست، از کفار انتقام می کشید و همه را بدون زحمت جنگ شما، هلاک می کرد، این برای آزمایش خلق نسبت به یکدیگر است.

(سوره محمد آیه 4)

در آیه ای دیگر می فرماید :

و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجراً عظیماً.

 (74 سوره نساء)

یعنی کسی که در راه خدا جهاد کند، و در راه خدا شهید گردد، یا پیروز شود، پاداش بزرگی به او عطا خواهیم کرد.

از آیات ذکر شده چنین برداشت می گردد که خداوند خود ضایع نشدن عمل شهید را تضمین کرده است و این گونه نیست که اگر به ظاهر در جهاد شکست خورده باشند خون آنها ضایع شده باشد. بلکه در هر حال پیروز می شوند.

در آیه دیگری خداوند پیروزی یا شکست رزمندگان و شهید شدن یا نشدن آنها را یکی از دو نیکی قلمداد می نماید.

قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین و نحن نتربص بکم ان یصیبکم الله… 

(52 سوره توبه)

یعنی بگو آیا درباره ما جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید. یا به شهادت می رسیم و یا پیروز می شویم. در هر حال خداوند خون شهید را تضمین کرده و آن را هدر نمی داند.

در زمان پیامبر(ص) نیز منافقین می گفتند اگر مومنین نزد ما بودند و به جنگ نمی رفتند، نمی مردند و کشته نمی شدند، و خداوند در جواب آنها فرمود : که این آرزوهای باطل را حسرت دل آنها خواهد کرد و خداست که زنده می کند و یا می میراند در هر وقت که بخواهد.

لو کانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا لیجعل الله ذلک حسره فی قلوبهم والله یحیی و یمیت.

(156 سوره آل عمران)

در هر حال خداوند خون شهیدان را پاداشی نیکو که همانا دخول در بهشت است عطا خواهد فرمود.

و یدخلهم الجنة عرفها لهم

 (4، سوره محمد)

و در آن مقام به رحمت الهی نائل و به سوی خدا در بهشت خواهند بود.

لئن متّم او قتلتم لالی الله تحشرون.

(158، آل عمران)

در بیان مقام و درجات عالی شهدا و فضیلت شهادت و اجر عمل آنها احادیث فراوانی از ائمه معصومین نقل شده است که این مبحث را با ذکر ترجمه یک حدیث از پیامبر(ص) به پایان می رسانیم.

رسول گرامی اسلام فرمودند :

نیروهای رزمنده هنگامی که تصمیم به شرکت در جنگ می گیرند، خداوند مصونیت آنها را از آتش تضمین می کند. و چون آماده جنگ شوند، فرشتگان به وجود آنها افتخار می کنند. هنگامی که با خانواده خود وداع می کنند ماهی ها و خانه ها گریه می کنند و از گناهان خود خارج می شوند همان گونه که مار از پوست خود خارج می شود. خداوند چهار هزار فرشته را برآنها می گمارد تا از جلو و پشت سرآنان را محافظت نمایند.

_کار نیکی انجام نمی دهند مگر اینکه مضاعف شود. در مقابل هر روز در جبهه ثوابی برابر عبادت هزار مرد عابد … برای ایشان می نویسند. چون با دشمن روبه رو می شوند قلم همه اهل دنیا از درک ثواب آنها عاجز است. و چون به مبارزه با دشمن می ایستند و تیرها را آماده نشانه رفتن به دشمن می کنند و با یکدیگر درآویزند فرشتگان بال های خود را بر سر آنها می گسترانند و برای پیروزی و ثابت قدمی آنها دعا می کنند. هنگام ضرب و زخم، همسر بهشتی و نعمت های الهی بر او فرود می آید. مرحبا به روح پاکی که از بدنی پاک و مطهر خارج شد، بشارت باد بر تو کرامت ها و نعمت هایی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده است و بر قلب هیچ کسی خطور نکرده است.

(کشف الاسرار وعده الابرار، ج2، ص248 و 249)

منبع: سایت تبیان

‌6- فضایل شهادت

1- شهادت آرزوی اولیاء

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

قسم به آنکه جانم به دست اوست((اگر نبود اینکه جمعی از مومنین خوش ندارند)) دوست داشتم که در راه خدا نه یکبار و دوبار، که چندین بار زنده گشته و بار دیگر کشته گردم.

صحیح بخاری، ج4، ص21، باب تمنی الشهاده

 

2- روزی شهادت

حضرت علی علیه السلام فرمود :

خدایا، ای پروردگار آسمان برافراشته … اگر ما را بر دشمنان پیروز گرداندی، از ستم و تجاوز دورمان دار و بر حق استوارمان گردان و اگر دشمنان بر ما پیروز شدند، شهادت را روزیمان فرما و از فتنه بازمان دار.

نهج البلاغه، خطبه170

 

3- فرجام سعادت و شهادت

حضرت علی علیه السلام فرمود :

من از خدا به گشایش رحمت و بزرگی قدرتش(بر آنکه هر چه بخواهد عطا می کند) می خواهم که پایان زندگی من و تو را به نیکبختی و شهادت قرار دهد.

نهج البلاغه نامه53

 

4- شهادت در راه خدا

حضرت علی علیه السلام در دعای خود به هاشم بن عتبه فرمودند :

خداوندا، شهادت در راهت را و همراهی با پیامبرت را به او روزی کن.

نهج السّعاده، ج2، ص108

 

5- همسایگی با شهدا

حضرت امام علی علیه السلام فرمود :

از خداوند جایگاه شهیدان و زندگی با سعادتمندان و همراهی با پیامبران را طلب می کنم.

نهج البلاغه، خطبه23

 

6- عشق به شهادت

حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمود :

پس بخدا قسم من بر حقّم و دوستدار شهادت.

شرح نهج البلاغه، ج6، ص99 و 100

 

7- امید شهادت در جبهه

حضرت امام علی علیه السلام فرمود :

به خدا قسم اگر آرزوی شهادت را در پیکار با دشمن نمی داشتم،(که ای کاش زودتر فراهم آید) بر مرکب خود سوار می شدم و از میان شما کوچ می کردم و تا باد شمال و جنوب بوزد(برای همیشه) در جستجوی شما نمی پرداختم.

شرح نهج البلاغه، ج7، ص285، خطبه118

www.aviny.com/

حضرت امام سجاد(ع)

شهادت امام سجاد

شهادت حضرت امام سجاد علیه السلام تسلیت باد
حضرت امام سجاد(ع)

اسم مبارک آن بزرگوار علی است و مشهورترین القاب آن حضرت زین العابدین و سجّاد است و مشهورترین کنیة او ابامحمد وابوالحسن است. مدّت عمر آن بزرگوار مثل پدر بزرگوارش پنجاه و هفت سال است زیرا پانزدهم جمادی الاول سال سی و هشت از هجرت به دنیا آمد. تولد آن بزرگوار دو سال قبل از شهادت امیرالمؤمنین (ع) است و تقریباً بیست و سه سال به پدر بزرگوار زندگی کرد. پس مدت امامت آن بزرگوار سی و چهار سال است.

حضرت سجّاد (ع) پدری چون حسین دارد و مادرش دختر یزدگرد پادشاه ایران است که دست عنایت حق بطور خارق العاده این دختر را به امام حسین می رساند. شرافت این زن آن است که مادر نه نفر از ائمة طاهرین می شود و چنانچه حسین (ع) اب الائمه است. این زن نیز ام الائمه است. و اما از نظر فضایل انسانی: امام سجّاد (ع) گرچه با اهل بیت علیهم السلام وجه اشتراک در همة فضایل دارند و هیچ فرقی میان آنان از نظر صفات و فضایل انسانی نیست، اما از نظر گفتار و کردار شباهت تامّی به جدشان امیرالمؤمنین علیه السلام دارد.
ایمان امام سجاد (ع)
امیرالمؤمنین (ع) در دعای صباح می گوید: یا من دل علی ذاته بذاته.
«ای کسی که برهان وجود خود هستی.»
حضرت سجّاد نیز در دعای ابوحمزة ثمالی می گوید: بک عرفتک وانت دللتنی علیک وعوینی الیک ولولا انت لم أدرما انت.
«تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودی مرا بر خودت و دعوت نمودی به خودت و اگر نبودی، ترا نمی شناختم.»
این گونه کمات منتهای ایمان را می رساند و این همان ایمان شهودی است که امیرالمؤمنین می فرماید: لو کشفت لی الغطاء ما ازددت یقینا.
«اگر بر فرض محال ممکن بود خدا را بر این چشم ظاهری دید و می دیدم بر یقین من که الآن به ذات مقدس حق دارم افزوده نمی شد.».
علم امام سجّاد (ع)
اگر امیرالمؤمنین علیه السلام می گوید: «از من بپرسید هرچه می خواهید که به خدا قسم تمام وقایع را تا روز قیامت می دانم، حضرت سجاد نیز می گوید: «اگر نمی ترسیدم که مردم در حق ما غلوّ کنند، وقایع را تا روز قیامت می گفتم.»
تقوای امام سجاد (ع)
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: والله لو اعطیت الاقالیم السبعة وما تحت افلا کها علی ان اعصی فی نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلت.
«به خدا قسم اگر تمام عالم هستی را به من دهند که به مورچه ای ظلم کنم و بیجهت پوست جوی را از دهان آن بگیرم، نمی کنم.»
حضرت سجّاد نیز می فرمود:
تعصی الاله وانت تظهر حبّه هذا لعمری فی الفعال بدیع
لو کنت تظهر حبه لأطعته ان المحب لمن یحب مطیع
«خداوند را معصیت می کنی و ادعا می کنی که او را دوست داری. به جان من این ادعا از عجایب امور است. اگر راستی خدا را دوست داشتی او را اطاعت می کردی، زیرا محّب همیشه مطیع محبوب است.»
در این اشعار نیز امام سجاد می گوید محال است که خداوند را معصیت کنم، زیرا او را دوست دارم.
عبادت امام سجاد (ع)
دربارة امیرالمؤمنین گفته شده است که روزها به ایجاد باغ و قنات برای فقرا و محتاجین مشغول بود، و تا به صبح عبادت می کرد. حضرت سجّاد نیز چنین بود چه بسیار باغها و قنوات که به دست ایشان برای دیگران آباد یا ایجاد شد. عبادت و سجدة او به حدی بود که به زین العابدین و سجّاد ملقّب شد.
از رسول اکرم روایت شده که روز قیامت خطاب می شود: «کجا است زین العابدین؟» و می بینم که فرزندم علی بن الحسین جواب می دهد و می آید. از امام باقر روایت شده که: «پدرم را می دیدم که از کثرت عبادت پاهای او ورم کرده، و صورت او زرد، و گونه های او مجروح، و محل سجدة او پینه بسته بود.»
سخاوت، فتوت و رأفت امام سجّاد (ع)
در تاریخ است یکی از کارهای امیرالمؤمنین (ع) اداره کردن فقرا بطور مخفیانه بوده است. امیرالمؤمنین شبها خوراک، پوشاک و هیزم به خانة بینوایان می برد، و آن بینوایان حتی نمی دانستند که چه کسی آنها را اداره می کند. همچنین میان مورخین مشهور است که امام سجاد (ع) چنین بوده است.
راوی می گوید: در محضر امام صادق (ع) بودیم که از مناقب امیرالمؤمنین (ع) صحبت شد و گفته شد هیچ کس قدرت عمل امیرالمؤمنین را ندارد و شباهت هیچ کس به امیرالمؤمنین، بیشتر از علی بن الحسین نبوده است که صد خانواده را اداره می کرد. شبها گاهی هزار رکعت نماز می خواند.»
از طریق اهل تسنن روایت شده است که چون حضرت سجاد شهید گشت روشن شد که آن حضرت صد خانواده را بطور مخفی اداره می کرده است.
زهد امام سجّاد (ع)
چنانچه امیرالمؤمنین (ع) زاهد به تمام معنی بوده است و دلبستگی به مالی و به کسی جز به خدای متعال نداشته است. همچنین بوده است امام سجاد (ع). لذا به اصحاب خود سفارش می فرمود: اصحابی، اخوانی، علیکم بدار الآخرة ولا اوصیکم بدار الدنیا فانکم علیها وبها متمسکون اما بلغکم ان عیسی علیه السلام قال للحواریین. الدنیا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. وقال: من یبنی علی موج البحر داراً؟ تلکم الدار الدنیا ولا تتخذوها قراراً.
«ای یاران من، برادران من، مواظب خانة آخرت باشید من سفارش دنیا را به شما نمی کنم زیرا شما بر آن حریص هستید و به آن چنگ زده اید. آیا نشنیده اید که حضرت عیسی به حواریون می گفت: دنیا پل است، از روی آن بگذرید و به تعمیرش نپردازید! چه کسی روی موج آب خانه می سازد؟ موج دریا این دنیا است، به آن دلبستگی نداشته باشید.»
شجاعت امیرالمؤمنین (ع)
شجاعت امیرالمؤمنین (ع) زبانزد خاص و عام است. و اگر گفتار امام سجاد (ع) را در مجلس ابن زیاد و در مجلس یزید و مخصوصاً خطبة آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگیریم شجاعت این بزرگوار نیز بر ما روشن می شود.
امیرالمؤمنین شجاعت خود را در میدان برای افرادی مثل عمروبن عبدود و مرحب خیبری به کار می برد و فرزند گرامی او امام سجّاد، شجاعت را در مجلس ابن زیاد و مجلس یزید و روی منبر در مسجد شام به کار برده است.
سیاست امام سجّاد (ع)
امیرالمؤمنین به اقرار همة مورخین از سنّی و شیعه پاسدار اسلام بود و رأی و تدبیر او فوق العاده مفید بود، چنانکه عمر بیشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علی لهک عمر، یعنی: «اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.»
امام سجاد علیه السلام در مدت سی و پنج سال پاسدار شیعه بود. مورخین معتقدند که تدبیر امام سجّاد، مدینه را و بسیاری از شیعیان را از دست کسانی چون یزید و عبدالملک مروان نجات داد.
حلم امام سجاد (ع)
دربارة امیرالمؤمنین گفتاری نقل شده و ایشان فرمودند: «برآدم بیخردی گذشتم که به من بد می گفت. از او صرف نظر کردم گویی که او حرفی نزده است.» دربارة امام سجاد نیز گفتاری نقل شده است و ایشان فرمودند: «بر کسی گذشتم که به من بد می گفت. بدو گفتم که اگر راست می گویی خداوند متعال مرا رحمت کند، و اگر دروغ می گویی خدا تو را بیامرزد!»
تواضع امام سجاد (ع)
آن حضرت با فقرا می نشست، با آنان غذا می خورد، از آنان دلجویی می کرد، به آنان لطف داشت و پناه آنان بود، برای آنان کار می کرد و از آنان پذیرایی می نمود، و دربارة آنان به دیگران سفارش می کرد.
تاریخ نویسان اقرار دارند که امام سجاد (ع)، دوست داشت فقیران، یتیمان و بینوایان سر سفره اش باشند و با آنها بنشیند، غذا برای آنها آماده کند و حتی غذا در دهن آنان بگذارد.
فصاحت و بلاغت امام سجّاد (ع)
فصاحت به معنی خوب سخن گفتن، مجاز، کنایه، لطایف و مثالها را به کار بردن است. و بلاغت سخن خوب گفتن، بجا سخن گفتن، از طول کلام بی فایده پرهیز داشتن است. فصاحت و بلاغت امیرالمؤمنین مورد اقرار همه است آنچنانکه دربارة نهج البلاغه گفته شده:
دون کلام الخالق وفوق کلام المخلوق.
«پایین تر از کلام خالق و بالاتر از کلام مخلوق است.»
امام سجّاد صحیفة کامله سجادیه را به جهان عرضه داشت. صحیفه ای که چون آن نیامده و نخواهد آمد. صحیفه ای که در ضمن دعا، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیات اسلام، حقانیت شیعه، حقانیت اهل بیت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت، و بالاخره یک دوره معارف اسلامی را آموزش می دهد. صحیفه ای که محققین اسم آن را اخت القرآن، انجیل اهل بیت، زبور آل محمد نهاده اند. صحیفه ای که ابلهی با فصاحت ادعا کرد که می تواند چون آن بیاورد چون قلم به دست گرفت و نتوانست، دق کرد و مرد.
جهاد امام سجاد (ع)
امیرالمؤمنین علیه السلام بزرگترین مجاهد اسلام است که توانست اسلام را از دست کفار و مشرکین نجات دهد. ولی فرزندش امام سجّاد گرچه در کربلا کشته نشد اما وجودش، بقایش و اسارتش عامل بقای اسلام بوده است. قیام ابی عبدالله الحسین (ع) درختی بود که در کربلا کاشته شد و آبیاری و به ثمر رساندن و نگاهداری از آن به دست امام سجاد (ع) به دست زینب کبری انجام گرفت.
تدبیر امام سجاد در اسارت، گریه های امام سجاد در مدینه، نوحه خوانی و روضه خوانیهای آن حضرت در مدت سی و پنج سال سخنرانیش، به موقع جهادی بود فوق العاده مفید و ثمربخش که تحلیل سیاسی تاریخ، این مطالب را نشان می دهد.
عفو و جوانمردی امام سجّاد (ع)
اگر تاریخ دربارة امیرالمؤمنین (ع) می گوید که چگونه از ابن ملجم مواظبت کرد و هنگامی که ظرف شیری را برای حضرت می آوردند نیمی را می خورد و نیم دیگر را برای او می فرستاد، و دربارة او وصیّت و سفارش فراوان نمود، دربارة امام سجّاد نیز منقول است که: فرماندار مدینه که دل امام سجاد را خون کرده بود، از طرف عبدالملک مروان معزول شد و امر شد که او را به درختی ببندند و مردم بیایند و به او توهین کنند. امام سجاد (ع) اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود که مبادا به او توهین شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداری داد و نزد عبدالملک مروان وساطت او را کرد که از این خواری نجات یابد.
آن فرماندار معزول می گفت از علی بن الحسین و یارانش ترس دارم زیرا به آنها ظلم بسیار کردم.
ابهت و شخصیت امام سجّاد (ع)
دربارة امیرالمؤمنین (ع) گفته شده که بسیار متواضع بود، ولی بزرگی شخصیّت آن بزرگوار میان همه محفوظ بود. همچنین است فرزند عزیزش امام سجاد (ع).
در تاریخ ضبط است که هشام بن عبدالملک به حج آمده بود و کثرت جمعیت مانع شدکه حجر الاسود را استلام کند. پس در گوشه ای برای او فرشی انداخته و نشسته بود که امام سجّاد وارد طواف شد و وقتی به حجر الاسود رسید، مردم کنار رفتند و حضرت مکرّر استلام نمود. هشام فوق العاده ناراحت شد. یکی از اطرافیان پرسید: این مرد کیست که مردم چنین به او احترام دارند؟ هشام تجاهل کرد و گفت نمی دانم. فرزدق آنجا بود، فی البداهة قصیدة مفصلی دربارة امام سجاد سرود. ما چند بیت از آن قصیده را می آوریم: تمام قصیده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است:
هذا الذی تعرف البطحاء وطاته والبیت یعرفه والحل والحرم
ما قال لاقط الا فی تشهده لولا التشهد کانت لانه نعم
یغضی حیاء ویغضی من مهابته فما یکلم الا حین یبتسم
من معشر حبهم دین وبغضهم کفر وقربهم منجی ومقتصم
مقدم بعد ذکر الله ذکرهم فی کل فرض ومختوم به الکلم
«این مردی است که حجاز، خانة خدا، حل، حرم او را می‌شناسند.
نه، در کلامش نیست ـ حاجت سائل را همیشه برآورده می کند جز در تشهد ـ که لا اله الا الله می گوید. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، همیشه آری بود: هنگام برخورد با مردمان چشمها را فرو می بندد برای آنکه حیا دارد، و دیگران چشم فرو می بندد به جهت ابهتی که او دارد. و سخن با او نمی گویند مگر که آن بزرگوار تبسّم کند. روز قیامت حب آنها دین است و بغض آنها کفر است و قرب و نزدیکی به آنان پناه و نجات انسانها است. در نمازها یاد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چیزی است بعد از اسم خدای متعال. و نمازها به اسم آنان تمام می شود ـ یعنی در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهل بیت است و آخر مطلب که در تشهد آخر گفته می شود باز اسم اهل بیت است. گفته شده که فرزدق به این اشعار آمرزیده شده است و به گفتة جامی اگر اهل عالم به این اشعار آمرزیده شوند جا دارد.
زندگی امام سجاد (ع)
می دانیم زندگی امیرالمؤمنین (ع) پر تلاطم بود در نهج البلاغه می فرماید: صبرت وفی العین قذی وفی الحلق شجی. یعنی: «صبر نمودم در مصایب نظیر کسی که خاری در چشم و استخوانی در گلو داشته باشد.» ولی زندگی امام سجّاد علیه السلام از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار پرتلاطم تر بود. آن حضرت در بحبوحة جنگ صفین به دنیا آمد: در زمان معاویه و آن جنایاتش پرورش پیدا کرده. معاویه را با کشتارهای دسته جمعی شیعیان، با اشاعة سبّ امیرالمؤمنین در خطبه ها و بعد از نمازها دیده است. بعداً حماسة کربلا و اسارت، که هر روزی از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زیاد و مجلس یزید را با اهل بیت پدرش پشت سر نهاد. قضیة حره که ننگی است بر دامن مسلمانان را مشاهده کرد.
یزید سال دوم سلطنت، شخصی را با پنج هزار لشگر به مدینه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدینه را برای لشگریان خود مباح اعلام نمود.
او شاهد قضیة عبدالله بن زبیر است ـ که همة بنی هاشم و من جمله محمد بن حنفیه را در شعب ابی طالب جمع نمود که بسوزاند و چون دشمن رسید موفق نشد ـ شاهد مروان بن حکم بود که دشمن سرسخت اهل بیت بود. شاهد حکومت عبدالملک مروان با فرماندارش حجاج بن یوسف ثقفی است. زندانی زندان حجاج بن یوسف است که در میان بیابانی، پنجاه هزار زندانی در آن زندان بود و دمیری در حیاة الحیوان می گوید خوراک آنها دو قرصه نان بود که بیشتر آن خاکستر بود. شاهد کشتار بیشتر از صد هزار نفر بود به جرم دوستی با اهل بیت. پنجاه و هفت سال در این دنیا زندگی کرد ولی هر روز از آن برای آن بزرگوار قتلگاهی بود.

والسلام علیه یوم ولد ویوم استشهد ویوم یبعث حیاً.

http://www.yahosein.com

پیامک تسلیت شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

 

تبیان زنجان

کاش این قبر تو گم باشد و پیدا نشود

اگرم شد سر نبش قبر بلوا نشود

از تو گهواره ای مانده ببرندش غارت

ولی ای کاش سر راس تو دعوا نشود

sms محرم/پیامک عاشورا/پیامک تاسوعا/اس ام اس شهادت حضرت علی اصغر/اس ام اس عاشورا/SMS تاسوعا/ اس ام اس تاسوعا

تبیان زنجان

غنچه اگر خم شده‌ست و تاب ندارد

از سر شاخه نچین ، گلاب ندارد 

ماهی من لب به روی لب زَنَد امّا

قدرت آنکه بگوید آب ندارد

sms محرم/پیامک عاشورا/پیامک تاسوعا/اس ام اس شهادت حضرت علی اصغر/اس ام اس عاشورا/SMS تاسوعا/ اس ام اس تاسوعا

تبیان زنجان

تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد

هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد

پدرش چیز زیادی که نمی خواست فرات

یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد

sms محرم/پیامک عاشورا/پیامک تاسوعا/اس ام اس شهادت حضرت علی اصغر/اس ام اس عاشورا/SMS تاسوعا/ اس ام اس تاسوعا

تبیان زنجان

دین شما چیست..؟...از کدام قُماشید..؟

آب به بچه دهی ، ثواب ندارد؟! 

تیر سه شعبه برای کشتن شیر است

نازُکیِ این گلو که تاب ندارد

sms محرم/پیامک عاشورا/پیامک تاسوعا/اس ام اس شهادت حضرت علی اصغر/اس ام اس عاشورا/SMS تاسوعا/ اس ام اس تاسوعا

تبیان زنجان

آرام که نمی شوی ای میوه ی دلم

خیمه به خیمه هرچه تو را می برم ، بخواب

نزدیک به سه روز و سه شب می شود علی

پلکم به هم نیامده مادر ، برم بخواب

sms محرم/پیامک عاشورا/پیامک تاسوعا/اس ام اس شهادت حضرت علی اصغر/اس ام اس عاشورا/SMS تاسوعا/ اس ام اس تاسوعا

تبیان زنجان

خون خورم در غم آن طفل که جای لبنش

ریخت دست ستم حرمله خون در دهنش

کودکی کآب ز سرچشمۀ وحدت می خورد

گشت از سوز عطش، آب، روان در بدنش

sms محرم/پیامک عاشورا/پیامک تاسوعا/اس ام اس شهادت حضرت علی اصغر/اس ام اس عاشورا/SMS تاسوعا/ اس ام اس تاسوعا

تبیان زنجان

هلهله‌هاتان برای چیست جماعت؟

مَردِ خجالت زده عذاب ندارد 

کاش بمیرم ولی به خیمه نیایم

دلهُره‌ی مادرش جواب ندارد 

کاش دگر بر فراز نیزه نخندد

طاقت این وضع را رباب ندارد

sms محرم/پیامک عاشورا/پیامک تاسوعا/اس ام اس شهادت حضرت علی اصغر/اس ام اس عاشورا/SMS تاسوعا/ اس ام اس تاسوعا

تبیان زنجان

لالا گلم ، ببین که شبیه تو تشنه ام

آتش مزن به جان من ای مادرم ، بخواب

من خواب دیده ام که سرت روی نیزه بود

خواب و خیال بود نشد باورم ، بخواب



http://tebyan-zn.ir

اس ام اس شهادت عباس(ع)

اس ام اس شهادت عباس(ع)

http://RadsMs.com

عکس ها و والپیپرهای مخصوص محرم - www.radsms.com

برای ورود به بخش ویژه محرم و مطالب مرتبط کلیک کنید

هرچند تیر ، مشک و دلم را دریده است/ ای آب همتی کن و تا خیمه ها مریز . . .

سلام برعبدصالح خدا

.

.

.

کنار دل و دست و دریا ، اباالفضل / تو را دیده ام بارها یا اباالفضل

تو، از آب، می آمدی، مشک بر دوش / و من ، در تو ، غرق تماشا یا اباالفضل

.

.

.

یادم ز وفای اشجع الناس آید  / از چشم ترم سوده الماس آید

آید به جهان اگر حسین دگری  / هیهات برادری چو عباس آید . . .

.

.

.

چون لاله چرا به خون نشستی ، عباس  /کو در تن صد چاک تو دستی ،  عباس ؟

ای سرو قلم قلم روی صفحه ی خاک / رفتی کمر مرا شکستی ، عباس . . .

.

.

.

در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند / در دل هر عاشقی عباس مأوا می کند

هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین / ثبت نامش را فقط عباس امضاء می کند

.

.

.

دلم مست و لبم مست و سرم مست

بخون ای دل که صبرم رفته از دست

بخون ای دل محرم اومد از راه

بخون اجر تو با عباس بی دست

.

.

.

دامن علقمه و باغ گل یاس یکی است

قمر هاشمیان بین همه ناس یکی است

سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب

نام زیبای اباصالح و عباس یکی است

.

.

.

عباس یعنی ذکر طوفانی مهدی / عباس آوای غزل خوانی مهدی

درک محرم کرده ای دانی چه گویم / عباس یعنی اوج مهمانی مهدی

.

.

.

کربلا لبریز عطر یاس شد / نوبت جانبازی عباس شد

ادامه در لینک زیر

.

.

.

دانی از چه رو گاه گاه آید زلزله

چون زمین هم میکند با نام زینب هلهله

دانی از چه رو گاه گاه توفان میشود

صحنه جنگیدن عباس اکران میشود

.

.

.

ایمان و وفا سایه ی بالای تو بود / ایثار علی (ع)نقش به سیمای تو بود

گر لب نزدی به اب دریا عباس(ع) /   دریای ادب میان لبهای تو بود

.

.

.

عباس لوای هفت افراشته است / وین راز به خون خویش بنگاشته است

او پرچم انقلاب عاشورا را / با دست بریده اش بپا داشته است

.

.

.

با خدا عباس وقتی دست داد /  هر دو دست خویش را از دست داد

اس ام اس ویژه تسلیت شهادت امام حسین -اس ام اس محرم –

فرا رسیدن ماه محرم ، ماه شهادت  آقا امام حسین (ع) را به تمام شیعیان تسلیت عرض میکنیم به همین مناسب مجموعه ایی از پیامک های تسلیت مناسب با این ماه و شهادت امام امام حسین (ع) را برای شما کابران سایت تک موبایل آماده نموده ایم.

درقلب های مؤمنان،شعله های عاشورایی هماره زنده و تابنده است.
– – – – – -
بهـارِ بـاغِ دل از گریـه محـرّم توست
بهشت، برگ گلی از شراره غـم توست
محرمت بـه من احرامی سیـه بخـشید
کسی که مَحرم این جامه گشت، محرم توست

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
امــام صابــران بـودم، خمیدم
جدا از شاخه شد یـاس امیدم
چو دست از جسم عباسم جدا شد
سـر خود را به نوک نیزه دیدم

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -

·     نیکی باید به خوب و بد

شخصی پیش امام حسین اظهار داشت: اگر نیکی به نا اهل برسد، تباه می شود، امام حسین (ع) فرمود: چنین نیست، بلکه نیکوکاری همچون رگبار است که باید به نیک و بد برسد.

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
·     هوای نفس

امام حسین (ع) فرمود: از این هواهای نفسانی که مجموعه آنها گمراهی و سرانجام آنها آتش است بپرهیزید.

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
·     بدی کردن، پوزش خواستن

امام حسین (ع) فرمود: کاری مکن که از آن پوزش بخواهی، زیرا مومن نه بد می کند و نه عذر می طلبد و منافق هر روز بد می کند و عذر می خواهد.

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
·     عذر بدتر از گناه

امام حسین (ع) فرمود: چه بسا گناهی که از عذر طلبی آن نیکوتر است.

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
·        عیب جویی نکردن از دیگران

امام حسین (ع) فرمود: هر که از کسی عیب جویی نکند، کنار هر عیب جویی خود، عذر خواهی را از دست نخواهد داد.
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
اس ام اس ویژه تسلیت شهادت امام حسین -اس ام اس محرم – اس ام اس تسلیت محرم و صفر
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
·     واقعیت غیبت

شخصی نزد امام از کسی غیبت کرد، امام فرمود: ای فلانی دست از غیبت بردار زیرا غیبت نان و خورش سگهای دوزخ است.

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
·     دوری از عیبجویان

امام حسین (ع) فرمود: وقتی شنیدی که کسی به اعراض مردم تعدی می کند سعی کن ترا نشناسد، زیرا بدترین عرض و ناموسها نزد او آبروی آشنایان اوست.

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
·     نتیجه گناه

شخصی به امام حسین (ع) نامه نوشت که: با دو کلمه مختصر مرا پندی ده. حضرت نوشت: کسی که از راه نافرمانی خدا درصدد چیزی برآید، آنچه را امید دارد زودتر از دست می دهد و آنچه را بیم دارد زودتر سر می رسد.

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -

امام حسین (ع) فرمود: برادران چهار گونه اند: برادری که به سود تو و به سود خود است، برادری که تنها به سود توست، برادری که به زیان توست و برادری که نه به سود تو و نه به سود خود است.

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
·     تصویر مرگ

امام حسین (ع) فرمود: اگر مردم، مرگ را باور می کردند و آن را به همانگونه کههست به نظر می آوردند دنیا ویران می گشت.
  – – – – -

عشقی به حسین عشق زینب نشود
این عشق جدا ز شیعه یارب نشود
در روز و شبی که من نگریم ز غمش
آن شام سحر و آن سحرم شب نشود
  – – – -
ماهی که ز آفتاب روشن تر بود
لب تشنه آب و تشنه باور بود
می رفت و دل از حسین می برد که او
پیغمبر کربلا، علی اکبر بود

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
کسی چون من گل پرپر نبیند
گلـوی پـاره اصغـر نبینـد
بدست خویش کندم قبر او را
که این قنداقه را مادر نبیند
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
– – -

اصغر که نسیم عشق مویش بوسید
خورشید ولایت سر و رویش بوسید
می خواست حسین تا ببوسد لب او
تیر آمد و زودتر گلویش بوسید
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
اس ام اس ویژه تسلیت شهادت امام حسین -اس ام اس محرم – اس ام اس تسلیت محرم و صفر
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
هر سال برای تو سیه می پوشیم
در دسته ی عاشقان علم بر دوشیم
ما، بعد هزار و چارصد سال هنوز
با یاد لب تو آب را می نوشیم

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
لب تشنه ام از سپیده آبم بدهید
جامی ز زلال آفتابم بدهید
من پرسش سوزان حسینم یاران
با حنجره عشق جوابم بدهید

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
شوریده سری که شرح ایمان می کرد
هفتاد و دو فصل سرخ عنوان می کرد
با نای بریده نیز بر منبر نی
تفسیر خجسته ای ز قرآن می کرد

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
هلال خون، مه خون، ماه اشک، ماه عزاست
عزای کیست؟ گمانم عزای خون خداست
خمیده قامت گردون، شکسته پشت فلک
روانه خون دل از چشم آدم و حوّاست

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
چون دید به نوک نی سرش را خورشید
بر خاک، تن مطهرش را خورشید
آرام ، حریر نور خود را گسترد
پوشاند برهنه پیکرش را خورشید

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
به جای جای دلم جای پای تو است حسین
خوشم که حنجره ام نینوای تو است حسین
هزار چشمه ی اشکم اگر دهند به چشم
خدا گواهست که وقف عزای تو است حسین

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
خط تو با خون تو آغاز می شود، از آن زمان که تو ایستادی، دین راه افتاد و چون فرو افتادی، حق برخاست.

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
شامگاه عاشورا، آسمان تمام ستاره‌های خود را می‌گرید و بدین فرجام، قطره اشک درشتی از خون، از گوشه پلک آسمان به بیرون می‌لغزد. خورشید، آغاز دهمین روز از ماه محرم ۶۱ هجری را اعلام می‌کند.

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
به جز اینکه امام حسین در عاشورا شهید شده است عاشورا نیز در تاریخ شهید شده است. و پیام اصلی عاشورا(عدالت) نیز فراموش شده است. پس در هر عاشورایی دو شهید موجود است و بر هر شهیدی نوحه ای واجب.

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
ماه عاشورا رسیده، خون بود جاری زدیده
زینب مظلومه گیرد بوسه از حلق بریده
سینه سوزان دیده گریان
واحسینا، واحسینا

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -

هر که مرا به روضه تو راه داده است
تاج محبت تو به فرقم نهاده است
از ابتدای خلقت حق در دو چشم ما
تصویری از عزای محرم فتاده است

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
اى که دل ها همه از داغ غمت غمگین است
وى که از خون تو صحراى بلا رنگین است
نرود یاد لب تشنه ات از خاطره ها
هر که را مى نگرم از غم تو غمگین است
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
آن حسینى که شرف یافته دین از شرفش
سر و جان داد ز کف تا نرود دین ز کفش
هدف تیر بلا ساخت على اصغر خویش
تا که سرمشق بگیرد بشر از این هدفش

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
یادتان باشد لباس مشکیم را تا کنید
گوشه ای از قبر من این جامه را هم جا کنید
کاش من در شام تاسوعا بمیرم تا شما
خرجیم را نذر خرج ظهر عاشورا کنید

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
مه، بارقه اى ست در شبستان حسین
شب، حادثه اى ز درد پنهان حسین
هر صبح، ز دامن افق، خون آلود
خورشید برآید از گریبان حسین

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
حسین ، کشته دیروز و رهبر روز است
قیام اوست ، که پیوسته نهضت آموز است
تمام زندگی او ، عقیده بود و جهاد
اگر چه مدت جنگ حسین ، یک روز است

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
در عزای شه دین کرببلا می لرزد
نه همین کرببلا عرض و سما می لرزد
گوئیا ناله زهرا رسد از دور به گوش
کاین چنین دست و تن شمر دغا می لرزد
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
درصف کرببلا جان جهان را کشتند
سبب خلقت پیدا و نهان را کشتند
یک جهان اهرمن ازکین به هوای زرو سیم
جمع گردیده سلیمان زمان را کشتند
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
مگر بکرببلا آب قیمت جان بود
که از عطش به فلک ناله یتیمان بود
کفن دریغ مگر بود بهر شاه شهید
که تا سه روز تنش روی خاک عریان بود
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
تا که از کف پسرى تازه جوان داد حسین
عالمى را ز غم خویش تکان داد حسین
تا که گلبوسه ز لب هاى پسر چید لبش
قدرت عاطفه خویش نشان داد حسین
تا که خاموش شد از زمزمه «یا وَلَدى»
عشق فریاد برآورد که جان داد حسین
جذبه عشق بنازم که پس از داغ جوان
حکمت صبر نشان بر همگان داد حسین
گفت بر هاشمیون نعش على را ببرند
کز غم داغ پسر تاب و توان داد حسین
نقد جان داد و به حق جان جهان را بخرید
در کف خلق جهان خط امان داد حسین
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
ا- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
پرچم کرببلا همیشه بلند است
حافظ پرچم اگر خدای حسین است
هر چه که ما خواستیم فاطمه داده
آنچه فقط مانده کربلای حسین است
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
ا- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
بال فرشته که خاک پای حسین است
فرش حسینیه عزای حسین است
فاطمه دنبالش است روز قیامت
هر که به دنبال دسته های حسین است
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -
بر لوح کتاب خون کلام تو بلند
آوای قیامت از قیام تو بلند
خون تو زلال چشمه خورشید است
ای در عرفات عشق نام تو بلند

http://www.takmobile.org

کربلا

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین(ع)

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین(ع)

 

 

از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست

مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین(ع)

 

 

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم

بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین(ع)

 

 

پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست

اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین(ع)

 

 

بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین(ع)

 

 

رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند

تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین(ع)

 

 

بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب

ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین(ع)

 

 

سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی

چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین(ع)

 

 

سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق

می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین(ع)


http://talaeyeh1388.blogfa.com

ولایت عشق-قسمت دوازدهم.چرا دهه اول ماه محرم عزاداری می کنیم؟

چرا دهه اول ماه محرم عزاداری می کنیم؟

اولا: با آغاز مام محرم مصائب امام حسین (ع) ویارانش تداعی می شود وسیره ائمه علیهم السلام نیز   احیای دهه محرم بود همان طوری که  امام رضا (ع) می فرمایند  کان أبی إذا دخل شهر المحرم  لا یری ضاحکا و کانت الکآبة تغلب علیه حتی یمضی منه عشرة أیام فإذا کان یوم العاشر کان ذلک الیوم یوم مصیبته وحزنه وبکائه ویقول: هو الیوم الذی قتل فیه الحسین صلی الله علیه.

 

یعنی:  وقتی ماه محرم فرا می رسید  در پدرم امام کاظم علیه السلام آثار شادی  دیده نمی شد و همواره غمگین بودند ،  روز دهم ، روز مصیبت و اندوه و گریه او بود و می فرمود : در این روز بود که حسین علیه السلام را به شهادت رساندند.
 
امالی صدوق، ص ۷۸ و بحار الانوار، ج ۴۴ ص ۲۸۴٫
 
ثانیا: در عرف رسم براین است که  تجلیل از خاطره خوب و یا تلخ به صورت دهه برگذار می شود مانند دهه فجر و دهه ولادت رسول اکرم (ص) و  دهه فاطمیه و غیره.
 
ثالثا: به خاطر  این که در طول ده روز فرصت مناسی باشد برای  تبین اهداف عالی حضرت سید الشهداء علیه السلام و فلسفه سوگواری برای آن حضرت مانند:
 
۱ .  حیات مجدد اسلام  واحیای سنت .
 
۲ .  حفظ مکتب و شریعت بود .
 
۳ .  تحکیم باورهای دینی مردم با آشنا شدن توده هابا معارف دینی.
 
۴ .  پیوند عمیق عاطفی میان امت والگوهای راستین.
 
۵ .  اعلام وفاداری نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم

http://www.alamto.com

علی دایی در حال ساخت‌ضریح امام حسین(ع)


علی دایی در حال ساخت‌ضریح امام حسین(ع) + عکس

این ضریح با طراحی و نظارت محمود فرشچیان هنرمند پیشکسوت نگارگری ایران،‌با خوشنویسی سیدمحمد حسینی موحد، گروه قلم‌زنی به سرپرستی خدادادزاده در کارگاه نجاری آستانه مقدسه در شهر قم در حال ساخت است.
علی دایی در حال ساخت‌ضریح امام حسین(ع) + عکس
این ضریح در مساحت ۸۶/۲۲ متر مربع با ابعاد ۰۴/۵ × ۳۴/۷ و ارتفاع ۴۹/۴ متر با ۲۰ پنجره ساخته می‌شود که در آن از طلای ۱۸ عیار، نقره، مس، استیل و چوب ساج استفاده شده است.
در ساخت این ضریح مطهر از طلای خالص ۱۸ عیار ، ۵۱۰۰ کیلو نقره خالص و ۵۵۰۰ کیلو چوب ساج استفاده شده است.
به نقل از : مشرق

ولایت عشق.قسمت یازدهم.اعمال مهم دهه اول محرم

اعمال مهم در دهه اول محرم

۱-یکى از اعمال مهم ، دعاى اول ماه است . و به جهت اینکه اول این ماه اول سال بوده و از طرف دیگر دعاهاى قبل از وقت نیز تاثیر خاصى در برآورده شدن حاجات و رسیدن به امور مهم دارد، این دعا تاثیر زیادى در سلامتى و دورى از آفات دینى و دنیایى آن سال و بهبودى حال و بدست آوردن نیکیها دارد. و دعایى که براى اول ماه در اقبال روایت شده دعاى بسیار مفیدى براى مطالب مذکور است .

۲ – بهتر است در شب اول، بعضى از نمازهایى را که در این شب وارد شده به مقدار حال و توانایى خود خوانده – حداقل دو رکعت نمازى را که شامل حمد و یازده بار “قل هو الله احد” است -، بعد از آن دعایى را که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بعد از این نماز خوانده است و در کتاب اقبال نقل شده بخواند و فرداى آن روز را روزه بگیرد.

در روایت آمده است : کسى که چنین عملى را انجام دهد، مانند کسى است که بمدت یک سال کارهاى خوب انجام داده و تا سال آینده محفوظ خواهد بود.

 

۳ – روزه روز سوم، در روایت آمده است: حضرت یوسف علیه السلام در این روز از چاه خارج شد. و اگر کسى این روز را روزه بگیرد، خداوند مشکل او را برطرف نموده و سختیها را بر او آسان مى نماید.

 

۴ – روایت شده: مستحب است تمام ماه را روزه بگیرد. و در مورد روزه روز تاسوعا و عاشورا روایت مخصوص داریم اما احتیاط این است که روز عاشورا را روزه نگیرد ولى از خوردن و آشامیدن تا عصر خوددارى نماید و آنگاه چیزى بخورد یا بیاشامد به جهت این که امام حسین علیه السلام و یاران حضرت در عصر از غصه هاى این دنیاى پست رهایى یافتند و در هنگام عصر سعادتمند شده و به مطلوب خود که عبارت بود از دیدار خداوند بزرگ، رسیدند. و شاید به همین جهت است که دوستان عزادار آن حضرت علیه السلام در عصر این روز غم و غصه آنها کاهش پیدا کرده و از بین مى‌رود.

حضرت یوسف علیه السلام در روز سوم محرم از چاه خارج شد. و اگر کسى این روز را روزه بگیرد، خداوند مشکل او را برطرف نموده و سختیها را بر او آسان مى نماید

دو نکته

الف- در سایر اعمال شب و روز عاشور، از قبیل نمازها و دعاهاى آن – غیر از زیارتها و نمازهاى آن – اشکالهایى وجود دارد. و ممکن است این اعمال ساخته و پرداخته مخالفین شیعه باشد. مواردى مانند استحباب سرمه کشیدن و غیر آن ؛ و حتى اگر از معصومین علیهم السلام نیز روایت شده باشد، باز هم انجام مراسم عزادارى و صلوات فرستادن بر امام علیه السلام و اصحاب او و لعنت نمودن کشندگان آنها بهتر از انجام چیزهایى است که در آن روایات وارد شده است . زیرا در روایت بر این اعمال نیز تاکید شده است.

ب- از چیزهایى که عقل آنها را همراه با زیارت آن حضرت علیه السلام لازم مى داند، زیارت اهل بیت و یاران شهید اوست؛ بخصوص ب زیارتهایى که وارد شده است.

http://www.alamto.com

ولایت عشق-قسمت دهم.زیارت امام حسین (ع) چه برکاتی دارد؟

زیارت امام حسین (ع) چه برکاتی دارد؟

مردان خدا و شخصیت‌های الهی، همانگونه که در زمان حیات خویش استوانه دین و محور انسانیت و پشتوانه حق و عدالت هستند، در زمان پس از مرگ نیز آرامگاه و زیارتگاهشان پشتوانه حق و عدالت و فضیلت است.

 

به گزارش آلامتو به نقل از ایسنا، امام را مقرب درگاه خدا می‌‏داند و با توسل به او قربی به خدا پیدا می‌کند، همانطور که خودش در قرآن مجید فرمود: «به سوی او وسیله بگیرید» امام را وسیله الهی می‏‌داند. زیرا توسل و شفاعت، بعدی از ابعاد زیارت است که زائر از این طریق خود را به درگاه الهی نزدیک می‏‌کند.

 

پیشوایان ما وعده فرموده‌‏اند که از زائران خود دستگیری کنند. امام باقر(ع) درباره برکات و آثار زیارت امام حسین (ع) می‌فرمایند: “شیعیان ما را به زیارت قبر حسین بن علی علیه‏‌السلام فرمان دهید؛ زیرا زیارت آن، روزی را زیاد می‏‌کند، عمر را دراز می‏‌گرداند و بدی‌ها را دور می‏‌سازد۱″.

 

همچنین به امام صادق (ع) عرض کردند: “کمترین اثر برای زائر قبر امام حسین (ع) چیست؟ فرمود: «کمترین تأثیرش این است که خداوند متعال، او، خانواده و مالش را حفظ می‌کند تا به سوی اهل خویش برگردد، و چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حافظ او خواهد بود۲″.

 

آن حضرت درباره تأثیر زیارت امام حسین(ع) در روز قیامت فرمود: «هیچ کس در روز قیامت نیست مگر آنکه آرزو می‏‌کند که ای کاش از زائرین امام حسین (ع) می‏‌بود زیرا مشاهده می‏‌نماید که با زائران حسین (ع) به واسطه مقامی که در نزد پروردگار دارند، چگونه عمل می‏‌شود».

 

امام صادق (ع) فرمود: «به درستی که خدای تبارک و تعالی، قبل از اهل عرفات، برای زائران قبر حسین (ع) تجلی می‌نماید، حوایج آنان را برآورده می‏‌کند، گناهانشان را آمرزیده و درخواست‌هایشان را به اجابت مقرون می‏‌سازد، و سپس متوجه اهل عرفات شده و در مورد آنان نیز اینگونه عمل می‏‌کند».

 

ایشان در جایی دیگر می‌فرمایند: “اگر مردم می‏‌دانستند که چقدر خیر و برکت در زیارت امام حسین (ع) وجود دارد، برای زیارت کردنش با یکدیگر مقاتله می‏‌کردند، و هر آینه اموالشان را برای رفتن به زیارتش می‏‌فروختند”.

 

رسول گرامی اسلام (ص) نیز فرمود: «من تعهد می‏‌کنم که در روز قیامت هنگامه رستاخیز، ضمن ملاقات با زائر حسین (ع)، دستش را بگیرم و از مراحل هول‏ انگیز و سختی‌های قیامت نجاتش بخشیده و او را به بهشت وارد کنم».

 

البته احادیث و روایات بسیار زیادی از معصومین(ع) در زمینه آثار و برکات زیارت حضرت سیدالشهداء از راه دور و نزدیک ذکر شده است.

 

منبع:http://www.alamto.com

راز شش گوشه بودن ضریحمقدس حضرت آقا امام حسین (ع)

راز شش گوشه بودن ضریح امام حسین (ع)

چرا برخلاف ضریح و مرقد امان دیگر، ضریح مرقد مطهر سیدالشهدا (ع) شش گوشه ساخته شده است.

 

در این باره روایت های گوناگونی وجود دارد. اما مجموع این روایت ها و آن چه نزدیک تر به منطق به نظر می رسد، آن چیزی است که شیخ مفید(ره) در کتاب «الارشادات» آورده است. او در بخشی از این کتاب نام ۱۷ نفر از شهدای بنی هاشم در روزعاشورا را ذکر کرده و  نوشته است:«آنان پایین پای آن حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند و هیچ اثری از قبر آنان نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام ـ علیه السّلام ـ آنان را زیارت می‌کنند و علی بن الحسین ـ علیهم السّلام ـ (علی اکبر) از جملة آنان است.برخی گفته‌اند: محل دفن علی اکبر نسبت به قبر امام حسین ـ علیه السّلام ـ نزدیک‌ترین محل است.»

در بعضی از روایات دیگر از جمله کتاب «کامل الزیارات» جعفر بن محمد قمی هم آمده است: «امام سجاد ـ علیه السّلام ـ (با قدرت امامت و ولایت) به کربلا آمد و بنی‌اسد را سرگردان یافت، چون که میان سرها و بدن‌ها جدایی افتاده بود و آنها راهی برای شناخت نداشتند، امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ از تصمیم خود برای دفن شهیدان خبر داد، آن گاه به جانب جسم پدر رفت، با وی معانقه کرد و با صدای بلند گریست، سپس به سویی رفت و با کنار زدن مقداری کمی خاک قبری آماده ظاهر شد، به تنهایی پدر را در قبر گذاشت و فرمود: با من کسی هست که مرا کمک کند و بعد از هموار کردن قبر، روی آن نوشت: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریباً»؛ این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است، آن حسینی که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند. پس از فراغت از دفن پدر به سراغ عمویش عباس ـ علیه السّلام ـ رفت و آن بزرگوار را نیز به تنهایی به خاک سپرد. سپس به بنی‌اسد دستور داد تا دو حفره آماده کنند، در یکی از آنها بنی‌هاشم و در دیگری سایر شهیدان را به خاک سپردند، نزدیک‌ترین شهیدان به امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرزندش علی اکبر ـ علیه السّلام ـ است؛ امام صادق ـ علیه السّلام ـ در اینباره به عبدالله بن حمّاد بصری فرموده است: امام حسین ـ علیه السّلام ـ را غریبانه کشتند، بر او می‌گرید کسی که او را زیارت کند غمگین می‌شود و کسی که نمی‌تواند او را زیارت کند دلش می‌سوزد برای کسی که قبر پسرش را در پایین پایش مشاهده کند.
بنابراین به نظر می رسد گوشه های اضافی ضریح مطهر امام حسین(ع) محل دفن پسر بزرگ ایشان یعنی حضرت علی اکبر(ع) باشد و محل دفن  نوزاد شش ماهه اباعبدالله الحسین(ع) یعنی علی اصغر(ع) نیز روی سینه پیکر مطهر امام حسین(ع) باشد.

http://www.alamto.com

پیامک محرم

اس ام اس های جدید مخصوص تسلیت محرم به دوستان و آشنایان + متن های زیبا در مورد محرم – مجموعه سوم

سری جدید اس ام اس ویژه محرم

 

.

.

.

خواهم ز خدا که بی ولایم نکند  / غرق گنهم ولی رهایم نکند

یک خواسته دارم از تو حسین / در هر دو جهان از تو جدایم نکند

.

.

.

دوباره فصل غم اومد

ماه اشک و شبنم اومد

شهر ما مشکی به تن کرد

عاشقا محرم اومد

.

.

.

سالها گفتیم ما از کربلا

از شهید عشق و میدان بلا

از غمش بر سینه و بر سر زدیم

بوسه بر گهواره اصغر زدیم

باز هم گفتیم: مظلوما حسین

بی کس و بی بال و پر، تنها حسین

.

.

.

آقا سلام برغزل اشک ماتمت / بر مسجد و حسینیه و روضه و دمت

چندی گذشت در غم هجران اشک تو / پرمی کشید دل به هوای محرّمت

.

.

.

حلال جمیع مشکلات است حسین / شوینده لوح سیئات است حسین

ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلا / آنجا که سفینه النجات است حسین

.

.

.

شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده است

دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است

وزیده در همه جا عطر سیب حضرت عشق

قسم به ساحت گریه قسم به ساحت عشق

.

.

.

اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد

دل را حرم و بارگه خون خدا کرد

فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد

.

.

.

از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟

یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟

بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام

بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟

.

.

.

فرمانده کل کائنات است حسین

معنای نماز و صلوات است حسین

ای آنکه برات کربلا می خواهی

در دست کرامتش برات است حسین

.

.

.

غم ِ زهرا مرا سوز درون داد / دم ِ حیدر به من شور جنون داد

حسین آمد به زخم دل نمک ریخت / مرا با شور عاشورا در آمیخت

.

.

.

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم / از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش ما هم کربلایی می شدیم / در رکاب تو فدایی می شدیم

.

.

.

منزلگه عشاق دل آگاه حسین است

بیراهه نرو ساده ترین راه حسین است

از مردم گمراه جهان راه مجویید

نزدیکترین راه به الله حسین است

.

.

.

اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین

مویم ز غصه رشته ی مهتاب شد حسین

هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو

از بس که سوختم جگرم آب شد حسین

جانسوز تر ز داغ تو دیگر کسی ندید

خورشید هم ز داغ تو در تاب شد حسین

.

.

.

محرم شد و دلها شکست

از غم زینب، دل زهرا شکست

باز محرم شد و لب تشنه شد

از عطش خاک، کمرها شکست

آب در این تشنگی از خود گذشت

چله به خون شد دل صحرا شکست

قاسم و لیلا همه در خون شدند

این چه غمی بود که دنیا شکست

فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد

http://www.alamto.com

ولایت عشق-قسمت نهم/شهادت حضرت آقا امام حسین(ع)

بخش سی و چهارم-شهادت امام حسین

خداوند! آن گروه جنایتکاری که پلیدترین افراد روی زمین و فرومایگانی ناپاک بودند به سوی آن حضرت، از هر سوی حمله آوردند و با شمشیرها و نیزه ها بر او ضربه ها می زدند. «زرعة بن شریک تمیمی» بر کف دست چپ حضرت، ضربه ای زد و فرومایه ی دیگری بر شانه اش ضربه ای وارد کرد، از کینه توزترین دشمنان نسبت به حضرت، «سنان بن انس» بود که گاهی با شمشیر به آن حضرت ضربه ای می زد و گاهی با نیزه بر او حمله می برد و به این کار خود افتخار می کرد و آنچه را که با آن حضرت انجام داده بود برای حجاج تعریف می کرد و افتخارکنان می گفت: «با نیزه بر او کوبیدم و با شمشیر، قطعه قطعه اش کردم!!».
حجاج با وجود سنگدلی اش، به درد آمد و بر او فریاد زد: «ولی شما دو نفر در یک سرای با یکدیگر فراهم نخواهید آمد». (1) .
دشمنان خدا از هر طرف، امام را در میان گرفتند در حالی که خون پاکش از شمشیرهایشان می چکید. بعضی از مورخان گفته اند که در اسلام، هیچ کس همچون حضرت حسین علیه السلام، ضربه نخورده بود؛ زیرا یکصد و بیست زخم از ضربه های شمشیرها و زخمهای نیزه ها و اثر تیرها در بدن آن حضرت یافت شد. (2) .



امام، مدتی بر روی زمین ماند، همگی از هیبتش و از اینکه بر او یورش برند و وی را به قتل برسانند بیم داشتند لذا عقب ماندند. «سید حیدر» می گوید:

فما اجلت الحرب عن مثله
صریعاً یجبّن شجعانها

«هیچ جنگی همانند او را نمایان نساخت که بر زمین افتاده بود، ولی شجاعان از او بیم داشتند».
هیبتش دلها را می گرفت تا آنجا که بعضی از دشمنانش گفتند: «زیبایی
چهره و نور صورت با شکوهش ما را از اندیشیدن به قتل وی، مشغول داشت».
هیچ فردی به وی نرسید مگر اینکه دوست نمی داشت که خود قاتلش باشد و باز می گشت. (3) .

 

فاجعه ی عظیم

امام علیه السلام مدتی طولانی از روز را باقی ماند در حالی که زخمها و سختی خونریزی، آن حضرت را از پای انداخته بود. آنگاه بر آن جنایتکاران فریاد زد:
«آیا برای کشتن من جمع شده اید؟ به خدا! بعد از من بنده ای از بندگان خدا را نخواهید کشت، سوگند به خدا! من امیدوارم که خداوند مرا با خواری شما کرامت بخشد و سپس از جایی که متوجه نباشید برای من از شما انتقام گیرد...».
شقاوتمند گناهکار، «سنان ابن انس»، شمشیر خود را کشیده بود و نمی گذاشت کسی به امام نزدیک شود تا مبادا در گرفتن سر آن حضرت، بر او پیش دستی کند و او جایزه را از سرورش فرزند مرجانه، از دست بدهد.
عمر بن سعد ناپاک، روی به شبث بن ربعی کرد و به او گفت: «فرود آی و سرش را برای من بیاور».
شبث، بر او اعتراض کرد و گفت: «من با او بیعت نموده و سپس خیانت نمودم، حال،فرود آیم و سرش را ببرّم، نه به خدا! چنین نخواهم کرد...».
ابن سعد ناراحت شد و او را تهدید نمود و گفت: «در این صورت به ابن زیاد گزارش می دهم».
- «به او گزارش بده». (4) .
«شمر»، بر یاران فرومایه جنایتکارش فریاد زد: «وای بر شما! در مورد این مرد،منتظر چه چیزی هستید؟ او را بکشید، مادرانتان به عزایتان بنشینند».
«خولی بن یزید» به سوی حضرت رفت تا او را شهید کند، ولی سست شد و به لرزه افتاد؛ زیرا هیبت امام، او را گرفته بود، آنگاه سنان بن انس پلید بر او اعتراض کرد و بر او فریاد زد: «خداوند بازویت را بشکند و دستت را از تن جدا کند»، سپس- بنا به آنچه بعضی از مورخان می گویند (5) ما آنها را بعداً بیان خواهیم
کرد- همچون سگ، به سوی امام حمله برد و سر مبارکش را از تن جدا ساخت. سر مبارک امام علیه السلام را از تن جدا ساخت در حالی که لبخندی از خرسندی، اطمینان و پیروزی جاودانی که به دست آورده بود، بر لب داشت.



امام، جانش را به عنوان بهایی برای قرآن کریم تقدیم نمود، قیمتی برای شرافت،عزّت و بزرگ منشی که انسانیّت به آن، بلندی می یابد...؛ قیمتی که تقدیم کرد، گران و عظیم بود؛ زیرا مظلوم، ستمدیده و غریب کشته شد، پس از آنکه داغ مصیبت فرزندان و اهل بیت و یارانش را کشید و در حالی که تشنه بود، در برابر دیدگان افراد خانواده اش، سر بریده گشت، پس کدام بها، از این بهایی که امام به طور خالص در پیشگاه خداوند به عنوان قربانی تقدیم نمود، گرانقدرتر است؟
امام با فداکاری عظیم و جانبازی اش، با خداوند به داد و ستد پرداخت و تجارتش،تجارتی سودآور بود که خدای تعالی فرموده است:
«خداوند، جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها در راه خدا جهاد می کنند تا دشمنان دین را به قتل رسانند، یا خود کشته شوند، این وعده ی قطعی است بر خداوند و عهدی است که در سه (دفتر آسمانی) تورات، انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا با وفاتر به عهد کیست؟ ای اهل ایمان! شما به خود در این معامله بشارت دهید که این معاهده با خدا به حقیقت سعادت و فیروزی بزرگی است». (6) .
به تحقیق، امام در داد و ستدش، سود برد و افتخاری را به دست آورد که جز او کسی به آن دست نیافته است، زیرا در خانواده ی شهدای حق، کسی نیست که به شرافت، مجد و جاودانگی همانند آنچه امام بدان دست یافته است رسیده باشد، این دنیاست که یاد او را گرامی می دارد و این حرم مقدس آن حضرت است که عزیزترین و مهمترین حرم بر روی زمین گشته است.
امام بزرگوار، پرچم اسلام را بلند و در اهتزاز برداشت، در حالی که با خون وی و خون شهیدان اهل بیت و یارانش، آغشته است و در گستره ی این جهان هستی، نورافشانی می کند و افقهای بزرگوارانه ای برای ملتهای جهان و امتهای زمین، برای حریت و کرامتشان می گشاید.
امام علیه السلام به شهادت رسید تا در سرتاسر این هستی، دولت حق را به پای دارد و جامعه را از حکومت امویان نجات دهد، آنان که حقوق انسان را منکر شدند و کشور را به کشتزاری برای خود تبدیل کردند تا برای خود هر آنچه را خواهند، برگیرند.

http://www.ashoora.ir

ولایت عشق-قسمت هشتم/لحظه وداع

بخش سی و دوم-وداع با خانواده در لحظات شهادت

امام علیه السلام به سوی خانواده اش بازگشت تا آخرین وداع را با آنان داشته باشد، در حالی که از زخمایش، خون جریان داشت، به بانوان حریم رسالت و آزاد زنان سرای وحی، سفارش نمود که چادرهای خود را بپوشند و برای بلا آماده شوند و آنان را به صبر و تسلیم در برابر قضای الهی دستور داد و فرمود:
«برای بلا، آماده باشید و بدانید که خداوند شما را حمایت و محافظت می کند و از شرّ دشمنان، نجات می دهد و عاقبت کار شما را به خیر می گرداند، دشمن، شما را به انواع عذابها گرفتار می سازد و به جای این مصیبت، انواع نعمتها و کرامتها را به شما عوض می دهد، پس شکایت نکنید و به زبان چیزی مگویید که از ارزش شما بکاهد». (1) دولتها نابود می شوند و کشورها از بین می روند و تمدنها نیست می شوند اما این ایمان که آن را مرزی نباشد، به بقا شایسته تر و به جاودانگی از هر موجودی در این زندگی، بایسته تراست. کدام جان است که چنین فجایعی را تحمل کند و با ثبات عزم، خرسندی و تسلیم در برابر امر خداوند، از آنها استقبال نماید؟ او کسی جز حسین علیه السلام نیست، امید پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و ریحانه ی آن حضرت و تصویر کاملی که نمایانگر حضرتش می باشد.

 


جانهای دختران پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آنگاه که امام را با آن حال دیدند به اندوه گداخته شد، به او آویختند و با دلهایی پریشان گشته با او وداع کردند، چهره هایی از هراس بی رنگ شده. امام که آنان را دید لرزه بر اندامشان افتاده، بسیار به درد آمد.
«امام کاشف الغطاء» می گوید: «چه کسی می تواند حضرت حسین علیه السلام را برای توبه تصویر کشد، در حالی که امواج بلا در اطرافش متلاطم گشته و مصیبتها از هر سو بر سر او سرازیر شده، در آن حالت، تصمیم گرفته بود که با خانواده و باقیمانده ی کودکانش، وداع کند، پس به سراپرده ای که بر آزاد زنان نبوت و دختران علی و زهرا علیهاالسلام زده شده بود، نزدیک شد، آن بانوان بزرگوار همچون دسته ای از کبکهای پریشان گشته، خارج شدند و او را که غرقه در خون خود بود، در میان گرفتند، آیا می توانی حال آنان و حال حسین را در آن وضعیت هول انگیز در نظر مجسم نمایی و قلبت نسوزد و عقلت سرگشته نشود و اشکت روان نگردد؟». (2) .

محنت امام در وداع با عیال، از سخت ترین و شدیدترین محنتها و مصایبی بود که آن حضرت تحمل نمود؛ زیرا دختران رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله بر صورت خود زدند و صدای گریه و شیون آنان، بلند گشت در حالی که جدشان رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله را به گریه و زاری یاد می کردند، خود را بر امام افکندند تا با وی وداع کنند، این صحنه ی هول انگیز در جان امام به حدی اثر گذاشت که میزان آن را جز خداوند نمی داند.
پلید ناپاک، «عمر بن سعد» بر نیروهای مسلّحش فریاد کشید و آنان را به یورش بر امام تحریک نمود و گفت: «مادام که به خود و خانواده اش مشغول است، بر او یورش برید که به خدا اگر برای شما فراغت یافت، میمنه ی شما از میسره تان، تفاوتی نخواهد داشت».
آن پلیدان، بر حضرت، یورش بردند و تیرهای خود را به سویش پرتاب نمودند که آن تیرها میان طنابهای خیمه ها افتاد و بعضی از آنها به چادرهای برخی از زنان برخورد کرد که پریشان گشتند و وارد خیمه شدند.آنگاه امام حسین علیه السلام، همچون شیری خشمگین به سوی آن مسخ شدگان خارج شد و با شمشیر خود به درو کردن آن سرهای پلید پرداخت، در حالی که تیرها از راست و چپ بر او پرتاب می شد و آن حضرت، با سینه و گردن با آنها مواجه می گشت (3) ، از آن میان، تیرهایی که به آن حضرت اصابت نمودند و امام را به سختی مجروح ساختند عبارتند از:
1- تیری که به دهان پاک آن حضرت اصابت نمود و خون پاکش جاری گشت، حضرت دستش را در زیر آن زخم گرفت و هنگامی که پر از خون شد، آن را به سوی آسمان بالا برد و خطاب به خدای تعالی گفت: «خداوندا! این، در راه تو اندک است». (4) .
2- تیری که به پیشانی شریف درخشنده به نور نبوت و امامتش برخورد نمود که «ابوحتوف جعفی» به سوی وی پرتاب کرده بود، خون مبارکش روان گشت، حضرت، دو دست خود را به دعا بر آن آدمکشان جنایتکار برداشت و گفت: «خداوندا! تو می بینی وضعی را که من از دست بندگان نافرمانت در آن هستم. خداوندا! آنان را به شمار آور و قدرتمندانه به هلاکت رسان و بر روی زمین کسی از آنها را باقی مگذار و هرگز آنان را مبخشای».
آنگاه بر آن سپاه فریاد کشید: «ای مردم بدکردار! بعد از محمد در عترتش چه بد عمل کردید، شما پس از من کسی را نخواهید کشت که کشتن او را مهم شمارید بلکه آن کار پس از کشتن من، بر شما آسان می شود، سوگند به خدا! من امیدوارم که خداوند مرا به شهادت کرامت فرماید و سپس برای من از شما انتقام بگیرد، در حالی که متوجه نباشید...». (5) .
پاداش پیامبر صلی اللَّه علیه و آله که آنان را از زندگی در بینوایی و بدبختی نجات داد، این بود که بر فرزندانش تعدّی نمودند و خونشان را ریخته، در مورد آنان مرتکب اعمالی شدند که پوستها از آن می لرزند و چهره ها به شرم، نمناک می شوند... خداوند، دعای امام را اجابت فرمود و برای او از دشمنان جنایتکارش انتقام گرفت؛ زیرا جز اندکی نماندند تا فتنه ها و طوفانها بر سر آنان فرود آمد و انقلابی عظیم «مختار»، به خونخواهی امام برخاست و به تعقیب و پیگرد آنان پرداخت در حالی که آنان به بیابانها گریخته بودند و مأموران مختار در پی ایشان می تاختند تا اینکه بسیاری از آنها را به هلاکت رساند.
«زهری» می گوید: «از قاتلان حسین، کسی باقی نماند مگر اینکه به کیفر رسید، یا به قتل، یا به کور شدن، یا به روسیاهی و یا از بین رفتن ملک در مدتی اندک». (6) .
3- از مهمترین چیزهایی که امام را به شدت مجروح ساخت، آن است که مورخان می گویند: امام، پس از اینکه خونریزی، آن حضرت را ناتوان ساخته بود، اندکی ایستاد تا استراحت کند که پلیدی، سنگی به سوی حضرت پرتاب نمود و به پیشانی شریف امام اصابت کرد، خون بر چهره اش جاری شد، امام پیراهن خود را برداشت تا خون را از روی چشمانش پاک کند که پلید دیگری تیری با سه پیکان بر آن حضرت زد و بر قلب مبارکش اصابت کرد؛ قلبی که مهربانی و دلسوزی برای همه ی مردم را دارا بود، آنگاه حضرت به نزدیک شدن اجل حتمی، یقین کرد و به سوی آسمان نظر افکند در حالی که می گفت:
بسم اللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله... پروردگارا! تو می دانی که آنان فردی را می کشند که بر روی زمین فرزند دختر پیامبری غیر از من نباشد».
آنگاه، تیر را از پشت خود خارج ساخت و خون همچون ریزش ناودان سرازیر گشت، آن حضرت، دست خود را جلو آن گرفت و هرگاه پر می شد به سوی آسمان پرتاب می کرد و می گفت: «حضور در دیدگاه خداوند، آنچه بر من وارد گشته را آسان می کند».
امام، از خون خود مقداری برداشت و چهره و محاسن خود را با آن آغشته ساخت با هیبتی چون هیبت پیامبران، آنگاه چنین فرمود: «این چنین خواهم بود تا خداوند و جدم رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله را ملاقات کنم در حالی که به خون خود آغشته باشم...». (7) .
4- «حصین بن نمیر» تیری به سوی آن حضرت انداخت که به دهان مبارکش اصابت کرد،خون جاری گشت و آن حضرت، خون را با دست خود می گرفت و به سوی آسمان پرتاب می کرد، در حالی که بر آن جنایتکاران مجرم، چنین نفرین می کرد: «خداوندا! آنان را به شمارآور و با قدرت، هلاک کن و بر روی زمین، کسی از آنان را باقی مگذار». (8) .تیرها بر آن حضرت، پی درپی می رسیدند تا آنجا که بدن شریف حضرت، قطعه ای از آنها شد... در حالی که ریزش خون و محنت تشنگی او را سخت رنج داده بود، پس بر زمین نشست و از شدت درد، گردنش را حرکت می داد، در این وضع بود که پلید ناپاک، «مالک بن نسر»، بر او حمله برد و آن حضرت را دشنام داده با شمشیر، ضربه ای بر او زد، کلاه بلندی که امام بر سر داشت از این ضربه، پر از خون شد. امام نگاهی به وی انداخت و او را نفرین کرد و فرمود: «با دست راستت نخوری و نیاشامی و خداوند تو را با ستمکاران محشور سازد».
آنگاه آن کلاه بلند را انداخت و با شب کلاه عمامه بست (9) آن ستمگر به سوی کلاه بلند امام رفت و آن را گرفت که دستهایش فلج شدند. (10) .

 

 

امام به همراه ابن رباح

«مسلم بن رباح»، آخرین فرد از یاران امام بود که همراه حضرت باقی ماند، تیری به صورت مبارک امام اصابت کرد، آن حضرت برزمین نشست و آن را کشید، خون جاری شد، امام دیگر توانی نداشت، پس به ابن رباح فرمود: «دو دست خود را از این خون، پرکن».
ابن رباح، دستهایش را زیر آن زخم گرفت و هنگامی که پر شدند، امام به وی فرمود: «آن را در دست من بریز».
وی آن را در دست حضرت ریخت و حضرت آن را سوی آسمان بالا برد و خطاب به خدای تعالی گفت: «خداوندا! انتقام خون فرزند دختر پیامبرت را مطالبه فرما».
آنگاه آن خون مبارک را به سوی آسمان پرتاب کرد و بنا به گفته ی ابن رباح، قطره ای از آن بر زمین نیفتاد. (11) .

http://www.ashoora.ir

ولایت عشق قسمت هفتم- روز عاشورا ودعای حضرت آقا امام حسین(ع)

بخش سی ام-روز عاشورا و دعای امام حسین

در آسمان دنیا هیچ سپیده ی بامدادی همچون فجر روز دهم محرم با مصیبتها و غمهایش ندمیده است و خورشید، هیچگاه همچون خورشید آن روز با اندوه و دردهایش طلوع نکرده است...؛ زیرا در تاریخ هیچ حادثه ای وجود ندارد که با فجایع و دردهایش از آن صحنه های اندوهبار برتر باشد که در روز عاشورا (1) بر صحرای کربلا نمایان گشت؛ چون محنتی از محنتهای دنیا و غصّه ای از غصه های روزگار باقی نماند که بر ریحانه ی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله جاری نگشته باشد.
امام زین العابدین علیه السلام می فرماید: «هیچ روزی بر رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله سخت تر از روز احد نبود که عموی آن حضرت یعنی حمزة بن عبدالمطلب، شیر خدا و پیامبرش، در آن کشته شد و پس از آن روز، واقعه ی مؤته که در آن، عموزاده اش جعفر بن ابی طالب کشته شد، سپس فرمود: و روزی نیست چون روز حضرت حسین علیه السلام که سی هزار نفر به سوی او شتافتند و ادعا می کردند از این امّت هستند و هر کدام از آنان با (ریختن) خون آن حضرت به خداوند تقرب می جستند در حالی که وی، آنان را به یاد خدا می انداخت ولی پند نگرفتند تا اینکه او را به ظلم و ستم و تعدی به قتل رساندند» (2) .
امام بزرگوار در سپیده دم روز عاشورا، نماز را آغاز کرد که که بنا به گفته مورخان، خود و یارانش، به علت عدم وجود آب نزد آنان، برای نماز تیمم ساختند و خانواده و یارانش به آن حضرت اقتدا نمودند (3) ، پیش از آنکه تعقیب نمازشان را به پایان برسانند، طبلهای جنگ در اردوگاه ابن زیاد، نواخته شد و دسته های کاملاً مسلحی از سپاه به پیش آمدند در حالی که فریاد می زدند: یا جنگ می کنیم یا به فرمان فرزند مرجانه گردن نهید.

 

دعای امام

سرور آزادگان، خارج شد، صحرا را دید که از سواران و پیادگان پر شده است و شمشیرها و نیزهای خود را کشیده و تشنه ی ریختن خون وی و نیکان اهل بیت و یارانش هستند تا مزد ناچیزی از فرزند مرجانه به دست آورند.
حضرت، مصحفی را طلبید و آن را بر سر خود گذاشت و تضرع کنان روی به خدا کرد و گفت:
«خداوندا! تو مورد اعتماد من در هر اندوه، و امید من در هر سختی هستی، تو در هر امری که بر من نازل شود، مایه ی اطمینان و قدرت من می باشی، چه بسیار اندوهی که قلب در آن سست می گردد و قدرت در آن اندک می شود و دوست در آن فرومی گذارد و دشمن در آن زبان به طعنه می گشاید، آن را به درگاه تو عرضه نمودم و از آن به پیشگاهت شکایت بردم- به خاطر رغبت من به تو نه به دیگری- تو آن را گشایش دادی و آن را دور ساختی و کفایت نمودی، تو سرپرست هر نعمت و دارنده ی هر نیکی و سرانجام هر خواسته ای هستی» (4) .
در این دعا، عمق ایمان حضرت دیده می شود که در همه ی کارهای مهمش به سوی خدا باز می گردد و به او اخلاص می یابد، خداوند سرپرست او و پناهگاهی است که در هر امر مهمی که بر او پیش آید به آن پناه می برد.

www.ashoora.ir

ولایت عشق-قسمت ششم/نامه آقا امام حسین(ع) به مردم کوفه

بخش بیست و پنجم-نامه ی امام به کوفیان

برگرفته از پایگاه جامع عاشورائیان



بخش بیست و پنجم-نامه ی امام به مردم کوفه در حاجر

هنگامی که امام حسین به «حاجر» در منطقه ی «ذی الرمه»- یکی از منازل حج از راه بادیه- رسید نامه ای به شیعیانش از اهل کوفه نوشت تا آنها را از حرکتش به سوی آنان با خبر سازد. در آن نامه، بعد از نام خدا آمده بود:
«از حسین بن علی به برادرانش از مؤمنین و مسلمین، سلام بر شما! من به همراه شما خدایی را که جز او معبودی نیست سپاس می گویم، اما بعد: نامه ی مسلم بن عقیل به من رسید و مرا از حسن نظر و فراهم آمدن اکثریت شما برای نصرت ما و گرفتن حقمان آگاه کرد، پس از خداوند مسئلت می نماییم که ما را به نیکوکاری موفق نماید و به شما به خاطر آن، بزرگترین پاداش را منظور فرماید. من روز سه شنبه، هشتم ذیحجه، روز ترویه، از مکه به سوی شما حرکت کرده ام، پس هرگاه فرستاده ام بر شما وارد شد، کارتان را پنهان بدارید و کوشش کنید که من ان شاءاللَّه همین روزها بر شما وارد می شوم، والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته» (1) .
امام، نامه را به قهرمان بی همتا «قیس بن مسهر صیداوی» سپرد، او به سرعت راه را پیمود و بدون توجه به هیچ چیز، حرکت کرد تا اینکه به «قادسیه» رسید به جایی که گروهی از مأموران در آنجا برای بازرسی دقیق کسی که به عراق وارد و یا از آن خارج می گردید، قرار داده شده بودند، مأموران او را دستگیر نمودند قیس به سرعت نامه را پاره کرد تا مأموران از مفاد آن مطلع نشوند، آنگاه او را تحت الحفظ، همراه با پاره های نامه، نزد ابن زیاد ستمگر فرستادند. هنگامی که نزد وی قرار گرفت، ابن زیاد به او گفت:
- تو کیستی؟



- مردی از شیعیان امیرالمؤمنین، حسین بن علی علیه السلام هستم.
- چرا نامه ای را که همراه داشتی، پاره نمودی؟
- از ترس اینکه از مفادش مطلع شوی.
- نامه از کیست و برای کیست؟
- از حسین است، برای جمعی از اهل کوفه که نامهایشان را نمی دانم.


- آن ستمگر به خشم آمد و از حالت عادی خارج شده بر او فریاد کشید: به خدا! هرگز از نزد من دور نمی شوی مگر اینکه افرادی را که این نامه به آنها نوشته شده است به من معرفی کنی و یا اینکه بالای منبر بروی و حسین و پدر و برادرش را ناسزاگویی تا دست من نجات یابی و یا اینکه تو را قطعه قطعه خواهم ساخت.
قیس به وی گفت: «این عده را من نمی شناسم، اما لعن نمودن را انجام می دهم».
ابن زیاد گمان کرد که وی از نوع فرومایگان اهل کوفه است که مادیات، آنها را می فریبد و مرگ، آنانرا می هراساند و نمی دانست که وی از آزادگان بی همتایی است که تاریخ امتها و ملتها را می سازند و کلمه ی حق و عدل در زمین، به آنان بلندی می یابد...
ابن مرجانه دستور داد مردم را در مسجد اعظم جمع کنند تا به گمان خویش از لعن کردن اهل بیت به وسیله ی قیس، نمونه هایی از پیمان شکنی را به آنان نشان دهد تا آنها را بر آن وادار کند و آنرا بخشی از اخلاق و سرشت آنان قرار دهد.
آن قهرمان بزرگ در حالی که مرگ را استهزا می نمود و زندگی را به تمسخر گرفته بود، از جای برخاست تا با امانت و اخلاص، رسالت خداوند را ادا نماید. پس بالای منبر رفت و خدای را سپاس گفت و ستایش نمود و بر پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله درود فرستاد و علی و فرزندانش را رحمت فراوان فرستاد (2) و سپس عبیداللَّه و پدرش و ستمکاران بنی امیه همگی را لعنت کرد و صدای کوبنده ش را- که صدای حق و اسلام بود- بلند کرد و گفت:
«ای مردم!.. حسین بن علی، بهترین خلق خدا، فرزند فاطمه، دختر رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله است، من فرستاده ی وی به سوی شما هستم، من در حاجر از او جدا شدم، پس او را اجابت نمایید...» (3) .
مزدوران ابن زیاد، به سوی وی شتافتند و او را از کار قیس، آگاه کردند، وی خشمگین شد و دستور داد تا او را بالای قصر ببرند و از آنجا، در حالی که زنده است وی را به پایین بیندازند.
مأموران او را گرفتند و از بالای کاخ بر زمین افکندند، اعضای وی از هم دریده شد و استخوانهایش درهم شکسته گردید و به مرگ قهرمانان، در راه ایمان و عقیده اش، درگذشت.
هنگامی که خبر کشته شدنش به حضرت حسین رسید، به شدت غمگین گشت و به گریه افتاد و فرمود: «خداوندا! برای ما و شیعیانمان نزد خودت، جایگاهی ارزنده قرار ده و ما و آنان را در جایگاه رحمتت و در کنارهم فراهم آور که تو بر هر چیزی توانا هستی» (4) .

ولایت عشق-قسمت پنجم/سردار بزرگ کربلا-۰۱

زندگانى حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

علّامه محقق حاج شیخ باقر شریف قرشى
ترجمه : سیّد حسن اسلامى

- ۱ -


(وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِى سَبِیلِاللّهِ اءَمْواتاً بَلْ اءَحْیاَّءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرزَقُونَ )(آل عمران / 169)
(( (اى پیامبر) هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شده اند، مرده اند، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند)).
(یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَاءَنَّ اللّهَ لا یُضِیعُ اءَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ )(آل عمران / 171)
((از نعمت خدا و فضل او شاد مى گردند و (مى بینند که ) خداوند، پاداشِ مؤ منان را ضایع نمى کند)).
مقدمه دفتر 
در مسیر طولانى تاریخ حیات بشر، حوادث و وقایع بى شمارى رخ داده که تنها پاره اى از آنها داراى تلا لؤ و درخشندگى ویژه اى است .
یکى از آن رویدادها که بسان نگینى گران سنگ بر حلقه انگشترى این حوادث ، درخشش و بالندگى دارد، واقعه جانسوز کربلاست ؛ همان حادثه اى که براى حفظ اسلام ناب محمّدى (صلّى اللّه علیه و آله ) از دستبرد طاغوتیان زمان به سرکردگى یزید، ابن زیاد، عمر سعد و ... پدید آمد.
این رخداد بزرگ را مى توان از ابعاد گوناگون و زوایاى مختلف مورد بررسى قرار داد. همانگونه که محققان و اندیشمندان فرزانه بسیارى ، هریک به فراخور حال خویش ، دست به قلم برده و گوشه اى از عظمت این واقعه را به رشته تحریر درآورده اند.
یکى از آن عزیزان ، مؤ لف بزرگوار، علامه محقق حاج شیخ باقر شریف قرشى است که زندگانى سردار بزرگ کربلا،حضرت ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) را نوشته و به دوستداران خاندان عصمت و طهارت عرضه نموده است .
خوشبختانه اثر مذکور که به فارسى برگردان شده و در این دفتر به چاپ رسیده بود مجددا مورد بررسى قرار گرفت و پس از اصلاح و ویرایش به دوستداران اهل بیت ( علیهم السّلام ) تقدیم گردید تا در مسیر تکاملى خویش چونان مشعلى فروزان از آن بهره مند شوند. امید که خداوند بزرگ ، این عمل اندک را مورد پذیرش قرار دهد.
در پایان از خوانندگان عزیز تقاضا مى کنیم هرگونه انتقاد یا پیشنهادى دارند به آدرس :

قم : صندوق پستى 749 دفتر انتشارات اسلامى بخش تحقیق و بررسى کتب فارسى ،
ارسال دارند.
با تشکر فراوان
دفتر انتشارات اسلامى
وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

تقدیم به :

فاتح بزرگ و فرمانرواى دلها، به سرور آزادگان در هر زمان و مکان ، به پاسدار حرم و سالار شهیدان ، امام حسین ( علیه السّلام ). با فروتنى ، این بررسى و تحلیل از زندگانى ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) را که در سلوک با برادر، حقیقتِ برادرىِ صادقانه را نشان داد و خود را فداى برادر کرد، تقدیم مى کنم . به امید آنکه بر من منت نهد و بپذیرد.
مؤ لّف

در آستانت اى قمر بنى هاشم ! و اى افتخار عدنان !

تو اى سردار آزادگان و انقلابیون در آسمان شرافت ، درخشیدى و سَمبل قهرمانیها و مظهر فداکارى و جانبازى گشتى .
حکومت ددمنش اموى را دیدى که جامعه را به طرف تباهى و ویرانى کامل سوق مى دهد، کرامتها را زیر پا مى گذارد، آزادیها را سلب مى کند، داراییها را به سود خود تصرف مى کند و همگان را به زندگانى تلخى که در آن حتى سایه عدالت اجتماعى سیاسى به چشم نمى خورد، پیش مى برد. پس همراه برادرت ؛ پدر آزادگان و سالار شهیدان ( علیه السّلام ) که آرمانها و آرزوهاى ملتها را در خود مجسم کرده بود و براى آزادى اراده و بازگرداندن کرامت آنان مى کوشید، پرچم آزادى را برافراشتى .
با برادرت ، در سنگرى واحد قرار گرفتى و کلمة اللّه را که کرامت انسان و ایجاد زندگى ایمن و به دور از ظلم و طغیان را در خود دارد به گوش تاریخ رساندید.
اما تو، اى ابوالفضل ! بخشش و هدیه اى از خداوند به امت بودى ، براى آنان افقهایى درخشان از آزادگى و کرامت گشودى . به آنان آموختى که جانبازى باید خالصانه براى خدا باشد و هیچ یک از عواطف و آروزهایى که سر به خاک مى برد، آن را نیالاید. با این روح اسلامى اصیل بود که به جانبازیت اى ابوالفضل ! در راه حق و پاسدارى از ارزشها و اعتقادات ، مُهر دفاع خورد. رمز جاودانگىِ جانبازى تو و شیفته کردن دلهاى مردم در طول تاریخ ، همین است .
اى قمر بنى هاشم ! پایه هاى بنیاد حقیقت را تو در دنیاى عرب و اسلام برپاداشتى و با یاریت به برادرت سیدالشهداء که براى حاکمیت عدالت اجتماعى و توزیع خیرات الهى بر محرومان و ستمدیدگان جنگید براى مسلمانان ، مجد و کرامتى والا و استوار، پایدار کردى .
با برادرت ، بار این رسالت را بر دوش گرفتى وبدین ترتیب با برادرت و دیگر شهداى با فضیلت از اهل بیت و انصار آنان ، طلایه داران مقدس شهیدان راه حق در سراسر زمین بودید.

مقدمه مؤ لّف

ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) به عنوان بزرگترین سردار یگانه اى که انسانیت در قهرمانیهاى نادر و دیگر صفات برجسته اش که زبانزد ملل جهان است ، همانندى براى او نمى شناسد، در عرصه تاریخ اسلامى ، ظاهر شد. ابوالفضل در روز عاشورا ایستادگى فوق العاده و اراده استوار و وصف ناپذیرى از خود نشان داد و با قلبى مطمئن و آرام و عزمى نیرومند، لشکرى بود شکست ناپذیر. سپاه ((ابن زیاد)) را هراسان کرد و نه تنها از نظر روحى ، بلکه در میادین رزم نیز آنان را شکست داد.
قهرمانیهاى ابوالفضل در گذشته و حال ، مورد گفتگوى مردم بوده است .
آنان هرگز ندیده اند یک تنِ سنگین از غم و اندوه ، بر لشکر درهم فشرده مجهز به آلات جنگى ، شامل دهها هزار پیاده و سواره که همچنان تقویت مى شود، بتازد و خسارات سنگینى به آنان و ادوات جنگى شان وارد کند.
مورّخان درباره شجاعت آن حضرت در روز عاشورا مى گویند که : هر گاه به لشکرى حمله مى کرد، در حالى که یکدیگر را زیر پا له مى کردند و دلهایشان پریشان شده و هراس مرگ بر آنان سایه افکنده بود و از ترس ، راه خود را گم کرده بودند، از برابرش مى گریختند و کثرت جمعیت به آنان سودى نمى بخشید.
شجاعت و دیگر ویژگیهاى ابوالفضل نه تنها موجب سرافرازى و افتخار وى و مسلمانان است ، بلکه هر انسان پایبند انسانیت و ارزشهاى انسانى را به تکریم و بزرگداشت ، وادار مى کند.
علاوه بر قهرمانیهاى شگفت آور، حضرت ، نمونه کامل صفات و گرایشهاى بزرگ بود، شهامت ، نجابت ، بلندمنشى ، وفادارى ، همدردى و همگامى در ایشان مجسم شده بود. حضرت با برادرش امام حسین ( علیه السّلام ) در سخت ترین روزهاى رنج و محنت ، همدرد و همگام بود و رنج او را با خود تقسیم کرد. جان را فداى برادر نمود و با خون خود او را حمایت کرد. به طور قطع ، چنین همدلى و همراهى جز از کسانى که خداوند دلهایشان را براى ایمان آزموده و بر هدایتشان افزوده باشد، ساخته نیست .
ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) در رفتار با برادرش امام حسین ( علیه السّلام ) حقیقت برادرىِ صادقانه اسلامى را به نمایش گذاشت و همه ارزشها و الگوهاى آن را آشکار کرد. هیچ یک از انواع ادب ، احسان و نیکى نماند، مگر آنکه حضرت آن را درباره امام رعایت کرده و به کار بست . از جمله زیباترین جلوه هاى مواسات و برادرى آن بود که در روز عاشورا پس از آنکه بر آب فرات دست یافت ، مشتى آب برگرفت تا عطش خود را فرونشاند و قلب سوزان چون اخگرش را خنک کند، ناگهان در آن لحظات هولناک ، تشنگى برادرش امام حسین و اهل بیتش ( علیهم السّلام ) را به یاد آورد، شرافت نفس و علوّ طبع ، او را به ریختن آب واداشت و همدردى خود را در آن محنت کمرشکن نیز با برادرش نشان داد.
صفحات تاریخ ملتها و امتها را بنگرید، آیا چنین برادرى صادقانه خواهید یافت ؟! به کارنامه شریفان و نجیب زادگان دنیا نگاه کنید آیا چنین ایثار و نجابتى را خواهید دید؟!

اللّه اکبر!

این چه رحمت و چه محبت و دوستى است ! انسانیت با تمامى ارزشها و آرمانها در برابر چنین فداکارى و جانبازى حضرت ، در راه امام حسین ( علیه السّلام ) سرفرود مى آورد و عظمت حضرت را پاس مى دارد.
آنچه موجب عظمت جانبازى ابوالفضل در راه امام حسین ( علیه السّلام ) و یارى اوست ، آن است که این جانبازى به انگیزه برادرى ، خویشى ، پیوند خونى و دیگر اعتبارات مرسوم میان مردم صورت نگرفت ، بلکه به انگیزه خدایى و با خلوص نیت ، در راه پروردگار بود. ایمان حقیقى با ذات حضرت ، عجین شده بود و یکى از عناصر بارز ایشان به شمار مى رفت .
حضرت ، این نکته را هنگامى که دست راستش (که منبع خیر و برکت بود) از تن جدا شد با خواندن این رجز بیان کرد: ((به خدا سوگند! اگر دست راستم را قطع کنید، من همچنان از دینم و امامِ درست باورم ، حمایت خواهم کرد)).(1)
رجزها در آن زمان نمایانگر اهداف ، اعتقادات و ارزشهایى بودند که رجز خوان به خاطر آنها پیکار مى کرد و شهید مى شد. رجز حضرت عباس ( علیه السّلام ) به صراحت و روشنى نشان مى دهد که ایشان براى دفاع از دین و ارزشهاى اصیل اسلامى که در حکومت سیاه امویان در معرض خطر قرار گرفته بود و حمایت از امام مسلمین ، ریحانه رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) امام حسین ( علیه السّلام ) اولین مدافع کرامت انسانى مى جنگید. این عوامل ، حضرت را به جانبازى برانگیخت و نه عاملى دیگر. رمز جاودانگى و پایندگى و عظمت جانبازى حضرت در طول قرنها و نسلها، همین است .
ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) در راه تحقق آرمانهاى والا که پدر آزادگان ، برادرش امام حسین ( علیه السّلام ) بانگ آنها را سر داده بود، شهید شد. از مهمترین خواسته هاى امام ، برپایى حکومت قرآن در شرق ، گسترش عدالت میان مردم و توزیع بهره هاى زمین بر آنان بود؛ زیرا نعمتهاى الهى به گروهى خاص تعلّق ندارد. ابوالفضل براى بازگرداندن آزادى و کرامت مسلمانان ، گسترش رحمت اسلامى میان مردم و نعمت بزرگ این دین که نابودى ظلم و ستم را هدف خود ساخته بود و ایجاد جامعه اى که در آن هرگز ترس و هراس جایى نداشته باشد، به شهادت رسید.
ابوالفضل ، مشعل آزادى و کرامت را برگرفت ، کاروانهاى شهیدان را به عرصه هاى شرف و میدانهاى عزت ، راهبرى کرد و پیروزى را براى ملتهاى مسلمان که زیر چکمه هاى جور و ستم دست و پا مى زدند به ارمغان آورد.
ابوالفضل براى حاکمیت ((کلمة اللّه )) در زمین به میدانهاى جهاد شتافت ؛ همان کلمه و پیامى که راه زندگى کریمانه را به مردم نشان مى دهد.
پدر آزادگان ، امام حسین ( علیه السّلام ) قیام بزرگ خود را آغاز کرد و با آن ، مفاهیم کتاب خدا را روشن ساخت . قیام را عبرتى براى خردمندان کرد و استحکامات ظلم و جور را درهم کوبید. امام قیام بى مانند و جهت دهنده خود را همان طور که فرموده بود کجروانه ، مفسدانه ، ظالمانه و بدون تعمق ، آغاز نکرده بود، بلکه مى خواست وضعیت تلخ و ناگوارى را که امت در پى حکومت منحرف اموى و مخالف تمام قوانین و سنتها، در آن مى زیست ، تغییر دهد؛ نظامى که زندگى مردم را به جهنّمى تحمل ناپذیر مبدل کرده و شهرهاى مختلف اسلامى را دچار انواع ظلم و هراس ساخته بود.
در این میان ، شهرهاى زیر سلطه ((زیاد بن ابیه )) والى معاویه بر عراق و برادر نامشروعش ، شرایط سخت ترى داشتند. ((زیاد)) آتش فتنه را برافروخته بود، میان مردم ، برخلاف حکم خدا رفتار مى کرد، بى گناه را به جاى گناهکار و بازمانده را به جاى فرارى ، مجازات مى کرد و با تهمت و گمان ، افراد را مى کشت . ((زیاد)) در آغاز فرمانرواییش موارد فوق را به صراحت اعلام کرد و مو به مو آنها را به اجرا درآورده و بر زندگى مردم منطبق ساخت .
جباران اموى و طاغیان سرمایه دار قریش که قصد از بین بردن تمامى دستاوردهاى اسلامى و مجد و عظمت امت را در سر داشتند حکومت امت را به دست گرفته و سرنوشت آنان را رقم مى زدند؛ اعتقادات ، زندگى فکرى و اجتماعى آنان در خطر بود و درآمدهاى کلان اقتصادى در جهان اسلام ، صرف شهوتهاى حُکّام مى شد.
نواده رسول اکرم ( صلّى اللّه علیه و آله ) و آرزوى اسلام و اولین مسؤ ول نگهبان مسلمانان و حافظ زندگى اجتماعى آنان ، نمى توانست در برابر این افسار گسیختگى ساکت بنشیند، لذا پدر آزادگان براى رهایى مسلمانان و بازگرداندن زندگى انسانى و کریمانه براى آنان بر امویان شورید؛ چقدر امام براى اسلام مفید بود و چه بسیار به مسلمانان لطف رساند!
حماسه کربلا از مهمترین حوادث جهانى ، بلکه از مهمترین کوششهاى شگفت آورى است که در میدانهاى نبرد مسلحانه بر ضد ظلم و طغیانگرى ، به تمام اهداف خود دست یافته است . این قیام ، مسیر تاریخ ملتهاى اسلامى را تغییر داد و افقهاى روشن براى سرپیچى از ظالمان و طاغیان ، در برابر آنان گشود.
این حماسه جاودانه ، عواطف آزادگان را برانگیخت و آنان را براى آزادى جامعه از یوغ بندگى و خوارى و رهایى از حکومت نامشروع ، به عرصه نبرد مسلحانه کشاند.
سیدالشهداء ( علیه السّلام ) در قیام جاوید خود پیروز شد، اهداف و آرمانهاى حضرت نیز پیروز شدند. پس از آن ، الگویى براى جنگ ، جاویدان و مقدس ‍ شد که در هر زمان ظالمان و طاغیان را مى راند و انقلابیون را با روح جانبازى و فداکارى ، مدد مى رساند.
از جمله مهمترین پیروزیهاى درخشان نگهبان حرم در قیام خود، گرفتن مشروعیت از حکومت اموى بود، حضرت نشان داد که حکومت یزید در هیچ صورتى نماینده اسلام و مسلمانان نیست و مورد رضایت امت نمى باشد، بلکه حکومتى دیکتاتورى است و پایه هاى آن بر ((شمشیر)) و ((نطع [ بلى قربان گفتن ])) قرار دارد، نه اختیار امت .
پدر آزادگان گویى دینامیت در پایه هاى حکومت اموى کار گذاشت و آن را یکسره ویران کرد و بدین ترتیب نشانه هاى طغیانگرى ، فسق و فجور و جبروت آنان را محو نمود. پس از آن ، حکومت اموى به نمونه اى سیاه براى هر حکومت منحرف از حق و حقیقت بدل شد.
قیام سرور آزادگان ، ملتهاى اسلامى را از خواب غفلت بیدار کرد آنان نیز چون نیروىِ درهم شکننده اى با دادن شعار آزادى ، استقلال و کرامت انسانى ، براى رهایى از آن حکومت سیاه ، دست به قیامهاى پیاپى زدند؛ این قیامهاى پى درپى که ادامه قیام حسین ( علیه السّلام ) بود، سرانجام حکومت اموى را سرنگون کرد و از صفحه روزگار محو نمود.
ناگفته نماند جنایاتى که بر سر امام حسین و اهل بیتش ( علیهم السّلام ) آمد، ناگهانى و غیر منتظره نبود، بلکه نتیجه مستقیم انحرافات و کجرویهاى سیاسى حُکّام و مسؤ ولانى بود که به حکومت ، چون منبع درآمد و وسیله دستیابى به ثروتهاى کلان مى نگریستند. آنان این مطلب را درک نکرده بودند که اسلام ، حکومت را ابزار خدمت به جامعه و تحول فکرى و اقتصادى مردم مى داند و حاکم را در برابر خدا مسؤ ول مى شناسد تا در اقتصاد امت ، درست رفتار کند، پس به شدت باید در آن احتیاط کند. رئیس دولت و دیگر اعضاى حکومت حق ندارند براى خود یا بستگانشان امتیازى قایل شوند و بخشى از اموال دولتى را به خودشان اختصاص دهند.
در راءس حاکمان منحرف ، خلفاى اموى قرار داشتند که بندگان خدا را به بردگى و اموال الهى را ((تیول ))(2) خود گرفته بودند. آنان علاوه بر ظلم به امّت و دست اندازى به کرامت آنان به طور خاص ، علویان را مورد ستم و تعدّى قرار مى دادند و شیعیانِ آنان را مى کشتند.
ابوالفضل ( علیه السّلام ) همه این محنتهاى سخت و ناگوار را که بر سر اهل بیتش و دوستان آنان مى آمد، مشاهده مى کرد و بدون تردید در درونش سخت ترین انواع رنجها و دردها را بجا مى گذاشت .
ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) پس از امام حسین ( علیه السّلام ) در حماسه کربلا بزرگترین نقش را ایفا کرد و پس از سازنده این حماسه جاوید در دنیاى حق و عدالت امام حسین ( علیه السّلام ) بر تمام اصحاب امام و افراد خاندان حضرت ، مقدم گشت ؛ زیرا علاوه بر مواضع قهرمانانه حیرت آور و ایستادگى درخشانش در برابر لشکریان ابن زیاد، خدمات بزرگى براى برادرش انجام داد. ابوالفضل ( علیه السّلام ) در میان اصحاب و اهل بیت برادرش ، روحیه عزم ، ایستادگى و تصمیم بر شهادت و جانبازى در راه امام را مى گسترد، مرگ را سبک مى گرفت و زندگى را ریشخند مى کرد. این پدیده بر یاران امام اثر گذاشت و آنان جامه شهادت را به تن کردند و براى سربلندى کلمة اللّه به میدان جهاد شتافتند.
عباس ( علیه السّلام ) در ایام سخت محنت بزرگ برادر، همراه امام ماند و او را ترک نکرد، انواع نیکیها و خوبیها را در حق برادر انجام داد، با خون و جان از او دفاع کرد، علمدار امام بود و سرپرست امور حضرت و دست نیرومند امام به شمار مى رفت .
راویان مى گویند: ((محبّت و اخلاص ابوالفضل نسبت به برادر، قلب امام را فراگرفته بود تا آنکه خود را فداى برادر ساخت ، حضرت ( علیه السّلام ) دریغ مى کرد و اجازه پیکار نمى داد مگر پس از آنکه تمام اصحاب و مردان اهل بیت به شهادت رسیدند زیرا توانمندى و حمایتگرى برادر را تا وقتى که زنده بود در کنار خود حس مى کرد)).
هنگامى که عباس به شهادت رسید، امام حسین ( علیه السّلام ) غربت ، تنهایى و فقدان برادر را احساس کرد و همه آرزوى خود را در زندگى از دست داد و به تلخى بر او گریست و با قلبى حزین او را ندبه کرد و سپس به میدان جنگ شتافت تا برادر را در بهشت برین دیدار کند.
سلام خدا بر تو باد اى ابوالفضل که در زندگى و شهادتت ، آیینه تمام نماى همه ارزشهاى انسانى بودى و همین افتخار تو را بس که به تنهایى نمونه والایى از شهیدان طف (3) بودى که به قله مجد و کرامت دست یافتند.
سالیانى قبل بر آن بودم تا شرف نوشتن سیره ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) پیشاهنگ شرافت و کرامت این امت را نصیب خود سازم . یکى از فضلا و آقایان حوزه علمیه نجف نیز این درخواست را از من داشت ، لیکن اشتغال به نوشتن دائرة المعارفى درباره امامان اهل بیت ( علیهم السّلام ) مرا از پاسخگویى به این خواسته بازداشت تا آنکه یکى از فرزندانم دچار حادثه اى ناگوار شد و من و او خاضعانه از خداوند، رفع این گرفتارى را به دعا خواستیم . خداوند متعال دعاى من و او را اجابت کرد و او را نجات داد، الحمدللّه . پس از آن فرزندم از من خواست تا کتابى درباره زندگى و شهادت ابوالفضل ( علیه السّلام ) بنگارم و من هم خواسته اش را برآوردم ، موضوعى را که در دست نوشتن داشتم متوقف کردم . و به امید آنکه خداوند موفّقم گرداند تا به گونه اى روشن و کامل و در نظر گرفتن واقعیت و حفظ حقیقت ، آنچه را بایسته است بنگارم ، متوجه حضرت ابوالفضل ( علیه السّلام ) گشتم و گام در این راه نهادم که :((مرا لطف تو مى باید، دگر هیچ )).

باقر شریف القرشى

فصل اوّل : ولادت و رشد

پیش از پرداختن به ولادت و رشد ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) به اختصار از دودمان تابناک ایشان که در ساخت شخصیت و سلوک درخشان و زندگى سراسر حماسه ایشان اثرى ژرف داشتند، سخن مى گوییم .

دودمان درخشان

حَسَب و نَسَبى والاتر و درخشانتر از نسب حضرت ، در دنیاى حسب و نسب وجود ندارد. عباس از بطن خاندان علوى برخاسته است ، یکى از والاترین و شریفترین خاندانهایى که بشریت در طول تاریخ خود شناخته است ، خاندانى تناور و ریشه دار در بزرگى و شرافت که با قربانى دادن در راه نیکى و سودرسانى به مردم ، دنیاى عربى و اسلامى را یارى کرد و الگوهایى از فضیلت و شرف براى همگان بجا گذاشت و زندگى عامه را با روح تقوا و ایمان منوّر ساخت . در این جا اشاره اى کوتاه به ریشه هاى گرانقدرى که ((قمر بنى هاشم )) و ((افتخار عدنان )) از آنها بوجود آمد، مى کنیم .

پدر

پدر بزرگوار حضرت عباس ( علیه السّلام ) امیرالمؤ منین ، وصىّ رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) در مدینه علم نبوت ، اولین ایمان آورنده به پروردگار و مصدق رسولش ، همسر دخت پیامبرش ، همپایه ((هارون )) براى ((موسى )) نزد حضرت ختمى مرتبت ، قهرمان اسلام و نخستین مدافع کلمه توحید است که براى گسترش رسالت اسلامى و تحقق اهداف بزرگ آن با نزدیکان و بیگانگان جنگید.
تمام فضیلتهاى دنیا در برابر عظمت او ناچیزند و در فضیلت و عمل ، کسى را یاراى رقابت با او نیست . مسلمانان به اجماع او را پس از پیامبراکرم ( صلّى اللّه علیه و آله ) داناترین ، فقیه ترین و فرزانه ترین کس مى دانند. آوازه بزرگیش در همه جهان پیچیده است و دیگر نیازى به تعریف و توصیف ندارد.
عباس را همین سرافرازى و سربلندى بس که برخاسته از درخت امامت و برادر دو سبط پیامبر اکرم ( صلّى اللّه علیه و آله ) است .

مادر

مادر گرامى و بزرگوار ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) بانوى پاک ، ((فاطمه دخت حزام بن خالد)) است . ((حزام )) از استوانه هاى شرافت در میان عرب به شمار مى رفت و در بخشش ، مهمان نوازى ، دلاورى و رادمردى مشهور بود. خاندان این بانو از خاندانهاى ریشه دار و جلیل القدر بود که به دلیرى و دستگیرى معروف بودند. گروهى از این خاندان به شجاعت و بزرگ منشى ، نامى شدند، از جمله :

1 عامر بن طفیل :

عامر برادر ((عمره ))، مادر مادربزرگ ((ام البنین )) بود که از معروفترین سواران عرب به شمار مى رفت و آوازه دلاورى او در تمام محافل عربى و غیر آن پیچیده بود تا آنجا که اگر هیاءتى از عرب نزد ((قیصر روم )) مى رفت در صورتى که با عامر نسبتى داشت ، مورد تجلیل و تقدیر قرار مى گرفت وگرنه توجهى به آن نمى شد.

2 عامر بن مالک :

عامر جدّ دوّم بانو ((ام البنین )) است که از سواران و دلاوران عرب به شمار مى رفت و به سبب دلیرى بسیارش ، او را ((ملاعب الاسّنة )) (همبازى نیزه ها) لقب داده بودند. شاعرى درباره اش مى گوید:
((عامر با سرنیزه ها بازى مى کند و بهره گردانها را یکجا از آن خود ساخته است )).(4)
علاوه بر دلاورى ، از پایبندان به پیمان و یاور محرومان بود و مردانگى او ضعیفان را دستگیر بود که مورخان در این باب نمونه هاى متعددى از او نقل کرده اند.

3 طفیل :

طفیل پدر عمره (مادر مادر بزرگ ام البنین ) از نامدارترین دلاوران عرب بود و برادرانى از بهترین سواران عرب داشت از جمله : ربیع ، عبیده و معاویه . به مادر آنان ((ام البنین )) گفته مى شد. این چند برادر نزد ((نعمان بن منذر)) رفتند.
در آنجا ((ربیع بن زیاد عبسى )) را که از دشمنانشان بود، مشاهده کردند. ((لبید)) از خشم برافروخته شد و نعمان را مخاطب ساخته چنین سرود:
((اى بخشنده خیر بزرگ از دارایى ! ما فرزندان چهارگانه ((ام البنین )) هستیم )).
((ماییم بهترین فرزندان عامر بن صعصعه که در کاسه هاى بزرگ به دیگران اطعام مى کنیم )).
((در میدان کارزار، میان جمجمه ها مى کوبیم و از کنام شیران به سویت آمده ایم )).
((درباره او (ربیع ) از دانایى بپرس و پندش را به کار بند)).
((هشیار باش ! اگر از بدگویى و لعن بیزارى ، با او نشست و برخاست مکن و با او هم کاسه مشو)).(5)
نعمان از ربیع روگردان شد و او را از خود دور کرد و به او گفت :
((از من دور شو و به هر سو که مى خواهى روانه شو و بیش از این با اباطیلت مرا میازار)).
((چه راست و چه دروغ ، درباره ات چیزهایى گفته شد، پس عذرت در این میان چیست ؟)).(6)
این که نعمان فوراً خواسته آنان را برآورد و ربیع را از خود راند، بیانگر موقعیت والاى آنان نزد اوست .

4 عروة بن عتبه :

عروه پدر ((کبشه )) نیاى مادرى ام البنین و از شخصیتهاى برجسته در عالم عربى بود. به دیدار پادشاهان معاصر خود مى رفت و از طرف آنان مورد تجلیل و قدردانى قرار مى گرفت و پذیرایى شایانى از او به عمل مى آمد.(7)
اینان برخى از اجداد مادرى حضرت ابوالفضل ( علیه السّلام ) هستند که متصف به صفات والا و گرایشهاى عمیق انسانى بوده اند و به حکم قانون وراثت ، ویژگیهاى والاى خود را از طریق ام البنین به فرزندان بزرگوارش منتقل کرده اند.

پیوند امام با ام البنین

هنگامى که امام امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) به سوگ پاره تن و ریحانه پیامبر اکرم ( صلّى اللّه علیه و آله ) و بانوى زنان عالمیان ، فاطمه زهرا( علیها السّلام ) نشست ، برادرش ((عقیل )) را که از عالمان به انساب عرب بود فراخواند و از او خواست برایش همسرى برگزیند که زاده دلاوران باشد تا پسر دلیرى به عرصه وجود برساند و سالار شهیدان را در کربلا یارى کند.(8)
عقیل ، بانو ام البنین از خاندان ((بنى کلاب )) را که در شجاعت بى مانند بود، براى حضرت انتخاب کرد. بنى کلاب در شجاعت و دلاورى در میان عرب زبانزد بودند ولبید درباره آنان چنین مى سرود:
((ما بهترین زادگان عامر بن صعصعه هستیم )).
و کسى بر این ادعا خرده نمى گرفت . ((ابوبراء)) همبازى نیزه ها (ملاعب الاسنّه ) که عرب در شجاعت ، چون او را ندیده بود، از همین خاندان است .(9)
امام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگارى نزد پدر ام البنین فرستاد. پدر خشنود از این وصلت مبارک ، نزد دختر شتافت و او با سربلندى و افتخار، پاسخ مثبت داد و پیوندى همیشگى با مولاى متقیان ، امیرمؤ منان ( علیه السّلام ) بست . حضرت در همسرش ، خِرَدى نیرومند، ایمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نیکو مشاهده کرد و او را گرامى داشت و از صمیم قلب در حفظ او کوشید.

ام البنین و دو سبط پیامبر (ص )

ام البنین بر آن بود تا جاى مادر را در دل نوادگان پیامبر اکرم و ریحانه رسول خدا و آقایان جوانان بهشت ، امام حسن و امام حسین ( علیهما السّلام ) پر کند؛ مادرى که در اوج شکوفایى پژمرده شد و آتش به جان فرزندان نوپاى خود زد. فرزندان رسول خدا در وجود این بانوى پارسا، مادر خود را مى دیدند و از فقدان مادر، کمتر رنج مى بردند. ام البنین فرزندان دخت گرامى پیامبر اکرم ( صلّى اللّه علیه و آله ) را بر فرزندان خود که نمونه هاى والاى کمال بودند مقدّم مى داشت و عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان مى کرد.
تاریخ ، جز این بانوى پاک ، کسى را به یاد ندارد که فرزندان هووى (10) خود را بر فرزندان خود مقدّم بدارد. لیکن ، ام البنین توجّه به فرزندان پیامبر را فریضه اى دینى مى شمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود به محبت آنان دستور داده بود و آنان امانت و ریحانه پیامبر بودند؛ ام البنین با درک عظمت آنان به خدمتشان قیام کرد و حقّ آنان را ادا نمود.

اهل بیت و ام البنین

محبت بى شائبه ام البنین در حق فرزندان پیامبر و فداکاریهاى فرزندان او در راه سیدالشهداء بى پاسخ نماند، بلکه اهل بیت عصمت و طهارت در احترام و بزرگداشت آنان کوشیدند و از قدردانى نسبت به آنان چیزى فروگذار نکردند. ((شهید)) که از بزرگان فقه امامیه است مى گوید:
((ام البنین از زنان بافضیلت و عارف به حق اهل بیت ( علیهم السّلام ) بود. محبتى خالصانه به آنان داشت و خود را وقف دوستى آنان کرده بود. آنان نیز براى او جایگاهى والا و موقعیتى ارزنده قایل بودند. زینب کبرى پس از رسیدن به مدینه نزدش شتافت و شهادت چهار فرزندش را تسلیت گفت و همچنین در اعیاد براى تسلیت نزد او مى رفت ...)).
رفتن نواده پیامبر اکرم ، شریک نهضت حسینى و قلب تپنده قیام حسین ، زینب کبرى ، نزد ام البنین و تسلیت گفتن شهادت فرزندان برومندش ، نشان دهنده منزلت والاى ام البنین نزد اهل بیت ( علیهم السّلام ) است .

ام البنین نزد مسلمانان

این بانوى بزرگوار، جایگاهى ویژه نزد مسلمانان دارد و بسیارى معتقدند او را نزد خداوند، منزلتى والاست و اگر دردمندى او را واسطه خود نزد حضرت بارى تعالى قرار دهد، غم و اندوهش برطرف خواهد شد. لذا به هنگام سختیها و درماندگى ، این مادر فداکار را شفیع خود قرار مى دهند.
البته بسیار طبیعى است که ام البنین نزد پروردگار مقرب باشد؛ زیرا در راه خدا و استوارى دین حق ، فرزندان و پاره هاى جگر خود را خالصانه تقدیم داشت .

مولود بزرگ

نخستین فرزند پاک بانو ام البنین ، سالار بزرگوارمان ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) بود که با تولدش ، مدینه به گُل نشست ، دنیا پرفروغ گشت و موج شادى ، خاندان علوى را فراگرفت . ((قَمَرى )) تابناک به این خاندان افزوده شده بود و مى رفت که با فضایل و خون خود، نقشى جاودانه بر صفحه گیتى بنگارد.
هنگامى که مژده ولادت عباس به امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) داده شد، به خانه شتافت ، او را در برگرفت ، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا کرد. در گوش راستش اذان و در گوش چپ اقامه گفت . نخستین کلمات ، بانگ روحبخش توحید بود که به وسیله پدرش پیشاهنگ ایمان و تقوا در زمین ، بر گوشش نشست و سرود جاویدان اسلام ، جانش را نواخت :((اللّه اکبر... لا اله الاّ اللّه )). این کلمات که عصاره پیام پیامبران و سرود پرهیزگاران است ، در اعماق جان عباس جوانه زد، با روحش عجین شد و به درختى بارور از ایمان بدل شد تا آنجا که در راه بارورى همیشگى آن ، جان باخت و خونش را به پاى آن ریخت . در هفتمین روز تولد نیز بنا به سنّت اسلامى ، حضرت ، سر فرزند را تراشید، همسنگ موهایش ، طلا (یا نقره ) به فقیران صدقه داد و همان گونه که نسبت به حسنین ( علیهما السّلام ) عمل کرده بود، گوسفندى به عنوان عقیقه ذبح کرد.

سال تولد

برخى از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجرى دیده به جهان گشود.(11)

نامگذارى

المؤ منین ( علیه السّلام ) از پس پرده هاى غیب ، جنگاورى و دلیرى فرزند را در عرصه هاى پیکار دریافته بود و مى دانست که او یکى از قهرمانان اسلام خواهد بود، لذا او را عباس (دُژم : شیر بیشه )(12) نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل ، ترشرو و پرآژنگ بود و در مقابل نیکى ، خندان و چهره گشوده . همان گونه که پدر دریافته بود، فرزندش در میادین رزم و جنگهایى که به وسیله دشمنان اهل بیت ( علیهم السّلام ) به وجود مى آمد، چون شیرى خشمگین مى غرّید، گردان و دلیران سپاه کفر را درهم مى کوفت و در میدان کربلا تمامى سپاه دشمن را دچار هراس ‍ مرگ آورى کرد. شاعر درباره حضرتش مى گوید:
((هراس از مرگ ، چهره دشمن را درهم کشیده بود، لیکن عباس در این میان خندان و متبسم بود)).(13)

کنیه ها

به حضرت عباس ، این کنیه ها را داده بودند:

1 ابوالفضل :

از آنجا که حضرت را فرزندى به نام ((فضل )) بود، او را به ((ابوالفضل )) کنیه داده بودند. شاعرى در سوگ ایشان مى گوید: ((اى ابوالفضل ! اى بنیانگذار فضیلت و خویشتندارى ! ((فضیلت )) جز تو را به پدرى نپذیرفت )).(14)
این کنیه با حقیقت وجودى حضرت هماهنگ است و او اگر به فرض ‍ فرزندى به نام فضل نداشت ، باز به راستى ابوالفضل (منبع فضیلت ) بود و سرچشمه جوشان هر فضیلتى به شمار مى رفت ؛ زیرا در زندگى خود با تمام هستى به دفاع از فضایل و ارزشها پرداخت و خون پاکش را در راه خدا بخشید.
حضرت پس از شهادت ، پناهگاه دردمندان شد و هرکس با ضمیرى صاف او را نزد خداوند شفیع قرار داد، پروردگار رنج و اندوهش را برطرف ساخت .

2 ابوالقاسم :

حضرت را فرزند دیگرى بود به نام ((قاسم ))، لذا ایشان را ((ابوالقاسم )) کنیه داده بودند. برخى از مورخان معتقدند قاسم همراه پدر و در راه دفاع از ریحانه رسول اکرم در سرزمین کربلا به شهادت رسید و پدر، او را در راه خدا فدا کرد.

القاب

معمولاً القاب ، ویژگیهاى نیک و بد آدمى را مشخص مى سازد و هر کس ‍ را بر اساس خصوصیتى که دارد لقبى مى دهند. ابوالفضل را نیز به سبب داشتن صفات والا و گرایشهاى عمیق اسلامى ، لقبهایى داده اند، از آن جمله :

1 قمر بنى هاشم :

حضرت عباس با رخسار نیکو و تلا لؤ چهره ، یکى از آیات کمال و جمال به شمار مى رفت ، لذا او را قمر بنى هاشم لقب داده بودند. در حقیقت نه تنها قمر خاندان گرامى علوى بود، بلکه قمرى درخشان در جهان اسلام به شمار مى رفت که بر راه شهادت پرتو افشانى مى کرد و مقاصد آن را براى همه مسلمانان آشکار مى نمود.

2 سقّا:

از بزرگترین و بهترین القاب حضرت که بیش از دیگر القاب مورد علاقه اش بود، ((سقّا)) مى باشد. پس از بستن راه آب رسانى به تشنگان اهل بیت ( علیهم السّلام ) به وسیله نیروهاى فرزند مرجانه ، جنایتکار و تروریست ، جهت از پا درآوردن فرزندان رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) قهرمان اسلام ، بارها صفوف دشمن را شکافت و خود را به فرات رساند و تشنگان اهل بیت و اصحاب امام را سیراب ساخت که تفصیل آن را هنگام گزارش شهادت حضرت بیان خواهیم کرد.

3 قهرمان علقمى :

((علقمى )) نام رودى بود که حضرت بر کناره آن به شهات رسید و به وسیله صفوف به هم فشرده سپاه فرزند مرجانه ، محافظت مى شد تا کسى از یاران حضرت اباعبداللّه را یاراى دستیابى به آب نباشد و همراهان امام و اهل بیت ایشان تشنه بمانند. حضرت عباس با عزمى نیرومند و قهرمانى بى نظیر خود توانست بارها به نگهبانان پلید علقمى حمله کند، آنان را درهم شکند و متوارى سازد و پس از برداشتن آب ، سربلند بازگردد. در آخرین بار، حضرت در کنار همین رود، به شهادت رسید، لذا او را ((قهرمان علقمى )) لقب دادند.

4 پرچمدار:

از القاب مشهور حضرت ، پرچمدار (حامل اللواء) است ؛ زیرا ایشان ارزنده ترین پرچمها؛ پرچم پدر آزادگان ؛ امام حسین ( علیه السّلام ) را در دست داشتند.
حضرت به دلیل مشاهده تواناییهاى نظامى فوق العاده در برادر خود، پرچم را تنها به ایشان سپردند و از میان اهل بیت و اصحاب ، او را نامزد این مقام کردند؛ زیرا در آن هنگام سپردن پرچم سپاه از بزرگترین مقامهاى حساس در سپاه به شمار مى رفت و تنها دلاوران و کارآمدان ، بدین امتیاز مفتخر مى گشتند. حضرت عباس نیز پرچم را با دستانى پولادین برفراز سر برادر بزرگوارش به اهتزاز درآورد و از هنگام خروج از مدینه تا کربلا، همچنان در دست داشت . پرچم از دست حضرت به زمین نیفتاد مگر پس از آنکه دو دست خود را فدا کرد و در کنار رود علقمى به خاک افتاد.

5 کبش الکتیبه :

لقبى است که به بالاترین رده فرماندهى سپاه به سبب حسن تدبیر و دلاورى که از خود نشان مى دهد و نیروهاى تحت امر خود را حفظ مى کند، داده مى شود. این نشان دلیرى ، به دلیل رشادت بى مانند حضرت عباس در روز عاشورا و حمایت بى دریغ از لشکر امام حسین ( علیه السّلام ) بدو داده شده است . ابوالفضل در این روز، نیرویى کوبنده در سپاه برادر و صاعقه اى هولناک بر دشمنان اسلام و پیروان باطل بود.

6 سپهسالار:(15)

لقبى است که به بزرگترین شخصیت فرماندهى و ستاد نظامى داده مى شود. و حضرت را به سبب آنکه فرمانده نیروهاى مسلح برادر در روز عاشورا بود و رهبرى نظامى لشکر امام را بر عهده داشت ، این گونه لقب داده اند.

7 حامى بانوان :

از القاب مشهور حضرت ابوالفضل ، ((حامى بانوان (حامى الظعینه ) )) است . ((سید جعفر حلى )) در قصیده استوار و زیباى خود در سوگ حضرت به این نکته چنین اشاره مى کند:
((حامى الظعینه کجا، ربیعه کجا، پدر حامى الظعینه ، امام متقیان کجا و مُکَدَّم کجا)).(16)
به دلیل نقش حساس حضرت در حمایت از بانوان حرم و اهل بیت نبوت ، چنین لقبى به حضرت داده شده است . ایشان تمام تلاش خود را مصروف بانوان رسالت و مخدرات اهل بیت نمود و فرود آوردن از هودجها یا سوار کردن به آنهارا به عهده داشت و در طى سفربه کربلا این وظیفه دشوار را به خوبى انجام داد.
لازم به ذکر است که این لقب را به یکى از جنگاوران و دلاوران عرب به نام ((ربیعة بن مُکَدَّم .)) که در راه دفاع از همسرش ، شجاعت بى نظیرى از خود نشان داد، داده بودند.(17)
در میان مردم ((باب الحوائج )) است .
آنان به این مطلب یقین دارند که دردمند و نیازمندى قصد حضرت را نمى کند، مگر آنکه خداوند حاجت او را برآورده و درد و اندوهش را برطرف مى سازد و گره مشکلات او را مى گشاید. پسرم ((محمد حسین )) نیز قصد درِ خانه حضرت کرد و رفع مشکلاتش را از او خواستار شد که دعایش برآورده شد و خداوند رنج و اندوهش را برطرف ساخت .
ابوالفضل نسیمى از رحمتهاى الهى ، درِ رحمتى از درهایش و وسیله اى از وسایل اوست و او را نزد خداوند منزلتى والاست . این موقعیت ، نتیجه جهاد خالصانه در راه خدا و دفاع از آرمانها و اعتقادات اسلامى و پشتیبانى از سالار شهیدان در سخت ترین شرایط است ؛ دفاع از ریحانه رسول خدا تا آخرین مرحله و جانبازى در راه اهداف مقدسش . اینها برخى از لقبهاى حضرت است که ویژگیهاى شخصیت بزرگ و صفات نیک و مکارم اخلاق او را بازگو مى کند.(18)

شمایل

حضرت آیتى از جمال و زیبایى بود. رخساره اش زیبا، چهره اش پرشکوه ، اندامش متناسب و نیرومند بود که آثار دلیرى و شجاعت را به خوبى نمایان مى ساخت . راویان او را خوبرو و زیبا وصف کرده اند و گفته اند: ((رشادت اندام و قامت ایشان به حدى بود که بر اسب نیرومند و بزرگى مى نشست ، لیکن در همان حال پاهایش بر زمین خط مى انداخت )).(19)

به خدا مى سپارمت :

قلب مادر آکنده از محبت به عباس و از زندگى نزد او عزیزتر و گرامیتر بود. مادر از چشم حسودان بر او مى ترسید که مبادا به او آسیبى برسانند و رنجورش کنند، لذا او را در پناه خداوند متعال قرار مى داد و ابیات زیر را درباره اش مى سرود:
((فرزندم را از چشم حسودان نشسته و ایستاده ، آینده و رونده ، مسلمان و منکر، بزرگ و کوچک و زاده و پدر در پناه خداوند یکتا قرار مى دهم )).(20)

با پدر

امام امیرالمؤ منین حال فرزند خود را در کودکى بشدت رعایت مى کرد و عنایتى خاص به او داشت ، خصوصیات ذاتى مبتنى بر ایمان و ارزشهاى عمیق انسانى خود را به فرزند منتقل مى کرد و در چهره فرزندش قهرمانى از قهرمانان اسلام را مشاهده مى کرد که براى مسلمانان صفحات درخشانى از سرافرازى و کرامت به یادگار خواهد گذاشت . امیرالمؤ منین پسر را غرق بوسه مى کرد و فرزند، عواطف و قلب پدر را مسخّر کرده بود.
مورخان نقل مى کنند که : ((روزى امیرالمؤ منین ، عباس را در دامان خود گذاشت ، فرزند آستینهایش را بالا زد و امام در حالى که بشدت مى گریست به بوسیدن ساعدهاى عباس پرداخت . ام البنین حیرت زده از این صحنه ، از امام پرسید:
چرا گریه مى کنى ؟
حضرت با صدایى آرام و اندوه زده پاسخ داد: به این دو دست نگریستم و آنچه را بر سرشان خواهد آمد به یاد آوردم .
ام البنین شتابان و هراسان پرسید: چه بر سر آنها خواهد آمد؟
حضرت با آوایى مملوّ از غم و اندوه و تاءثر گفت : آنها از ساعد قطع خواهند شد)).
این کلمات چون صاعقه اى بر ام البنین فرود آمد و قلبش را ذوب کرد و با دهشت و به سرعت پرسید:
((چرا قطع مى شوند؟))
امام به او خبر داد که فرزندش در راه یارى اسلام و دفاع از برادرش ، حافظ شریعت الهى و ریحانه رسول اللّه ( صلّى اللّه علیه و آله ) دستانش قطع خواهند شد. ام البنین به شدت گریست و زنان همراه او نیز در غم و رنج و اندوهش شریک شدند.(21)
سپس ام البنین به دامن صبر و بردبارى چنگ زد و خداى را سپاس گفت که فرزندش فدایى سبط گرامى رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) و ریحانه او خواهد بود.

رشد

ابوالفضل العباس ، از بالندگى شایسته اى برخوردار بود و کمتر انسانى از چنین امکان رشدى برخوردار مى گردد. حضرت در سایه پدرش ، (پرچمدار عدالت اجتماعى بر روى زمین ) رشد کرد و از علوم ، تقوا، گرایشهاى والا و عادات پاکیزه او بهره مند گشت ، تا آنکه در آینده نمونه کامل و تصویرى گویا از امام متقیان باشد. مادرش بانو فاطمه نیز در تربیت فرزند اهتمامى شایسته داشت و بذر همه صفات کمال و فضایل و خدادوستى را در زمین بکر وجود فرزند کاشت ، که بر اثر آن ، حضرت عباس در تمام زندگى خود، طاعت خدا و جلب مرضات او را در سرلوحه کار خود قرار داد.
ابوالفضل ، ملازم برادرانش ریحانه و دو سبط گرامى رسول اکرم ( صلّى اللّه علیه و آله ) حسن و حسین ( علیهما السّلام ) سروران جوانان بهشت بود و از آنان اصول فضیلت و بنیادهاى آداب والا را فراگرفت . مخصوصاً هماره با برادرش سیدالشهداء بود و در سفر و حضر از او جدا نمى شد و از رفتار برادرش بشدت اثر گرفت و الگوهاى رفتارى او را در جان خود استوار ساخت و صفات نیک او را در خود متمثل کرد تا آنجا که جلوه اى کامل از برادر در خصوصیات و دیدگاههایش ‍ شد. امام نیز که محبت بى شائبه و جانبازى او را نیک دریافته بود او را بر همه اهل بیت خود مقدم مى داشت و خالصانه به او محبت مى ورزید.
الگوهاى تربیتى والاى ابوالفضل العباس ، او را به سطح مصلحان بزرگ بشریت رساند، مصلحانى که با جانبازیهاى والا و تلاشهاى مستمر براى نجات بشریت از ذلّت و بندگى و احیاى آرمانهاى بلند انسانى ، مسیر تاریخ را عوض ‍ کردند.
ابوالفضل از همان آغاز، آموخت که در راه اعلاى کلمه حق و برافراشتن پرچم اسلام که خواهان آزاد کردن اراده انسانى و ایجاد جامعه برینى است که عدالت ، محبت و فداکارى و ازخودگذشتگى بر آن حاکم باشد جان بازى کند. این اعتقادات بزرگ در جان عباس ریشه داشت و با هستى اش عجین شده بود تا آنجا که با تمام قوا در راه آنها پیکار کرد. طبیعى بود که چنین باشد؛ زیرا پدرش ‍ امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) و برادرانش ، حسن و حسین ( علیهما السّلام ) نهال ارزشها را در جانش ‍ غرس کرده بودند؛ بزرگوارانى که مشعل حرّیت و کرامت را در دست گرفتند و افقهاى روشنى براى ملتهاى روى زمین گشودند، تا آزادى و کرامت خود را باور کنند و حق و عدالت و ارزشهاى والاى انسانى بر آنان حاکم باشد.

www.islamicecenter.com/

تقدیم به باب الحوائج ابولفضل عباس(ع)

                                                      *****

تقدیم به باب‌الحوائج ابوالفضل عباس‌(ع)

ماه منیر

 

دست قلم گشته، ضریح دل است

کیست دخیلی که به دستت نبست؟!

بهتر از این دست، کجا هست، نیست

بوسه گهی بهتر از آن نیست، هست؟

تیر که بر ماه منیرت نشست

جبهه‌ خورشید از این غم شکست

قامت سبز تو که از هم گسست

عشق خم آورد و به زانو نشست!

               ****

شب روز انتخاب است!

امشب دل من در التهاب است

عالم همگی در اضطراب است

امشب چه کلاس درس و مشقی است

یکریز صدای آب، آب است؟!

در مَهد یکی چو ماه تابان

از فَرطِ عطش به خواب ناب است

ای منتظران صبح فردا!

امشب، شبِ روزِ انتخاب است

 


http://moharam1388.persianblog.ir

قاسم یوسفی

ولایت عشق-قسمت پنجم/تقدیم به آقا ابا عبدالله الحسین(ع)

                                                     سرخ گلو

اسیر دست خزان شد بهار سرخ گلو                    گلو بریده درخشید یار سرخ گلو 

فغان که دشت بلا را گرفته کرکس ها                  چگونه لب بگشاید هزار سرخ گلو؟

حریم  عزت  حق را چگونه  ترک  کند                 به دست غول بیابان سوار سرخ گلو؟

علم به دست نظر کرد سوی لشگرگاه                همان امیر که بود از تبار سرخ گلو

سراغ مشک بگیرد رود به سوی فرات؟               که گر گرفته کنون کشتزار سرخ گلو

 گلو بریده  پذیرفت   تیر حرمله   را                   به روی دست" همان یادگارسرخ گلو

و خیمه خیمه نگهبان غنچه هاگردید                 همان  اسیر  نحیف و نزار   سرخ گلو

و بهت حاکم دلهای هرچه انسان شد               و خیره شد فلک از اعتبار   سرخ گلو

                                                                      تقدیم به یاران/         یا حق



http://faniahmadi.blogfa.com

متولدین آذر

طالع بینی شخصی متولدین آذر ماه

 مشخصات کلی متولدین آذرماه:
پر شانس‌ترین فرد ، ساده و بی آلایش ، عاشق تعلیم و تربیت ، سازش‌کار ، با هوش و با نشاط ، اهل دین و مذهب و معنویّات ، کنجکاو ، خوش قلب ، دوست داشتنی ، علاقه‌مند به مسافرت و گردش ، اجتماعی و خوش مشرب ، اهل تجربه ، سخاوتمند ، با ذوق ، چالاک ، یک دفعه حرف شیرین می پراند ، انعطاف پذیر ، فراموشکار ، اهل عدالت ، مشتاق و پر انرژی ، زود خسته می شود ، علاقه‌مند به معاشرت و دوست یابی ، مرتّب کار عوض می کند ، عاشق تنوّع ، شاد و خندان ، با شهامت ، پاک و معصوم ، دعوائی و زودرنج ، اهل فرار از مسئولیّت ، خوش ذات ، صادق ، کم دقّت ، خوش بین ، منطقی ، مهمان دوست ، ولخرج ، رک گو ، اهل سؤال و جواب ، دمدمی مزاج ، برای دوست هر کاری می کند ، عاشق شهرت و افتخار ، خونگرم ، با معلومات ، سریع الانتقال و باهوش ، خوش گذران ، چیز فهم ، مشتاق بیان حقایق .
 

مرد متولد آذر


صادق و راستگو، دمدمی مزاج، در عشق کم اعتنا، خواهان آزادی و بی‌قیدی و طرفدار تنوع و مسافرت، خطرناکترین شوهر دنیا است. صاحب بزرکترین کلکسیون دوست آشنا در دنیاست، به هنگام انتخاب دوست به جای توجه به ظاهر دقت خود را متوجه باطن آنها میسازد.



زن متولد آذر

اهل منطق و واقعیت، مهمان دوست، بی ریا و پول خرج کن، بی نظم و انضباط، راستگو اما بد زبان و درشت‌گو، زبان متولد این ماه نیشدار و پر کنایه است اما قلبش پاک و صمیمی و بی ریا ست. بیشتر اهل شکار افتخارات و شهرت است تا اهل شکار و پول و مادیات

www.loo3.com

ولایت عشق-قسمت چهارم/ورود امام حسین(ع) به کربلا

ورود امام حسین(ع) به سرزمین کربلا

بدانکه در روز ورود آن حضرت به کربلا خلاف است واصح اقوال آنست که ورود آن جناب به کربلا در روز دوم محرم الحرام سال شصت و یکم هجرت بوده و چون به آن زمین رسید پرسید که این زمین چه نام دارد؟ عرض کردند کربلا می‌نامندش، چون حضرت نام کربلا شنید گفت:

اّلّلهُمَّ اِنّ اَعُوذُبِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَالْبَلآءِ

پس فرمود که این موضوع کرب و بلا و محل محنت و عنا است فرود آئید که اینجا منزل و محل خیام ما است، و این زمین جای ریختن خون ما است. و در این مکان واقع خواهد شد قبرهای ما، جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به اینها پس در آنجا فرود آمدند. و جز نیز با اصحابش در طرف دیگر نزول کردند و چون روز دیگر شد عمر بن سعد (ملعون) با چهار هزار مرد سوار به کربلا رسید و در برابر لشکر آن امام مظلوم فرود آمدند.

ابوالفرج نقل کرده پیش از آنکه ابن زیاد عمر سعد را به کربلا روانه کند او را ایالت ری داده و والی ری نموده بود چون خبر به ابن زیاد رسید که امام حسین علیه السلام به عراق تشریف آورده پیکی به جانب عمر بن سعد فرستاد که اولا برو به جنگ حسین و او را بکش و از پس آن به جانب ری سفر کن. عمر سعد به نزد ابن زیاد آمده گفت ای امیر از این مطلب عفو نما گفت ترا معفو می‌دارم و ایالت ری از تو باز می‌گیرم عمر سعد مردد شد مابین جنگ با امام حسین علیه السلام و دست برداشتن از ملک ری لاجرم گفت مرا یک شب مهلت ده تا در کار خویش تاملی کنم پس شب را مهلت گرفته و در امر خود فکر نمود، آخرالامر شقاوت بر او غالب گشته جنگ سیدالشهداء علیه السلام را به تمنای ملک ری اختیار کرد، روز دیگر به نزد ابن زیاد رفت و قتل امام علیه السلام را بر عهده گرفت پس ابن زیاد با لشکر عظیم او را به جنگ حضرت امام حسین علیه السلام روانه کرد.

سبط ابن الجوزی نیز فریب به همین مضمون را نقل کرده، پس از آن محمد بن سیرین نقل کرده که می‌گفت معجزه‌ای از امیرالمومنین علیه السلام در این باب ظاهر شد، چه آن حضرت گاهی که عمر سعد را در ایام جوانیش ملاقات می کرد به او فرموده بود وای بر تو یابن سعد چگونه خواهی بود در روزی که مردد شوی مابین جنت و نار و تو اختیار جهنم کنی.

و بالجمله چون عمر سعد وارد کربلا شد عروه بن قیس احمسی را طلبید و خواست که او را به رسالت به خدمت حضرت بفرستد و از آن جناب بپرسد که برای چه به اینجا آمده‌ای و چه اراده داری، چون عروه از کسانی بود که نامه برای آن حضرت نوشته بود حیا می‌کرد به سوی آن حضرت برود و چون سخن گوید، گفت مرا معفو دار و این رسالت را به دیگری واگذار، پس ابن سعد بهر یک از رؤسای لشکر که می گفت باین علت ابا می‌کردند زیرا که اکثر آنها از کسانی بودند که نامه برای آن جناب نوشته بودند و حضرت را به عراق طلبیده بودند پس کثیر بن عبدالله که ملعونی شجاع و بی‌باک و بی‌حیائی فتاک بود برخاست و گفت که من برای این رسالت حاضرم و اگر خواهی ناگهانی او را به قتل در آورم عمر سعد گفت این را نمی‌خواهم ولیکن برو به نزد او و بپرس که برای چه باین دیار آمده. پس آن لعین متوجه لشکرگاه آن حضرت شد. ابوثمامة صائدی را چون نظر بر آن پلید افتاد به حضرت عرض کرد که این مرد که به سوی شما می‌آید بدترین اهل زمین و خونریزترین مردم است این بگفت و به سوی کثیر شتافت و گفت اگر به نزد حسین علیه السلام خواهی شد شمشیر خود را بگذار و طریق خدمت حضرت را پیش دار گفت لاوالله هرگز شمشیر خویش را فرو نگذارم همانا من رسولم اگر گوش فرا دارید ابلاغ رسالت کنم وار نه طریق مراجعت گیرم. ابوثمامه گفت پس قبضه شمشیر ترا نگه می دارم تا آنکه رسالت خود را بیان کنی و برگردی گفت به خدا قسم نخواهم گذاشت که دست بر شمشیرم گذاری گفت به من بگو آنچه داری تا به حضرت عرض کنم و من نمی‌گذارم که چون تو مرد فاجر و فتاکی با این حال به خدمت آن سرور روی، پس لختی با هم بد گفتند و آن خبیث به سوی عمر سعد برگشت و حکایت حال را نقل کرد، عمر قره بن قیس حنظلی را برای رسالت روانه کرد. چون قره نزدیک شد حضرت با اصحاب خود فرمود که این مرد را می‌شناسید؟ حبیب من مظاهر عرض کرد بله مردیست از قبیله حنظله و با ما خویش است و مردی است موسوم به حسن رای و من گمان نمی‌کردم که او داخل لشکر عمر سعد شود. پس آن مرد آمد به خدمت آن حضرت و سلام کرد و تبلیغ رسالت خود نمود، حضرت در جواب فرمود که آمدن من بدینجا برای آنست که اهل دیار شما نامه‌های بسیار به من نوشتند و به مبالغه بسیار مرا طلبیدند، پس اگر از آمدن من کراهت دارید برمی‌گردم و می‌‌روم پس حبیب رو کرد به قره و گفت وای بر تو ای قره از این امام به حق روی می‌گردانی و به سوی ظالمان می‌روی بیا یاری کن این امام را که به برکت پدران او هدایت یافته‌ای، آن بی‌سعادت گفت پیام ابن سعد را ببرم و بعد از آن با خود فکر می‌کنم تا ببینم چه صلاح است. پس برگشت به سوی پسر سعد و جواب امام را نقل کرد، عمر گفت امیدوارم که خدا مرا از محاربه و مقاتله با او نجات دهد. پس نامه‌ای بابن زیاد نوشت و حقیقت حال را در آن درج کرده برای ابن زیاد فرستاد. حسان بن فائد عبسی گفت که من در نزد پسر زیاد حاضر بودم که این نامه بدو رسید چون نامه را باز کرد و خواند گفت:

یِرجُوُ النَّجاتَ وَلاتَ حینَ مَناصٍ

الانَ اِذْ عُلّقَتْ مُخالِبُنابِه

یعنی الحال که چنگالهای ما بر حسین بند شده در صدد نجات خود برآمده و حال آنکه ملجاء و مناصی از برای رهائی او نیست. پس در جواب عمر نوشت که نامه تو رسید به مضمون آن رسیدم، پس الحال بر حسین عرض کن که او و جمیع اصحابش برای یزید بیعت کنند تا من هم ببینم رای خود را در باب او بر چه قرار خواهد گرفت والسلام. پس چون جواب نامه به عمر رسید آنچه عبیدالله نوشته بود به حضرت عرض نکرد. زیرا که می‌دانست آن حضرت به بیعت یزید راضی نخواهد شد. ابن زیاد پس از این نامه نامة دیگری نوشت برای عمر سعد که یابن سعد حایل شو میا حسین و اصحاب او و میان آب فرات و کار را برایشان تنگ کن و مگذار که یک قطره آب بچشند چنانکه حائل شدند میان عثمان بنعفان تقی زکی و آب در روزی که او را محصور کردند. پس چون این نامه به پسر سعد رسید همان وقت عمر بن حجاج را با پانصد سوار بر شریعه موکل گردانید و آن حضرت را از آب منع کردند، و این واقعه سه روز قبل از شهادت آن حضرت واقع شد و از آن روزی که عمر سعد به کربلا رسید پیوسته ابن زیاد لشکر برای او روانه می‌کرد، تا آنکه به روایت سید تا ششم محرم بیست هزار سوار نزد آن ملعون جمع شد. و موافق بعضی از روایات پیوسته لشکر آمد تا به تدریج سی هزار سوار نزد عمر جمع شد، و ابن زیاد برای پسر سعد نوشت که عذری از برای تو نگذاشتم در باب لشکر باید مردانه باشی و آنچه واقع می‌شود در هر صبح و شام مرا خبر دهی.

پس چون حضرت آمدن لشکر را برای مقاتله با او دید به سوی ابن سعد پیامی فرستاد که من با تو مطلبی دارم و می‌خواهم ترا ببینم، پس شبانگاه یکدیگر را ملاقات نموده و گفتگوی بسیار با هم نمودند پس عمر به سوی لشکر خویش برگشت و نامه به عبیدالله بن زیاد نوشت که ای امیر خداوند آتش برافروخته نزاع ما را با حسین خاموش کرد و امر امت را اصلاح فرمود، اینک حسین (علیه السلام) با من عهد کرده که برگردد به سوی مکانی که آمده یا برود در یکی از سرحدات منزل کند و حکم او مثل یکی از سایر مسلمانان باشد در خیر و شر یا آنکه برود در نزد امیر یزید دست خود را در دست او نهد تا او هر چه خواهد بکند. و البته در این مطلب رضایت تو و صلاحیت امت است.

مؤلف گوید: اهل سیر و تواریخ از عقبه بن سمعان غلام رباب زوجه امام حسین علیه السلام نقل کرده‌اند که گفت من با امام حسین علیه السلام بودم از مدینه تا مکه و از مکه تا عراق واز او مفارقت نکردم تا وقتی که به درجه شهادت رسید، و هر فرمایشی که در هر جا فرمود اگرچه یک کلمه باشد خواه در مدینه یا در مکه یا در عراق یا روز شهادتش تمام را حاضر بودم و شنیدم این کلمه را که مردم می‌گویند آن حضرت فرمود دست خود را در دست یزید بن معاویه گذارد، نفرمود.

فقیر گوید: پس ظاهر آنست که این کلمه را عمر سعد از پیش خود در نامه درج کرده تا شاید اصلاح شود و کار به مقاتله نرسد چه آنکه عمر سعد از ابتداء جنگ با آن حضرت را کراهت داشت و مایل نبود.

و بالجمله چون نامه به عبیدالله رسید و خواند گفت این نامه شخص ناصح مهربانی است با قوم خود و باید قبول کرد. شمر ملعون برخاست و گفت ای امیر آیا این مطلب را از حسین قبول می‌کنی؟ به خدا سوگند که اگر او خود را به دست تو ندهد و در پی کار خود رود، امر او قوت خواهد گرفت و ترا ضعف فرو خواهد گرفت اگر خلاف کند دفع او را دیگر نتوانی کرد، لکن الحال به جنگ تو گرفتار است و آنچه رایت در باب او قرار گیرد از پیش می‌رود. پس امر کن که در مقام اطاعت و حکم تو برآید پس آنچه خواهی از عقوبت یا عفو در این باب به عمر بن سعد با تو آن را روانه می کنم و باید ابن سعد آن را بر حسین و اصحابش عرض نماید اگر قبول اطاعت من نمودند، ایشان را سالماً به نزد من بفرستد و اگر نه با ایشان کارزار کند و اگر پسر سعد از کارزار با حسین اباء نماید تو امیر لشکر می‌باش و گردن عمر را بزن و سرش را برای من روانه کن.

پس نامه نوشته به این مضمون:

ای پسر سعد من ترا نفرستادم که با حسین رفق و مدارا کنی و در جنگ با او مسامحه و مماطله نمائی و نگفتم سلامت و بقای او را متمنی و مترجی باشی و نخواستم گناه او را عذرخواه گردی و ازبرای او به نزد من شفاعت کنی، نگران باش اگر حسین و اصحاب او در مقام اطاعت و انقیاد حکم من می‌باشند پس ایشان را به سلامت برای من روانه نما؛ و اگر اباء وامتناع نمایند با لشکر خود ایشان را احاطه کن و با ایشان مقاتلت نما تا کشته شوند و آنها را مثله کن همانا ایشان مستحق این امر می‌باشند و چون حسین کشته شد سینه و پشت او را پایمال ستوران کن چه او سرکش و ستمکار است و من دانسته‌ام که سم ستوران مردگان را زیان نکند چون بر زبان رفته است که اگر او را کشم اسب بر کشته او برانم این حکم باید انفاذ شود. پس اگر به تمام آنچه امرت کنم اقدام نمودی جزای شنونده و پذیرنده به تو می‌دهم و اگر نه از عطا محرومی و از امارات لشکر معزول و شمر بر آنها امیر است و منصوب والسلام. آن نامه را به شمر داد و به کربلا روانه نمود.
 

برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قمی

مدیر موفق کیست؟

ویژگیهای مدیر موفق و مدیر خلاق( 240 نکته در مورد مدیر موفق)
مدیر موفق کیست؟


سخن گفتن از مدیریت بدین معنا نیست که انسان چگونه بتواند یک اداره و یا سازمان مشخص را اداره نماید، بلکه مراد از مدیریت این است که ما چه قوانین را برای مدیریت داشته باشیم و چگونه بتوانیم در هر شرایط و زمان خود را به آن قوانین پایبند بدانیم و مدیریت خود مان را آنطور با قوانین جامعه مورد نظر هماهنگ کنیم که نه خود ما و نه جامعه از آن ضرر ببیند؟



در همهء تمدن های بشری این یک امر پذیرفته شده است که اداره کننده ء سالم، راستکار، راستگوی و پای بند به قانون را مردم می پسندند. همهء ادیان و مکتبهای بشری اصولی را در زمینه ای وضع کرده اند تا جامعه را بسوی خیر و فلاح بکشانند، این اشخاص هستند که قانون را زیر پای میگذازند، آنرا توجیه غلط میکنند و مورد استفادهء سوء قرار میدهند. بعبارت دیگر مشکل اصلی در نبود قانون نیست بلکه مشکل در عدم رعایت و تطبیق قانون است.
بدون شک قوانین در ذات خود برتری ها و بهتری های نسبت به یکدیگر دارند، اما در مجموع هیچ قانون انسانها را تشویق به ظلم و تجاوز به حق دیگران نمیکند .

پس از دیدگاه شما یک مدیر موفق چه کسی است؟

مدیر موفق کسی است که:

1-مسئولیت پذیری در برابر کار ها ، فعالیتها و شکستها

2-تمایل براى بهبود انجام کارها و به کار گیری ابتکار عمل

3-قلمداد کردن کارها به عنوان سرگرمی لذت بخش نه به عنوان بارى بر دوش

4-برخورداری از توانایى کافى در زمان بندى مناسب براى انجام فعالیتها

5-توانایى انجام کارها در فشرده ترین زمان ممکن

6-درک و پذیرش منطقی شرایط و پشتکار فراوان برای انجام فعالیتها

7-اعتماد وافر نسبت به سایر افراد و مردم

8-انجام فعالیت به منظور دستیابى و تحقق موفقیت

9-فراگرفتن ابزارها و روشهاى تقویت حافظه

10-برخورداری از نیروی جسمانی و سلامت بدنی

11-داشتن دیدگاههای روشن و آشکار واندیشه ی نافذ و بینشی فراگیر

12-داشتن آرزوهایی هدفمند و قابل دستیابی و به عبارتی نزدیک به حقایق

13-انعطاف پذیری در عین استواری و پایداری در رسیدن به اهداف

14-میانه روی وپرهیزاز افراط و تفریط

15-برخورداری از شخصیت پایدار و غیر متزلزل

16-بردباری و صبر در حل مشکلات

17-خویشتن داری در جایگاهها و موقعیتهای سخت و برانگیزاننده

18-آرامش در برابر بحران

19-واقع بینی در برخورد با مسائل

20-رعایت اصول و موازینی ( ارزش ) چون نظم ، ترتیب و احترام به زمان بندیها

احترام به مقررات و آئیین نامه های سازمانی

21-یکسان نگری به حال و آینده (چرا که نبایستی این دو را فدای یکدیگر کرد)

22-قاطع بودن در تصمیم گیری و درگیر شک و تردید نگشتن

23-پایبندی به تصمیماتی که با اندیشه و مشاوره اتخاذ گردیده اند

24-روحیه هم کارى وهم بستگی در سیستم مدیریتى

25-داشتن روحیه انتقاد پذیر

26-سیستم مدیریتی هدف گراو واقع گرا.

27-گوش فرا دادن به صحبت ها و نظرات دیگران و احترام به آنها

حال شخصی که مدیریت یک اداره ویا مدرسه را بعهده دارد باید همهء صفات ممتاز را نسبت به سائرین باید داشته باشد، در این امر تنها خود پیامبر(ص) بعد از خداوند (ج) شارع دین و معصوم است، باقی همهء جانشینان ایشان از این امر مستثنی نیستند و باید در صفات ایمان، تقوی، دانش، عدالت، طهارت، راستی، وفا، شجاعت، همت، مدیریت، قاطعیت، فصاحت، بلاغت، حکمت، درایت، شناخت و... در آخر حتی در حسن صورت نسبت به همهء افراد جامعه برتر باشد.
برای تشخیص چنین شخصی چه چیزی لازم است وچگونه می توان ان را از دیگران تمییز داد؟این یک سؤال اساسی است. در جوامع عقب مانده که سطح دانش و بینش پایان است، حتی مردم در شناخت اصول و قوانین خود از آگاهی اندکی برخوردار نیستند این انتخاب خیلی مشکل است .
راه حل اینست که مردم با یک اخلاص و دید درست کسانی را از میان خود که به ایشان گمان نیک دارند انتخاب نمایند و آنهارا ملزم بسازند که از میان خود کسی را برای ادای این امر خطرناک و بسیار دشوار بر گزینند، این یگانه راهست .
اگر در انتخاب مردم صفات غیر از صفات در بالا ذکر شده، مثل قوم، قبیله، نژاد، زبان، پول و... مقصود و منوط بود اینجاست که از ابتداء ما به سوء مدیریت دچار میشویم، چون در یک بینش بسیار ابتدائی مدیر باید ارضای خاطر کسانی را که برایش بخاطر قوم، قبیله، نژاد، زبان، پول و... رأی داده اند نگاهدارد، در غیر این صورت بقایی خود را نا ممکن میداند.
هر چه اگر انتخاب به اساس شروط و ارزشهای خوب یاد شدهء قبلی باشد، چنین رئیسی هیچگاه ارزشهای مطرح نزد خود را بخاطر ارضای دیگران زیر پای نمیگذارد و در صورت بکار گرفتن عدالت اجتماعی حامیان بیشتر و صادقتر پیدا میکند .

منبع:http://www.edunews.ir
 
*************************************
ویژگی مدیر خلاق
مدیر خلاق و نو آور کسی است که از هیچ چیز ،همه چیز می آفریند.
مدیر خلاق با استفاده از نیروی ذاتی و تخیل خلاق خود ،امکانات بالقوه را به بالفعل تبدیل می کند. او:
1-اعتماد به نفس داردو مقاوم و مصمم و سمج است.
2-قدرت تحمل ابهامات را دارد و دیرتر خسته و کلافه و سردر گم
 می شود.
3-به پدیده ها نگاهی غیر مرسوم دارد.
4-قدرت اطلاعات تخصصی و عمومی زیادی دارد.
5-در مدیریت خود از سبک رهبری تفویضی استفاده می کند وبسیار انعطاف پذیر است.
6- ثبات فکری دارد و ساده ا نگار نیست.
7- تجربه پزوهشی اش او را به دنبال فکر های بکر و دست نخورده
 می کشاند.
8- جسارت برخورد با مسایل پیچیده را دارد.
9- علاقه وافری به کار و تلاش و کوشش دارد.
10- دقیق و ریز نگر است و به دقت به اطراف نظر می افکند.
11- در ضمن استقلال رای و قضاوت ،حوصله وتوانایی شنیدن و
هم جوشی افکار را دارد.
12- خطر پذیر است.
13- مهارت های ادراکی وانسانس زیادی دارد.
14- سریع الانتقال است و قدرت حل مسائل را دارد.
15-برای پیشبرد اهداف خود ،از ارتباطات گروهی و شخصیتی استفاده می کند.
16- برنامه ریزی او بلند مدت و راهبردی است.
17- فرصت طلب و موقعیت جوست و قبل از دیگران طرح های خود را ارائه می دهد.
18- سنت شکن و نو گراست.
19- گیرنده های قوی و حساسی دارد.
20- هوش های چند گانه او از متوسط جامعه بالاتر است.
آیا شما یک مدیر خلاق می شناسید؟؟؟
www.mudir.myblog.ir
**************************************************
 
رموز مدیریت موفق
 
- مدیریت موفق یعنی رسیدن به دست آوردهای فوق العاده با به کارگیری افراد معمولی
 
- مدیر موفق باید این توانایی را داشته باشد که حوزه ای را که گروه می تواند در آن بهترین باشد تعیین کند .
 
- همه کارها به صورت تیمی انجام می شود نه به صورت فردی . نتیجه کار یک مدیر نتیجه کار تیم اوست .
 
- در خودتان عمل گرایی و احساس اضطراب برای به انجام رساندن کارها را تقویت کنید .
 
- سرعت عمل برای موفقیت ضروری است . آن را به دست بیاورید ، بهیود ببخشید و به کار بگیرید .
 
- برای اینکه در حوزه خود مدیر موفقی شوید ، زودتر سر کار حاضر شوید ، سخت تر کار کنید و دیرتر کار را تعطیل کنید .
 
- مدام از خودتان بپرسید : ((‌چه کاری است که انجام آن فقط از من بر می آید و اگر آن را به خوبی انجام دهم یک تغییر اساسی به وجود خواهد آمد ؟ ))
 
- مشخص کنید در چه زمینه هایی قوی هستید و روی زمینه هایی متمرکز شوید که می توانید در آنها نقش اساسی داشته باشید .
 
- کارها را آسان کنید . مدام دنبال راه هایی باشید که کارتان را سریع تر ، بهتر و آسان تر به انجام بر سانید .
 
- به تعویق انداختن عمدی را برای کارهای کم ارزش به کار گیرید و انجام آنها را برای مدت نامعینی به تعویق بیندازید .
 
- کدام مرحله از کار است که شما را محدود کرده و سرعت دست یابی به هدف های اصلی تان را تعیین می کند ؟
 
- (( هر چیزی را می شود دگردگون کرد . افراد را باید با ارائه الگوی مناسب رهبری کرد . )) راس پروت
 
- از انجام کارهای غیر مترقبه نترسید . وقتی به پیش می روید ، امنیت شما بیشتر از زمانی است که ثابت ایستاده باشید .
 
- وضوح و روشنی کلید مدیریت موفق است : هدف های خود را روشن کنید .
 
- قصد انجام چه کاری را دارید ؟ روش تان چبست ؟
 
- عمل گرا باشید ! مدیریت یعنی پی گیری کارها . اگر نمی توانید عمل گرا باشید فکر مدیریت را از سرتان بیرون کنید .
 
- نیروها یتان را متمرکز کنید . ببینید چه کار بخصوصی را بهتر انجام می دهید و بیشتر به آن کار بپردازید .
 
- انعطاف پذیری در زمان تغییرات بزرگ یکی از ویژگی های ضروری مدیریت است .
 
- توانایی تصمیم گیری درست بیش از هر عامل دیگری تعیین کننده موفقیت شماست
 
ادامه ، نکاتی در مورد مدیر موفق
 
 
واقعیت ها را در نظر بگیرید ! نه تنها واقعیت های آشکار را بلکه واقعیت های مفروض یا آنچه وقوعش را دارید . اما مواظب باشید که واقعاً واقعیت داشته باشند .
· پیش فرض های نادرست زیربنای همه شکست ها هستند . پیش فرض های شما کدامند ؟ اگر درست نباشند چه ؟
· به حس برتر اعتماد کنید و به ندای درونتان گوش بدهید .
· اگر همیشه همان کارهایی را بکنید که تا به حال کرده اید همیشه همان چیزهایی را به دست خواهید آورد که تا به حال به دست آورده اید .
· برای به دست آوردن چیزی که تا به حال به دست نیاورده اید باید تبدیل به کسی بشوید که تا به حال نبوده اید .
· آیا در بین کسانی که برایتان کار می کنند کسی هست که اگر آنچه را اکنون درباره اش می دانید از ابتدا می دانستید هرگز استخدامش نمی کردید ؟
· از روش فکری ((‌ نوک کوه یخ )) استفاده کنید . هر اتفاق غیر منتظره ای را نشانه ای از بروز یک جریان در نظر بگیرید .
· کار را پی گیری کنید و باز هم پی گیری کنید تا به اتمام برسد و نتیجه مورد نظر به دست بیاید .
· دنیا را همانطور که هست بپذیرید و نخواهید که حتماً مطابق میل شما باشد .
· روی نقاط قوت تان متمرکز شوید . برای بهتر کردن وضعیتی که در آن هستید چه کاری است که فقط از عهده شما بر می آید ؟
· به محض اینکه هدفتان را مشخص کردید تمام ذهنتان را تا زمانی که به آن برسید روی هدف متمرکز کنید .
· جرأت پیشروی داشته باشید . در مدیریت ، شهامت نشانه برجستگی است .
· اگر می خواهید چیزی را به انسان ها یاد بدهید باید در آن مورد برایشان یک الگو باشید . هیچ راه دیگری وجود ندارد . آلبرت شوایتزر بشر دوست ، برنده جایزه نوبل
· از بهانه آوردن و دیگران را مقصر دانستن دوری کنید . یک مدیر همیشه می گوید : (( اگر اشکالی هست ، مسئولیتش با من است . ))
· زمینه هایی که در آنها می توانید نتایج کلیدی به دست آورید شناسایی کنید و خودتان را وقف این کنید که در همه این زمینه ها عملکرد بسیار خوبی داشته باشید .
· مداوم در جستجوی راه هایی برای افزایش بهره وری ، کاریی و بازدهی باشید .
· شروع دوباره را در ذهن تان مجسم کنید . به این فکر کنید که خودتان و کارتان را هر سال از نو بیافرینید .
· ساختار فعالیت هایتان را مرتباً بهبود ببخشید . مدام از ابتکارها و تدبیرهای خودتان برای فعالیت های ارزشمند تر استفاده کنید .
· افراد با ارزش ترین سرمایه های شما هستند . فقط انسان ها هستند که می توانید کارایی و ارزش آنها را با مدیریت درست افزایش دهید .
· شما هم بک از همان مدیرانی بشوید که کارکنان با میل خودشان و بدون در نظر گرفتن پست و مقام از آنها پیروی می کنند .
· کار هر کس به طریقی راضی کردن مشتری های خودش است . مشتری شما چه کسانی هستند و عملکرد شما چگونه است ؟
· مدام به کارکنان بگویید که چقدر خوب هستند و چقدر کاری که انجام می دهند مهم است .
· همیشه آماده باشید تا اگر کسی ایده تازه و بهتری پیشنهاد کرد آن را جایگزین ایده قدیمی خودتان کنید .
· (( خودتان را در مقابل دریای مشکلات مسلح کنید تا به آنها پایان دهید . )) شکسپیر
· اصولاً در تجارت میزان موفقیت مالی نشان دهنده میزان موفقیت یک مدیر است . مدام در جستجوی راه های افزایش درآمد و کاهش هزینه ها باشید .
· مدیر موفق برای خودش استانداردهای بالا وضع می کند . به عملکرد ضعیف یا متوسط رضایت ندهید .
· اصل (20 / 80 ) را در همه کارهایتان در نظر داشته باشید . 80 درصد از دستاوردهای هر کس نتیجه 20 درصد از فعالیت های اوست . با ارزش ترین فعالیت های شما کدامند ؟
· مدیران برتر باعث شادی و شگفتی مشتری هایشان هستند . آیا شما هم همین طور هستید ؟
· کیفیت یعنی همان چیزی که مشتری می خواهد . مشتری های شما کیفیت را چطور تعریف می کنند ؟
· هر فرد عادی موقع کار حداکثر از 50 درصد توان خود استفاده می کند . وظیفه شما به کار انداختن آن 50 درصد دیگر است .
· قدردانی و تشویق قدرتمند ترین ابزار برای ساختن کارکنانند .
· رهبران خوب می خواهند مطمئن شوند که همه کارکنان می دانند هر روز باید چه کارهایی را انجام دهند .
· (( آیا من برای تو اهمیت دارم ؟ )) جواب این سؤال را در هر موقعیتی که پیش می آید به کارکنان بدهید .
· با تعیین هدف مدیریت کنید . به کارکنان بگویید که دقیقاً چه کارهایی می خواهید انجام دهند و سپس از سر راهشان کنار بروید .
· با دادن مسئولیت مدیریت کنید . این یکی از روش های نیرومند برای پروراندن کارکنان است .
· با مستثنا کردن ، مدیریت کنید . فقط در مواردی از کارکنان گزارش بخواهید که ایرادی در انجام برنامه کاری پیش آمده باشد .
· یکی از شاخص های مدیران برتر این است که نسبت به کارکنان خود بسیار با ملاحظه اند و به آنها اهمیت می دهند .
· فلسفه پیشرفت مداوم را به کار بگیرید . هر روز نسبت به روز قبل کمی بهتر بشوید .
· وقتی کارکنان می خواهند با شما صحبت کنند مقداری از وقت تان را به آنها اختصاص بدهید . این یکی از بهترین روش های ایجاد انگیزه است .
· برای آینده سازمان چشم انداز روشنی داشته باشید . قصد دارید تا پنج سال دیگر به کجا برسید ؟
· ارزش هایی که به آن معتقدید ؟ روی چه چیزهایی پافشاری می کنید ؟ آیا همه این را می دانند .
· رسالت شما چیست ؟ سازمان شما برای چه به وجود آمده است ؟
· (( امتیاز برد )) را در خود پرورش دهید . تفاوت های جزئی در عملکرد شما می تواند به تفاوت های عمده در نتایج منجر شود .
- · خودتان را وقف پرورش مداوم شخصیت تان کنید . شما ارزشمندترین سرمایه خودتان هستیدچ
 
 
ادامه نکاتی در مورد مدیر موفق
 
· کیفیت ایده های شما نسبت مستقیم دارد با کمیت ایده هایی که می سازید .
 
· شکست در برنامه ریزی یعنی برنامه ریزی برای شکست . هدف های شما کدامند ؟
 
· بهترین مدیران کسانی هستند که به همه جزئیات کار توجه دارند . هیچ چیز را به دست شانس نسپارید .
 
· مدیران برتر همیشه آماده پذیرفتن اشتباهات خود و متوقف کردن خسارت هستند . آماده باشید اعتراف کنید که نظرتان را عوض کرده اید . وقتی می فهمید تصمیم گیری اولیه ضعیف بوده است دیگر روی آن پافشاری نکنید .
 
· کار مناسب را در زمان مناسب به فرد مناسب بسپارید و همیشه آماده باشید تا هر کدام را که لازم شد عوض کنید .
 
· مدام از خودتان بپرسید : (( اگر کارم را امروز و با اطلاعاتی که اکنون دارم شروع می کردم آیا هیچ قسمتی از کارم بود که ترجیح می دادم آن را انجام ندهم ؟ ))
 
· طوری برنامه ریزی کنید که بیشترین بازده را از نیرویی که مصرف می کنید به دست آورید . روی نقاط قوت تان متمرکز شوید .
 
· کارکنان با دقت انتخاب کنید . 95 درصد از موفقیت یک مدیر بستگی به انتخاب درست او دارد .
 
· مناسب ترین زمان برای اخراج یک فرد معمولاً همان اولین باری است که به آن فکر می کنید .
 
· (( شما نمی توانید یک مشکل را با همان روش تفکری حل کنید که آن مشکل را به وجود آورده است . )) آلبرت اینشتین
 
· مدیریت یک بازی فکری است . هر چه بهتر فکر کنید نتایجی که به دست می آورید بهتر خواهد بود .
 
· مدام از خودتان بپرسید : (( بهترین استفاده ای که الان می توانم از وقتم بکنم چیست ؟ ))
 
· مدیران برجسته احساس می کنند رسالتی دارند و به خودشان و کاری که می کنند ایمان دارند .
 
· با یادآوری مدام این نکته به دیگران که چقدر خوب کار می کنند و چقدر قبولشان دارید به آنها قدرت عمل بدهید .
 
· روی دستاوردها متمرکز شوید ، نه فعالیت ها .
 
· چرا به شما پول می دهند یا برای انجام چه کاری استخدامتان کرده اند ؟
 
· چه مهارتی است که اگر آن را در سطح بالایی در خود پرورش دهید بیشترین تأثیر را روی کارتان می گذارد
 
 
· وظایف اصلی یک مدیر ، نوآوری و بازاریابی است . چقدر وقت صرف هر کدام از اینها می کنید ؟‌
 
· همیشه نیروهایتان را روی یکی دو موردی متمرکز کنید که بازده درست و حسابی دارند .
 
· اطلاعات را در اختیار افراد بگذارید . همه می خواهند بدانند اوضاع واقعاً چطور پیش می رود .
 
· (( من شش خدمتگذار صدیق دارم که هر چه می دانم از آنها یاد گرفته ام . نامشان چه چیزی ، چه زمانی ، چه جایی ، چه کسی ، چرا و چطور است . )) رودیارد کیپلینگ
 
· یک مدیر طوری رفتار می کند که انگار همه دارند او را تماشا می کنند ، حتی وقتی هیچکس به او توجه ندارد یا تنهاست .
 
· یک مدیر شخصاً بیشترین مسئولیت را در مورد عملکرد سازمان و نتایج آن قبول می کند .
 
· مدیران به راه حل ها فکر می کنند و درباره آنها حرف می زنند اما دیگران به مشکلات فکر می کنند و درباره آنها حرف می زنند .
 
· همیشه آینده را به گذشته ترجیح بدهید . در حال حاضر داریم چه می کنیم ؟
 
· روی کاغذ فکر کنید . تمام مدیران کارآمد قلم به دست فکر می کنند .
 
· موانع وقتی خودنمایی می کنند که چشم از هدف برداریم .
 
· به محض اینکه هدفتان برایتان روشن شد فقط به این فکر کنید که می توانید به آن برسید .
 
· برای انتخاب افراد یک تیم بهترین اصل این است : (( موقع استخدام با صبر و حوصله عمل کنید و موقع اخراج سریع . ))
 
· تصمیم گیری سریع در انتخاب کارکنان معمولاً بدون استثنا تصمیم گیری نادرستی است . عجله نکنید .
 
· برای انتخاب افراد خواست خودشان بهترین معیار است . فقط کسانی را استخدام کنید که واقعاً خواهان شغل مورد نظر هستند .
در انتخاب کارکنان کاملاً خودخواه باشید . فقط کسانی را انتخاب کنید که از آنها خوشتان می آید ، از کار کردن با آنها لذت می برید و دوست دارید در کنارتان باشند
 
ادامه ...
 
1. پیش از مصاحبه با داوطلبان یک شغل ، توصیفی روشن و دقیق از فرد ایده آل خود بنویسید .
 
2. شخصیت و نحوه برخورد کارکنان نیز به اندازه مهارت و توانایی آنها اهمیت دارد . هوشیارانه انتخاب کنید .
 
3. تنها شاخص عملکرد آینده افراد ، عملکرد گذشته آنهاست . معرفی نامه ها را با دقت بررسی کنید .
 
4. تشویق ، ابزاری توانمند برای ساختن و پرورش افراد است . کارکنانتان را وقتی دارند کاری را درست انجام می دهند غافلگیر کنید .
 
5. تأثیر بازخورد یا نتیجه کار مثل تأثیر صبحانه برای ورزشکاران است . کن بلانچارد ، نویسنده در زمینه مدیریت
 
6. برای اینکه کارکنان بدانند عملکردشان چطور است و در مسیر درست باقی بمانند نیاز دارند که به طور مرتب بازخورد کارشان را ببینند .
 
7. در دنیای کار ، دشمن شماره یک انگیزه این است که فرد نداند چه انتظاری از او دارند .
 
8. برای هر یک از کارکنان هدف ها و استاندارهای روشنی وضع کنید . تنها کارهایی به انجام می رسند که اندازه گیری شوند .
 
9. برای انجام کاری که به دیگران واگذار می کنید و هر یک از مراحل آن مهلت تعیین کنید .
 
10. واگذاری به معنی کناره گیری نیست . وقتی کاری را واگذاری می کنید ، دقیقاً بررسی کنید تا مطمئن شوید آیا طبق خواست شما پیش می رود یا نه .
 
11. یک مدیر کارآمد به این نکته توجه دارد که بیش از آنکه کارکنان به او وابسته باشند ، او به آنها وابسته است . تندروی نکنید !
 
12. اگر می خواهید کاری تکرار شود ، آن را تقویت کنید . کاری که مورد تشویق قرار گیرد باز هم انجام می شود .
 
13. کارکنان جدید باید با قدرت کارشان را شروع کنند . از همان روز اول به آنها مسئولیت بدهید .
 
14. همه کارکنان باید در کار مشارکت داشته و درگیر باشند . به طور منظم جلساتی برگزار کنید و در مورد کار با آنها مشورت کنید .
 
15. اگر برای رقابت با دیگران امتیازی ندارید . از رقابت صرف نظر کنید . جک ولش ، مدیر عامل کمپانی جنرال الکتریک
 
16. رهبری یعنی توانایی به دست آوردن پیرو . آیا کارکنان با میل و رغبت از شما پیروی می کنند ؟
 
17. قانون طلایی را در تمام زمینه های مدیریت به کار بگیرید . دوست دارید رئیستان چه طور آدمی باشد ؟ درست همانطور مدیریت کنید .
 
18. کارکنان می توانند عملکرد عالی داشته باشند به شرط اینکه مدیر خوبی داشته باشند و انگیزه هایشان به خوبی تقویت شود .
 
19. تا پایان عمرتان یک دانشجو باقی بمانید . هر روز مطلب جدیدی یاد بگیرید .
 
20. کاملاً مراقب سلامت جسمی خود باشید . سرزنده بودن و انرژی داشتن برای موفقیت یک مدیر ضروری است .
 
21. اولین ساعت روز پایه و اساس روز است . هنری وارد بیچر
 
22. در دنیای امروز ، وقت و دانش دو منبع اساسی ارزشمند هستند . هر روز برای استفاده بهتر از آنها راه های تازه پیدا کنید .
 
23. مسئولیت کلیدی مدیر تفکر درباره آینده است . هیچکس دیگری نمی تواند این کار را به جای شما انجام دهد .
 
24. خردمندی ارزشمندترین عامل خلاقیت و نوآوری است .
 
25. حداقل شرط لازم برای موفقیت این است که درباره حوزه کاری تان مدام مطالب جدیدی یاد بگیرید .
 
26. هر روز حداقل یک ساعت از وقت تان را به مطالعه در مورد زمینه کاری تان اختصاص دهید . این کار موجب برتری شما در بین رقیب هایتان می شود .
 
27. بحران اجتناب ناپذیر است . مهم این است که برخورد شما با آن چگونه باشد .
 
28. شرایط انسان را نمی سازد بلکه فقط شخصیت واقعی اش را به او می شناساند . اپیکتتوس ، فیلسوف رمی
 
29. پیش بینی بحران را مدام تمرین کنید . همیشه فکر کنید که چه اشتباهی ممکن است رخ بدهد و سپس خود را برای روبرو شدن با آن آماده کنید .
 
30. فکر کنید ! هیچ مشکلی نیست که نشود آن را با نیروی تفکر حل کرد
 
ادامه ...
 
1. اصل ‌( سه م ) در مدیریت این است : ( محبت ) ، ( ملاحظه ) و ( متانت ) . با همه مؤدب باشید .
 
2. احترام نشانه اصلی یک مدیر قابل است . میزان احترامی که کارکنان به مدیرشان می گذارند نشانه میزان قابلیت اوست .
 
3. ارزش قول هر کسی بستگی به میزان ارزشی دارد که خودش برای حرفش قائل است .
 
4. مدیران برتر در فکر کردن و حرف زدن معیارهای بالاتری دارند . باید بهترین باشید .
 
5. مدام میزان توقعتان را از خودتان افزایش دهید . امروز چطور می توانید بهتر و بیشتر به مشتری هایتان خدمت کنید ؟
 
6. در بین مهارت های ضروری ، مهارتی که در آن از بقیه ضعیف تر هستید تعیین کننده میزان توانایی شما در انجام کار است .
 
7. چه عاملی سرعت شما را در راه رسیدن به هدف هایتان کند کرده است ؟ چطور می توانید این محدودیت را از بین ببرید یا تأثیرش را کمتر کنید ؟
 
8. کار بعدی شما چیست ؟ برای اینکه در این کار عملکرد عالی داشته باشید به چه دانش و مهارت هایی نیاز دارید ؟
 
9. کار کردن با کامپیوتر را یاد بگیرید . برای بالا بردن مهارت هایتان از تکنولوژی استفاده کنید .
 
10. (( بهترین راه برای پیش بینی آینده این است که خودمان آن را بسازیم . )) مایکل کامی ، متخصص برنامه ریزی استراتژیک
 
11. کسانی که به آینده فکر نمی کنند نمی توانند آینده ای داشته باشند .
 
12. آنچه شما را به موقعیت کنونی رسانده برای حفظ آن کافی نیست .
 
13. برای اینکه درآمد بیشتری داشته باشید باید بیشتر یاد بگیرید .
 
14. شما می توانید برای رسیدن به هر هدفی که مشخص می کنید هر چیزی را که لازم است یاد بگیرید .
 
15. در عمل هیچ هدفی وجود ندارد که رسیدن به آن غیر ممکن باشد به شرط اینکه با تمام وجود خواستار رسیدن به آن باشید ، به اندازه کافی برای آن وقت بگذارید و برای رسیدن به آن به اندازه کافی تلاش کنید .
 
16. (( انضباط فردی توانایی وادار کردن خودتان به انجام کاری که باید در زمان معینی انجام بدهید ، چه مایل به انجام آن کار باشید و چه نباشید . )) البرت هوبارد ، نویسنده و سخنران
 
17. مدیران واقعی تمام تمرکز و توجه خودشان را روی یک چیز معطوف می کنند : مهمترین کار . و تا آن تمام نشود ، سراغ کار دیگری نمی روند .
 
18. کارها را ساده کنید ، با هم ادغام کنید و آنهایی را که لازم نیست حذف کنید . مدام در حال سازمان دهی مجدد کارها باشید .
 
19. مدیران با تهییج خود از احساسات کارکنان استفاده می کنند .
 
20. مدیریت ، بیشتر یعنی که هستید تا اینکه چه می کنید .
 
21. (( اگر با خویشتن خویش صادق باشی ، آنگاه همان گونه که روز لاجرم از پی شب فرا می رسد ، با دیگران نیز صادق خواهی بود . )) شکسپیر
 
22. صداقت با ارزش ترین و محترم ترین ویژگی یک مدیر است . همیشه به حرف هایتان عمل کنید .
 
23. نشانه شخصیت قوی ادامه حرکت به سوی هدف با اراده استوار است پس از فرو نشستن احساسات پرشور اولیه .
 
24. مدام از خودتان بپرسید : (( اگر همه در سازمان مثل من کار کنند عاقبت سازمان چه می شود ؟ ))
 
25. عمل گرایی نشانه یک مدیر برجسته است .
 
26. تحت فرماندهی یک ژنرال خوب ، هیچ سرباز بدی وجود نخواهد داشت .
 
27. مدیر کسی است که می تواند نتایج مطلوب را به دست آورد و رهبر کسی است که توانایی پیش بینی آینده را دارد .
 
28. وظیفه یک رهبر تضمین عملکرد عالی در کار مورد نظر است .
 
29. وظیفه شما به عنوان یک مدیر این است که آفریننده شرایط و موقعیت ها باشید نه آفریده آنها .
 
30. اراده کنید که همیشه به وجود آورنده تحولات باشید نه قربانی تغییرات
 
ادامه :
رموز مدیریت موفق
 
1-برای تجزیه و تحلیل شرایط ، مدام از خودتان بپرسید : (( بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست ؟ )) سپس هر کاری لازم است بکنید تا مطمئن شوید این اتفاق نخواهد افتد .
 
2. هر چیزی به حساب می آید ! هر چیزی یا مفید است ، یا مضر ، یا سودآور است یا هزینه بر . هیچ چیز خنثی نیست .
 
3. اولین ویژگی شهامت ، داشتن نیروی اراده برای شروع کار است بدون اینکه هیچ ضمانتی برای موفقیت وجود داشته باشد . دومین ویژگی شهامت ، توانایی ادامه کار است بدون اینکه امیدی به موفقیت باشد .
 
4. آینده متعلق به کسانی است که ریسک می کنند ، نه افراد راحت طلب .
 
5. به جای اینکه هشتاد درصد از وقت تان را صرف تمرکز کردن روی مشکلات گذشته کنید ، صرف ایجاد موقعیت هایی برای آینده کنید .
 
6. برای نزدیک شدن به هدف های اصلی تان هر روز قدمی بردارید .
 
7. (( کاری را بکنید که از انجامش می ترسید . خواهید دید که مرگ ترس حتمی است . ))
رالف والدو امرسون
 
8.  همه می ترسند . رهبر کسی است که بر ترسش غلبه می کند و کاری را که لازم است انجام می دهد .
 
9. برای اینکه بتوانید در دیگران انگیزه ایجاد کنید تا عملکردشان عالی شود . مدام کاری کنید که احساس کنند مهم و ارزشمند هستند .
 
10. مدیر موفق کسی است که فضایی ایجاد کند که در آن همه کارکنان نسبت به خودشان احساس خیلی خوبی داشته باشند .
 
11. مرتباً با کارکنان تمرین اندیشه گشایی کنید . یعنی بگذارید هر کس هر ایده ای به ذهنش می رسد آزادانه بیان کند . با این کار آنها را تشویق می کنید تا مدام در مورد کارشان تفکر خلاق داشته باشند .
 
12. داشتن قدرت و نفوذ از توانایی کمک کردن یا آسیب رساندن به دیگران ناشی می شود .
 
13. هر چه بیشتر بتوانید به دیگران کمک کنید بدون آنکه انتظار پاداش داشته باشید ، پاداش بیشتری ، حتی از جاهایی که انتظارش را ندارید ، به دست می آورید .
 
14. آرامش ذهن را بالاترین هدف خود قرار دهید و بر اساس آن برای زندگی تان برنامه ریزی کنید .
 
15. اوقات معینی را به مهم ترین افراد زندگی خود اختصاص دهید و اجازه ندهید کسی یا چیزی مزاحم این اوقات شود .
 
16. همیشه به یاد داشته باشید که در خانه کمیت وقت و در محیط کار کیفیت وقت اهمیت دارد .
 
17. در مواردی که نیازی به تصمیم گیری نیست ، تصمیم گیری نکنید . اگر ضروری نیست که در موردی تصمیم بگیرید ، ضروری است که تصمیم نگیرید .
 
18. برای تقویت قوه درک و اعتماد به نفس دیگران ، آنها را وادار کنید که خودشان به فکر خودشان باشند و خودشان تصیم بگیرید .
 
19. (( سرنوشت تان را به دست بگیرید ، و گرنه دیگران این کار را خواهند کرد . ))
جک ولس ، مدیر عامل کمپانی جنرال الکتریک
 
20. هر چند وقت یک بار اندیشه گشایی کنید : روی کاغذ بنویسید (( هدف های من چیست ؟ )) وبیست پاسخ مقابل آن بنویسید .
 
21. تمام برنامه ریزی های استراتژیک در نهایت ، برنامه ریزی برای جلب مشتری هستند .
 
22. از نشانه های یک مدیر برتر نتیجه گیری شدید اوست .
 
23. با پرسیدن این دو سؤال از خودتان گذشته را مرور کنید : (( چه کاری را درست انجام دادم ؟ )) و (( چه کاری را باید طور دیگری انجام می دادم ؟ ))
 
24. اصل ( حد توانایی ) می گوید : (( هیچوقت برای انجام همه کارها وقت کافی وجود ندارد ، اما همیشه برای انجام مهم ترین کارها وقت کافی هست . ))
 
25. هر کاری که انجام می دهید در واقع انتخابی است بین کار مهم تر و کارهایی که اهمیت کمتری دارند . درست انتخاب کنید .
 
26. کارکنان بی کفایت اعتبارتان را تضعیف و آینده تان را تباه می کنند .
 
27. اخراج کردن از نقش های کلیدی یک مدیر است . مدیری که فرد بی لیاقتی را نگه می دارد و اجازه می دهد به کارش ادامه دهد در واقع خودش بی لیاقت است .
 
28. (( اگر نسبت به کارتان شور شوق نداشته باشید ، با شور و شوق شما را اخراج خواهند کرد . )) وینس لمباردی ، مربی فوتبال
 
29. همیشه آمادگی این را داشته باشید که قبول کنید فرد لایقی را استخدام نکرده اید : 33 درصد از کارکنان در ساعت های اضافه کاری کار مفید انجام نمی دهند .
 
30. مدیر موفق محکم و باثبات است و در عین حال وقتی یکی از کارکنان صلاحیت لازم را ندارد ، عادلانه و قاطعانه تصمیم می گیرید .
 
31. تا این لحظه از زندگی کدام ویژگی شما بیشترین موفقیت را نصیبتان کرده است ؟ این خصوصیت را بشناسید واز آن بیشتر استفاده کنید
 
ادامه :
. اولویت بندی کارهای مهم به مشخص کردن کارهای غیر ضروری هم هست . چه کارهایی کمتر مهم هستند ؟
 
2. معیار اصلی برای اولویت بندی کارها این است که ببینید هر کاری در درازمدت چه نتایج بالقوه ای به همراه دارد ؟
 
3. برای هر حوزه از زندگی تان هدف های مشخص و روشنی تعریف کنید و آنها را بنویسید .
 
4. اگر ندانید که دارید به کجا می روید ، هر راهی شما را با خود خواهید برد .
توماس کارالایل ، فیلسوف انگلیسی
 
5. عوامل مهم موفقیت تان را مشخص کنید ، همان کارهایی که مجبورید حتماً آنها را انجام بدهید تا موفق شوید .
 
6. کاری را که دوست دارید انجام بدهید و خودتان را متعهد کنید آن را عالی انجام بدهید .
 
7. با ارزش ترین سرمایه یک سازمان این است که بین مشتری هایش به چه ویژگی مشهور است .
 
8. وقتی حضور ندارید مشتری ها راجع به شما چطور فکر و صحبت می کنند ؟
 
9. برداشت و استنباط مردم یک واقعیت است . هر کاری که میکنید به نحوی برداشت و ادراک دیگران را تحت تأثیر قرار می دهد .
 
10. فقط مسئولیت انجام کارهایی را قبول کنید که می توانید آنها را عالی انجام بدهید . عملکرد متوسط پاداش ندارد .
 
11. مدیران ممکن است همیشه تصمیم هایشان صحیح نباشد اما همیشه تصمیم هایشان را تصحیح می کنند .
 
12. در مورد هدف هایتان قاطع باشید اما در مورد راه های رسیدن به آنها انعطاف پذیر باشید .
 
13. استعدادها و خلاقیت های ذاتی تان را شکوفا کنید . برای انجام کارها همیشه به دنبال راه های بهتر و سریع تر باشید .
 
14. مدام در پی نوآوری باشید چون به محض اینکه ایده ای را به کار بگیرید ، دیگر کهنه شده است .
 
15. استعدادها و توانایی های منحصر به فردتان را مشخص کنید . تا امروز کدامیک از توانایی هایتان بیشترین تأثیر را در موفقیت تان داشته است ؟
 
16. همیشه فکر کنید برای خودتان کار می کنید . رویکردتان نسبت به سازمان طوری باشد که گویی صاحب آن هستید حمید رضا ترکمندی ، زیباوب www.zibaweb.com
 
17. مدیران موفق ابتدا به ضروریات شخصی خودشان نمی پردازند ، چون به ضروریات شرایطی که در آن هستند توجه دارند . این ضروریات کدامند ؟
 
18. با شهامت عمل کنید . خواهید دید کمک هایی دریافت می کنید که انتظارش را ندارید .
 
19. برای غلبه بر ترس ، همیشه طوری عمل کنید که گویی شکست برایتان غیر ممکن است و همین طور هم خواهد شد .
 
20. مدیران موفق برای اینکه به کارکنان تازه کار یاد بدهند که چطور کارشان را خوب انجام بدهند وقت صرف می کنند .
 
21. مدیریت به شما این توانایی را می دهد که از انجام دادن کارها به کنترل کردن کارها برسید .
 
22. مدیران کارآمد از نظرات دیگران استقبال می کنند و خودشان را تصحیح می کنند .
 
23. ابتدا تجسم کنید که برای انجام هیچ کاری محدودیت ندارید . حالا تفکر (( برگشت از آینده )) را تمرین کنید : فرض کنید حالا پنج سال بعد است و از آنجا به گذشته نگاه کنید .
 
24. اگر می دانستید که هیچ شکستی در کار نیست ، چه رؤیایی در سر می پروراندید ؟
 
25. روی کاغذ فکر کنید . هر دقیقه ای که صرف برنامه ریزی کنید ، موجب می شود که موقع انجام کار ، ده دقیقه صرفه جویی کنید .
 
26. عادت کنید با تمام نیرو کار کنید . مدام به خودتان بگویید . (( برگردیم سر کار . ))
 
27. همیشه این آمادگی را داشته باشید که بپذیرید ممکن است اشتباه کرده باشید .
 
28. (( شجاعت واقعاً اساسی ترین فضیلت است . چرا که سایر فضیلت ها به آن وابسته اند . ))
وینستون چرچیل
 
29. برای کشف سرزمین های جدید باید اراده کنید که از ساحل دور شوید .
 
30. محک واقعی برای رهبری خوب ، کیفیت عملکرد شما در زمان بحران است .
 
31. میزان توانایی شما برای حل مشکلات و تصمیم گیری درست معیار واقعی سنجش میزان مهارت تان به عنوان یک مدیر است .
 
32. مدیران در روبرو شدن با خطرها و مشکلات ، همیشه آرام و خونسرد هستند و خویشتن داری را از دست نمی دهند
 
 
ادامه :
اگر میزان تحولات خارج از سازمان شما بیش از میزان رشد داخل سازمان باشد در این صورت سقوط سازمان حتمی است . جک ئلس ، مدیر عامل کمپانی جنرال الکتریک
 
2. برای اینکه سرعت فرایند تحویل محصولات و خدمات تان را به مشتری افزایش دهید چه کار می توانید بکنید ؟
 
3. آن قسمت از کارها یا فعالیت های سازمان را که شرکت ها یا سازمان های دیگر می توانند یهتر از شما انجام دهند به آنها واگذار کنید .
 
4. برای مدیریت کارکنان مختلف و موقعیت های گوناگون نیاز به استفاده از سبک های متفاوت مدیریت داریم .
 
5. به کارکنان بی تجریه دستورات روشن و قاطع بدهید و راهنمایی های واضح و صریح بکنید .
 
6. برای اینکه کارکنان و مجریان عالی داشته باشید ، مدام به آنها آموزش بدهید و آنها را راهنمایی کنید .
 
7. برای انجام کارهای پیچیده ، دیگران را تشویق کنید تا با راهنمایی ها و مشارکت خودشان به شما کمک کنند .
 
8. مسئولیت هر کاری را فقط به دست کسی بسپارید که ثابت کرده است از عهده آن کار بر می آید .
 
9. برای فکر کردن و بررسی کارها وقت بگذارید . تفکر عمیق مشخصه بارز مدیران موفق است .
 
10. از جلو رفتن و پیشرفت نترسید . طناب را باید بکشید . نمی توانید آن را هل بدهید .
 
11. هرجایی که اکنون هستید و هر شغلی که دارید ، خودتان مسئول آن هستید و دلیلش انتخاب ها و تصمیم گیری های خودتان است .
 
12. عملکرد بهترین رقیب هایتان را معیار عملکرد خودتان قرار دهید . به این فکر کنید که دفعه بعد چگونه می توانید از آنها ببرید .
 
13. مدیران هرگز از وضعیت فعلی شان راضی نیستند و مدام سعی می کنند بهتر بشوند .
 
14. موفقیت ممکن است منجر به رضایت از خود بشود و این بزرگ ترین دشمن موفقیت است .
 
15. در دوره تحولات سریع ، سکون خطرناک ترین چیز است .
 
16. دنیای بیرون شما انعکاس دنیای درونتان است . اگر طرز تفکرتان را عوض کنید ، زندگی تان عوض می شود .
 
17. هر چیزی که به حقیقت اضافه شود از آن حکم می کند .
الکساندر سولژنیتسین ، نویسند روسی و برنده جایزه نوبل
 
18. در اغلب اوقات هر نقطه ضعفی در واقع نقطه قوتی است که از آن استفاده نادرست شده است . اگر فردی کارایی لازم را ندارد شاید نشان دهنده این است که باید کار دیگری به او واگذار کرد .
 
19. اگر در سازمانتان فرد باهوشی دارید که تخص ویژه ای دارد برایش یک پست جدید ایجاد کنید .
 
20. از راحت طلبی که باعث مدیریت ضعیف می شود دوری کنید . استانداردهای خودتان را مدام بالاتر و بالاتر ببرید .
 
21. برای به دست آوردن اطلاعات به روز و با خبر شدن از اظهار نظرهای کارکنان ، در سازمان گشتی بزنید .
 
22. همیشه آماده باشید تا در صورت لزوم شرح وظایف کارکنان را تغییر بدهید و یا حتی اگر لازم است افراد را عوض کنید .
 
23. موفقیت شما در گرو این است که تمام کارکنان شما با تمام وجود تلاش کنند تا عملکرد عالی داشته باشند .
 
24. فقط وجود یک کارمند مسئولیت ناپذیر کافی است که منبع اصلی مشکلات در سازمان بشود .
 
25. تفکر (( آسمان بی ابر )) را تمرین کیند . تجسم کنید که هیچ کاری برایتان غیر ممکن نیست . در این صورت چه کاری را مایلید به نحو دیگری انجام بدهید ؟
 
26. در مقابل برگرداندن و واگذاری کار به صورت معکوس یا از پایین به بالا مقاوت کنید . اجازه ندید انجام کاری را که به دیگران واگذار کرده اید دوباره به خودتان محول کنند .
 
27. مدیران واگذار کنندگان پرتوقعی هستند . آنها شدیداً روی این نکته تأکید می کنند که کار باید درست انجام شود .
 
28. هدف اصلی و قطعی خودتان را در زندگی مشخص کنید و سپس تمام فعالیت هایتان را بر اساس همان هدف سازماندهی کنید .
 
29. مدیران در هر برهه از زندگی مسئولیت کامل تمام اعمالشان را به عهده می گیرند .
 
30. هرگز گله و شکایت نکنید . هرگز سعی نکنید کارهایتان را توجیه کنید .
 بنجامین دیزرائیلی
 
31.   تمرین کنید که همیشه راهنما و مشاور کارکنان باشید . برای پیشرفت در کارشان مدام آنها را راهنمایی کنید .
 
32. در هر کاری که می کنید طوری عمل کنید که الگوی دیگران شوید . همیشه فکر کنید که دیگران شاهد کارهای شما هستند .
 
33. برای دادن آموزش های جدید به کارکنان هزینه کنید تا پیشرفت کنند و عملکردشان بهتر شود .
 
34. وفادارای به سازمان ، رئیس و کارکنان از با ارزش ترین ویژگی های یک مدیر موفق است .
 
35. افرادی که عملکرد بالا دارند به داشتن ارتباط عالی با رئیس شان بسیار اهمیت می دهند .
 
36. قبل از اینکه کاری را شروع کنید اول از همه تمام فعالیتهای مربوط به آن کار را اولویت بندی کنید .
 
37. در محیط کار جوی ایجاد کنید که همه با صداقت و شرافت عمل کنند و بتوانند به راحتی حرفشان را بزنند .
 
38. راستگویی نشانه واقعی شرافت است .
 
39. برای هر حوزه کلیدی و مهم یک نفر مسئول کنید .
 
40. طرز لباس پوشیدن شما باید به کسب موفقیت تان کمک کند . ظاهر شما بسیار مهم است . مردم بر اساس ظاهرتان روی شما قضاوت می کنند .
 
41. اصل ( حذف انتخاب دیگر ) را همیشه به یاد داشته باشید : (( انجام یک کار یعنی انجام ندادن یک کار دیگر )

 
*********************************
چگونه فرد موفقی باشیم؟
دانستن کارهایی که آدم های موفق انجام داده اند یکی از روش هایی است که به ما کمک می کند بهتر زندگی کنیم 
محمد کیاسالار
اسم و رسم برایان تریسی در دنیای موفقیت، بزرگ تر از آن است که به معرفی احتیاج داشته باشد: یک مولف، مربی و سخن ران حرفه ای در زمینه موفقیت، مدیر شرکت بین المللی برایان تریسی واقع در سولاتابیچ کالیفرنیا، و مشاور بیش از 500 شرکت معتبر بین المللی. او در زندگی نامه اش می نویسد:
تا آن جا که یادم می آید، من در سال های درس و مدرسه جز یک ذهن کنجکاو هیچ سرمایه ای نداشتم. همیشه توی مدرسه شاگرد ضعیفی بودم و آخرش هم مجبور شدم ترک تحصیل کنم. دوران نوجوانی ام عمدتا به کارگری گذشت: کار در آشپزخانه یک رستوران، حفر چاه، کارگری در کارخانه و حمل و نقل بسته های کاه در مزارع و دام داری ها. بیست و پنج ساله بودم که شروع کردم به فروشندگی. از این خانه به آن خانه می رفتم و با سود مختصری که از خرید و فروش لوازم منزل به دست می آوردم، روزگارم می گذشت. یک روز این سوال توی ذهنم جرقه زد که: چرا خیلی ها توی همین حرفه موفق  اند اما من موفق نیستم؟
برایان تریسی خودش اعتقاد دارد که زندگی اش را همین سوال زیر و رو کرد:
این سوال باعث شد من دست به کاری بزنم که مسیر زندگی ام را عوض کند. رفتم سراغ فروشندگان موفق و از آن ها سوال کردم که رمز موفقیت شان چیست. آن ها هر کدام شان حرف هایی زدند و بخشی از تجربیات شان را به من منتقل کردند. من فقط از همان حرف ها و تجربیات استفاده کردم تا به این جا رسیدم. به همین سادگی! دو سال به همین ترتیب کار کردم. توانایی و مهارتم در فروشندگی، زیاد و زیادتر شد تا این که توانستم مدیرِ فروش شوم. در کار مدیریت فروش هم دقیقا از همان شیوه استفاده کردم: رفتم سراغ کسانی که در مدیریت فروش، عمل کرد موفقی داشتند؛ توصیه هایشان را شنیدم و به کار بستم. احساس می کردم کشف بزرگی کرده ام که می تواند زندگی ام را متحول کند. موفقیت برای من یک قانون ساده داشت: فقط یاد می گرفتم که افراد موفق برای پیش رفت شان دست به چه کارهایی زده اند، آن وقت من هم می رفتم و دقیقا همان کارها را انجام می دادم. حمید رضا ترکمندی ، زیباوب www.zibaweb.com
اما بزرگ ترین فایده این کشف برای برایان تریسی این بود که نگاه او به موفقیت و آدم های موفق عوض شده بود: خب، من به خاطر تجربیات ناموفقی که در دوران نوجوانی داشتم، همیشه احساس ضعف و ناتوانی می کردم. همیشه خیال می کردم کسانی که از من موفق ترند، واقعا از من برتر و بهترند، اما کم کم فهمیدم که این طرز فکر ایراد دارد. آن ها موفق تر بودند چون کارها شان را به روش بهتری انجام می دادند، اما من هم می توانستم (و توانستم) هر چه آن ها انجام می دهند، انجام بدهم. و این برای من مثل یک مکاشفه بود. . . هنوز یک سال از عمل کردم در زمینه مدیریت فروش نگذشته بود که تبدیل شده بودم به یک فروشنده تراز اول. یک سال بعد، مدیر عامل شرکت شدم و توانستم با 95 نماینده فروش در 6 کشور هم کاری کنم. سال ها به همین ترتیب گذشت و من توانستم شرکت های متعددی را تاسیس و راه اندازی کنم، در یک دانشگاه معتبر در رشته مدیریت بازرگانی درس بخوانم، به زبان های فرانسوی، اسپانیایی و آلمانی مسلط شوم و به عنوان سخن ران، مربی و مشاور با بیش از 500 شرکت بین المللی هم کاری کنم. . .
برایان تریسی می گوید که در طول این سال ها یک حقیقت برای او کاملا روشن شده است: کلید دست یابی به یک موفقیت بزرگ این است که آدم بتواند ذهنش را تمام و کمال بر روی مهم ترین کار یا هدفی که در زندگی اش دارد متمرکز کند، آن را درست انجام بدهد و تا آن را به پایان نرسانده دست از کار و کوشش برندارد. او برای موفقیت، فرمول های ساده ای کشف کرده است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم.
 
وقتی قدم اول را برداشتید، آن وقت باید برای هر کدام از اهداف تان مهلت تعیین کنید. تا وقتی این کار را نکرده اید، هیچ فوریتی برای رسیدن به هدف ها وجود ندارد
یک، دو، سه، حرکت!
از زندگی چه می خواهید؟ دنبال چه می گردید؟ هدف تان چیست؟ یک تکه کاغذ بردارید و هدف های دور و نزدیک تان را رویش بنویسید. با خودتان صادق باشید. برایان تریسی سرسختانه اعتقاد دارد: آن هایی که افکار و اهداف شان را روی کاغذ می آورند، لااقل یک قدم به موفقیت نزدیک تر می شوند. برای این کار می توانید از مشورت دوستان، نزدیکان و یا هر کسی که حرفش را قبول دارید، بهره مند شوید. این قدم اول است.
وقتی قدم اول را برداشتید، آن وقت باید برای هر کدام از اهداف تان مهلت تعیین کنید. تا وقتی این کار را نکرده اید، هیچ فوریتی برای رسیدن به هدف ها وجود ندارد. بعد از این مرحله باید فهرست اهداف تان را اولویت بندی کنید. مثلا می خواهید تا یک سال دیگر وارد دانشگاه شوید، تا دو سال دیگر شغل مناسبی برای خودتان دست و پا کنید و . . .
برای رسیدن به هر کدام از هدف هایتان چه راه هایی پیش رو دارید؟ از تمام کارهایی که فکر می کنید شما را یک قدم به هدف تان نزدیک تر می کند، فهرستی تهیه کنید و هر بار که چیز جدیدی به ذهن تان می رسد یا حرف جدیدی از کسی می شنوید که می تواند شما را به هدف تان نزدیک تر کند با اضافه کردن آن به فهرست قبلی فهرست تان را تکمیل کنید. پس از تکمیل این فهرستِ کاری، باید فهرست فعالیت هایتان را هم اولویت بندی کنید. چه کاری باید قبل از همه و چه کارهایی باید بعد از آن انجام شود؟ برایان تریسی معتقد است که احتمال موفق شدن شما در این مرحله بسیار بیشتر از احتمال موفق شدن نابغه ای است که هدف ها و برنامه هایش را در ذهنش نگه می دارد و با خودش حمل می کند.
وقتی برنامه ریزیِ مکتوب تان تمام شد، شروع کنید به کار کردن. هر روز لااقل یک قدم به سمت هدف تان بردارید. حرکت کنید. توقف ممنوع است. آن چه شما را موفق می کند، همین استواری و ثبات قدم است.
فقط از روی فهرست 
الکس مک کنزی می گوید: وارد عمل شدن قبل از یک برنامه ریزی صحیح، سرآغاز تمام شکست های زندگی است. هر چه برنامه ریزی تان بهتر باشد، آسان تر می توانید دست به کار شوید. از اسم برنامه ریزی نترسید. برنامه ریزی کار عجیب و غریبی نیست. از نظر برایان تریسی: برنامه ریزی یعنی تهیه یک فهرست کاری. او توصیه می کند که همیشه کارهایمان را بر اساس همان فهرستی انجام بدهیم که خودمان تهیه کرده ایم و اگر احیانا کار جدیدی پیش آمد، حتما قبل از شروع به کار، آن را به فهرست مان اضافه کنیم. از همان اولین روزی که کارهایتان را از روی فهرست شروع می کنید، 20 تا 25 درصد به راندمان کاری تان اضافه می شود. هر شب فهرست  تان را ببینید و ارزیابی کنید که امروز چه کارهایی انجام داده اید، چه کارهایی نیمه کاره مانده و برای فردا باید چه فهرستی تدارک ببینید؟ فهرست کاری هر روز را باید شبِ قبل آماده کنید. در طول روز همیشه باید به فهرست کاری تان توجه داشته باشید و هر کاری را که به اتمام می رسانید، کنارش علامت بزنید. این کار، انگیزه و اعتماد به نفس تان را به وضوح افزایش خواهد داد.
از همین امروز شروع کنید به تهیه فهرست برنامه های روزانه، هفتگی و ماهانه. البته حواس تان باشد که داشتن برنامه های هفتگی و ماهانه خوب است، اما داشتن برنامه روزانه ضرورت دارد؛ ضرورت!
بیست را به هشتاد نفروشید!
ویلفردو پارتو، اقتصاددان ایتالیایی، در سال 1895 ادعایی کرد که از نظر برایان تریسی، آن ادعا مثل یک قانون علمی، ارزش و اعتبار دارد: آدم های جامعه را می شود به دو دسته تقسیم کرد. دسته اول که به طور معمول هشتاد درصد هر جامعه را تشکیل می دهند، اکثریتِ تاثیرپذیرند، و دسته دوم که به طور معمول بیست درصد هر جامعه را تشکیل می دهند، اقلیتِ موثر. نکته دقیقا در این جاست که همیشه همین بیست درصد، آن هشتاد درصد را به دنبال خودش می کشد. در فعالیت های اقتصادی هم تقریبا همیشه اوضاع از همین قرار است. یعنی مثلا هشتاد درصد از سود شما را بیست درصد از تولیدات تان تامین می کند. بیست درصد از مشتری های شما، هشتاد درصد از کل فروش تان را  خریداری می کنند. هشتاد درصد از نتایج (و درآمدی) که کسب می کنید، نتیجه بیست درصد از فعالیت های شماست و . . .
برایان تریسی به همین ادعای ویلفردو پارتو استناد می کند و آن وقت نتیجه می گیرد که: اگر در فهرست کاری روزانه تان 10 مورد نوشته باشید، احتمالا یکی دو مورد وجود دارد که بیشتر از آن هشت نه موردِ دیگر ارزش دارد و یا لااقل ارزشش کم تر از آن موارد نیست! و طبیعی است که پس از این نتیجه گیری، توصیه می کند که: همیشه در فهرست تان بگردید و آن اقلیتِ موثر را پیدا کنید و کارها یتان را هم با همان اقلیتِ موثر شروع کنید. در مقابل این وسوسه که اول کارهای کوچک را سر و سامان بدهید، تا می توانید مقاومت کنید. از همین امروز قاطعانه تصمیم بگیرید که وقت بیشتری را صرف کارهایی بکنید که ممکن است زندگی شما را متحول کند و وقت کم تری را به کارهای کم اهمیت تر اختصاص بدهید. روزنامه همشهری
 

 لطفا از  مطلب فوق  با درج این لینک و منبع استفاده نمایید :حمید رضا ترکمندی ، زیباوب www.zibaweb.com

 

ولایت عشق-قسمت سوم/سخنان زیبا از آقا ابا عبدالله الحسین(ع)

حدیث (1) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب
جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد

(تحف العقول ، ص 251)

حدیث (2) امام حسین علیه السلام فرمودند:
أیما اثنَین جَرى بینهما کلام فطلب أحدهما رضَـى الاخر کانَ سابقة الىَ الجنّة
هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع شود و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد ، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود

(محجه البیصاء ج 4،ص 228)

حدیث (3) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لاأفلَحَ قـَومٌ اشتَـروا مَـرضـاتِ المَخلـُوق بسَخَطِ الخـالِق
رستگـار نمی شوند مـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد

(تاریخ طبرى،ص 1،ص 239)

حدیث (4) امام حسین علیه السلام فرمودند:

إنَّ شِیعَتَنا مَن سَلمَت قُلُوبُهُم مٍن کلِّ غَشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ
بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است

(فرهنگ سخنان امام حسین ص/ 476)

حدیث (5) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لا یأمَن یومَ القیامَةِ إلاّ مَن خافَ الله فِی الدُّنیا
کسی در قیامت در امان نیست مگر کسی که در دنیا ترس از خدا در دل داشت

(مناقب ابن شهر آشوب ج/4 ص/ 69)

حدیث (6) امام حسین علیه السلام فرمودند:

أَعجَزالنّاسٍ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاء
عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند

(بحارالانوارج/ 93 ص/ 294)

حدیث (7) امام حسین علیه السلام فرمودند:

اَلبُکاءُ مِن خَشیةِ اللهِ نَجآةٌ مِنَ النّارِ
گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است

(حیات امام حسین ج 1 /ص 183)

حدیث (8) امام حسین علیه السلام فرمودند:

مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ
آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.

(بحار الانوار ، ج 3 ، ص 397)

حدیث (9) امام حسین علیه السلام فرمودند:
اِنّ اَعفَی النّاسِ مَن عَفا عِندَقُدرَتِهِِ
بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.

(الدره الباهره ، ص24)

حدیث (10) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لا یأمن یوم القیامة إلا من خاف الله فی الدنیا.
هیچ کس روز قیامت در امان نیست ، مگر آن که در دنیا خدا ترس باشد.

(بحار الانوار،ج 4،ص 19)

حدیث (11) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لا أفلح قوم إشتروا مرضاة المخلوق بسخط الخالق.
کسانی که رضایت مخلوق را به بهای غضب خالق بخرند، رستگار نخواهند شد.

(مقتل خوارزمی،ج 1،ص239)

حدیث (12) امام حسین علیه السلام فرمودند:

من حاول اَمرا بمعصیة الله کان اَفوت لما یرجو و اَسرع لما یحذر.
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود .

(بحارالانوار،ج78،ص120)

حدیث (13) امام حسین علیه السلام فرمودند:

من طلب رضی الناس بسخط الله وکله الله إلی الناس . 
کسی که برای جلب رضایت و خوشنودی مردم ، موجب خشم و غضب خداوند ی، خداوند او را به مردم وا می گذارد.

(بحارالانوار،ج78،ص126)

حدیث (14) امام حسین علیه السلام فرمودند:
من اَحبک نهاک و من اَبغضک اَغراک.
کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند

(بحار الانوار،ج75،ص128)

حدیث (15) امام حسین علیه السلام فرمودند:

من دلائل العالم إنتقادة لحدیثه و علمه بحقائق فنون النظر.
از نشانه های عالم ، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است .

(بحارالانوار،ج78،ص119)

حدیث (16) امام حسین علیه السلام فرمودند:

من دلائل العالم إنتقادة لحدیثه و علمه بحقائق فنون النظر.
از نشانه های عالم ، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است .

(بحارالانوار،ج78،ص119)

حدیث (17) امام حسین(ع) فرمودند:

لا تقولوا باَلسنَتکم ما ینقُص عَن قَدَرَکم
چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد

(جلاءالعیون،ج۲ص۲۰۵)

حدیث(18) امام حسین فرمودند:

لا یأمن یوم القیامة إلا من خاف الله فی الدنیا.
هیچ کس روز قیامت در امان نیست ، مگر آن که در دنیا خدا ترس باشد.

(بحار الانوار، ج 44، ص 192 )

حدیث(19) امام حسین (ع) فرمودند:

لا یکمل العقل إلا باتباع الحق .  
عقل کامل نمی شود مگر با پیروی از حق .

(بحار الانوار، ج 78، ص 127 )

حدیث(20) امام حسین (ع) فرمودند:
یاک و ما تعتذر منه ، فإن المؤمن لا یسیء و لا یعتذر، و المنافق کل یوم یسیء و یعتذر
حذر کن از مواردی که باید عذرخواهی کنی ، زیرا مؤمن نه کار زشتی انجام می دهد و نه به عذرخواهی می پردازد، اما منافق همه روزه بدی می کند، و به عذرخواهی می پردازد.

( بحار الانوار، ج 78، ص120 )

حدیث(21) امام حسین(ع) فرمودند:

مُجالَسَةِ أهلِ الدِنَاءَة شَر، وَ مُجَالَسَةِ أَهلِ الفُسُوقِ ریبَة

همنشینی با سفلگان و افراد پست ناپسند است و همدمی گناهکاران موجب بدبینی مردم و از دست دادن اعتماد و اعتبار است

(بحارالانوار، ج78، ص 122)

حدیث(22) امام حسین (ع) فرمودند:

فَإنی لا أَرَی المَوتَ إلَّا السَّعادَةَ وَ الحَیاة مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرماًی
به درستی که من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ستمکاران را جز محنت نمی دانم.

(تحف العقول ، ص 245)

حدیث (23) امام حسین(ع) فرمودند:

مَن عَبَدَ اللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللهُ فَوقَ أمانِیهِ وَ کفایتِهِی
هر که خدا را، آن‌گونه که سزاوار اوست، بندگی کند، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش به او عطا کند

(بحار الأنوار، ج 71، ص 183)

حدیث (24) امام حسین (ع) فرمودند:
إنَّ أجوَدَ النَّاسِ مَن أعطیَ مَن لا یرجُو.
بخشنده‌ترین مردم کسی است که به آنکه چشم امید به او نبسته، بخشش ‌کند.

(کشف ‌الغمّة، ج2، ص239 )

حدیث (25) امام حسین (ع) فرمودند:

إنَّ شیعَتَنا مَن سَلِمَت قُلوبُهُم مِن کلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ وَدَغَلٍ
بی‏ گمان شیعیان ما، دل‏هایشان از هر خیانت، کینه، و فریبکارى پاک است.

(بحارالأنوار، ج 68، ص 156 )

حدیث(26) امام حسین علیه السلام فرمودند:

مَن صَامَ ثَلَاثَةَ أَیامٍ مِن شَعبَانَ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ وَ کانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) شَفِیعَهُ یومَ القِیامَةِ

هر کسی که سه روز از ماه شعبان را روزه بگیرد؛ بهشت بر او واجب می شود و در قیامت نیز پیامبر(ص) شفیع او خواهد بود

وسائل ‏الشیعة ج 10 ، ص 490

حدیث(27) امام حسین علیه السلام فرمودند:

إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیکم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَیکم فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ
نیاز مردم به شما از نعمتهای خدا بر شما است، از این نعمت افسرده و بیزار نباشید

بحار الأنوار، ج 74، ص 205

حدیث(28) امام حسین (ع) می فرمایند:

یَظهَرُ اللَّهُ قائِمَنا فَیَنتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ
خداوند قائم ما را از پس پرده غیبت بیرون مى‏آورد و آن‏گاه او از ستم‏گران انتقام مى‏گیرد

إثباة الهداة ، ج 7 ، ص 138

حدیث(29) امام حسین (ع) می فرمایند:

أنَا قَتیلُ العَبَرَةِ لایَذکُرُنی مُؤمِنٌ إلّا استَعبَرَ
من کشته اشکم ؛ هر مؤمنى مرا یاد کند ، اشکش روان شود

کامل الزیارات ، ص 215

حدیث (30) امام حسین(ع) می فرمایند:

اَللّهُمَّ لا تَسْتَدْرِجنى بِالاِْحسانِ وَ لا تُؤَدِّبْنى بِالْبَلاء
خدایا! با غرق کردن من در ناز و نعمت، مرا به پرتگاه عذاب خویش مَکشان و با بلایا (گرفتارى‏ها) ادبم مکن

عیون اَخبار الرضا ، ج 1، ص 107 ح 1

حدیث (31) امام حسین (ع) می فرمایند:

لا یَکمُلُ العَقلُ اِلاّ بِاتِّباعِ الحَقِّ
عقل، جز با پیروى از حق، کامل نمى‏شود

اعلام الدین، ص 298

حدیث (32) امام حسین علیه السلام می فرمایند:

مِن دَلائِلِ عَلاماتِ القَبولِ : الجُلوسُ إلى‏ أهلِ العُقولِ
از نشانه‏ هاى خوش‏نامى و نیک‏بختى ، همنشینى با خردمندان است.

بحارالأنوار، ج 75، ص 119

حدیث (33) امام حسین (ع) می فرمایند:

اَ یُّهَا النّاسُ نافِسوا فِى المَکارِمِ وَ سارِعوا فِى المَغانِمِ وَ لا تَحتَسِبوا بِمَعروفٍ لَم تَجعَلوا

اى مردم در خوبى‏ها با یکدیگر رقابت کنید و در بهره گرفتن از فرصت‏ها شتاب نمایید و کار نیکى را که در انجامش شتاب نکرده‏اید، به حساب نیاورید.

ارشاد القلوب دیلمى، ص 73

حدیث (34)  امام حسین(ع) می فرمایند:

أَلاِستِدراجُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ لِعَبدِهِ أَن یُسبِغَ عَلَیهِ النِّعَمَ وَ یَسلُبَهُ الشُّکر
غافلگیر کردن بنده از جانب خداوند به این شکل است که به او نعمت فراوان دهد و توفیق شکرگزاری را از او بگیرد.

تحف العقول،ص 250

حدیث (35)امام حسین علیه السلام می فرمایند:

مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود .

بحارالانوار،ج78،ص120

حدیث (36)امام حسین علیه السلام می فرمایند:

إنَّ شِیعَتَنا مَن سَلمَت قُلُوبُهُم مٍن کُلِّ غَشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ
بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است.

فرهنگ سخنان امام حسین ص/ 476

حدیث (37)امام حسین علیه السلام می فرمایند:

لا یُکمَلُ العَقلُ اِلّا بِاتِّباعِ الحَق اَلاتَرَونَ اَنَّ الحَق لا یُعمَلُ بِه وَ الباطِل لا یُتَناهی عَنه

عقل جز به پیروی از «حق» کمال نمی یابد آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی شود؟

بحار الانوار، ج 78، ص 127

حدیث (38) امام حسین(ع) می فرمایند:

اَللّهُمَّ لا تَستَدرِجنى بِالاِحسانِ وَ لا تُؤَدِّبنى بِالبَلاءِ ؛
خدایا! با غرق کردن من در ناز و نعمت، مرا به پرتگاه عذاب خویش مَکشان و با بلایا (گرفتارى ‏ها) ادبم مکن.

الدُّرًّةُ البَاهرة من الأصدَاف الطّاهِرة

حدیث (39) امام حسین(ع) می فرمایند:

لا یَأمَنُ یوم الْقِیامَةِ إلاّ مَنْ قَدْ خافَ اللهَ فی الدُّنْیا ؛
کسى در روز قیامت از شدائد و أحوال آن در أمان نمى باشد، مگر آن که در دنیا از خداوند متعال ترس داشته باشد ـ و اهل گناه و معصیت نگردد-

بحار الأنوار: ج 44، ص 192، ح 5

حدیث (40) امام حسین(ع) می فرمایند:

اَلبَخیلُ مَن بَخِلَ بِالسَّلامِ ؛
بخیل کسی است که از سلام کردن بخل ورزد (سلام نکند).

تحف العقول/ 253

حدیث (41) امام حسین(ع) می فرمایند:

لِلسَّلامِ سَبعُونَ حَسَنَةً، تِسعٌ وَ سِتُّونَ لِلمُبتَدِءِ وَ واحِدَةٌ لِلرادِ ؛
سلام کردن هفتاد حسنه و ثواب دارد شصت و نه ثواب از برای سلام کننده و یک ثواب برای جوابگو است (با وجود آنکه سلام کردن مستحب ولی جواب دادن آن واجب است).

تحف العقول ص 253

حدیث (42) امام حسین(ع) می فرمایند:

لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب ِ ؛
جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار ، یا صاحب مروت ، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد

تحف العقول ، ص 251

حدیث (43) امام حسین(ع) می فرمایند:

مَن عَبَدَ اللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللهُ فَوقَ أمانِیهِ وَ کفایتِهِ ؛
هر که خدا را ، آن‌گونه که سزاوار اوست ، بندگی کند ، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش به او عطا کند

بحار الأنوار، ج 71، ص 183

حدیث (45) امام حسین(ع) می فرمایند:

اَلبُکاءُ مِن خَشیةِ اللهِ نَجآةٌ مِنَ النّار ؛
گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است

حیات امام حسین ج 1 /ص 183

حدیث (46) امام حسین(ع) می فرمایند:

مَن حاوَلَ أمراً بِمَعصِیةِ الله کان أفوتُ لما یَرجُوا و أسرَع لما یحذَر ؛
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آرزویش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود

بحار الانوار، ج 78، ص 120

حدیث (47) امام حسین(ع) می فرمایند:

 أیما اثْنَین جَرى بینهما کلام فطلب أحدهما رضَـى الاخر کانَ سابقة الىَ الجنّة ؛
هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع می شود و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد ، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود

محجه البیصاء ج 4،ص 228

حدیث (48) امام حسین(ع) می فرمایند:

 لاأفلَحَ قـَومٌ اشتَـروا مَـرضـاتِ الْمَخلـُوق بسَخَطِ اْلخـالِق ؛
رستگـار نمی شوند مـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد.

تاریخ طبرى،ص 1،ص 239

حدیث (49) امام حسین(ع) می فرمایند:

 اِنّ اَعفَی النّاسِ مَن عَفا عِندَقُدرَتِهِ ِ؛
بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.

الدره الباهره ، ص24

حدیث (50) امام حسین(ع) می فرمایند:

 أمن حاول اَمرا بمعصیة الله کان اَفوت لما یرجو و اَسرع لما یحذر ؛
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود.

بحارالانوار،ج78،ص120

www.aviny.com


ولایت عشق-قسمت دوم/رویدادهای تاریخی ده روز اول محرم.

رویدادهای تاریخی ده روز اول محرم.

یکم محرم

رویدادها:

- آغاز سال 1433 هجری قمری

تاریخ قمری گرچه پیش از اسلام نیز در میان برخی از ملت ها از جمله عرب ها رایج بود، ولی پس از ظهور دین مبین اسلام، به عنوان تاریخ رسمی این دین در آمد. هم اکنون این تاریخ، تاریخ مشترک بیش از یک میلیارد مسلمانان جهان می باشد.

به سال قمری، هلالی هم گفته می شود. به جهت این که قمر از هلال، یک دور خود را در مدت 29 روز 12 ساعت و 43 دقیقه می پیماید و یک سال قمری، 354 روز است. ماه های این سال، عبارتند از: محرم، صفر، ربیع الاول، ربیع الثانی، جمادی الاولی، جمادی الثانی، رجب، شعبان، رمضان، شوال، ذی قعده و ذی حجة.

مسلمانان، مبداء سال قمری را هجرت سرنوشت ساز پیامبر اسلام حضرت محمد از مکه به مدینه قرار دادند. به همین جهت به این تاریخ، تاریخ هجری قمری می گویند.

- آغاز محاصره پیامبر اکرم و بنی هاشم در شعب ابی طالب (سال هفتم بعثت)

در سال هفتم بعثت پس از مهاجرت گروهی از مسلمانان به حبشه و تقویت مسلمانان مکه از سوی ابوطالب و حمزه، مشرکان قریش را وحشت فرا گرفت و برای جلوگیری از گسترش اسلام، انجمنی بزرگ برپا کردند و بر قتل پیامبر اسلام هم دست شدند.

ابوطالب، بزرگ حامی پیامبر اکرم پس از آگاهی از تصمیم ناجوانمردانه قریش، دستور داد تمام آل هاشم و عبدالمطلب از شهر مکه کوچ نموده و در دره ای که بعدا به «شعب ابوطالب » موسوم شد، سکنی گزینند. فرزندان عبدالمطلب چه مسلمان و چه غیرمسلمان بر این فرمان، گردن نهادند. جز ابولهب که تا آخر عمر بر کفرش باقی بود.

آنان سه سال در این دره خشک به سر بردند و زندگی سختی را پشت سر گذاشتند و جز در ایام حج، نمی توانستند از آن خارج شده و با دیگران ارتباطی برقرار کنند.

- آغاز هفته احیای امر به معروف و نهی از منکر

قال ابوالحسن الامام علی بن ابی طالب :

(1)

 2 محرم 

رویدادها:

- ورود امام حسین به سرزمین کربلا (61 ق)

امام حسین در روز ترویه یعنی هشتم ذی حجه سال 60 قمری از مکه معظمه به سوی عراق مهاجرت فرمود و پس از چند روز، لشکریان عبیدالله بن زیاد به فرماندهی حر بن یزید ریاحی با آن حضرت مواجه شده و مانع حرکت آن حضرت به سوی کوفه شدند. گرچه حر بن یزید، ماموریت داشت با امام حسین برخورد شدید نماید ولیکن رفتار وی با آن حضرت بر رفق و مدارا بود. به همین جهت حر و لشکریانش در نماز جماعت امام حسین شرکت می کردند و به خطبه های دلنشین وی گوش جان می سپردند و این دو سپاه، چند روز بدون هیچ گونه مشکلی در کنار هم بودند.

اما عبیدالله بن زیاد که عطش فراوان برای جنگ با اباعبدالله الحسین داشت، نامه ای به حر بن یزید نوشت و وی را مامور سخت گیری بر امام حسین نمود. حر بن یزید نیز طبق فرمان، راه را بر امام حسین و یارانش مسدود نمود و آنان را به سوی منطقه خشک و بی حاصل به نام کربلا هدایت کرد و در آنجا آنان را در محاصره خویش قرار داد. قافله امام حسین چون به سرزمین کربلا رسیدند، آن حضرت پرسید:

این زمین چه نام دارد ؟ عرض کردند: کربلا.

آن حضرت تا نام کربلا را شنید، فرمود: اللهم انی اعوذ بک من الکرب والبلاء. (2)

فرمود: این، موضع کرب و بلا و محل محنت و عنا است، فرود آیید که اینجا منزل و محل خیمه های ما است و این زمین، جای ریختن خون ما است و در این مکان قبرهای ما واقع خواهد شد. جدم رسول خدا مرا به این امور خبر داد.

به ناچار آن حضرت و یاران و اصحابش در روز پنج شنبه دوم محرم الحرام سال 61 قمری در آن سرزمین فرود آمدند و حربن یزید نیز با سپاهیانش در مقابل آن حضرت، خیمه زدند.

- شهادت آیه الله سید محمد باقر صدر و خواهر مکرمه اش بنت الهدی (1359ش)

آیه الله سید محمد باقر صدر در سال 1350 قمری در کاظمین در خانواده ای فقیر اما نابغه پرور به دنیا آمد. پدرش فقیه بزرگوار سیدحیدر و مادرش دختر شیخ عبدالحسین آل یاسین بانویی با تقوی بود. وی در 14 سالگی پدر را از دست داد و تحت کفالت برادرش قرار گرفت .وی پس از فراگرفتن مقدمات و اصول نزد اساتید آن زمان و برادرش راهی نجف اشرف شد و قبل از 20 سالگی به مرحله اجتهاد نایل آمد و در سن 22 سالگی نخستین اثر علمی تحقیقی خود را به نام غایه الفکر فی علم اصول الفقه را به جهان علم ارایه نمود و کتابهای «فلسفتنا» و «اقتصادنا» که پس از آن به رشته تحریر درآمدند سمبل قدرت نمایی ایدلوژی اسلامی در برابراندیشه های وارداتی بودند.

آیة الله صدر مساله رهبری فکری را از مساله رهبری سیاسی جدا نمی دانست و همراه فعالیتهای فکری به فعالیتهای سیاسی و رهبری سیاسی جامعه نیز همت می گماشت و به همین دلیل وجودش خطری برای بعثیان به شمار می آمد وهمین امر باعث رنجش حاکمان بعثی عراق شد و موجب شهادت این عالم فرزانه و خواهر عالمه اش گردید. آیه الله صدرنقش ارزنده ای در حمایت از انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی داشت شهادت این مرد بزرگ و خواهر مکرمه اش پس از شکنجه های فراوان در زندان های رژیم بعثی عراق در روز 19 فروردین 1359 شمسی مصادف با 24 جمادی الاولی سال 1400قمری واقع شد.

 3 محرم

رویدادها:

- ورود عمر بن سعد فرمانده سپاهیان یزید به سرزمین کربلا (61 ق)

پس از آنکه حر بن یزید، امام حسین و یارانش را در سرزمین کربلا در محاصره خویش قرار داد و مانع حرکت آنان گردید، عبیدالله بن زیاد عامل یزید در کوفه، فرماندهی سپاه یزید را بر عهده عمر بن سعد گذاشت. عمر بن سعد در روز جمعه سوم محرم الحرام سال 61 قمری به همراه چهار هزار نیروی جنگی وارد کربلا شد و فرماندهی را بر عهده گرفت.

عمر بن سعد پیش از واقعه کربلا، منصب حکومت «ری » را از عبیدالله گرفته بود ولیکن با پیش آمد مخالفت اباعبدالله الحسین با یزید و امتناع از بیعت و حرکت آن حضرت به سوی کوفه، عبیدالله حکومت «ری » را مشروط به خاتمه بخشیدن به قضیه امام حسین نمود. عمر بن سعد به خاطر دست یابی به حکومت منطقه وسیع ایالت «ری » (که هرگز به آن نایل نیامد) فرماندهی سپاه یزید را پذیرفت و مرتکب جنایت بزرگ غیرانسانی شد.

از روزی که عمر بن سعد وارد سرزمین کربلا شد، پیوسته لشکریانی از سوی عبیدالله بن زیاد برای وی فرستاده می شد. بنابر روایتی تا ششم محرم، متجاوز از 000/20 نفر در سپاه عمر بن سعد گرد آمدند.

- قطع رابطه سیاسی ایران با آمریکا و اظهار خرسندی حضرت امام خمینی از این رویداد(1359 ش)

3 - شهادت هنرمند بسیجی سید مرتضی آوینی (1373 ش)

6 - کشف کودتای براندازی جمهوری اسلامی ایران - معروف به کودتای نوژه - (1361 ش)

7 - آغاز عملیات «والفجر 1» از سوی رزمندگان اسلام علیه بعثیان عراق (1362ش)

8 - آغاز عملیات «بیت المقدس 5» رزمندگان اسلام علیه متجاوزان عراق (1367ش)

 6 محرم

رویدادها:

- درگذشت دانشمند بزرگ شیعه سید محمد بن حسین، معروف به سید شریف رضی -گردآورنده کتاب شریف نهج البلاغه - (406 ق)

ابوالحسن محمد بن حسین، معروف به سید رضی در سال 359 قمری دیده به جهان گشود. پدرش ابو احمد حسین بن موسی که نسبش با چهار واسطه به امام موسی بن جعفر می رسد، از بزرگان شیعه و دارای مقام و منزلت در دولت بنی عباس و دولت آل بویه بود و پنج دوره، نقابت سادات طالبیین را بر عهده داشت. مادرش سیده فاطمه بنت حسین که نسبش با هفت واسطه به امام همام علی بن ابی طالب می رسد از بانوان مجلله و از نوادگان حسن اطروش (داعی صاحب نام علویان طبرستان) بود. برادرش سید مرتضی، از بزرگان علما و فقهای شیعه در قرن پنجم هجری قمری و صاحب تالیفات فقهی و اصولی است.

سید رضی ازجمله علمای جامع شیعه است که در زمینه های مختلف علمی و اسلامی، مجتهد مسلم و صاحب نظر بود. به ویژه در شعر و ادبیات عربی، بی هماورد بود. وی در 30 سالگی، کل قرآن را در مدت کوتاهی حفظ نمود. از آثار مهم این عالم فرزانه، کتاب شریف نهج البلاغه است که کلمات بلاغی امام امیرالمؤمنین را در سه بخش خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار گردآوری نمود.

 7 محرم

رویدادها:

- ممنوعیت استفاده ازنهر فرات برای امام حسین(ع) واصحابش ازسوی عمربن سعد (61 ق)

پس از آن که عبیدالله بن زیاد، لشکریان فراوانی برای نبرد با اباعبدالله الحسین به کربلا گسیل داشت و آن حضرت را کاملا در محاصره لشکریان خودش قرار داد، نامه ای به عمر بن سعد فرمانده سپاه کربلا نوشت و به او دستور داد: به محض رسیدن نامه از حسین برای یزید بیعت بگیر، و اگر چنانچه این پیشنهاد را پذیرفت، بعد تصمیم خود را خواهیم گرفت.

در نامه دیگری که به عمر بن سعد نوشت تاکید کرد: میان حسین و آب فرات فاصله بیانداز و اجازه نده وی از آن آب استفاده کند. همان طوری که آنها عثمان بن عفان را از آب منع نمودند.

ابن سعد بلافاصله «عمرو بن حجاج زبیدی » را با پانصد سوار ماموریت داد تا مانع استفاده امام حسین و یارانش از آب فرات گردند. و این واقعه ناجوانمردانه، سه روز پیش از شهادت امام حسین بود.

البته حضرت اباالفضل العباس از تاریکی شب استفاده می کرد و برای خیمه ها آب می آورد و حضرت علی اکبر با پنجاه نفر در شب عاشورا برای خیمه ها آب کافی آورد. ولیکن از بامداد تا شامگاه روز عاشورا هیچ گونه آبی برای امام حسین و یاران و کودکانش مهیا نشد و آنان در شدت گرما و عطش، متحمل مصائب این روز عظیم شدند.

 8 محرم

رویدادها:

- ملاقات و گفتگوی اباعبدالله الحسین با عمر بن سعد فرمانده سپاهیان یزید در کربلا در شب هشتم محرم (61 ق)

امام حسین که به هیچ صورتی راضی به وقوع نبرد و خون ریزی میان مسلمانان نبود، تلاش وافر نمود تا از ایجاد درگیری و جنگ جلوگیری گردد. به همین جهت با عمر بن سعد ملاقات کرده و برای پایان دادن بحران با وی به تفاهم رسید. عمر بن سعد نامه ای به عبیدالله بن زیاد نوشت و در آن، از مصالحه با اباعبدالله الحسین اظهار خرسندی کرد.

ولیکن عبیدالله بن زیاد با تحریک شدن از سوی شمر بن ذی الجوشن، نامه شدیداللحنی برای عمر بن سعد نوشت و به او دستور داد با امام حسین به سختی و شدت برخورد نماید.

- آغاز عملیات «فتح 5» از سوی رزمندگان اسلام علیه بعثیان عراق (1366 ش)

این عملیات در شمال عراق با همکاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کردهای عراقی علیه جنایتکاران حزب بعث عراق انجام گرفت که به انهدام بخشی از ماشین جنگی ارتش عراق منجر گردید.

- آغاز عملیات «نصر» رزمندگان اسلام علیه بعثیان عراق (1366 ش)

این عملیات در نوار مرزی غرب ایران انجام شد. از جمله اهداف عملیات مقابله با ضد انقلاب داخلی و کنترل تحرکات آنها بود.

 9 محرم

رویدادها:

- روز تاسوعای حسینی (61 ق)

عبیدالله بن زیاد که از مصالحه امام حسین با عمر بن سعد، ناخرسند بود، نامه ای به این مضمون برای عمر بن سعد فرستاد: من تو را برای اصلاح میان خود و حسین نفرستادم. اکنون به محض رسیدن نامه اگر حسین به پیشنهاد ما توجه نکرد بر او حمله کن، او و یارانش را به قتل برسان و پس از کشتن، آنان را مثله نما.

پس از اینکه حسین و یاران او را کشتی بر بدن های آنان اسب تازی کن. من می دانم پس از کشته شدن، اسب راندن بر بدن های آنان فایده ای ندارد ولیکن چون از زبانم جاری شده است، باید انجام دهی و اگر چنانچه به این حرف ها توجه کنی در نزد ما عزیز و محترم هستی و اگر میل نداری با حسین جنگ کنی از فرماندهی لشکر معزول خواهی بود و کارها را به شمر بن ذی الجوشن واگذار کن و او مامور است فرمان ما را اجرا کند.

شمر بن ذی الجوشن نامه عبیدالله را روز نهم محرم به عمر بن سعد رسانده و به وی گفت: اکنون یا امر امیرت را اجرا کن و یا لشکر را به من سپار. عمر بن سعد گفت: تو لیاقت فرماندهی نداری، من در مقام امارت لشکر خواهم ماند و تو هم از پیادگان سرپرستی کن.

عمر بن سعد در غروب روز نهم، فرمان حمله به سوی خیمه های امام حسین و یارانش را صادر کرد و یک دفعه بیش از 000/30 تن نیروی مسلح به طرف اردوگاه امام حسین هجوم آوردند.

امام حسین از طریق برادرش اباالفضل العباس از آنان پرسید: چه می خواهید و این چه هیاهویی است که به راه انداختید؟ عمر بن سعد پاسخ داد: از طرف امیر، عبیدالله بن زیاد دستور رسیده که شما را برای اطاعت از وی دعوت کنیم و اگر اجابت نکنید با شما جنگ نماییم.

حضرت ابوالفضل برگشت و جریان را به امام حسین اطلاع داد. امام حسین برادرش را دوباره فرستاد و فرمود: به این جمعیت بگویید امشب به ما مهلت دهند تا نماز بیشتر بخوانیم و با خدای خویش راز و نیاز کرده و دعا و استغفار کنیم. ابوالفضل العباس این موضوع را با سپاه دشمن در میان گذاشت. آنان پس از امتناع و اختلاف، سرانجام این درخواست را پذیرفتند و شب عاشورا را به امام حسین و یارانش مهلت دادند.

- جواب رد ابوالفضل العباس به امان نامه شمر بن ذی الجوشن (61 ق)

شمر بن ذی الجوشن در عصر روز نهم محرم، چون دید که عمر بن سعد مهیای نبرد با امام حسین است، به نزدیک خیام حسینی آمد و بانگ زد که فرزندان خواهرم کجایند؟ منظورش حضرت عباس و سه برادرش به نام های عبدالله، جعفر و عثمان بود که از فرزندان فاطمه ام البنین بودند که آن مجلله از قبیله بنی کلاب و شمر هم از همین قبیله بود.

امام حسین که صدای شمر را شنید، به برادرانش دستور داد که جواب شمر را بدهند. اگر چه او فاسق است ولیکن با شما قرابت و خویشی دارد. حضرت عباس به همراه سه برادرش به نزد شمر رفتند. شمر برای آنان، امان نامه ای آورده بود، مشروط بر اینکه دست از یاری امام حسین بردارند و سپاهش را ترک گویند.

حضرت عباس بن علی فرمود: بریده باد دست های تو و لعنت باد بر امانی که برای ما آورده ای. ای دشمن خدا ما را امر می کنی که دست از برادر و مولای خویش برداریم و سر در طاعت ملعونان در آوریم. آیا ما را امان می دهی ولی برای پسر رسول خدا امانی نیست ؟ شمر از شنیدن این پاسخ دندان شکن، خشمناک شد و به لشکرگاه خویش برگشت.

 10 محرم عاشورا

رویدادها:

- واقعه خونین عاشورا و شهادت حضرت امام حسین در کربلا (61 ق)

پس از آنکه امام حسین شب عاشورا را مهلت گرفت، تمام این شب را به نماز تهجد، نیایش و مناجات، قرائت قرآن و گفتگو با اصحاب و اهل بیت : خود گذرانید. هنگامی که بامداد روز عاشورا دمید و نماز صبح را به جماعت برگزار کردند، از صبح این روز تا شامگاه حوادث مهمی در سرزمین کربلا روی داد که در تاریخ اسلام و تاریخ بشریت، ماندنی و جاودانه شده است. در این روز، دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند که فاصله میان آنان گرچه از نظر فیزیکی بسیار نزدیک ولیکن از نظر روحی و معنوی تفاوت بسیار بود، فاصله ای بین ابتدا و انتهای آفرینش، تفاوتی بین تمام جهل و کفر و نفاق و تمام ایمان و تقوا.

به همین جهت امام حسین درباره اصحاب خویش در شب عاشورا فرمود: همانا من اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمی دانم و اهل بیتی از اهلبیت خود نیکوتر ندانم. خداوند شما را جزای خیر دهد.

در اینجا رویدادهای این روز را به طور اجمال بیان می کنیم:

1) امام حسین لشکریانش را به این شرح تنظیم نمود: زهیر بن قین به فرماندهی بخش میمنه، حبیب بن مظاهر به فرماندهی بخش میسره، و پرچم سپاه را به دست برادرش عباس سپرد. تعداد یاران امام حسین در بامداد عاشورا، 32 نفر سواره و 40 تن پیاده بودند.

و به روایتی تعداد پیادگان 82 تن بود و به روایت دیگر از امام محمد باقر ، تعداد سوارگان 45 تن و تعداد پیادگان 100 تن بوده اند. اما سپاه عمر بن سعد که تعدادشان حداقل 6000 نفر بود (ولی به روایات دیگر 000/20 یا 000/22 و حتی 000/30 نفر هم گفته شده است) در میمنه، عمرو بن حجاج زبیدی و در میسره، شمر بن ذی الجوشن و بر سوارگان، عروة بن قیس و بر رجاله و ریش سفیدان، شبث بن ربعی قرار داشتند و پرچم سپاه به دست «درید» غلام عمر بن سعد بود.

2) امام حسین پیش از شعله ور شدن نائره جنگ، بر مرکبی سوار شد و در مقابل سپاه دشمن قرار گرفت و برای آنان خطبه بلیغی ایراد نمود و آنان را از اقدام به جنگ و خون ریزی و متابعت باطل برحذر داشت. گرچه سخنان پندآمیز امام حسین در قلوب سیاه اکثریت سپاه دشمن، تاثیر مثبتی برجای نگذاشت، ولیکن تعداد اندکی را از خواب غفلت بیدار کرد و آنان را از کرده خویش پشیمان ساخت. معروف ترین شخصیتی که در روز عاشورا، سپاه دشمن را رها کرد و به سپاه نور پیوست، حر بن یزید ریاحی بود که به اتفاق پسر و برادر خویش پس از پیوستن به امام حسین با دشمنانش به نبرد برخاستند.

3) پس از خطبه امام حسین ، جنگ گروهی بین دو سپاه با تیرانداختن عمر بن سعد به سوی خیمه های امام حسین آغاز گشت و ساعتی به طول انجامید و شهامت و دلیری یک سپاه کمتر از صد تن در مقابل یک سپاه سی هزار نفری، تماشایی و غیرقابل توصیف بود. در حمله اولی،پنجاه نفر از یاران امام حسین به شهادت رسیده و از دشمن نیز صدها تن به هلاکت رسیدند.

4) پس از فروکش کردن حمله گروهی، نبرد انفرادی آغاز گردید که بی تردید برتری سپاهیان امام حسین که با کمال ایمان و یقین می جنگیدند بر سپاهیان عمر بن سعد که در کمال شک و تردید، مجبور به جنگ شده بودند، هویدا بود. در این مرحله یاران امام حسین با اجازه آن حضرت، از یکدیگر سبقت می گرفته و پس از جنگ با دشمن به شهادت می رسیدند.

5) به هنگام ظهر، امام حسین با اندک یار باقی مانده خویش، به نماز ایستاد و دشمن (که از نماز، همیشه وحشت داشته و دارد) آن حضرت را از دور تیرباران کردند.

6) پس از نماز، باقی مانده یاران امام حسین یکی پس از دیگری به میدان رفته و به درجه شهادت نایل آمدند. معروف ترین اصحاب ویارآن حضرت که شربت شهادت نوشیدند عبارتند از: حضرت عباس بن علی قاسم بن حسن ، عبدالله بن مسلم، عبدالله بن حسن، ابوبکر بن حسن، شوذب و عابس بن ابی شبیب، حنظله بن اسعد، نافع بن هلال، زهیر بن قین، ابوثمامه صیداوی، مسلم بن عوسجه، علی بن مظاهر، حبیب بن مظاهر، بریر بن خضیر، وهب بن عبدالله، حر بن یزید ریاحی و...

7) عصر عاشورا پس از شهادت همه یاران و اصحاب امام حسین آن حضرت لباس رزم به تن پوشید و عازم جهاد شد. ابتدا لشکریان عمر بن سعد را برای چندمین بار، پند و موعظه نمود و آنان را به جدا شدن از صفوف جنگ طلبان و خون آشامان عبیدالله بن زیاد دعوت کرد. پس از آن، با آنان به نبرد برخاست و تعداد زیادی را به خاک هلاکت رسانید.

سرانجام پلیدان کربلا، آن حضرت را محاصره کرده و به طرز فجیعی وی را به شهادت رساندند. گرچه تعدادی از منافقان درشهادت آن حضرت مشارکت داشتند ولیکن شمر بن ذی الجوشن، سر آن حضرت را از بدن جدا کرد.

8) پس از شهادت امام حسین خیمه های اهل بیت : را غارت کردند و فرومایگان از برداشتن هیچ چیزی دریغ نکردند. حتی پوست گوسفندی را که امام زین العابدین در شدت تب و بیماری روی آن، خوابیده بود، به غارت بردند.

9) پس از غارت خیمه ها، به دستور عمر بن سعد، خیمه ها را آتش زدند و زنان و کودکان امام حسین و بازماندگان شهدا به بیابانها پراکنده شدند.

10) تعداد 10 نفر از منافقان بر بدن های امام حسین و یارانش، اسب راندند.

11) بازماندگان اهل بیت : را برای اسارت آماده کردند.

12) عمر بن سعد پس از شهادت امام حسین ، سر آن حضرت را به «خولی » سپرد تا به تعجیل به نزد عبیدالله بن زیاد در کوفه برساند.

13) سرهای سایر شهدا را نیز از بدن جدا کردند و آنها را بین سران قبایل تقسیم کرده و به سرپرستی شمر به کوفه فرستادند تا در نزد عبیدالله، تقرب جویند.

- کشته شدن عبیدالله بن زیاد به دست ابراهیم بن مالک اشتر فرمانده سپاهیان مختار بن ابی عبیده ثقفی (67 ق)

در روز عاشورای سال 67 قمری، شش سال پس از واقعه کربلا، درست همان روزی که سپاهیان یزید به فرمان عبیدالله بن زیاد، فاجعه خونین کربلا را به وجود آورده بودند و امام حسین و یارانش را مظلومانه به شهادت رسانده بودند، لشکریان عبدالملک بن مروان به فرماندهی عبیدالله بن زیاد و لشکریان مختار بن ابی عبیده ثقفی به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر در ساحل «نهر خاذر» در چهار فرسخی شهر «موصل » با هم به نبرد پرداختند و از طرفین تعداد بی شماری کشته شدند.

سرانجام لشکریان شام با از دست دادن هفتاد هزار تن، رو به هزیمت نهاده و طعم تلخ شکست را پذیرا شدند. مهمترین حادثه این نبرد، کشته شدن عبیدالله بن زیاد (فرمانده لشکریان شام) به دست ابراهیم بن مالک اشتر بود که با یک ضربت شمشیر، از کمر به دو نیم شد و به هلاکت رسید.



http://www.erfan.ir/

ولایت عشق/امام حسین(ع)الگوی زندگی


امام حسین علیه السلام الگوی زندگی (1)

پدید آورنده : سید جواد حسینی ، صفحه 11

خداوند متعال برای سهولت پیمودن راه هدایت و رسیدن به قله های سعادت، علاوه بر دستورات و کتابهای آسمانی، الگوهای عملی را نیز معرفی فرموده است تا مردم با اقتدا به رفتار آنها راه حقیقت و راستی را به درستی و آسانی بپیمایند . تمام انبیا از این افراد می باشند و در راس همه، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرار دارد .

قرآن کریم در مورد اقتدا به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ولکم فی رسول الله اسوة حسنة » ; (1) «برای شما در [رفتار] رسول خدا الگوی نیکویی است .»

بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اسوه های امت، امامان معصوم علیهم السلام و اهل بیت آن حضرت می باشند، و یکی از این اسوه ها، سرور شهیدان، حسین بن علی علیه السلام است .

خود آن بزرگوار در نامه ای به سلیمان بن صرد خزاعی و مسیب و ... نوشت: «فلکم فی اسوة; (2) برای شما در رفتار من الگو است .»

از این جهت لازم است شیعیان با اوصاف و ویژگیهای آن بزرگوار آشنا شوند، و خود را با او همرنگ نمایند . آنچه در پیش رو دارید، اشاره ای به برخی ویژگیها و اوصاف سیدالشهداء، حسین بن علی علیه السلام است . مبلغان محترم می توانند در ماه محرم هر یک از این ویژگیها را در یک سخنرانی مطرح کرده و آن را با توجه به شرایط منطقه تبلیغی خود و اضافه کردن چاشنیهای سخنرانی ارائه کنند .

1 . اخلاص و خدامحوری

در پیشگاه الهی تنها اعمالی ارزش دارد که با اخلاص و رضایت خداوند همراه باشد، به همین جهت تمام اعمال در قرآن کریم به نوعی مقید به اخلاص و قصد قربت شده اند . درباره جهاد می فرماید: «والذین جاهدوا فی سبیل الله » ; (3) «کسانی که در راه خداوند جهاد کردند» و درباره شهادت می خوانیم «الذین قتلوا فی سبیل الله » ; (4) «کسانی که در راه خدا کشته شدند .» درباره انفاق می خوانیم: «والذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله » ; (5) «کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند .»

و کسانی را قرآن به عنوان اسوه مطرح نموده، که کارشان بر محور رضای خداوند بوده است، از جمله:

1 . از زبان حضرت ابراهیم می خوانیم: «قل ان صلاتی ونسکی ومحیای ومماتی لله رب العالمین لا شریک له وبذالک امرت وانا اول المسلمین » ; (6) بگو: نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند، پروردگار جهانیان است . همتایی برای او نیست، و به همین مامور شده ام و من نخستین مسلمانم .»

2 . درباره امیرمؤمنان در قرآن می خوانیم: «ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله والله رؤوف بالعباد» ; «و از مردم کسی است که جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشد، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است .» (7)

3 . قرآن درباره اهل بیت علیهم السلام می فرماید: «ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا ویتیما واسیرا انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء ولا شکورا» ; (8) «غذا [ی خود] را با اینکه به آن علاقه دارند، به «مسکین » و «یتیم » و «اسیر» می دهند [و می گویند:] ما شما را بخاطر خدا اطعام می کنیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم .»

از آنچه بیان شد و غیر آن از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که اعمالی در پیشگاه الهی ارزش دارد که همراه با اخلاص و رضایت الهی باشد، و افرادی در نزد او منزلت دارند که در مسیر رضایت حق قدم بردارند .

اخلاص در روایات

1 . همه چیز برای خدا: علی علیه السلام فرمودند: «طوبی لمن اخلص لله عمله وعلمه وحبه وبغضه واخذه وترکه وکلامه وصمته; (9) خوشا به حال کسی که عمل و علم و دوستی و دشمنی و گرفتن و ترک کردن و سخن گفتن و سکوتش رابرای خداوند خالص کرده است .»

از رجب علی خیاط نقل شده است که: «در تشییع جنازه آیة الله بروجردی رحمه الله جمعیت بسیاری آمدند و تشییع باشکوهی شد، در عالم معنا از ایشان پرسیدم که چطور شد از شما این اندازه تجلیل کردند؟ فرمود: تمام طلبه ها را برای خدا درس می دادم .» (10)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به اباذر فرمود: «یا اباذر لیکن لک فی کل شی ء نیة صالحة حتی فی النوم والاکل; (11) ای ابوذر! باید در هر کاری نیتی پاک داشته باشی، حتی در خوردن و خوابیدن » .

2 . فقط اعمال خالص: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اذا عملت عملا فاعمل لله خالصا لانه لا یقبل من عباده الاعمال الا ما کان خالصا; (12) هرگاه عملی انجام دادی، پس برای خدا خالصانه انجام بده; زیرا خداوند فقط اعمالی را از بندگان می پذیرد که خالصانه انجام شده باشد .»

3 . راس طاعت: امام صادق علیه السلام فرمودند: «راس طاعة الله الرضا بما صنع الله فیما احب العبد وفیما کره (13) ; سر [و اساس بندگی خداوند، راضی بودن به آن چیزی است که خداوند پیش می آورد; در آنچه بنده دوست دارد و یا ناخوشایند اوست .»

4 . رضایت خدا یا مردم؟: امام حسین علیه السلام فرمود: «من طلب رضا الله بسخط الناس کفاه الله امور الناس ومن طلب رضا الناس بسخط الله وکله الله الی الناس; (14) هرکس رضایت خدا را بخواهد هر چند با خشم مردم همراه شود; خداوند او را از امور مردم کفایت می کند، و هر کس که دنبال رضایت مردم باشد با به خشم آوردن خداوند، خداوند او را به مردم وامی گذارد .»

امام حسین علیه السلام و رضایت الهی

از بارزترین ویژگیها و اوصاف امام حسین علیه السلام این است که در تمام زندگی، گفتار و رفتار و کردارش طبق رضایت حق و در مسیر الهی بود . جز از رضای خدا دم نزد و جز خدا ندید و جز سخن خدا نشنید و راستی که او به تمام معنی یک بنده سراپا تسلیم الهی بود . به نمونه هایی در این رابطه اشاره می شود:

1 . قیام برای خدا: آن حضرت فرمودند: «اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافسا فی سلطان، ولا التماسا من فضول الحطام ولکن لنری المعالم من دینک ونظهر الاصلاح فی بلادک ویامن المظلومون من عبادک ویعمل بفرائضک وسنتک واحکامک; (15)

بار خدایا! تو خود می دانی آنچه از ما سر زد، رقابت برای دستیابی به سلطنت و آرزوی زیاد کردن کالای بی ارزش دنیا نبوده است; بلکه برای این بوده که نشانه های دین تو را افراشته ببینیم و اصلاح را در شهرهایت آشکار نماییم و بندگان ستمدیده ات منیت یابند و به واجبات و سنتها و احکام تو عمل شود .»

2 . درخواست خشنودی خدا: امام حسین علیه السلام در کنار قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به درگاه خداوند عرض می کند: «اللهم انی احب المعروف وانکر المنکر وانا اسئلک یا ذالجلال (16) والاکرام بحق القبر ومن فیه الا اخترت من امری هذا ما هو لک رضا ولرسولک فیه رضی; (17) خدایا! براستی من معروف را دوست دارم و منکر را زشت می دارم . ای خدای بزرگ و بزرگوار! من از تو می خواهم به حق این قبر [پیامبر اکرم] و کسی که درون آن است، که برای من در این قیام آنچه رضایت تو و پیامبرت در آن است پیش آوری .»

3 . هرچه خدا بخواهد: پس از آنکه امام حسین علیه السلام از مدینه به سوی مکه حرکت کرد، در مکه سخنان زیادی ایراد فرمود . در یکی از آنها فرمود: «الحمد لله وما شاء الله ولا قوة الا بالله ... رضی الله رضانا اهل البیت نصبر علی بلائه; (18) سپاس برای خداست، آنچه خدا بخواهد [همان خواهد بود] و قوتی جز برای خدا نیست ... ، خشنودی خدا، خشنودی ما اهل بیت است و در مقابل بلای او صبر می کنیم .»

4 . فقط برای خدا: هنگامی که تیر به سینه حضرت اصابت کرد و به زمین افتاد فرمود: «بسم الله وبالله وفی سبیل الله وعلی ملة رسول الله; (19) به نام خدا و به یاد خدا و در راه خدا و بر دین رسول خدا [شهید می شوم] .»

الهی در رهت از سرگذشتم

هم از عون و هم از جعفر گذشتم

رضا دادم تنم بی سر بگردد

ستوران بر همه پیکر بگردد

رضا دادم که اکبر کشته گردد

تن پاکش به خون آغشته گردد

زکینه پیکرم پامال گردد

زعشقت سر زنی بر دار گردد

امام حسین علیه السلام نه تنها در لحظه شهادت زمزمه «فی سبیل الله » به زبان داشت بلکه همیشه در صبحگاهان و شامگاهان این دعا را به زبان داشت: «بسم الله وبالله ومن الله و الی الله وفی سبیل الله وعلی ملة رسول الله، و توکلت علی الله، ولا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم . اللهم انی اسلمت نفسی الیک، ووجهت وجهی الیک وفوضت امری الیک، ایاک اسال العافیة من کل سوء فی الدنیا والآخرة; (20) به نام خدا و به یاد خدا، از خداوند و به سوی او، و در راه او، بر آیین پیامبر او، و بر خداوند توکل کردم و نیرو و قدرتی جز به [اراده] خداوند بزرگ نیست . پروردگارا! جانم را به تو تسلیم کرده و چهره ام را به سوی تو گردانده و کارم را به تو واگذار نموده و از تو سلامتی از هر بدی در دنیا و آخرت را خواهانم .»

در سراسر دعای فوق خدامحوری، رضایت الهی، و خشنودی به رضایت خداوند موج می زند .

2 . صبر و بردباری

یکی دیگر از صفات نیکو و کلیدی انسان، صفت صبر و بردباری است، صبر حالتی است نفسانی که اگر به حد اعلای خود برسد انسان را از بی قراری و اضطراب و شکایت از قضای الهی در برابر حوادث باز می دارد و قدرت ایستادگی در مقابل نفس و خواسته های آن را پیدا می کند و بر انجام واجبات و طاعات پایدار خواهد ماند; به همین جهت در منابع دینی صبر به سه قسم تقسیم شده است; صبر در مقابل بلاها و مصائب که نیکوست، و نیکوتر از آن صبر بر طاعت و بندگی است، و برتر از همه بردباری و استقامت در مقابل گناهان و شهوات است . (21)

صبر در قرآن

در قرآن کریم، آیات فراوانی درباره صبر و استقامت آمده است . گاهی به انبیاء و مؤمنان، دستور می دهد که صبر کنید، مانند:

«واصبر علی ما اصابک ان ذلک من عزم الامور» ; (22) «و در برابر مصایبی که به تو می رسد شکیبا باش که این از کارهای مهم است .»

«فاصبر ان وعد الله حق » ; (23) «پس صبر و شکیبایی پیشه کن که وعده خدا حق است .»

و گاهی دستور می دهد که همدیگر را به صبر توصیه نمایید، مانند «وتواصو بالصبر» ; (24) «همدیگر را به صبر سفارش کنید .»

و گاه صابران را با زبانهای مختلف مورد تشویق و بشارت قرار می دهد، مانند: «وبشر الصابرین » ; (25) «به صابران بشارت ده » .

«والله یحب الصابرین » ; (26) «خداوند صابران را دوست دارد .»

«ان الله مع الصابرین » ; (27) «براستی خداوند با بردباران است .»

و در آیه ای دستور می دهد که از صبر استمداد بجویید: «استعینوا بالصبر» ; (28) «از صبر یاری بجویید .»

و در برخی آیات پاداش بی حساب صبر و شکیبایی را گوشزد نموده است، مانند این آیات:

«ولنجزین الذین صبروا اجرهم باحسن ما کانوا یعملون » ; (29) «و به کسانی که صبر و استقامت پیشه کردند، مطابق بهترین اعمالی که انجام می دادند پاداش خواهیم داد .»

«ونعم اجر العاملین الذین صبروا» ; (30) «چه خوب است پاداش عمل کنندگان; همانها که صبر و استقامت ورزیدند .»

«انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب » ; (31) «همانا صابران اجر و پاداش خود را بی حساب دریافت می دارند .»

صبر در روایات

در روایات هم به تعبیرات ارزشمندی درباره صبر برمی خوریم، مانند:

1 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «الصبر کنز من کنوز الجنة; (32) صبر گنجی از گنجهای بهشت است .

2 . علی علیه السلام: «الصبر عون علی کل امر; (33) صبر به [پیشرفت] هر کاری کمک می کند . و فرمود: «ان صبرت ادرکت بصبرک منازل الابرار; (34) اگر صبر کنی به مقامات ابرار می رسی .»

3 . در روایتی می خوانیم: «والصبر راس الایمان، فلا ایمان لمن لا صبر له; (35) بردباری سر ایمان است، پس هر کسی صبر نداشته باشد، ایمان ندارد .»

4 . امام صادق علیه السلام فرمود: «انا صبر و شیعتنا اصبر منا لانا نصبر علی ما نعلم وشیعتنا یصبرون علی ما لا یعلمون; (36) ما خیلی بردباریم و شیعیان ما از ما بردبارترند، چرا که ما بر آنچه می دانیم صبر می کنیم ولی شیعیان ما بر چیزهایی که آگاهی از [عواقب] آن ندارند شکیبایی می کنند .»

5 . از حضرت مسیح علیه السلام نقل شده است که فرمود: «انکم لا تدرکون ما تحبون الا بصبرکم علی ما تکرهون; (37) براستی شما به آنچه دوست دارید نمی رسید مگر با صبر و بردباری بر آنچه بد می دارید .»

6 . امام حسین علیه السلام فرمودند: «من اصابته مصیبة فقال اذا ذکرها «انا لله وانا الیه راجعون » جدد الله له من اجرها مثل ما کان له یوم القیامة; (38) هر کسی مصیبتی به او رسد، پس هرگاه که به یاد آن مصیبت می افتد بگوید: «ما از خداییم و به سوی خدا باز می گردیم .» ، خداوند در روز قیامت پاداش او را [هر مقدار که تکرار کند] به میزان پاداش مصیبتی که به او رسیده است تجدید می کند .»

7 . امام صادق علیه السلام درباره آثار صبر فرمودند: «الصبر یظهر ما فی بواطن العباد من النور والصفاء، والجزع یظهر ما فی بواطنهم من الظلمة والوحشة; (39) صبر، آنچه را که در درون بندگان از نور و صفا وجود دارد، آشکار می سازد، و ناشکیبایی، آنچه را که در درون آنها از ظلمت و وحشت است ظاهر می سازد .»

صبر در سیره امام حسین علیه السلام

اگر بنا است برای صبر و صابران الگوی کامل و جامعی معرفی نمود، یکی از آنها سرور شهیدان، حسین بن علی علیه السلام است که صبر را با تمام اقسام و ابعادش در زندگی و رفتار خویش به بشریت نشان داد و با سرکشیدن جام تلخ صبر و بردباری، تمام ثمرات شیرین آن را در دنیا و آخرت نصیب خویش نمود . او از کودکی در مقابل فقر و نداری، مصائب مادر و پدر و برادر، ظلمهای ستم گران، آوارگی از مدینه تا کربلا، تشنگی و گرسنگی، شهادت برادران و فرزندان و یاران و صدها مصیبت دیگر صبر و شکیبایی نمود تا آنجا که صبر را نیز از تحمل و بردباری خود خجل کرد . اینک به برخی از نمونه هایی که در تاریخ و روایات به آنها اشاره شده می پردازیم:

1 . صبر در مقابل ستمگری معاویه: پس از شهادت امام مجتبی علیه السلام، گروهی از کوفیان و دیگر شهرها به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند و تقاضای قیام کردند . امام در جواب آنها فرمود: «همانا نظر برادرم - که خدا او را رحمت فرماید - وفاداری به پیمان صلح بود، و نظر من مبارزه و جهاد با ستم کاران است که رستگاری و پیروزی به همراه دارد، پس تا معاویه زنده است، در جای خود باشید [و صبر پیشه کنید،] پنهان کاری نمایید، اهداف خود را مخفی کنید تا مورد سوء ظن قرار نگیرید، پس هرگاه معاویه از دنیا برود و من زنده باشم، نظر نهایی خود را به شما اعلام می کند، ان شاء الله .» (40)

در نامه فوق حضرت علی رغم نظر خویش، فقط به خاطر تعهد نسبت به صلح امام حسن علیه السلام با معاویه، هم خود و هم یاران خویش را دعوت به صبر و تحمل می کند .

در جای دیگر فرمود: «قد کان صلح وکانت بیعة کنت لها کارها فانتظروا مادام هذا الرجل حیا فان یهلک نظرنا ونظرتم; (41) قرارداد صلح و بیعتی [بین ما] وجود دارد که خوشایند من نیست [ولی با این حال صبر و تحمل می کنم ]. شما هم تا معاویه زنده است منتظر باشید، پس آنگاه که بمیرد ما و شما تجدید نظر می کنیم .»

2 . صبر در مقابل اهانت به جنازه امام حسن علیه السلام: وقتی مراسم غسل و تکفین امام حسن علیه السلام تمام شد، امام حسین علیه السلام بر آن نماز گذارد و قصد داشت برادر را در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کند . مروان، داماد عثمان، سوار بر قاطری شد و خود را به عایشه رساند و او را تحریک کرد که جلو این کار را بگیرد . اندکی بعد تعدادی از مخالفان به رهبری عایشه صف کشیدند و خطاب به امام حسین علیه السلام گفتند: سوگند به خدا نمی گذاریم حسن را در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کنید . امام حسین علیه السلام فرمودند: «اینجا خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله است و تو ای عایشه یکی از همسران نه گانه آن حضرت هستی، که اگر حق تو محاسبه شود به اندازه جایگاه قدمهای خود از این خانه سهم داری . »

در اینجا بنی هاشم دست به شمشیر بردند و نزدیک بود جنگی پدید آید; اما امام حسین علیه السلام به خاطر عمل کردن به وصیت برادرشان مبنی بر اینکه خون ریزی صورت نگیرد، صبر کردند و فرمودند: «الله الله ان تفعلوا وتضیعوا وصیة اخی وقال لعائشة: والله لولا ان ابا محمد اوصی الی ان لا اهریق محجمة دم لدفنته ولو رغم انفک; (42) خدا را، خدا را [پروا کنید]، مبادا کاری انجام دهید که وصیت برادرم ضایع گردد .» و خطاب به عایشه فرمود: «سوگند به خدا! اگر برادرم وصیت نکرده بود که مبادا قطره ای خون ریخته شود، او را [در کنار پیامبر] دفن می کردم ولو اینکه بینی تو به خاک می مالیده شود .» ولی عایشه و طرفداران او دست برنداشتند، و با برخورد مسلحانه جنازه را تیرباران کردند .

3 . فقط صابران بیایند: امام حسین علیه السلام هر چند یاران و اصحاب معدودی داشت، ولی این گونه نبود که هر کس را به یاری دعوت کند، و نصرت هر بی صبر و تحملی را بپذیرد; بلکه با صراحت اعلام کرد که فقط صابران بیایند و بمانند: «ایها الناس فمن کان منکم یصبر علی حد السیف وطعن الاسنة فلیقم معنا و الا فلینصرف عنا; (43) ای مردم! هر کدام از شما که می تواند بر تیزی شمشیر و ضربات نیزه ها صبر کند با ما قیام کند [و بماند] وگرنه از میان ما بیرون رود [و خود را نجات دهد] .»

گفت ای گروه هر که ندارد هوای ما

سرگیرد و بیرون رود از کربلای ما

4 . صبر تا مرز تنهایی: آن حضرت در گوشه ای از نامه اش به محمد حنفیه نوشت: «فمن قبلنی بقبول الحق فالله اولی بالحق ومن رد علی هذا اصبر حتی یقضی الله بینی وبین القوم بالحق; (44) پس هرکس حقیقت مرا بپذیرد [و از من پیروی کند، راه خدا را پذیرفته و] خدا به حق اولی است و هر کس رد کند [و من را تنها گذارد] صبر می کنم تا خداوند میان من و این قوم به حق داوری کند .»

5 . روز عاشورا و صبر بی پایان: وقتی روز عاشورا فرا رسید و فشار نظامی، تشنگی و مشکلات دیگر هجوم آوردند، یاران اطراف حسین علیه السلام را گرفتند و نگاه به چهره او دوختند، تا ببینند چه رهنمودی می دهد . امام حسین علیه السلام به راستی صحنه های بسیار زیبایی از پشت پرده های صبر را به نمایش گذاشت که به برخی موارد آن اشاره می شود:

الف) خطاب به یاران با چهره ای گشاده و با نفس آرام فرمود: «صبرا بنی الکرام فما الموت الا قنطرة عن البؤس والضراء الی الجنان الواسعة والنعیم الدائمة; (45) ای فرزندان کرامت و شرف! شکیبا باشید، مرگ پلی بیش نیست که ما را از مشکلات و سختیها به سوی بهشت وسیع و نعمتهای جاویدان عبور می دهد .»

و در جای دیگر فرمود: «ان الله قد اذن فی قتلکم فعلیکم بالصبر; (46) براستی خداوند اذن کشته شدن [و شهادت شما را] داده است، پس بر شما لازم است که صبر کنید .»

ب) آن حضرت خطاب به احمد بن حسن علیه السلام، آنگاه که بعد از جنگ آشکار برگشت و از عمو آب خواست، فرمود: «یابنی اصبر قلیلا حتی تلقی جدک فیسقیک شربة من الماء لا تظما بعدها ابدا; (47) پسرم! مدت کمی شکیبایی کن تا جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله را، ملاقات کنی، پس آنگاه از آبی سیرابت کند که هرگز بعد از آن تشنه نشوی .»

ج) امام حسین علیه السلام خطاب به علی اکبرش هنگامی که برای تجدید قوا آب خواست، فرمود: «اصبر حبیبی فانک لاتمسی حتی یسقیک رسول الله بکاسه; (48) عزیز دلم صبر کن; زیرا به زودی از دست جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله سیراب می شوی . »

راستی بسیار صبر و شکیبایی می خواهد که انسان جوانش را این گونه به سوی مرگ و شهادت تشویق کند; آن هم جوانی چون علی اکبر که از تمام جهات به پیامبر صلی الله علیه و آله شباهت داشت .

گمان مدار که گفتم برو، دل از تو بریدم

نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم

محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم

گهی به خاک فتادم گهی زجای پریدم

دلم به پیش تو، جان در فغان دیده به قامت

خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم

هنوز العطشت میزد آتشم که زمیدان

صدای یا ابتای تو را دوباره شنیدم

پسرم! نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه خولی

زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم

د) آن گاه که به درب خیمه زنها آمده و فریاد کشید: سکینه، فاطمه، زینب، ام کلثوم، خداحافظ من هم رفتم، زنها و بچه ها شروع به گریه کردند، حضرت خطاب به سکینه فرمودند: «یا نور عینی ... فاصبری علی قضاء الله ولا تشکی فان الدنیا فانیة والآخرة باقیة; (49) ای نور چشمم! ... پس باید بر تقدیرات الهی صبر کنی و شکوه نکنی; چرا که دنیا ناپایدار و آخرت ماندگار است .»

ه) آخرین پرده ها از نمایش صبر حسین علیه السلام: آن حضرت چون آهن آب دیده و تیغ صیقل خورده هر چه بیشتر مصیبت می دید جلا و نورانیت بیشتری پیدا می کرد . حمید بن مسلم می گوید: حسین علیه السلام را در سخت ترین لحظه های عاشورا و جنگ دیدم . به خدا سوگند هرگز مرد گرفتار [و مصیبت زده ای] را ندیدم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند در عین حال دلدار و استوارتر و قوی دل تر از آن بزرگوار باشد . چون پیادگان به او حمله می کردند، او با شمشیر بر آنها حمله می کرد و آنها از راست و چپ می گریختند; چنان که گله روباه از شیری فرار کند . (50) آن گاه که حضرت به زمین افتاده بود و لحظات آخر عمر خویش را سپری می کرد، آخرین پرده از شکوه و صبر خویش را با این جملات به عرصه نمایش گذاشت: «صبرا علی قضائک لااله سواک یا غیاث المستغیثین ولا معبود غیرک، صبرا علی حکمک; (51) در برابر قضای تو صبر می کنم، خدایی جز تو نیست، ای پناه پناه آورندگان، و معبودی جز تو وجود ندارد، بر حکم تو صبر می کنم .»

3 . خدمت گزاری

از دیگر اوصاف انسانی، که نشانگر رشد روحی افراد است، بخشش و خدمت گزاری است . خدمت به دیگران راه میان بری است برای رسیدن به خدا و کمالات معنوی و همین طور راز موفقیت در همین دنیا است; به همین جهت در منابع دینی سخت روی خدمت گزاری و دستگیری از دیگران تکیه و تاکید شده است .

خدمت گزاری در قرآن

در فرهنگ قرآن مصادیق خدمت گزاری را در مسائلی همچون انفاق، احسان، امداد، حمایت از محرومان و مظلومان و قضای حاجت، قرض الحسنه و ... می توان جستجو کرد که به برخی از آنها اشاره می شود:

1 . انفاق به دیگران: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون ...» ; (52) «هرگز به نیکوکاری نمی رسید مگر اینکه از آنچه دوست می دارید، انفاق کنید .»

2 . احسان: «واحسنوا ان الله یحب المحسنین » ; (53) «احسان کنید که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد .»

3 . امداد دیگران: «وتعاونوا علی البر والتقوی » ; (54) «در راه نیکی و تقوا با هم تعاون کنید .»

دانی که چرا خدا به تو داده دو دست

من معتقدم که اندر آن سری است

یک دست به کار خویشتن پردازی

با دست دگر ز دیگران گیری دست

4 . حمایت از مظلومان: «وما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان » ; (55) «شما را چه شده است که در راه خدا [و برای نجات] مردان و زنان و کودکانی که [به دست ستمگران] تضعیف شده اند پیکار نمی کنید .»

خدمت رسانی در روایات

در روایات هم از خدمت رسانی و خدمت گزاری با تعبیرات مختلف تشویق و بر آن تاکید شده است که به نمونه هایی اشاره می شود:

امام صادق علیه السلام فرمود: «ملعون ملعون من وهب الله له مالا فلم یتصدق منه شیئا; (56) از رحمت خدا دور است، از حمت خدا دور است کسی که خداوند به او مالی عنایت کند، ولی چیزی از آن صدقه ندهد .»

2 . پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «سید القوم خادمهم; (57) رئیس و آقای هر قومی، خدمت گزار آن قوم است .»

3 . امام علی علیه السلام فرمودند: «السید من تحمل اثقال اخوانه; (58) آقا کسی است که بار مشکلات سنگین برادران دینی خود را به دوش کشد .»

خدمت گزاری در سیره حسین بن علی علیه السلام

1 . اندیشه سازی

امام حسین علیه السلام نه تنها انفاق و خدمت گزاری را در جامعه آن روز به نحو احسن و اعلی انجام می داد بلکه تلاش داشت اندیشه عالی و دیدگاه بلند خویش را درباره خدمت رسانی به جامعه اسلامی القاء نماید . برای تحقق همین امر است که فرمودند: «ای مردم! با ارزشهای والای اخلاقی زندگی کنید و برای به دست آوردن سرمایه های سعادت شتاب کنید، کار خوبی را که برای آن شتاب نکردید به حساب نیاورید، ستایش را با کمک کردن به دیگران به دست آورید، با کوتاهی کردن سرزنشها را به جان نخرید، اگر نیکی به کسی روا داشتید و آن شخص قدردانی نکرد نگران نباشید; زیرا خداوند او را مجازات خواهد کرد، و خدا بهترین پاداش دهنده و بهترین هدیه دهنده است .» آن گاه فرمودند: «واعلموا ان حوائج الناس الیکم من نعم الله علیکم فلا تملوا النعم فتحور نقما; (59) بدانید نیازهای مردم به سوی شما، از نعمتهای پروردگار برای شما است; پس نعمتها را [پس نزنید و] از دست ندهید که دچار عذاب الهی می شوید .»

امام حسین علیه السلام در ادامه همان حدیث باز به اندیشه سازی می پردازد و می فرماید: «ایها الناس من جاد ساد و من بخل رذل وان اجود الناس من اعطی من لایرجوا; (60) ای مردم! هر کس بخشش کند، سروری کند و هر کس بخل ورزد، پستی کرده است، و همانا بخشنده ترین مردم کسی است که به انسانی کمک کند که [به او] امیدی نداشته باشد .»

همچنین آن حضرت درباره پاداش و پی آمد خدمت گزاری فرمودند: «من سعی فی حاجة اخیه المؤمن فکانما عبدالله تسعة الاف سنة صائما نهاره قائما لیله; (61) کسی که برای برطرف کردن نیاز برادر مؤمنش تلاش کند، گویا خدا را نه هزار سال عبادت کرده است که روزهایش را روزه دار و شبهایش را بیدار بوده است .»

چنان که در روایت دیگری فرمود: «ان المسالة لاتحل الا فی احدی ثلاث دم مفجع اودین مقرح او فقر عدقع; (62) کمک خواستن از دیگران حلال نیست مگر در سه مورد:

1 . [پرداخت] خون بها، 2 . دین و قرض کمرشکن، و 3 . فقر ذلت بار .»

2 . خدمت گزاری در عمل

در ذیل نمونه هایی از خدمت گزاری امام حسین علیه السلام را برمی شمریم بدان امید که از آن امام خدوم الگو گیریم .

الف) مردی از انصار نزد امام حسین علیه السلام آمد . می خواست نیاز خود را مطرح کند، ولی امام حسین علیه السلام به او فرمودند: «یا اخا الانصار صن وجهک عن بذلة المسالة وارفع حاجتک فی رقعة فانی آت فیها ما سارک ان شاء الله; ای برادر انصاری! آبرویت را از اینکه آشکارا درخواست کنی نگهدار و درخواست خود را به صورت کتبی عرضه کن، و من نیز طوری عمل می کنم که زمینه شادی و خوشحالی تو فراهم شود، ان شاءالله .»

آن مرد به حضرت چنین نوشت: ای اباعبدالله! فلانی از من پانصد دینار [سکه طلا] طلبکار است و برای دریافت آن پافشاری می کند . با او گفتگو فرمایید تا زمان میسر شدن مهلت دهد .

هنگامی که امام حسین علیه السلام نامه را خواند، به منزل خود رفته، کیسه ای که در آن هزار دینار بود آورد و به او داد و سپس فرمود: «پانصد سکه آن را به قرضت بده و پانصد سکه دیگر را کمک خرج زندگی خود ساز و حاجت خود را فقط با سه گروه مطرح کن: دیندار، جوانمرد، و ریشه دار [و آن که از نظر خانوادگی اصالت دارد] . اما دیندار برای حفظ دین خود حاجت تو را برآورده می سازد و جوانمرد از مردانگی خود شرم می کند و انسان ریشه دار می داند که تو با این رو انداختن به او، از آبرویت مایه گذاشتی، لذا با برآوردن نیازت آبروی تو را حفظ می کند .» (63)

به جهت همین حفظ آبروی افراد بود که تمام ائمه ما از جمله امام حسین علیه السلام شبانه و مخفیانه و سر و صورت بسته به فقرا کمک می کردند .

ب) حضرت امام حسین علیه السلام آن قدر کمک و خدمت رسانی به فقراء داشت که پشت و بازویش زخم شده بود . از شعیب بن عبدالرحمان خزاعی نقل شده است که: «وجد علی ظهر الحسین بن علی یوم الطف اثر فسالوا زین العابدین عن ذلک فقال: مما کان ینقل الجراب علی ظهره الی منازل الارامل والیتامی والمساکین; (64) بر پشت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا اثر [زخمی] یافت شد، پس از امام زین العابدین علیه السلام درباره آن سؤال کردند، حضرت فرمود: [این اثر] مربوط به انتقال بارها است که حضرت [شبانه] به منزل بی سرپرستها و یتیمان و فقیران می برد .»

ج) روزی امام حسین علیه السلام برای عیادت «اسامة بن زید» به خانه او رفت که سخت بیمار بود، وقتی نگاه او به امام افتاد آهی کشید و از اندوه خود یاد کرد . حضرت فرمودند: «وما غمک یا اخی؟ ای برادر! چه اندوهی داری؟»

اسامه عرض کرد: اندوه من قرض فراوان است . من شصت هزار درهم بدهکارم . حضرت فرمودند: «ادای دین تو بر عهده من است . » اسامه گفت: می ترسم از دنیا بروم و قرض من پرداخت نگردد . حضرت فرمودند: «لن تموت حتی اقضیها عنک; پیش از آنکه مرگ تو فرا برسد من قرض تو را می پردازم .» (65)

د) روزی امام حسین علیه السلام با جمعی از دوستان وارد باغ خود در مدینه شد . غلام آن حضرت به نام «صافی » نگهبان آن بود . امام به گونه ای وارد شد که غلام متوجه او نشد، حضرت دید او مشغول غذا خوردن است، روش غذا خوردن او امام را به خود جلب کرد; زیرا او هر قرص نانی که برمی داشت نصف آن را به سوی سگی که در پیش روی او بود می انداخت .

ناگهان غلام متوجه آمدن حضرت شد . حضرت پرسیدند: چرا در غذا خوردن هر قرص نانی که برمی داشتی نصف آن را به سگ باغ می دادی؟ غلام عرض کرد: من غلام شما و نگهبان این باغم و این سگ نیز نگهبان این باغ است . وقتی سفره انداختم، در مقابل من نشست و به من نگاه می کرد . من حیا کردم که او گرسنه باشد و من غذا بخورم، از این رو هر قرص نان را مساوی تقسیم کردم .

حضرت از پاسخ غلام به گریه افتاد و فرمود: «ان کان کذلک فانت عتیق لله تعالی ووهبت لک الفی دینار; اگر چنین است تو را در راه خدا آزاد کردم و دو هزار دینار نیز به تو بخشیدم .»

غلام گفت: اگر مرا آزاد کنی من دست از تو برنمی دارم و باغبان تو در این باغ باقی میمانم . وقتی امام وفاداری او را دید، همه باغ را به او بخشید و فرمود: «انسان بزرگوار باید عمل او گفتارش را تایید کند ... این باغ را با آنچه در آن است بتو بخشیدم، پس دوستان مرا میهمانان من به حساب آور و به آنان احترام بگذار، خدا تو را در روز قیامت کرامت ببخشد، و اخلاق نیکو و ادب تو را مبارک گرداند .» (66)


www.hawzah.net


روز شمار محرم

www.hawzah.net


روز دوم

1 . امام حسین علیه السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجری به کربلا وارد شد . (1) عالم بزرگوار «سید بن طاووس » نقل کرده است که: امام علیه السلام چون به کربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ همینکه نام کربلا را شنید فرمود: این مکان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست . این خبر را جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من داده است . (2)

2 . در این روز «حر بن یزید ریاحی » ضمن نامه ای «عبیدالله بن زیاد» را از ورود امام علیه السلام به کربلا آگاه نمود . (3)

3 . در این روز امام علیه السلام به اهل کوفه نامه ای نوشت و گروهی از بزرگان کوفه - که مورد اعتماد حضرت بودند - را از حضور خود در کربلا آگاه کرد . حضرت نامه را به «قیس بن مسهر» دادند تا عازم کوفه شود . (4) اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه السلام را دستگیر کرده و به شهادت رساندند . زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیه السلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود:

«اللهم اجعل لنا ولشیعتنا عندک منزلا کریما واجمع بیننا وبینهم فی مستقر من رحمتک، انک علی کل شیی ء قدیر;

خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاه والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی .» (5)

روز سوم

1 . «عمر بن سعد» یک روز پس از ورود امام علیه السلام به سرزمین کربلا یعنی روز سوم محرم با چهار هزار سپاهی از اهل کوفه وارد کربلا شد . (6)

2 . امام حسین علیه السلام قسمتی از زمین کربلا که قبر مطهرش در آن واقع می شد را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و زوار او را تا سه روز میهمان کنند . (7)

3 . در این روز «عمر بن سعد» مردی بنام «کثیر بن عبدالله » - که مرد گستاخی بود - را نزد امام علیه السلام فرستاد تا پیغام او را به حضرت برساند . کثیر بن عبدالله به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهید در همین ملاقات حسین را به قتل برسانم; ولی عمر نپذیرفت و گفت: فعلا چنین قصدی نداریم .

هنگامی که وی نزدیک خیام رسید، «ابو ثمامه صیداوی » (همان مردی که ظهر عاشورا نماز را به یاد آورد و حضرت او را دعا کرد) نزد امام حسین علیه السلام بود . همین که او را دید رو به امام عرض کرد: این شخص که می آید، بدترین مردم روی زمین است . پس سراسیمه جلو آمد و گفت: شمشیرت را بگذار و نزد امام حسین علیه السلام برو . گفت: هرگز چنین نمی کنم .

ابوثمامه گفت: پس دست من روی شمشیرت باشد تا پیامت را ابلاغ کنی . گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پیغامت را به من بسپار تا برای امام ببرم، تو مرد زشت کاری هستی و من نمی گذارم بر امام وارد شوی . او قبول نکرد، برگشت و ماجرا را برای ابن سعد بازگو کرد . سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پیکی دیگر از امام پرسید: برای چه به اینجا آمده ای؟ حضرت در جواب فرمود:

«مردم کوفه مرا دعوت کرده اند و پیمان بسته اند، بسوی کوفه می روم و اگر خوش ندارید بازمی گردم ... .» (8)

روز چهارم

در روز چهارم محرم، عبیدالله بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه السلام تشویق و ترغیب نمود .

به دنبال آن 13 هزار نفر در قالب 4 گروه که عبارت بودند از:

1 . شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر;

2 . یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر;

3 . حصین بن نمیر با چهار هزار نفر;

4 . مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر;

به سپاه عمر بن سعد پیوستند . (9) بهم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است .

روز پنجم

1 . در این روز عبیدالله بن زیاد، شخصی بنام «شبث بن ربعی » (10) را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد . (11)

2 . عبیدالله بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام «زجر بن قیس » بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیه السلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیه السلام ملحق شود، به قتل برساند . همراهان این مرد 500 نفر بودند . (12)

3 . در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی که برای نپیوستن کسی به سپاه امام حسین علیه السلام صورت گرفت، مردی به نام «عامر بن ابی سلامه » خود را به امام علیه السلام رساند و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید . (13)

روز ششم

1 . در این روز عبیدالله بن زیاد نامه ای برای عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز کرده ام . توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را برای من می فرستند .

2 . در این روز «حبیب بن مظاهر اسدی » به امام حسین علیه السلام عرض کرد: یابن رسول الله! در این نزدیکی طائفه ای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم .

امام علیه السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت می کنم، او یارانی دارد که هر یک از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود . عمر بن سعد او را با لشکری انبوه محاصره کرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت می نمایم ... .

در این هنگام مردی از بنی اسد که او را «عبدالله بن بشیر» می نامیدند برخاست و گفت: من اولین کسی هستم که این دعوت را اجابت می کنم و سپس رجزی حماسی خواند:

قد علم القوم اذ تواکلوا

واحجم الفرسان تثاقلوا

انی شجاع بطل مقاتل

کاننی لیث عرین باسل

«حقیقتا این گروه آگاهند - در هنگامی که آماده پیکار شوند و هنگامی که سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، - که من [رزمنده ای] شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشه ام .»

سپس مردان قبیله که تعدادشان به 90 نفر می رسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه السلام حرکت کردند . در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردی بنام «ازرق » را با 400 سوار به سویشان فرستاد . آنان در میان راه با یکدیگر درگیر شدند، در حالی که فاصله چندانی با امام حسین علیه السلام نداشتند . هنگامی که یاران بنی اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریکی شب پراکنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد .

حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه السلام آمد و جریان را بازگو کرد . امام علیه السلام فرمودند: «لاحول ولا قوة الا بالله » (14)

روز هفتم

1 . در روز هفتم محرم عبید الله بن زیاد ضمن نامه ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد . (15)

عمر بن سعد نیز بدون فاصله «عمرو بن حجاج » را با 500 سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین علیه السلام و یارانش به آب شدند .

2 . در این روز مردی به نام «عبدالله بن حصین ازدی » - که از قبیله «بجیله » بود - فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند که قطره ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!

امام علیه السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده .

حمید بن مسلم می گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبدالله بن حصین آنقدر آب می آشامید تا شکمش بالا می آمد و آن را بالا می آورد و باز فریاد می زد: العطش! باز آب می خورد، ولی سیراب نمی شد . چنین بود تا به هلاکت رسید . (16)

روز هشتم

1 . «خوارزمی » در مقتل الحسین و «خیابانی » در وقایع الایام نوشته اند که در روز هشتم محرم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند; بنابراین امام علیه السلام کلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را کند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد . هنگامی که خبر این ماجرا به عبیدالله بن زیاد رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه می کند و آب بدست می آورد . به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر . عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود . (17)

2 . در این روز «یزید بن حصین همدانی » از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند . حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد; عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می نوشند از آنان مضایقه می کنی؟

عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می دانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حساسی قرار گرفته ام و نمی دانم باید چه کنم; آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می دانم کیفر این کار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی بینم که بتوانم از آن گذشت کنم .

یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند . (18)

3 . امام علیه السلام مردی از یاران خود بنام «عمرو بن قرظة » را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند .

شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند . امام حسین علیه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود «عباس » و فرزندش «علی اکبر» را نزد خود نگاه داشت . عمر بن سعد نیز فرزندش «حفص » و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد .

در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام که فرمود: آیا می خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد . یک بار گفت: می ترسم خانه ام را خراب کنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را می سازم . ابن سعد گفت: می ترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم . عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند .

حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی گردد، از جای برخاست در حالی که می فرمود: تو را چه می شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد . به خدا سوگند! من می دانم که از گندم عراق نخواهی خورد!

ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است . (19)

4 . پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به عبیدالله نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین علیه السلام را رها کنند; چرا که خودش گفته است که یا به حجاز برمی گردم یا به مملکت دیگری می روم . عبیدالله در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، «شمر بن ذی الجوشن » سخت برآشفت و نگذاشت عبیدالله با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند . (20)

روز نهم

1 . در روز نهم محرم (تاسوعای حسینی) شمر بن ذی الجوشن با نامه ای که از عبیدالله داشت از «نخیله » - که لشکرگاه و پادگان کوفه بود - با شتاب بیرون آمد و پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد کربلا شد و نامه عبیدالله را برای عمر بن سعد قرائت کرد .

ابن سعد به شمر گفت: وای بر تو! خدا خانه ات را خراب کند، چه پیام زشت و ننگینی برای من آورده ای . به خدا قسم! تو عبیدالله را از قبول آنچه من برای او نوشته بودم بازداشتی و کار را خراب کردی ... . (21)

2 . شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده بود، از عبیدالله بن زیاد امان نامه ای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس علیه السلام گرفته بود که در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه کرد و ایشان نپذیرفت .

شمر نزدیک خیام امام حسین علیه السلام آمد و عباس، عبدالله، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی علیه السلام که مادرشان ام البنین علیها السلام بود) را طلبید . آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از عبیدالله برایتان امان گرفته ام . آنها همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟! (22)

3 . در این روز اعلان جنگ شد که حضرت عباس علیه السلام امام علیه السلام را باخبر کرد . امام حسین علیه السلام فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصدی دارند؟

حضرت عباس علیه السلام رفت و خبر آورد که اینان می گویند: یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید .

امام حسین علیه السلام به عباس فرمودند: اگر می توانی آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تاخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم . خدای متعال می داند که من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم . (23)

حضرت عباس علیه السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست . عمر بن سعد در موافقت با این درخواست تردید داشت، سرانجام از لشکریان خود پرسید که چه باید کرد؟ «عمرو بن حجاج » گفت: سبحان الله! اگر اهل دیلم و کفار از تو چنین تقاضایی می کردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی .

عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس علیه السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت می دهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیدالله می سپاریم وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت . (24)

چهار حادثه مهم شب عاشورا

1 . در شب عاشورا به «محمد بن بشیر حضرمی » یکی از یاران امام حسین علیه السلام خبر دادند که فرزندت در سرحد ری اسیر شده است . او در پاسخ گفت: ثواب این مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو می کنم و دوست ندارم فرزندم اسیر باشد و من زنده بمانم . امام حسین علیه السلام چون سخن او را شنید فرمود: خدا تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد کردن فرزندت بکوش .

محمد بن بشیر گفت: در حالی که زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنین کنم و از تو جدا شوم .

امام علیه السلام پنج جامه به او داد که هزار دینار ارزش داشت و فرمود: پس این لباسها را به فرزندت که همراه توست بسپار تا در آزادی برادرش مصرف کند . (25)

2 . امام حسین علیه السلام در سخنرانی شب عاشورا خبر از شهادت یاران خود داد و آنان را به پاداش الهی بشارت داد . در این مجلس «قاسم بن الحسن » به امام علیه السلام عرض کرد: آیا من نیز به شهادت خواهم رسید؟ امام با عطوفت و مهربانی فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض کرد: ای عمو! مرگ در کام من از عسل شیرین تر است . امام علیه السلام فرمودند: آری تو نیز به شهادت خواهی رسید بعد از آنکه به رنج سختی مبتلا شوی، و همچنین پسرم عبدالله (کودک شیرخوار) به شهادت خواهد رسید .

قاسم گفت: مگر لشکر دشمن به خیمه ها هم حمله می کنند؟ امام علیه السلام به ماجرای شهادت عبدالله اشاره نمودند که قاسم بن الحسن تاب نیاورد و زارزار گریست و همه بانگ شیون و زاری سر دادند . (26)

3 . امام علیه السلام در شب عاشورا دستور دادند برای حفظ حرم و خیام، خندقی را پشت خیمه ها حفر کنند . حضرت دستور داد به محض حمله دشمن چوبها و خار و خاشاکی که در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط دشمن از پشت سر قطع شود و این تدبیر امام علیه السلام بسیار سودمند بود . (27)

4 . مرحوم شیخ صدوق در کتاب ارزشمند «امالی » نوشته است: شب عاشورا حضرت علی اکبر علیه السلام و 30 نفر از اصحاب به دستور امام علیه السلام از شریعه فرات آب آوردند . امام علیه السلام به یاران خود فرمود: برخیزید، غسل کنید و وضو بگیرید که این آخرین توشه شماست . (28)

روز عاشورا

و اینک میدانی دوباره، اینک 72 یار و هزاران دشمن کینه توزی که رحم و مروت را از ازل نیاموخته اند . اینک عاشورا که هر چه از آن بگوییم کم گفته ایم، از برخوردهای جلادانه سپاه عمر بن سعد، یا عنایات و الطاف سیدالشهداء علیه السلام .

سردارانی، سپاه عظیمی را به سوی جهنم رهبری می کردند و امام معصومی لشکر کم تعداد خود را به بهشت بشارت می داد ... و سرانجام شهادت، خون، نیزه، عطش و اطفال، تازیانه و سرهای بریده، آه از اسارت و شام، آه از خرابه و ...

تا به قتلت عدو شتاب گرفت

چرخ را سخت اضطراب گرفت

ریخت خون مقدست به زمین

آسمان زاشک آب گرفت

ابر خون ماه عارضت پوشاند

همه گفتند آفتاب گرفت

ناله مصطفی به گوش رسید

موج خون زچشم بوتراب گرفت

شد سیه رنگ آسمان از خشم

که زخونت زمین خضاب گرفت

آن تن پاره پاره را دربر

گه سکینه گهی رباب گرفت

شست زینب زاشک جسمت را

بلکه از چشم خود گلاب گرفت

بر تن پاره پاره داد سلام

زآن بریده گلو جواب گرفت

هردم از زخم بی حساب تنت

خم شد و بوسه بی حساب گرفت (29)

سخنی با آقا ابا عبدالله الحسین(ع)

سخنى با حسین (علیه السلام)‏


 

سخنی با امام حسین

 

به دشت «نینوا» ناى حقیقت از «نوا» افتاد

 

‏«حسین ! اى پرچم خونین حق بر دوش،

 

حسین ! اى مرد انقلابی

 

حسین ! اى رایت آزادگى در دست،

 

در آن صحراى سرخ و روز آتشگون‏

 

قیام قامتت در خون نشست، اما

 

پیام نهضتت برخاست‏

 

از آن طوفان «طف» در روز عاشورا، ‏

 

به دشت «نینوا» ناى حقیقت از «نوا» افتاد

 

ولى ...‏

مرغ شباهنگ حقیقت ، از نواى ناله «حق ، حق » نمى‏افتد».‏

 

سلام بر تو ، اى حسین !‏

 

سلام بر خط شفقگون کربلا، که خون تو را، اى خون خدا - همواره بر چهره افق مى‏پاشد و غروب هنگام، ‏سرخى آسمان مغرب را به شهادت مى‏گیرد ، تا آن جنایت هولناک را هر چه آشکارتر بنمایاند و چشم تاریخ را بر ‏این صحنه همیشه خونین بدو زد و گوش زمان را از آن فریادها تندر گونه آن عاشوراى دوران ساز، پر کند.‏

 

اى حسین ... اى عارف مسلّح !‏

 

کربلاى تو، عشق را معنى کر دو انقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو، حضور همیشگى در همه زمان‏ها ‏و زمین‏ها بود.‏

 

اى حسین ... اى شراره ایمان !‏

 

اى حسین ... اى در سکوت سرخ ستم، شهر آشوب!‏

 

در بهت خاموشى و ترس، تلخابه فریاد را در حلقوم شب ریختى و با نامردان تبهکار ، مردانه در آویختى.‏

 

عاشوراى تو، انفجارى از نور و تابشى از حق بود که بر «طور» اندیشه‏ها تجلى کرد و «موسى خواهان» گرفتار ‏در «تپه» ظلمت ظلم را از سرگردانى نجات بخشید.‏

 

چه مى‏گویم؟ ... تو تاریخ را به حرکت آوردى و زبان زمان را به سرودن حماسه‏هاى زیباى ایثار و جهاد و شهادت ‏گشودى . لحظه لحظه تاریخ را عاشورا ساختى و جاى جاى سرزمین‏ها را کربلا...‏

 

خفته بودیم و بى خبر ... اما تو، این «مصباح هدایت» و اى «کشتى نجات» گام خسته ما را به تلاش کشاندى و ‏افسردگى یأسمان را به شور امید مبدل ساختى و از سکوت و درنگ و وحشت ، به فریاد و هجوم و شجاعتمان ‏رساندى و پاى کوفته و پر آبله ما را، تا بام آگاهى و تا برج بیدارى فرا بردى. ‏

 

‏«اى حسین » ...‏

 

تو کلاس فشرده تاریخى .‏

 

کربلاى تو، مصاف نیست‏

 

منظومه بزرگ هستى است ، ‏

 

طواف است.‏

 

پایان سخن ‏

 

پایان من است ‏

 

تو انتهاى ندارى ...


www.beytoote.com


دلتنگ کربلا

بسم رب الحسین

نون و قلم نبی است و ما یَسترون حسین(ع)

طاق فلک علی است به عالم ستون حسین(ع)

خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین(ع)

هستی تمام ظاهر و ما فی البطون حسین(ع)

با یک قیامت است هم القالبون حسین(ع)

در این قیام نقطه ی پرگار زینب است

 

 

سردار سر سپرده ی جولان عشق کیست؟

تنها امیر فاتح میدان عشق کیست؟

عشق است حسین و گوش بفرمان عشق کیست؟

روح دمیده در تن بی جان عشق کیست؟

علامه ی مُفَسِر قرآن عشق کیست؟

اذن دخول در حرم یار زینب است

 

 

ذرات کائنات همه مرده یا خموش

در احتجاج بود زنی یک علم به دوش

آتشفشان قهر خداوند در خروش

هوهوی ذوالفقار علی میرسد به گوش

در هیبتی ز حیدر کرار زینب است

 

 

پیداترین ستاره ی دیبای خلقت است

زیباترین سروده ی لبهای خلقت است

زهراترینِ زُهره ی زهرای خلقت است

لیلاترینِ لیلیِ لیلای خلقت است

شیواترین سؤال معمای خلقت است

گنجینه ی جزیره ی اسرار، زینب است

 

 

چشم ستاره دربه درِ جست و جوی ماه

بر روی نیزه دیده ی زینب گرفت راه

مبهوت می نمود به سر نیزه ای نگاه

آتش کشید شعله ز دل تا کشید آه ...

که ای جان پناه زینب و اطفال بی پناه

راحت بخواب چون که پرستار زینب است

 

 

از نای من به ناله چو افتاد نایِ نی

عالم شنید از پس آن های های نی

تو بر فراز نیزه و من در قفای نی

آنقدر سنگ خورده ام از لابه لای نی

تا اینکه یافتم سرت از ردِ پای نی

عشق تو هست آتش و نیزار زینب است

 

 

خورشید روی قله ی نی آشکار شد

کوچکترین ستاره سر شیرخوار شد

ناموس حق به ناقه ی عریان سوار شد

هشتاد و چهار خسته به هم هم قطار شد

زیباترین ستاره ی دنباله دار شد

در این مسیر نور جلودار زینب است...


http://talaeyeh1388.blogfa.com/

به آخر ایران خوش آمدید !



 

به آخر ایران خوش آمدید/ سفر به جنگل حرا با طعم شوریده و حلوا (+عکس)

 

قدیمی‌ترین سند ایرانی، کتیبه های میخی داریوش، نام این سرزمین را «ماکا» ضبط کرده است. بعد از اسلام این سرزمین «مکران» نام گرفت که.....

 

گواتر روستایی است که فقط خیابان‌هایش جدول‌بندی شده‌اند اما آسفالت ندارد. همه با هم قوم و خویشند و بلوچ. همه صیادند.

 

 

در منتهی الیه جنوب شرقی ایران، درآخرین نقطه مرزی آنجا که شهرستان چابهار به خط تماس با مرز پاکستان می رسد، بندری کوچک و قدیمی قرار گرفته که چند صباحی است برای سرمایه گذاران کشورمان نامی آشنا شده است. آنجا گواتر است؛ بندری آن سوی ناکجای جغرافیای تاریخ.

 

گواتر تکه کوچکی از سرزمین بلوچستان است. بلوچستان زادگاه تنها دونلی نواز جهان، بلوچستان زادگاه دادشاه و گواتر برگوشه ای از گستره این خاک همچنان ایستاده است و خوابش نمی‌برد.

 

 

به آخر ایران خوش آمدید

 

 

قدیمی‌ترین سند ایرانی، کتیبه های میخی  داریوش، نام این سرزمین را «ماکا» ضبط کرده است. بعد از اسلام این سرزمین «مکران» نام گرفت که درحال حاضر منطقه جنوبی بلوچستان نیز به نام «مکران» معروف است.

 

در معبد‌ اژدها قدم بزنید!

 

 

 

مردان و زنان گواتر، بلوچ بوده و ارتباط خویشی با همنوعان خود در گوادر پاکستان دارند. کدخدای گواتر سندی دست نویس، به سال ۱۳۰۹ هـ . ق در دست دارد که «لشگرخان سردار زهی» حاکم گواتر در زمان ناصرالدین شاه، ۲۵ هزار هکتار از زمین های گواتر تا دشت بریس را به اجدادش فروخته است.

 

 

در معبد‌ اژدها قدم بزنید!

 

 

«کچو»، «بریس»، «کوشات» و «پسابندر» را هم باید پشت سر بگذاری تا به گواتر و خلیج آن برسی. گواتر روستایی است که فقط خیابان‌هایش جدول‌بندی شده‌اند اما آسفالت ندارد. همه با هم قوم و خویشند و بلوچ. همه صیادند. آنها ماهی «حلوا» و «شوریده» صید می‌کنند. برای ماهی حلوا ظهر می‌روند به دریا و تور می‌اندازند و بامداد تور را جمع می‌کنند. برای صید شوریده نیز عصر راهی دریا می‌شوند و بامداد تور را جمع می‌کنند. گواتر و جنگل‌های «حرا»یش آخر ایرانند!

 

 

در معبد‌ اژدها قدم بزنید!

 

 

لذیذترین ماهی‌های جنوب؛ کشورمان را اینجا،  صیادان «گواتر»، آخرین نقطه ایران در جنوب شرقی کشور صید می‌کنند. برای رسیدن به گواتر باید کوه‌های مینیاتوری را پشت سر بگذاری و بعد به ناگاه دریای آبی به استقبالت می‌آید. جاده‌ای که از چابهار به گواتر ختم می‌شود جاده‌ای باریک است.

 

 

در معبد‌ اژدها قدم بزنید!

 

 

گواتر که در جنوب شرقی ایران، آخرین آبادی است، هم اکنون به یکی از قطب های امیدبخش در افزایش صادرات غیرنفتی تبدیل شده است.

 

منبع: bornanews.ir



یا ابا عبدالله الحسین(ع)

کلمات قصار امام حسین (ع) :

:: هر کس خدا را بپرستد و خق بندگی او را بجای آورد , خداوند به او بیش از آنچه می خواهد می رساند .
:: اگر سه چیز نبود , هرگز فرزند آدم سر تسلیم فرو نمی آورد : فقر و نیازمندی , بیماری و مرگ .
:: اسقاط تدریجی خدا بر بنده خود , این است که تمام نعمتها را بر او می بخشد و شکر و سپاس را از او می گیرد.
:: بخیل کسی است که در سلام کردن بخل ورزد. نیز می فرمایند : به کسی که سلام نداده اجازه صحبت ندهید.
:: کسی از نظر مقام و منزلت بزرگوارتر است که به زرق و برق دنیا در دست هر که باشد ارزش قائل نشود.
:: هر کس از کار فرو ماند و راه تدبیر بر او بسته شود , کلیدش مداراست.
:: بپرهیز از کاری که برای آن ناچار به عذرخواهی شوی . زیرا مومن نه بدی کند و نه پوزش طلبد ولی منافق هر روز بدی می کند و عذر می خواهد .

:: خداوندا مرا با احسان خود , فزون طلب منما و با بلا و گرفتاری ادب مکن.

http://www.miadgah.ir/moharam/

زندگی مشترک

چه طور همسرتان را غافلگیر کنید؟

 

 

 

روابط زناشویی,غافلگیر کردن همسر

 

در مورد غافلگیر کردن دقت کنید، این کار همیشه هم خوشایند نیست! یک جشن تولد پیش بینی نشده ، همیشه هم خوشایند نیست.

 

آیا پس از گذشت سال ها از آشنایی، باز هم زوج ها می‌توانند یکدیگر را غافلگیر کنند؟ بله. دکتر گیسلن پاریس، نویسندۀ کتاب "عشق ورزیدن جلوی نزاع زوج ها را می‌گیرد" می‌گوید، بله می‌توان؛ ضمناً این کار از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

 

غافلگیر کردن طرف مقابل روشی است که نشان می‌دهد او را دوست دارید ...

 

غافلگیر کردن، توجه همسرتان را برای همیشه به سوی شما می‌کشاند

 

غافلگیر کردن تغییر سبک است

 

در مورد غافلگیر کردن دقت کنید، این کار همیشه هم خوشایند نیست!

 

غافلگیری در صورتی موفقیت آمیز است که خوشایند طرف مقابل باشد!

 

غافلگیر کردن طرف مقابل روشی است که نشان می‌دهد او را دوست دارید

 

غافلگیری یک امر غیر منتظره است که خلاف جهت عادت های همیشگی است. غافلگیری های خوب عموماً خوشایند هستند. یک هدیۀ غافگیر کننده علاوه بر ارزشمند بودنش، نشانۀ توجه فرد مقابل به شماست. اغلب ارزش آن هدیه به قیمتش نیست، ارزش آن در توجه گران بهایی است که در خود دارد.

 

شما از کتابی که دوست داشتید بخوانید حرف زده اید؟ او آن را به شما هدیه می‌دهد. حس می‌کنید که به حرف شما گوش داده، آن را شنیده و فهمیده است. و احساس خوشبختی می‌کنید.

 

غافلگیر کردن، توجه همسرتان را برای همیشه به سوی شما می‌کشاند

 

او همیشه منتظر یک ترانه بود که از ملودی اش خوشش می‌آمد، شما CD آن را برایش پیدا می‌کنید! با این کار نه تنها به او نشان می‌دهید زمانی که آهنگ را زمزمه می‌کرد به او گوش می‌دادید بلکه برای لذت بردن بیشتر خودتان هم سرمایه گذاری می‌کنید.

 

شما پس از سال ها بعد از ملاقات تان همچنان جذاب هستید. او را غافلگیر می‌کنید، تحت تأثیر این حرکت شما قرار گرفته است، می‌فهمد که شما برای او وقت صرف کرده اید، برای پیدا کردن آن آهنگ، برای به مغازه رفتن و خرید کردن زمان گذاشته اید.

 

غافلگیر کردن تغییر سبک است

 

شما عادات کوچک خود را دارید مانند محبت، عشق، روابط جنسی و ... طرف مقابل تان یک تغییر پیش بینی نشده به شما پیشنهاد می‌کند. کمی هوای تازه به زندگی تان دمیده می‌شود. این هوای تازه، همه چیز را تازه می‌کند.

 

آلن برای آخر هفته، سفر به مناطق دریایی را در نظر گرفته است. او می‌دانست که همسرش هم کمی احساس خستگی می‌کند و هم سفر به این مناطق را خیلی دوست دارد. او دو هفته قبل از سفر به همسرش اطلاع داد تا او زمان کافی برای آماده کردن خود و بهترین استفاده از این مسافرت را داشته باشد.

 

در مورد غافلگیر کردن دقت کنید، این کار همیشه هم خوشایند نیست!

 

یک جشن تولد پیش بینی نشده، همیشه هم خوشایند نیست.

درست همان روزی که همه برای جشن تولد 31 سالگی او آمده اند، او فرصت نکرده به آرایشگاه برود یا یک کار فوری برایش پیش آمده است... جشن هم خوب پیش نرفت. غافلگیر کردن به معنای در دام انداختن نیست. برخی افراد، که کمی سختگیر هستند، دوست ندارند در یک زمان پر استرس قرار بگیرند. بنابراین، می‌توانید آنها را هم غافلگیر کنید اما تحت شرایطی، مثلاً مثل آلن، از قبل فرد مقابل را مطلع کنید.

 

غافلگیری در صورتی موفقیت آمیز است که خوشایند طرف مقابل باشد!

 

اگر شما شیفتۀ فوتبال هستید و به او بگویید: می‌خواستم غافلگیرت کنم، برای مسابقۀ امشب بلیط گرفته ام. اگر همسرتان از فوتبال متنفر باشد، از این پیشنهاد شما خوشحال نخواهد شد! همچنین ممکن است همسرتان بخواهد شما را به اپرا ببرد در حالی که شما یک مسابقۀ کشتی کج را ترجیح می‌دهد. یا کتابی که به او هدیه می‌دهید، آیا مطمئنید که او تمایل به خواندن آن دارد یا شما دوست دارید که آن را بخواند؟

منبع: سیمرغ